ویژگیهای عاطفی و شناختی تیزهوشی سازماندهی

ویژگیهای عاطفی و شناختی تیزهوشی سازماندهی

 

در این پژوهش ، بروز جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده در گستره هوش و واكنشهای هیجانی ‌بررسی شده است. سه فرضیّه اساسی مورد پژوهش قرار می‌گیرند: 
۱) جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنان رابطه دارد.۲) رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنان در میان دختران و پسران، متفاوت است.۳) رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنان در پایه‌های تحصیلی، متفاوت است. ابزارهای «هیجان‌پذیری برژه»، «آزمون هوشی کتل»، «آزمون سنجش خلّاقیّت»، در میان سیصد و بیست وچهار دانش‌آموز تیزهوش سازمانده (صد و پنجاه و هشت پسر و صد و شصت و شش دختر با متوسّط بهره هوشی 137 در پایه‌های تحصیلی اوّل راهنمایی تا دوم دبیرستان) اجرا گردیدند. یافته‌ها با شیوه تحلیل رگرسیون به دست آمد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد:1) رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واكنشهای هیجانی آنان معنادار است؛ امّا رابطه جلوه‌های خلّاقیّت با هوش آنان معنادار نیست. 2) به طور كلّی رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنان در میان دختران و پسران دارای تفاوت معناداری نیست؛ امّا بسته به بهره هوشی، سطوح تیزهوشی سازماندهی و پایه تحصیلی، تفاوتهای معناداری وجود دارد. 3) رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده در پایه‌های تحصیلی دوم راهنمایی تا دوم دبیرستان، با واکنشهای هیجانی آنان معنادار است؛ امّا رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده پایه‌ تحصیلی اوّل راهنمایی با واکنشهای هیجانی آنان، معنادار نیست؛ علاوه بر آن، رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده در پایه‌های تحصیلی اوّل راهنمایی تا دوم دبیرستان، با هوش آنان، معنادار نیست. استنباط می‌شود بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده بر بنیاد هیجان، بستگی به بهره هوشی، سطوح تیزهوشی سازماندهی، پایه تحصیلی و جنسیّت دارد. همچنین تجلّی خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در پهنه هوش، وابسته به بهره هوشی و مستقلّ از پایه تحصیلی و جنسیّت است؛ امّا به تعامل جنسیّت با پایه تحصیلی بستگی دارد.

 

 

زمینه بررسی 

یكپارچگی دامنه‌های شناختی و عاطفی در بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده بر حسب جنس و بنیادهای تحوّلی همواره دچار ابهام جدّی بوده است. 

آشکاری هر چه بیشتر پدیده «یكپارچگی دامنه‌های شناختی و عاطفی در بروز خلّاقیّت»، پیامدهای اساسی در پدیدآیی و شکل‌گیری ملاحظات بالینی، آموزشی، پرورشی و مشاوره‌ای خلّاقیّت دارد.

در این میان بیشترین پرسشها بر حول تشخیص خلّاقیّت می گردد: 

آیا آزمون هوش می‌تواند خلاقیت نوجوانان تیزهوش سازمانده را پیش‌بینی كند؟

آیا آزمون هیجان می‌تواند خلاقیت نوجوانان تیزهوش سازمانده را پیش‌بینی كند؟

به خوبی آشكار نیست كه خلّاقیّت در چه سطحی از هوش، شرایط شایسته‌تری برای بروز به دست می‌آورد. همچنین روشن نیست هیجان در چه شرایطی، به بروز خلاقیت نوجوانان تیزهوش یاری می‌دهد.

به اقتضای جنسیّت، تحوّل و سطح هوش و به ویژه پدیده «تیزهوشی استثنایی» از نوع خلّاقیّت همراه با نارساییهای هیجانی، امر تشخیص دچار پیچیدگیهایی می شود. 

