جنبش
«جنبش» به معنای جنب و جوش عملی، تحرّک، مهارتهای بدنی، سختکوشی، تکاپو، پشتکار، کردارهای ارتجالی، تکانشگری، برانگیختگی حرکتی و به طور کلّی فعّالیّت است.
اساساً بررسیهای این حوزه دلالت دارند که خلّاقیّت از یک ماهیّت «حرکتی» برخوردار است و جنب وجوش نقشی بنیادین در خلّاقیّت دارد. دستاوردهای پژوهشی نشان میدهد که پرجنب و جوشترین دانش آموزان، بهترین نمرات خلّاقیّت را کسب میکنند. (نیاز و همکاران، ۱۹۹۱؛ بلومبرگ، ۱۹۷۱)
لذا امروز تردیدی در همبستگی میان جنب و جوش و خلّاقیّت به چشم نمیخورد.(لاکی، ۱۹۹۰؛ بروکمایر ، ۱۹۸۷؛ دادز، ۱۹۷۸؛ گووان، ۱۹۷۸؛ لودوایز، ۱۹۸۵) تا جایی که «مقیاس حرکتی و جنبشی تفکّر خلّاق» نیز پی ریزی شده است. بر اساس آزمونهای تفکّر خلّاق «تورنس» و یک آزمون خودجنبشی یافت شد که تحرّک و جنب وجوش با اندیشهٔ خلّاق مرتبط است. (اوینگ و همکاران، ۱۹۷۵) همچنین نشان داده شده است که آموزش بدنی به افزایش خلّاقیّت خردسالان انجامیده است. عناصر این برنامه دربرگیرندهٔ جنب و جوش ، مهارتهای حرکتی و کاوشهای فعّال بود. نتایج گویای آن بود که «سیّالی خلّاق» و «تخیّل» کودکان گسترش یافت.(زاکوپولو و همکاران، ۲۰۰۶)
مطالعات نشان میدهد که جنبهٔ «پایداری حرکتی» مهمّترین پیش بین برای خلّاقیّت به شمار میآید.(نیاز و همکاران، ۲۰۰۰)
سختکوشی
تلاش و سختکوشی،به کنش خلّاقیّت یاری می دهد. هنگامی که افراد از تجارب، همسان و مشابهی برخوردارند، سختکوشی تعیین کنندهٔ پرورش خلّاقیّت است. (والش، ۱۹۹۴)
بر اساس مفهوم «خودتعیینكنندگی»[۱]، کسانی که در خلّاقیّت برجستهترند، تعیینكنندگی بالاتری نیز دارند و والدین افراد خلّاق نیز از تعیینكنندگی فرزند پشتیبانی میکنند. از این رو، افراد خلّاق به کوشش بیشتر برای ادلّهٔ تعیینكنندهتر گرایش دارند.(شلدون،۱۹۹۵؛ ریان و دسی،۲۰۰۰)
این گونه است كه بر پایهٔ «رویآورد انسانگرایانه»، رفتار خلّاقانه برای آنکه به «خودشکوفایی» منجرشود، به تلاشهای شخص بستگی دارد.(وودمن، ۱۹۸۱)
به نظر میرسد «تکاپوی شدید» و «پشتکار» از علایم ویژهٔ شخصیّتهای خلّاق باشد. (اشتنرنبرگ و تاردیف، ۱۹۸۹) بررسی شرح حال هجده زن برجسته در زمینه های هنر و علوم نیز این نکته را آشکار کرد.(بتچولد، ۱۹۸۰) مطالعات بسیاری حاکی از وجود رابطهٔ میان خلّاقیّت و پشتکار است. (استوکز، ۱۹۹۹)
فعّالیّت
جنب و جوش و تحرّک افراد خلّاق آن چنان ملموس است که «فعّالیّت ارتجالی و تکانشگری» از سوی معلّمان به منزلهٔ شاخصهای مهمّ دانش آموزان خلّاق محسوب شده است.(وستبی و داوسون،۱۹۹۵)
