در بررسی هر پدیدهٔ روانشناختی وجود «عامل» یا «عوامل» امری بدیهی تلقّی می‌شود. در واقع هیچ پدیدهٔ روانشناختی را نمی توان از عامل یا عوامل مؤثّرش مستقلّ و منفکّ پنداشت؛ از آن روی که دریافت ماهیّت و حقیقت هر پدیدهٔ روانی به ریشه ها، سرچشمه‌ها و خاستگاههایی بستگی دارد که در یک نظام تعاملی و درهم آویخته آن را پی ریزی نموده، شکل می‌دهند.

نمی توان به بهانهٔ «دقّت» در کاوش و مطالعهٔ یک پدیدهٔ روانی، عوامل نظام یافته در بروز آن پدیده را کناری نهاد و آنها را نادیده انگاشت و صرف نظر از خاستگاهها و ملازمات، «نمونه برداری» کرد و با دید تنگ نظرانه به کاوش آن نمونه پرداخت و سپس آن «نمونهٔ برش یافته» را مجدّدا در ترکیب نظام یافته اش جای داد و پنداشت که حقیقت و ماهیّت آن پدیده شناخته شده است. برّرسی آن پدیده، قطع نظر از عوامل پدیدآیی اش، فریبنده، گمراه کننده و ابهام آلود خواهد بود.

روش کنونی پژوهش بر مبنای ضوابط قراردادی اش دچار تعارض است؛ از یک طرف برّرسی «دقیق» مستلزم جداسازی آن «برش» از زمینه و بستر طبیعی اش است و از دیگر سو، دریافت و فهم آن پدیده، مقتضی برّرسی و تحلیل در نظام یافتگی طبیعی اش است.

لذا ریشهٔ تعارض دستاوردها و سردرگمی پژوهشگران در استنباطها را باید در ضوابط تنگ و فریبنده‌ای جست که روش تحقیق کنونی به طور قراردادی آنها را پذیرفته است.

نتیجه آن که بررسیهای جزء نگرانه و عنصرگرایانه در قلمرو روانشناسی دچار بن بست شده‌اند ‌و باید پذیرفت که دوران بررسیهای مزبور کم و بیش به سر رسیده است.

پژوهشگران به علّت محدودیّت شرایط پژوهش و دیگر علل، از روی ناچاری برای مطالعهٔ فرایندهای روانی به عنصرگرایی و تفکیک متوسّل می‌شوند.

باید بیان داشت که به طور کلّی علم به سمت برّرسی تعاملی پیش می‌رود؛ امّا در روانشناسی نمود بسیار قابل توجّهی دارد و وقتی که مکاتب متعدّد روانشناسی با نظریه‌های مختلف پیوسته در بن بست‌های عدم کفایت گرفتار می‌آیند، ناگزیر اهمیّت نگرش تعاملی جای خود را باز می‌کند.

امروز اعتبار پژوهشهای روانشناختی در برّرسی چند عاملی هر پدیده‌ای است. به اندازه‌ای که عوامل اساسی در پدیدآیی هر مفهوم روانشناختی مورد توجّه قرار گیرد، آن برّرسی و کاوش به همان اندازه از اعتبار و قوام و استواری بهره دارد.[1]

لذا طرحهای چند عاملی در تحقیقات وارد شده‌اند ‌و به سرعت گسترش یافته‌اند.‌

از این طرحها به مثابهٔ «یکی از مهمترین و انقلابی ترین تحوّلات در علم آمار و طرحهای جدید پژوهشی یاد شده است که بر طرحریزی و تحلیل همزمان عمل و تعامل دو یا چند متغیّر تأکید دارد. حال آن که روش سنّتی پژوهش تجربی مبتنی بر مطالعهٔ اثر یک متغیّر مستقلّ در یک متغیّر وابسته بوده است. طرحهای چند عاملی به پژوهشگر امکان می‌دهد چگونگی تعامل دو یا چند متغیّر مستقلّ را به گونهٔ نظامدار ارزشیابی کند، این تعامل می‌تواند واریانس تبیین شده را به گونهٔ قابل ملاحظه‌ای افزایش دهد.