لذا بررسی «جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش در گستره هوش و واكنشهای هیجانی» می تواند زمینه های روشنتری در پیگیری بنیادی ترین اهداف در این قلمرو فراهم آورد: 

زمینه سازی یكپارچگی دامنه‌های شناختی و عاطفی برای بروز خلّاقیّت 

خدمات راهنمایی و مداخلات درمانگری برای اختلالات هیجانی مرتبط به خلّاقیّت به اقتضای جنسیّت، تحوّل و سطح هوش

لزوم بهداشت روانی و استواری هیجانی برای خلّاقیّت 

درک و فهم همراهی برخی نارساییهای هیجانی با خلّاقیّت 

ملاحظات روان‌درمانگری و مشاوره ویژه افراد خلّاق 

پرورش خلّاقیّت از لحاظ هیجانی و عاطفی به اقتضای جنسیّت، تحوّل و سطح هوش

سؤالات

 در این پژوهش سه پرسش اساسی طرح شد:

1) آیا جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنها رابطه دارد؟

2) آیا رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنها در میان دختران و پسران، متفاوت است؟

3) آیا رابطه جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنها در پایه‌های تحصیلی، متفاوت است؟

 

متغیرها

مقصود از هوش در این جا «ظرفیتتحلیلی»است که با تأکید بر  عامل عمومی هوش از طریق آزمون کتل سنجیده می شود. بر پایه «هوش» از جنبه عملیاتی، ناظر به تعبیر «کتل» است. «كتل» ویژگیهای هفتگانه‌ای را برای «عامل عمومی هوش» قایل است: 1) ظرفیّتهای کلامی، عددی، مکانیکی، فضایی و ترسیم تصاویر، 2) سرعت و دقّت ادراک، 3) استدلال (استقرایی و قیاسی)، 4) فراخنای حافظه (همراه با تداعی طوطی‌وار و معنی‌دار)، 5) هجّی کردن کلمات، 6) سیّالیت کلامی و اندیشه و 7) قضاوت (بویژه زیبایی شناختی).(شریفی،1384)

مراد از خلّاقیّت، سیّالیت، اصالت، انعطاف‌پذیری و بسط است. که با آزمون عابدی احراز می شود.

«هیجان پذیری» به معنای «احساس بدبختی، حالت پریشانی ، انتقادناپذیری و اضطراب» که اشاره به مؤلفه نخست آزمون شخصیتی برژه دارد.

«تیزهوشی» متغیّر كنترل و «پایه» و «جنسیّت» در این پژوهش متغیّرهای تعدیل كننده محسوب می‌شوند.

نقطه كنونی پژوهش

نیمرخ کنونی پیشینه گویای آن است که با مطالعات اندكی ر این موضوع رویاروییم. حتی در این مطالعات اندک، دستاوردها در زمینه همبستگی میان واکنشهای هیجانی، هوش و خلّاقیّت دچار ابهامند. و یافته ها در رابطه میان ویژگیهای تنهایی، درونگردی و برونگردی، خودارجدهی با خلاقیت، رابطه هوش با خلاقیت و و نیز پیوند تعالی جویی با خلاقیت، تعارض دارند و سرانجام این که یک خلأ پژوهشی در قلمرو تیزهوشی سازماندهی به ویژه با ملاحظهٔ تحوّلی و جنسیّتی نمایان است. لذا با این پرسش اساسی مواجه هستیم که آیا جلوه‌های خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده با واکنشهای هیجانی و هوش آنها رابطه دارد؟

 

روش شناسی پژوهش

جامعه آماری را دانش‌آموزان تیزهوش مدارس استعدادهای درخشان شهر تهران می دهند که از میان دو مدرسهٔ راهنمایی پسرانه و دخترانهٔ استعدادهای درخشان تهران، به طور تصادفی چهل و پنج دانش‌آموز از هر پایه و از میان دو دبیرستان پسرانه و دخترانهٔ استعدادهای درخشان تهران، به طور تصادفی سی و پنج دانش‌آموز از پایه‌های اوّل و دوم انتخاب گردیدند. با احتساب پاسخنامه‌های كامل و قابل بررسی، در مجموع سیصدو بیست وچهار دانش‌آموز تیزهوش مورد مطالعه قرار گرفتند. از این تعداد، 158 پسر و 166 دختر بودند كه همگی به طور تصادفی برگزیده شدند. (نمونهٔ 324نفری با میانگین بهرهٔ هوشی 137) 

«آزمون هیجان‌پذیری برژه» ، «آزمون هوش فرهنگ زدودهٔ كتل» و «آزمون سنجش خلّاقیّت» در دو نوبت در ساعات صبح و به صورت گروهی اجرا گردیدند:

نوبت نخست، دو آزمون هوش كتل و آزمون برژه (با میانگین زمانی هشتاد دقیقه) 

نوبت دوم، آزمون سنجش خلّاقیّت (با میانگین زمانی سی و پنج دقیقه) 

از «تحلیل رگرسیون چند متغیّری» در تحلیل داده‌ها بهره‌گیری شد.