با طرح مفهوم زیست شناختی «برانگیختگی پذیری»[۲]، سعی میشود خلّاقیّت تبیین گردد. پژوهش برای تنوّع و شدّت تحریك فرد برانگیخته در سطح نازل، شرایط را به سوی «گشودگی در قبال تجربه»، «انعطاف پذیری»، «ماجراجویی»، «سطح بالای نیرومندی»، «ترجیح پیچیدگی»، «سرزندگی» و «پذیرندگی عقاید و تجارب نو و تازه» سوق میدهد؛ چنان كه برخی ویژگیهای شخص خلّاق را حفظ میكند؛ مانند «انعطاف پذیری كاركرد»، «پدیدآوری تنوّع كاركرد» و «پیچیدگی». در مجموع چنین شرایطی، ویژگیهای كاركرد خلّاقّانهای را پی میریزد، كه از انگیزهٔ جست و جوگری حسّی نشأت میگیرد. (كراموند، ۱۹۹۵)
میدانیم که «كاوشگری پویای خودانگیخته» در كانون دامنهٔ عاطفی خلّاقیّت جای میگیرد و این امكان را به فرد خلّاق میدهد كه با انگیزهٔ نیرومند كاوشگرانه به مثابهٔ یك نیروی روانی بالقوّه انفجاری برای فعّالیّتهای ارتجالی، برانگیخته شود و كنجكاوی آگاهی بخش لازم برای خلّاقیّت را فراهم آورد.
لذا بر پایهٔ مفهوم «فعّالسازی»، وسعت و غیرعادی بودن فرآوری خیالپردازانه و شمار اشیای دستکاری شده در یک محیط ناآشنا و ناهمگون در میان کسانی که هم «تکاپوی فوق العاده» و هم «جهتگیری درونی» دارند، گستردهتر از افرادی است که فقط یکی از این دو ویژگی را دارند و یا هیچ یک از آنها را واجد نیستند.(مدّی و همكاران، ۱۹۸۲). چنین است که «درونی شدن خودارجدهی»، فرد را برای ماجراجویی توانمند میکند و وی برای فعّالیّتهای جدید و متفاوت تكاپو میكند.(یائو، ۱۹۹۱)
فعّالیّت بر پایهٔ «نظام تحوّل شناختی»، بنیادیترین ركن شناختی آدمی را در دورهٔ حسّی-حركتی تشكیل میدهد و سپس در دوره های دوم و سوم نیز نقش محوری را در این امر بر عهده دارد. (منصور، ۱۳۸۵)
«درونیشدن خودارجدهی» كه مبنای توانمندی فرد برای فعّالیّتهای جدید میشود، در واقع تعبیر دیگری است كه در سطح هشتم تحوّل خلّاقیّت بر پایهٔ «نظام تحوّل شناختی» در دورهٔ سوم شكل میگیرد؛(کاظمی، ۱۳۸۹) چنانكه یك نوجوان در این دوره، در عمل بر اساس فكر جدید و امكان جدیدی كه به وی داده شده و قبلاً فاقد آن بوده است، یك نوع حالت تمام نشدنی و بیانتهایی در خود حسّ میكند؛ یعنی معتقد است كه هر كاری را میتواند انجام دهد. معمولاً یك نوع جوشش و جهش خاصّ در فكر نوجوان وجود دارد كه میخواهد اصلاحاتی بكند و همه چیز را تازه كند و از نو بسازد.(منصور،۱۳۸۵) چنین شرایطی در كنار «خودمیانبینی»[۳] خاصّ نوجوانی منجر به پدیدآیی احساسی میشود كه او خود را برای انجام فعّالیّتهای اصلاحگرانه، نیرومند مییابد. نوجوان از وهلهای میگذرد كه در خلال آن، توانایی نامحدودی به فكر خود نسبت میدهد، رؤیای آیندهای پیروزمند را در سر میپروراند و ایجاد دگرگونی در جهان بر اساس فكر را به منزلهٔ یك عمل واقعی تغییردهندهٔ واقعیّت به خودیّ خود در نظر میگیرد.(پیاژه،۱۳۷۵؛ منصور و دادستان،۱۳۷۱)