طرحهای عاملی علاوه بر اثرهای اصلی، همهٔ تعاملهای ممکن میان متغیّرها را مطالعه پذیر می‌کنند؛ دامنهٔ تعمیم پذیری نتایج را گسترش می‌دهد؛ بیشترین اطّلاعات ممکن را از آزمودنی حاصل می‌کند و دامنهٔ کنترل پژوهشگر را وسعت می‌دهد؛ یعنی افزایش در تعداد منابع نظامدار متغیّر وابسته، سبب کاهش مقدار خطا و افزایش توان آزمونهای آماری می‌شود».(هومن، 1386 صفحات 484-493)

روش تحقیق در روانشناسی تعاملی مبتنی «انگارهٔ وحدت انسان» است. حدّ اقل آن است که تن و روان از یکدیگر منفکّ نشوند.

به بیان ساده پژوهش در مکتب تعاملی بر «دریافت تعامل میان پدیده ها» متمرکز است. به طور کلّی هر راهبردی که به دریافت و کشف این تعامل یاری دهد، یک روش تحقیق تعاملی قلمداد می‌شود و معتبر است. از این رو، تحقیقات اصیل روانشناختی، همگی تعاملی بوده و هستند.

«بررسی تعاملی» به مثابهٔ یک روش تحقیق از مراحل ویژه‌ای برخوردار است:

الف) مسأله یابی

نخستین مرحله و نقطهٔ آغازین تحقیق تعاملی «مسأله یابی» است. در این مرحله مسالهٔ اوّلیّهٔ تحقیق دقیقاً مورد تحلیل بازنگرانه قرار می‌گیرد. چه بسا با این تحلیل دگرگون شود و مسالهٔ محوری تری طرح گردد.

مسائل از حیث ماهیّت تحقیق معمولاً در چهار دسته جای می‌گیرند:

«زمینه یابی» که با مطالعهٔ عوامل و خاستگاههای یک موضوع بر پدیدآیی آن توجّه دارد.

«ساختاری» که بر کندوکاو مؤلّفه‌ها و کنجکاوی عناصر متشکّلهٔ یک موضوع متمرکز است.

«فرایندی» که به برّرسی چگونگی شکل گیری یک موضوع می‌پردازد.

«پی جویی» که برایندها و پیامدهای وجود یک موضوع را پی می‌گیرد.

ب) وضعیّت یابی

پس از دریافت مسأله، زمینه‌یابی توصیفی وضعیّت موجود بر حول موضوع پی ریزی می‌شود. در این مرحله همهٔ متون و منابع مکتوبِ مرتبط برّرسی می‌گردند.

جمع بندی و ترکیب مبانی نظری شامل نظریه‌ها و مفهوم پردازیها، نخستین اقدام در زمینه‌یابی برای برّرسی کیفی تعاملی است.

ج) پژوهش تجربی

یک پدیده با بهره‌گیری از انواع روشهای تجربی کیفی مورد کاوش قرار می‌گیرد؛ نظیر مطالعات فراتحلیلی که به ویژه بر احراز «اندازهٔ اثر» کاربندیهای آزمایشی و برنامه‌های مداخله‌ای تأکید می‌ورزد.

افزون بر آن، از فنون تجربی کمّی نظیر پژوهشهای عاملی چندمتغیّری و ساختاری نیز بهره‌گیری می‌شود. هیچ تحقیقی از سنجش مستغنی نیست.

در این سطح، رفتار عینی قابل سنجش کمیّت پذیر در قالب اعداد و ارقام در کانون توجّه واقع می‌شود.

«روش کمّی در ضمن مزایایی چون اختصاص تصادفی افراد و کاربندیها، کنترل متغیّرها، تسهیل در تبیین رابطهٔ علّیّتی و بهره‌گیری انعطافی از روشهای آماری، دچار معایبی نیز هست:

طرّاحی پژوهش تجربی به گونه‌ای که گروه نمونه آزمایشی نمایندهٔ کلّ جامعه باشد، بسیار دشوار است.

انتخاب متغیّرهای کنترل به گونه‌ای که از مداخلهٔ متغیرهای بیگانه جلوگیری کند، اغلب دشوار است.

جداکردن متغیّری که بر اساس فرضیه پژوهش علّت پدیده‌ای تلقی می‌شود،از میان تعداد زیادی از متغیّرهای تأثیرگذار، تقریباً غیر ممکن است.