 


پسران

میانگین   بهرهٔ هوشی

دختران

میانگین   بهرهٔ هوشی

جمع

میانگین   بهرهٔ هوشی

دامنهٔ   بهرهٔ هوشی

اوّل   راهنمایی

37

130

37

134

74

132

116-155

دوم   راهنمایی

42

145

39

141

81

143

115-180

سوم   راهنمایی

36

137

32

133

68

135

115-170

اوّل   دبیرستان

23

143

29

143

52

143

119-170

دوم   دبیرستان

20

139

29

133

49

135

119-155

جمع

158


166


324



یافته‌ها

1) رابطه خلّاقیّت با واكنشهای هیجانی‌ دانش‌آموزان تیزهوش معنادار است؛ امّا رابطه خلّاقیّت با هوش آنان ، معنادار نیست.

«واكنشهای هیجانی» ده درصد نمرهٔ خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده را پیش‌بینی می‌كند.

2) رابطه جلوه‌های خلّاقیّت با واکنشهای هیجانی و هوش دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده در میان دختران و پسران، دارای تفاوتهای معناداری است. 

«واكنشهای هیجانی» هفت درصد نمرهٔ خلّاقیّت پسران تیزهوش و دوازده درصد نمرهٔ خلّاقیّت دختران تیزهوش را پیش‌بینی می‌كند. 

هوش در هیچ یك از دو گروه، به تنهایی پیش‌بینی‌كنندهٔ خلّاقیّت نیست. 

 

مقایسهٔ نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام و همزمان نمرهٔ خلّاقیّت دختران تیزهوش بر حسب متغیّرهای هیجان و هوش در سطوح مختلف بهرهٔ هوشی

 

سطح بهرهٔ هوشی

گام به گام

R2

R2همزمان

115-120

-

-

-

124-128

هوش

0/20

0/23

131-136

هیجان

0/14

0/16

138-144

هیجان

0/28

0/29

147-170

-

-


مقایسهٔ نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام و همزمان نمرهٔ خلّاقیّت پسران تیزهوش سازمانده بر حسب متغیّرهای هیجان و هوش در سطوح مختلف بهرهٔ هوشی

سطح بهرهٔ هوشی

گام به گام

R2

R2همزمان

115-133

-

-

-

134-142

هیجان

0/31

0/34

143-148

-

-


152-180

هوش

0/23

0/30

 

مقایسهٔ نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام و همزمان نمرهٔ خلّاقیّت پسران و دختران تیزهوش سازمانده بر حسب متغیّرهای هیجان و هوش در پایه‌های مختلف

پایهٔ تحصیلی

گام به گام

R2

همزمان R2

اوّل   راهنمایی پسران

-

-

-

اوّل   راهنمایی دختران

-

-

-

دوم راهنمایی   پسران

هیجان

0/10

0/19

هوش و هیجان

0/19

0/19


دوم راهنمایی   دختران

هیجان

0/13

-

سوم راهنمایی   پسران

هیجان

0/16

0/20

سوم راهنمایی دختران

-

-

-

پسران دبیرستان

-

-

-

دختران دبیرستان

هیجان

0/18

0/19

 

 

3) رابطه جلوه‌های خلّاقیّت با واکنشهای هیجانی دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده در پایه‌های دوم راهنمایی تا دوم دبیرستان معنادار است؛ امّا رابطه خلّاقیّت با واکنشهای هیجانی دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده پایهٔ‌ اوّل راهنمایی معنادار نیست. 

رابطه جلوه‌های خلّاقیّت با هوش دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده در پایه‌های اوّل راهنمایی تا دوم دبیرستان، معنادار نیست. 

 

مقایسهٔ نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام و همزمان نمرهٔ خلّاقیّت دانش آموزان تیزهوش سازمانده بر حسب متغیّرهای هیجان و هوش در پایه‌های مختلف تحصیلی

 

پایهٔ تحصیلی

گام به گام

R2

R2   همزمان

اوّل   راهنمایی

-

-

-

دوم راهنمایی

هیجان

0/11

0/12

سوم راهنمایی

هیجان

0/09

-

اوّل   دبیرستان

هیجان

0/10

-

دوم دبیرستان

هیجان

0/09

-

 

 

4)یافته‌های تلویحی مربوط به تفاوتهای سطح هوش

 