میدانیم كه فعّالیّت بر پایهٔ «نظام تحوّل شناختی»، بنیادیترین ركن شناختی آدمی را در دورهٔ حسّی-حركتی تشكیل میدهد و سپس در دورههای دوم و سوم نیز نقش محوری را در این امر بر عهده دارد. (منصور،۱۳۸۵) چنانكه در نظام «والن» همهٔ اشكال حركت از فعّالیّت عضلانی ناشی میشوند كه دو جنبه دارند: «جنبشی» و «تنودی». تنود اساس هیجانها است. عضلات نرم یا سفت میشوند تا حركاتی به منظور «اكتشاف» فضا میسّر گردند. در واقع از راه واكنشهای هیجانی است كه كودك نسبت به موقعیّتهای مختلف هشیار میشود. پس میتوان گفت كه هشیاری با هیجان آغاز میشود. امّا گونهای از هشیاری كه منحصراً در تغییرات بدنی متمركز است؛ تغییراتی كه شرایط این هشیاری را تعیین میكنند و به نظر میرسد كه علّت وجودی آن هستند. لذا در این دیدگاه، تحوّل، هوش و عاطفه همگامند و متقابلاً بر یكدیگر اثر میگذارند.(منصور و دادستان،۱۳۷۱) نتیجه آنكه حركت به مثابهٔ واكنشی هیجانی موجب «كشف فضا» به منزلهٔ جلوهای از هوش میشود و فعّالیّت و تكاپوی كودك، زمینه را برای تحوّل شناخت در وی فراهم میآورد.
از این رو، مطالعات نیز نشان میدهند به طور کلّی نظام شخصیّتی فرد خلّاق به گونهای است که با حفظ فاصله از مسأله و بهرهگیری از همهٔ چشم اندازها، قادر است ارزشها، عقاید و باورهای متعارض را در خود، یکپارچه سازد و آنها را در مسیر عملی خاصّی همگرا و منسجم كند. این ویژگی از مشابهتهای اساسی میان فرد خلّاق با یك مشاور مجرّب ورزیده به شمار می آید.(كارسون، ۱۹۹۹) مسیر عملی خاصّ همراه با فعّالیّت است.
بر اساس مطالعات، فعّالیّت با «تكانشگری» و «ازخودپدیدآورندگی» نیز همراه است. در یک بررسی، رابطه میان فعّالیّت سازمانی با تخیّل مورد مطالعه قرار گرفت. در ویژگیهای یک فرد فعّال سازمانی این خصایص مشهود است: ۱) واقعیّت نامحسوس و رمزی را ترجیح میدهد، ۲) دارای شهود است، ۳) به نقش علّیّتی خود باوردارد، ۴) ازخود پدیدآورنده است، ۵) تکانشگر است، ۶) پدیدآوریش گونهگونی دارد.(ایورد، ۱۹۷۷)
بازی(به منزلهٔ یک ویژگی درهم آمیخته حرکتی_تجربی)، کنجکاوی و خودمختاری را رشد میدهد.(دریو، ۱۹۹۲)
برخی بازیهای اجتماعی به طرز آشکاری با خلّاقیّت رابطه دارند. (هولمز و همکاران، ۲۰۱۵)
افزون برآن، تجربه كردن و كارآزمایی در برخی شرایط مستلزم «فعّالیّتهای خطرناك» است كه خود با نوع و گونهای از شخصیّت پیوند بیشتری دارد. «طبقهٔ شخصیّتی سازشیابی-ـنوآوری»[۴] با فعّالیّتها و اعمال خطرناك رابطه دارد.(گلداسمیت،۱۹۸۴)
بنابراین كارآزمایی با تحرّك و فعّالیّت و تكاپو و پویایی پیوند نزدیكی دارد.
