هوش به مثابه ظرفیت کلی یادگیری و شناخت حداقل سه جلوه دارد: تجربی، تصیلی و تحلیلی. این جلوه های کلی از ماهیتی تعاملی و تنگاتنگ برخوردارند و طبعا غیر قابل تفکیک هستند. اما بروز آنها بستگی به زمینه و یا بافت دارد.نظریه تعاملی هوش با تأکید بر هوش های سه گانه که بزرگترین ظرفهای یادگیری را تشکیل می دهند، بسرعت بر پیوند تعاملی و یکپارچه آنها تأکید می ورزد.
بررسی بروز جلوههاي خلّاقيّت دانشآموزان تيزهوش سازمانده در گستره هوش و واكنشهاي هيجاني نشان داد که بروز خلّاقيّت نوجوانان تيزهوش سازمانده بر بنياد هيجان، بستگي به بهره هوشي، سطوح تيزهوشي سازماندهی، پايه تحصيلي و جنسيّت دارد. همچنين تجلّي خلّاقيّت نوجوانان تيزهوش سازمانده در پهنه هوش، وابسته به بهره هوشي و مستقلّ از پايه تحصيلي و جنسيّت است؛ امّا به تعامل جنسيّت با پايه تحصيلي بستگي دارد.
بر پایه ساختار کروی استعداد نعامل پنج «توانایی بنیادین» یعنی سه نوع هوش «تحلیلی»، «تجربی» و «تحصیلی» و دو ورزیدگی «نوسودمندی» و «وظیفه مندی»با زمینه های بروز، استعداد فرد آدمی را رقم می زند لذا از حیث ظرفیت هفت استعداد اساسی و کلی وجود دارد.
بر اساس «نظریه تعاملی هوش» تعامل سه هوش تحلیلی، تجربی و تحصیلی موجب می شود تا ظرفیت کلی یادگیری و شناخت در آدمی تکوین یابد.