مقایسهٔ نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام و همزمان نمرهٔ خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده بر حسب متغیّرهای هیجان و هوش در سطوح مختلف تیزهوشی سازماندهی

 

سطح تیزهوشی

گام به گام

R2

R2همزمان

خفیف   (115-129)

هیجان

0/04

-

نیمه‌شدید (130-144)

هیجان

0/15

0/16

شدید   (145-159)

هیجان

0/10

0/11

استثنایی   (160-179)

هوش

0/46

0/50

 

مقایسهٔ نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام  و همزمان نمرهٔ خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده بر حسب متغیّرهای هیجان و هوش در سطوح مختلف بهرهٔ هوشی

 

سطح بهرهٔ هوشی

گام به گام

R2

R2همزمان

115-180

هیجان

0/10

0/10

115-120

هیجان

0/13

0/15

124-131

هوش

0/11

0/12

132-136

هیجان

0/15

0/15

138-140

هیجان

0/37

0/40

142-144

هیجان

0/10

-

147-152

-

-

-

153-180

هوش

0/11

0/17

166-180

هوش

0/46

0/67

 

 

 

بروز خلاقیت در گستره هیجان

بروز خلاقیت در پهنه هوش

یكپارچگی   هیجان و هوش  در بروز خلاقیت

نوجوانان   دوازده‌ تا پانزده ساله
نیمه‌شدید(130تا144)

پسران دوازده‌ساله
نوجوانان   153-180
پسران   152-180

نوجوانان   115-140  و 153-180
پسران دوازده   و سیزده‌ساله
دختران   دوازده،  چهارده و پانزده ساله
پسران   134-142و 152-180
دختران   124-144

استقلال   خلاّقيّت از هیجان

استقلال   خلاّقيّت از هوش

استقلال   خلاّقيّت از هوش و هیجان

پسران   115-  133 و 143- 148
دختران147-   170
پسران چهارده   و پانزده ساله
دختران سیزده‌ساله

نوجوانان   یازده و سیزده‌ تا پانزده ساله
خفیف 115-129
پسران   115-  133 و 143- 148
دختران  147- 170
پسران چهارده   و پانزده ساله
دختران   دوازده و سیزده‌ساله

نوجوانان   یازده ساله
نوجوانان 147   تا  152
پسران   115-  133  و 143- 148
دختران   147-  170

 

 

 

نتیجه‌گیری

الف) تجلّی خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده بر بنیاد هیجان، بستگی به پایهٔ تحصیلی، جنسیّت، سطح تیزهوشی و بهرهٔ هوشی دارد.

خلّاقیّت در گسترهٔ هیجان برای نوجوانان دوازده تا پانزده‌ساله در سطح تیزهوشی نیمه‌شدید برجستگی قابل ملاحظه‌ای دارد.

بیشترین بازداری از بروز خلاّقیّت در بستر واكنشهای هیجانی به دختران چهارده و پانزده ساله و پسران سیزده ساله در سطح تیزهوشی نیمه‌شدید(130تا144) به ویژه طیف بهرهٔ هوشی 138 تا 140 اختصاص دارد.

اوج استقلال خلاّقیّت از واكنشهای هیجانی، متعلّق به نوجوانان یازده ساله در طیف بهرهٔ هوشی 147 تا 152 است. 

ب) بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش در پهنهٔ هوش، وابسته به سطح تیزهوشی، بهرهٔ هوشی، و مستقلّ از پایهٔ تحصیلی و جنسیّت است؛ امّا به تعامل جنسیّت با پایهٔ تحصیلی بستگی دارد.

اوج بروز خلّاقیّت در پهنهٔ هوش، به پسران دوازده‌ساله در سطح تیزهوشی استثنایی(160تا179) و به ویژه طیف بهرهٔ هوشی 161تا 180 اختصاص دارد.

عامل عمومی هوش: سرعت و دقّت ادراک، ظرفیّتهای کلامی و عددی، هجّی کردن کلمات، سیّالی کلامی و اندیشه، فراخنای حافظه، استدلال و  قضاوت

اوج استقلال خلاّقیّت از هوش، متعلّق به نوجوانان یازده ساله در طیفهای بهرهٔ هوشی142تا 144 و 147 تا 152 است.

بیشترین بازداری هوش از بروز خلّاقیّت به دختران در طیف. بهرهٔ هوشی 124تا 128 مربوط می‌شود.