فزون کنشی همراه با نارسایی توجّه
حوزهٔ دیگر از جنبه های حرکتی خلّاقیّت، پدیدهٔ «فزون کنشی همراه با نارسایی توجّه» است. برپایهٔ کاوشهای ژرفنگرانه ، جنبه های سبب شناختی و تک بررسیها ،مشابهتهای بسیاری میان تظاهرات رفتاری این پدیده و خلّاقیّت یافت شده است. علاوه برآن، شیوع پدیدهٔ «فزون کنشی همراه با نارسایی توجّه » در میان افرادی که خلّاقیّت بالایی دارند ، تحقیق شده است؛ تا جایی که تأکید میشود تعریف ویژگیهای «فزون کنشی همراه با نارسایی توجّه » ، توصیفهای کلیدی در شرح حال افراد بسیار خلاّق است(کراموند، ۱۹۹۴ الف و ب و ۱۹۹۵)
خلّاقیّت حرکتی
از دیگر سو شماری از پژوهشگران بر روی بررسی «خلّاقیّت حرکتی» متمرکز شده اند.(لوبین ۱۹۷۹، لوبین وشریل ۱۹۷۷، ۱۹۸۹، فیلیپ، ۱۹۶۹)
بر اساس فرضیهٔ «تورنس» خلّاقیّت را می توان از طریق واکنشهای حرکتی سنجید. در کاوش این فرضیه، آزمون خلّاقیّت با تأکید بر «سیّالی» ، «اصالت» و تخیّل، به کار گرفته شد. یافتههای مطالعه مشخص کرد که نمرات خلّاقیّت حرکتی با کاهش سنّ، افزایش می یابد. به عبارت دیگر، کودکان خردسال دچار اختلال تحصیلی، خلّاقیّت بیشتری از لحاظ حرکتی نشان دادند. یعنی سنّ خلّاقیّت حرکتی با خودباوری در میان پسران خردسال دچار اختلال حرکتی رابطه دارد.(هولگوین و شریل، ۱۹۹۱)
«خلّاقیّت حرکتی» اغلب بستگی به جنب وجوش خلّاقّانه دارد. اثار جنب و جوش خلّاقّانه بر خلّاقیّت حرکتی خردسالان تایوانی با استفاده از مقیاس حرکتی و جنبشی تفکّر خلّاق تورنس مطالعه شد. نتایج نشان داد که گروه آزمایشی سطوح بسیار معناداری از خلّاقیّت حرکتی داشتند.(وانگ، ۲۰۰۳)
یافته ها همچنین نشان میدهند که خلّاقیّت حرکتی کودک با پذیرش وی از سوی والدین مرتبط است؛ از آن روی که معمولاً کودکان خلّاق به علّت فرونشانی دیدگاههای خلّاقانهٔ فرزند از سوی پدرو مادر دچار مشکلاتی در خودباوری میشوند. با اجرای «آزمون خلّاقیّت حرکتی وایریک» و یک مقیاس مربوط به شایستگی و پذیرش اجتماعی برداشت شده برای خردسالان در یک نمونهٔ چهارصد و چهارده نفری از کودکان شش و نیم تا هفت و نیم ساله نشان داده شد که خلّاقیّت حرکتی این کودکان با خودباوری آنها همبستگی دارد و پذیرش آنها از سوی مادر مهمّترین عامل تبیین کنندهٔ خلّاقیّت حرکتی این کودکان بود. (بورنلی و همکاران، ۲۰۰۹)
لذا شواهد گویای آن است که گسترش بازخورد نسبت به جنب و جوش و تحرّک، تفکّر خلّاق را تقویّت میکند.
تشویق کودکان به مشارکت در تصمیمگیریهای مهمّ موجب رشد بازخوردهای مثبت نسبت به جنب وجوش ، تقویت تفکّر خلّاق و خودباوری خواهد شد. (شمپ و شیفرز، ۱۹۸۲).