بنابراین در این نوع رویکردها همیشه امکان ارائهٔ تفسیرهای جانشین وجود دارد.

کشف و درک حالت طبیعی در شرایط تجربی اغلب ممکن نیست.

موقعیّت تجربی معمولاً یک موقعیّت غیر طبیعی است که در آن آزمودنیها به ایفای نقشی متفاوت با نقش طبیعی خود می‌پردازند و معمولاً از پژوهشگر اطاعت می‌کنند.

پژوهش تجربی نمی تواند تنوّع اهداف و مقاصد و دروندادهای دیگری را که ممکن است در پیدایش نتایج طبیعی مؤثّر باشند، بازیابی کند».(هومن، 1386، صفحات 393-394)

بدیهی است مراد از پژوهش تجربی در یادداشت فوق، «روش تجربی کمّی» است.

«مقادیر، پهنانگری، وضعیت‌یابی آزمایشگاهی و دقّت از مزایای روش تجربی کمّی است. امّا معنایابی، ژرف نگری، جهان‌یابی طبیعی و توضیح امتیازهای برّرسی تجربی کیفی قلمداد می‌شوند». (فراستخواه، 1395)

لذا امروز در معتبرترین تحقیقات از «روش آمیختهٔ کمّی و کیفی» بهره برداری می‌شود.

ضرورتهایی چون متوازن سازی و برایندسازی آنها، متمّم سازی، برهم افزایندگی تأثیرات، ابتکار ظرفیّتهای تازه، و بسط دادگی دامنهٔ تحقیق، بهره‌گیری از «روش آمیخته» را اجتناب ناپذیر می‌کنند.(هسه بایبر، 1395)

د) توالی یابی

مفهوم پردازی، سازه‌یابی، ریشه‌یابی و استنتاج چهار مؤلّفهٔ اساسی در برّرسی متوالی پدیده‌ها قلمداد می‌شوند.

بررسی تعاملی در این مرحل پس از مفهوم پردازی دارای ماهیّت تحلیلی است. در این سطح از تحقیق، عناصر ساختاری یک پدیدهٔ مورد برّرسی به دقّت وارسی و دریافت می‌شود. عناصر ساختار علاوه بر دریافت باید از حیث روابط و پیوند‌های درونی آن پدیده نیز برّرسی شوند. این جا تعامل درونی یک پدیده در کانون مطالعه جای می‌گیرد. لذا سازه‌یابی به معنای برّرسی عناصر ساختاری در تعاملی از روابط درونی آن پدیده است.

در این مرحله همچنین روشهای تحقیق نظام مندی که به علّیّت تأکید می‌ورزند، مورد بهره برداری قرار می‌گیرند.

افزون بر آن، در توالی‌یابی، به مطالعهٔ استنتاجی و پیامدکاوی پدیده‌ها نیز توجّه می‌شود. پیامد کاوی به معنای دریافت کاربردها نیست؛ بلکه نتایج نظری هر پدیده‌ای مورد برّرسی واقع می‌شود.

ه) ترکیب دهی

دسته بندی از طریق جایگاه‌یابی، مطالعهٔ تلازمی و یکپارچه سازی از طریق روشهای کیفی بنیادین نظیر ترکیب پژوهی که زمینه را برای ارایهٔ انگاره‌ها و یا پارادایمها فراهم می‌کند و پر واضح است که انگاره پردازی،ورزیدگیها و چیرگیهای بین رشته‌ای را می‌طلبد.

در روش تحقیق بسیار نیرومند «ترکیب پژوهی» یا سنتز پژوهی تأکید بر برّرسی کیفی مبتنی بر خالص و ناب یافته‌ها در یک قلمرو مشخّص است.

در این برّرسی دستاوردهای خالص مطالعات و پژوهشها دسته‌بندی و استنتاج می‌شود و پس از تحلیل و بحث و تفسیر شرایط برای استنباط فراهم می‌آید.

نگارنده در کتاب روانشناسی کودکان تیزهوش یک شیوهٔ ترکیب پژوهی ویژه را معرّفی کرده است که اصطلاحاً «مطالعهٔ راهبردی» نام گرفته است

این مطالعهٔ ویژه، بر مبنای جمعبندی چکیده‌های پژوهشی انجام می‌گیرد و دارای امتیازات خاصّی است.