ج) محدودیّت نظریّه‌های موجود خلّاقیّت، تیزهوشی و هیجان، در تبیین بروز جلوه‌های خلّاقیّت در گسترهٔ هوش و واكنشهای هیجانی با توجّه به سطوح مختلف بهرهٔ هوشی 

هرجا تعادل‌یافتگی تحوّلی (در دورهٔ دوم و سوم) وجود دارد، خلّاقیّت پسران تیزهوش فرآیندی مستقلّ از هوش و آسیب‌پذیری هیجانی است. 

خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش، چه در وهلهٔ تعادل‌یافتگی عملیات عینی و چه در سراسر دورهٔ عملیات انتزاعی، فرایندی مستقلّ از هوش است. 

د) یكپارچگی دامنه‌های عاطفی و شناختی در بروز خلّاقیّت بستگی به ملاحظات تحوّلی، جنسیّتی، سطح تیزهوشی و بهرهٔ هوشی دارد. 

اوج این یكپارچگی را در میان پسران تیزهوش دوازده ساله در سطح تیزهوشی استثنایی(160تا179) و به ویژه طیف بهرهٔ هوشی 166تا 180 می‌توان یافت:

بنابراین بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزئیات» به مثابهٔ خلّاقیّت، در میان پسران تیزهوش دوازده‌ساله در طیف بهرهٔ هوشی 160تا 180، در بستر احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش رخ می‌دهد و این بروز، تابع نوسانهای دامنهٔ بهرهٔ هوشی 160 تا 180 است.

عامل عمومی هوش: سرعت و دقّت ادراک، ظرفیّتهای کلامی و عددی، هجّی کردن کلمات، سیّالی کلامی و اندیشه، فراخنای حافظه، استدلال و  قضاوت

اوج استقلال خلاّقیّت از یكپارچگی دامنه‌های عاطفی و شناختی ، به دختران یازده‌ساله در سطح تیزهوشی شدید(145 تا 159) به ویژه طیف بهرهٔ هوشی 147 تا 152 تعلّق دارد. 

و «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب» و نوسانهای دامنهٔ بهرهٔ هوشی 145 تا 159 مانع بروز خلاّقیّت دختران یازده‌ساله نمی‌شود.

«یكپارچگی دامنه‌های عاطفی و شناختی در بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش از نوع سازماندهی بستگی به ملاحظات تحوّلی،جنسیّتی و سطح هوش دارد»

 

بحث 

بر اساس یافته‌های این پژوهش بخشهایی عمده از فرضیّه‌های پژوهش تأیید گردید و پاره‌ای از جنبه‌های آنها مورد تأیید واقع نشد. افزون بر آن، چنان كه خواهیم دید علاوه بر پایه تحصیلی و جنبه‌های افتراقی میان پسران و دختران، به ملاحظات مربوط به بهره هوشی و سطح تیزهوشی سازماندهی نیز باید پرداخت. از این رو در این جا، علاوه بر بررسی فرضیّه‌های مجموعه، به نتایج تلویحی پژوهش در زمینة بروز جلوه‌های خلّاقیّت در بستر واكنشهای هیجانی و هوش ، به بهره هوشی و سطح تیزهوشی سازماندهی دانش‌آموزان تیزهوش نیز توجّه می‌شود:

الف) به طور كلّی واكنشهای هیجانی پیش‌بینی‌كننده خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده است؛ یعنی «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش»، بستر بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده را تشكیل می‌دهد.

این یافته با پژوهشهای ذیل همسویی دارد:

همراهی میان «بیان كامل» و خلّاقیّت (پارنز،1971؛ هافمان و هاوزر،1994؛ ون هوك و تگانو،2002)، همراهی میان شوخ طبعی (به مثابة یكی از مصادیق بروز سادة هیجان) و خلّاقیّت ( منصور،1372؛ لوین و ردلیچ،1955؛ بهرنز،1974؛ برودزینسكی و رابین،1976؛ زیو، 1976؛ شیبلز،1979؛ زیو،1984؛ ماردوك و گانیم،1993؛ ویلارد،2006)، وجود سطح بالایی از «هماهنگی هیجانی» در فرد خلّاق هنگام مقابله با موانع شناختی(رادفورد،2004) همراهی نمرات بالا در اندیشة واگرا با اضطراب اندك (شریفی،1383؛ وایت،1968)، همبستگی معكوس تنهایی با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان(ماهون و همكاران،1996)، نمرات كمتر نوجوانان (بدون تفاوت جنسیّتی) در خلّاقیّت كه دارای تجربة بیشتری در افسردگی، تنیدگی، هراس و اضطراب هستند (دنسبای و مارینلّی،1999) استلزام خلّاقیّت به منزلة یک ظرفیّت انسانی برای وجود سلامتی و بهداشت روانی(پارنز،1971؛ لاسونن،1997) و گسترش بهتر خلّاقیّت با وجود بهداشت روانی.(شوبرت و بیوندی، 1977)

