درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) رویکردی پدیدارشناختی و تجربه‌گرا در روان‌درمانی است که ریشه در تحلیل زبان و رفتار دارد و به جای تغییر محتوای افکار، بر تغییر رابطه فرد با افکار و احساسات تمرکز دارد. ACT با تأکید بر زندگی ارزش‌محور، حضور ذهن، و پذیرش رنج، در سال‌های اخیر جایگاه ویژه‌ای در درمان اختلالات متنوع روانی پیدا کرده است. در مقابل، روان‌شناسی تعاملی به‌عنوان رویکردی کل‌نگر و مبتنی بر مبانی فلسفی، بر پیوند درونی پدیده‌های روانی و ساختار معنوی-ارزشی روان انسان تأکید می‌ورزد. ACT به‌عنوان رویکردی موفق در درمان، ساختاری کارآمد برای مواجهه با تجربه‌های دشوار ارائه می‌دهد، اما از منظر هستی‌شناختی و انسان‌شناختی، ناتوان از پاسخ به پرسش‌های عمیق‌تر وجودی است. روان‌شناسی تعاملی، با تکیه بر فطرت، معنا، و تعامل اصیل انسانی، می‌تواند افق‌های عمیق‌تری را در روان‌درمانی بگشاید. پیشنهاد می‌شود برای توسعه ACT، تلفیق مفاهیم تعاملی در ساختار آن بررسی و پژوهش شود.

این گفتار با هدف بررسی انتقادی ACT از منظر روان‌شناسی تعاملی، به تحلیل پنج محور بنیادین نظری می‌پردازد.

هستی‌شناسی: تجربه‌گرایی در برابر اصالت حقیقت

ACT واقعیت روان‌شناختی را پدیده‌ای پدیداری و وابسته به تجربه فردی می‌داند. تمرکز آن بر لحظه حال و درک شخصی از رنج است. در مقابل، روان‌شناسی تعاملی بر وجود حقیقتی پایدار و ذاتی در هستی تأکید دارد که شناخت باید به آن منتهی شود. این تمایز، ACT را به سوی نسبی‌گرایی و روان‌شناسی تعاملی را به سوی حقیقت‌گرایی سوق می‌دهد.

انسان‌شناسی: انسان تجربی در برابر انسان فطرت‌مدار

ACT تصویری کاربردی از انسان ارائه می‌دهد؛ انسانی با ظرفیت آگاهی، پذیرش و انتخاب. اما روان‌شناسی تعاملی با تأکید بر سرشت پاک و فطرت الهی انسان، هویتی متعالی، معنوی و تحول‌پذیر از انسان ترسیم می‌کند. در نتیجه، ACT از عمق وجودی و قدسی انسان فاصله دارد.

۳روش‌شناسی: ساختارگرایی بالینی در برابر پیوند وجودی

ACT رویکردی ساختاریافته و مبتنی بر فرآیندهای شش‌گانه‌ی شناختی است که پژوهش‌پذیری بالایی دارد. اما روان‌شناسی تعاملی، درمان را فرآیند پیوند ارزشی و معنوی بین درمانگر و درمانجو می‌داند؛ رابطه‌ای که خودِ آن اثر شفابخش دارد. این تمایز، تفاوت در عمق و کیفیت رابطه درمانی را نشان می‌دهد.

نگاه به رنج: پذیرش رنج در برابر بازسازی معنوی روان

ACT رنج را بخشی طبیعی از زندگی می‌داند که باید با آن زیست؛ نه آنکه حذف یا اصلاح شود. در مقابل، روان‌شناسی تعاملی رنج را نشانه‌ی اختلال در پیوند روان با حقیقت و ارزش‌ها می‌داند و هدفش بازسازی بنیادین روان از طریق بازگشت به فطرت و معناست.

غایت درمان: ارزش‌محوری در برابر تحقق هویت اصیل

در ACT، رشد روانی به معنای حرکت در مسیر ارزش‌های انتخابی و افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی است. در روان‌شناسی تعاملی، رشد به معنای تحقق هویت فطری، دستیابی به تعادل روانی و خودگستری در پیوند با حقیقت است. بنابراین غایت در ACT عملکرد بهتر و در روان‌شناسی تعاملی، کمال انسانی است.