در این جا به برخی از امتیازات و خصایص این نوع مطالعه اشاره می‌شود:

از مزایای این نوع ترکیب پژوهی، صرفه جویی در زمان است.

امتیاز بسیار مهمّ دیگر، استحکام و ماندگاری استنباطها طی چندین دهه است. حاصل این نوع مطالعه، استنتاجهای بنیادین و استوار و ماندگار است.

از دیگر مزایا هماهنگی یافته‌ها در یک زمینه است.

مزیّت دیگر، روشنی و آشکاری خطّ سیر مطالعات در سطح کلان است.

لذا تأکید این روش بر چشم انداز شبکه‌ای در بررسیهای روانشناختی است

چنان که ذکر شد این عنوان برای مطالعات و تحقیقات، نامی تازه و جدید است که باید با مشخصات این نوع مطالعه، آشنایی بیشتری حاصل آید.

ویژگیهای این نوع ترکیب پژوهی را می‌توان از قرار ذیل برشمرد:

به منزلهٔ مطالعهٔ ویژه،بدیع و نوآورانه است.

معمولاً از یک مقدّمهٔ ارزشی و فرهنگی برخوردار است که سبب جذب دستاوردهای پژوهشی می‌شود و آنهارا در بافتی روشن، ریشه دار و مستحکم قرار می‌دهد.

همهٔ ثمرات پژوهشهای تخصّصی را دارد؛ امّا مانع از زواید و حاشیه پردازی و شرح و تفصیل بیهوده است.

خواننده را از مطالعهٔ مقالات گوناگون و پراکنده بی نیاز می‌کند؛ مگر آن که ضرورتی برای مطالعات جزء نگرانه وعمیقی وجود داشته باشد.

با اجتناب از قیل و قالهای توهمّی و تردید انگیز،حقایق و اصول و قواعد پایدار را به دست می‌دهد.

در هر راهبردی براساس مباحث مطالعه،حقیقتی نوین کشف می‌شود و پژوهشها را پویا می‌سازد. بنابراین مطالب و محتویات آن،خشک، یکنواخت، و تکراری نیست.

پیش از تجویز پیشنهادها، نسبت به دستاوردهای تخصّصی و پیچیده، بینش و نگرش خاصّی ایجاد می‌کند.

استنباطهای کاربردی، محتویات آن را عملی و اجرایی می‌سازد.

نتایج حاصله از مباحث آن، خلأهای پژوهشی و تحقیقاتی را در گسترهٔ دانش موردنظر آشکار می‌کند و از این رو، برای تحقیقات بعدی رهگشا خواهد بود.

و سرانجام،خالص یافته‌های جدید، ذکر شده و طبقه بندی می‌گردد تا راه را برای استنباطهای پژوهشگران هموار کند.

بدین منظور گامهای ذیل صورت می‌گیرد:

نخست آن که با چیرگی محقّق همهٔ دستاوردها در یک دورهٔ زمانی مشخص گردآوری می‌شود؛ در ترکیب پژوهی از نوعی که ذکر شد، تعیین دورهٔ زمانی مطالعات باید روشن شود.

گردآوری حتّی الامکان همهٔ دستاوردهای متقن و موثّق دومین گام ترکیب پژوهی است.

گام مهّم بعدی تفکیک یافته‌های خالص هر پژوهش (بدون توجّه به استنباطها و بحثها) است.

فصول کتاب روانشناسی کودکان تیزهوش در حدود بیست و اند سال گذشته با ترکیب پژوهی تعاملی انجام یافته است.

بر پایهٔ چشم انداز تعاملی پژوهشهایی در قالب فرا تحلیل کیفی صورت گرفته است.

جدیدترین ترکیب پژوهی به شیوه تعاملی در سال 1393 در حول نظام تفکیک و تلفیق آموزش تیزهوش به سفارش شورای عالی آموزش و پرورش انجام گردید.

[1]- برای اطّلاع بیشتر به کتب ذیل مراجعه فرمایید:

«آموزش و پرورش برای استعداد و تیزهوشی»: فصل اوّل، انتشارات تابان خرد، 1394

«خلاقیّت»: فصل دوم، انتشارات تابان خرد، 1394