امّا یافته كلّی مجموعه با این مطالعات، همگرا نیست:

پیوند میان «دلتنگی» با خلّاقیّت(شوبرت،1977) وجود افسردگی در حیطة هیجانی خلّاقیّت(والكر و همكاران،1995) همبستگی «تنهایی» با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان (ماهون و همكاران،1996) افزایش خلّاقیّت از طریق حالات خلقی انتهایی (ریچاردز و كینی،1990؛ جكسون،2001) وجود برخی نارساییهای روان‌آزردگی در حیطة مسائل هیجانی خلّاقیّت(والكر و همكاران،1995؛ گلاد،1997) بروز «اختلالات روان‌تنی»(سندبلوم،1997) بهره‌گیری از «تنیدگی» و «اضطراب» برای خلّاقیّت(اسمیت و كارلسون،1987) وجود «تنیدگی هیجانی» در افراد خلّاق(نمیرو،1997؛ اشترنبرگ و تاردیف،1989؛ هینتون،1971؛ ماگیاری بك،1988؛ كاپلان،1990) استقلال خلّاقیت از بیماری روانی(پوره و ویتمن،1993-1994) استقلال خلّاقیت از روان‌گسیختگی (گلیكسوهن وهمكاران، 2000-2001) همراهی خلّاقیّت با حالات خشم و طغیان(دایاموند، 1996) حالات هیجانی و برانگیختگیهای شدید ناشی از کشاکشهای درونی به منزلة یک «روحیّة تخریب» همراه با «خود» در حال انفجار كه نویدبخش برآیند خلّاقانه است (ردفیرن و استور،1992) وجود همانندیهایی میان خلّاقیّت و جنبه‌های مرضی(آیسنك،1983) ارتباط حالات روان‌گسستگی و خلّاقیّت(بچتولد،1980) و ارتباط تجربة «روان‌گسیختگی» با خلّاقیّت.(سیمونتون،1999؛ جكسون، 2001؛ اوجیلوی،2000-2001)

ناسازگاری میان دو دسته از پژوهشها با توجّه به یافته كلّی مجموعه ، ممكن است به نكات ذیل بستگی داشته باشد:

1) عوامل تعدیلی نظیر سنّ، جنسیّت و بهرة هوشی چنانكه در ادامة این بحث ذكر خواهد شد.

2) بنا بر دلالت برخی از پژوهشها تاکنون حدّ اقل ده جفت ویژگی متضادّ در افراد خلّاق یافت شده است.(سایكزنت میهالی،1996) زوجهایی از خصایص متضادّ نظیر درونگردی – برونگردی و فعّال - انفعالی از جملة آنهایند.(كاهن،1985) 

3) ممكن است این تفاوتها به نوع و گونة خلّاقیّت بستگی داشته باشند؛ چنانكه در مطالعة مقایسه‌ای میان دو نوع  خلّاقیّت یعنی«نوآوری» و «سازش‌یابی» آشكار شد كه افراد سازش‌یابنده، «تنیدگی» بیشتری را نشان می‌دهند.(پوچیو و همكاران،1993)

از این رو، میزان تبیین خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش بر پایه واكنشهای هیجانی، درصد بسیار برجسته‌ای نیست.(ده درصد) 

افزایش قدرت تبیین «مؤلّفه هیجان‌پذیری برژه» برای خلّاقیّت ممكن است به خرده مؤلّفه‌های آن بستگی داشته باشد. دو خرده مؤلّفة هیجان‌پذیری با ویژگیهای خلّاقیّت مرتبطند: وظیفه تازه (یا تغییر موقعیّت) و آسان بروز كردن هیجانها. 

به طور کلّی «آسان‌بیان‌گری» می‌تواند به عنوان یک خصیصه مهمّ شخصیّتی در تشخیص و پرورش ظرفیّت خلّاقانه و حلّ مسأله در خردسالان به شمار آید. فرد خلّاق نسبت به رفتار خود، بازداری کمی انجام می‌دهد؛ عقاید و کارهای خود را بدون هراس از استهزاء شدن بیان می‌دارد و خیلی راحت و آسوده است.(ون هوك و تگانو،2002) به عبارت دیگر، «بیان کامل» یکی از ویژگیهای فرد خلّاق است.(پارنز،1971) به طور كلّی نیاز به ارتجال در یک كاركرد نیز از ویژگیهای هنرپیشگان خلّاق به شمار می‌آید.(نمیرو،1997)

افزون بر آن، انگیزه نوآوری یكی از ویژگیهای حیطة انگیزشی و عاطفی فرد خلّاق محسوب می‌شود؛ وی ترجیح می‌دهد که رفتارهای غیر مرسومی از خود بروز دهد. «نوآوری» با یک «گونة شخصیّتی» خاصّ پیوند می‌یابد.(گلداسمیت،1984) جهتگیری نوآورانه به منزلة عنصری مهمّ در خلّاقیّت، یک نظریّة شخصیّتی خلّاقّانه را به خود اختصاص داده است. این بُعد در سوی دیگر خصیصة «سازش‌یابی» قرار می‌گیرد.(كلر و هالند،1978) بنابراین نوآوری و ترجیح رفتارهای غیر مرسوم باید از یک ریشة ژرف و ویژة شخصیّتی برخوردار باشد که از آن به عنوان«وحدت نامتعارف شخصیّت» یاد کرده‌اند. بررسی فعّالیّتهای مکتوب و شخصیّت زنان نویسندة داستانهای تخیّلی نشان می‌دهد که خلّاقیّت آنها با یک «وحدت نامتعارف شخصیّت» توأم است.(هلسون،1973) پس «نوآوری» یک خصیصة شخصیّتی است که در پیوستاری (از کم تا زیاد) جای می‌گیرد.(میدگلی و داولینگ،1978) بنابراین، فرد خلّاق از تازگی وظیفه یا تغییر موقعیّت استقبال می‌كند.

در نتیجه، نمره مجموع مؤلّفة هیجان‌پذیری دربرگیرندة برخی ویژگیهای خلّاقانه و پاره‌ای عوامل محدودكننده آن است. از این رو، نمره نهایی مؤلّفه هیجان‌پذیری، ممکن است ضریب تبیین نیرومندی برای خلّاقیّت برخى از نوجوانان تیزهوش به دست ندهد. 

شاید تفكیك این خرده مؤلّفه‌ها در قالب دو ابزار، ضریب تبیین نیرومندتر و نیمرخ روشنتری از دامنه هیجانی خلّاقیّت ارایه دهد.

با این حال، بررسی سازه‌های دو ابزار «هیجان‌پذیری برژه » و «سنجش خلّاقیّت» گویای وجود مقارنات قابل ملاحظه‌ای میان هیجان و خلّاقیّت است:

1) آرامش و تمركز ذهنی به گونه‌ای كه شخص به چیزهای کوچک اهمیّت ندهد و افكار بی‌فایده و مزاحم را در ذهن نگه ندارد و این امور بی‌اهمیّت هرگز موجب پریشانی‌اش ‌نگردد و وقایع را نیز به سادگی بپذیرد، شرایط را برایفرآیند مهمّ خلّاقیّت یعنی احساس مشکلات (شامل مسائل، شکافهای موجود در اطّلاعات، فقدان مؤلّفه‌های تشکیل‌دهنده و وجود برخی نارساییها) فراهم می‌آورد.

2) انتقادپذیری از لحاظ هیجانی، با «حدس زدن»، «دسته‌بندی فرضیّه‌ها» و «تجدید نظر احتمالی» به مثابه ویژگیهای خلّاقیّت همراه است.

3) وجود استدلال استقرایی و قیاسی همراه با قضاوت به عنوان ویژگیهای عامل عمومی هوش و ثبات خُلقی و حالات هیجانی‌ استوار، شرایط را برای «ارزشیابی» و «ارتباط‌دهی» میان نتایج، به مثابة یك مرحلة مهمّ خلّاقیّت، ممكن می‌سازد.(بویژه برای پسران تیزهوش سازمانده پایه دوم راهنمایی) 

4) ممكن به نظر رسیدن انجام کار مورد علاقه، شرایط را برای آزمایش حدسها و فرضیّه‌ها و بازآزمایی آنها ، به عنوان ویژگیهای خلّاقیّت فراهم می‌كند.

5) وجود شرایط هیجانی اندیشیدن برای تغییر چیزهایی که بر وفق مراد فرد نیست، ممكن است به «انعطاف‌پذیری» یعنی استعداد تولید عقاید و یا روشهای بسیار گوناگون، یاری كند.

6) وجود آرامش روانی برای روبه‌رویی با حوادث غیر منتظره‌ای كه رخ می‌دهد یا وظیفه تازه‌ای كه پیش می‌آید، ممكن است به تحقّق اصالت یعنی استعداد تولید عقاید بدیع، غیر عادی و تازه، یاری دهد.

این مقارنات قابل ملاحظه می‌تواند به تبیین بیشتر بروز خلّاقیّت در گستره واكنشهای هیجانی كمك كند.

ب) همچنین یافته‌های مجموعه نشان داد خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده بستگی به «عامل عمومی هوش» ندارد. 

این دستاورد، هماهنگ با «نظریّه آستانه‌ای» و «چشم‌انداز عاملی» در تیزهوشی و پژوهشهایی است كه به استقلال خلّاقیّت از هوش اشاره دارند.(هتریك و همكاران،1966؛ فاكس بوچامپ و همكاران،1993) 

«نظریّه آستانه‌ای» دلالت ‌دارد كه: «وقتی بهرة هوش پایینتر از حدّ معیّنی است، خلّاقیّت نیز محدود است؛ در حالی که فراتر از این حدّ (بهرة هوش= 120-115) خلّاقیّت به منزلة بُعدی تقریباً مستقلّ در می‌آید». 

محور چشم‌انداز عاملی چنانكه بیان شد، تأكید بر وجود «عامل عمومی» است؛ یعنی هر كنش هوشمندانه مبتنی بر وجود بُعدی است كه آن را «هوش عمومی» می‌نامیم. این هوش عمومی می‌تواند متبلور یا جامد باشد. یعنی از ظرفیّتهای بالقوّه برخوردار است یا از محیط آموخته می‌شود. این عامل عمومی، تواناییهای كلامی و تجسّم فضایی را در برمی‌گیرد. مسأله‌ بنیادی در این روی‌آورد، تأكید بر وجود یك «پدیده‌ چندوجهی» است و این امر در سرشت مباحث مربوط به این حوزه نهفته است. در این چشم‌انداز، نظریّه‌پردازانی نظیر «ترمن»، «گاردنر»، «تاننباوم» و «گانیه» با الهام از دیدگاههای «اسپیرمن» و «كتل» در زمینه هوش، جای می‌گیرند كه بر وجود عوامل هوش و انواع تیزهوشی تأكید می‌ورزند و خلّاقیّت فقط یكی از انواع تیزهوشی محسوب می‌شود. به بیان دیگر، افراد خلّاق عموماً از بهره هوشی بالاتر از متوسّط برخوردار هستند؛ امّا هر فرد تیزهوش لزوماً خلّاق نیست.

از سوی دیگر، یافته مزبور با پژوهشهای ذیل و «چشم‌انداز تركیبی» در تیزهوشی، همگرایی ندارد: 

بروز قابل ملاحظه خلّاقیّت در پهنه هوش (اشترنبرگ و لوبار،1993) ظهور ظرفیّتهای تفکّر خلّاق (تصویری و کلامی) در گستره هوش کلامی و غیر کلامی در پایه نخست تحصیلی (آلیوتی،1979) بروز خلّاقیّت بر اساس پدیده چند استعدادی(كاتنا،1989) بهره‌گیری از ساختار عاملی برای تبیین بروز خلّاقیّت در پهنه هوش(هاتی و راجرز،1986) تجلّی تفکّر خلّاق (کلامی و غیر کلامی) دانش‌آموزان پایه چهارم تحصیلی در بستر هوش (گولد،1972) بروز خلّاقیّت در پهنه هوش كلامی (هاسوار،1980) تجلّی خلّاقیّت دانش‌آموزان پایه دوازدهم در پهنه هوش (فولمان و همكاران،1973) بروز تفکّر واگرا در بستر هوش (دلاس، 1971) بروز خلّاقیّت در پهنه استعداد (به منزلة هوش خاص) (كلاپهام،2004) ضرورت وجود هوش مانند کنجکاوی برای خلّاقیّت (دی و لانجوین،1969) و اینكه بر پایه «مفهوم سه وجهی»، خلّاقیّت بر یک پایه هوشی قرار دارد. (اشترنبرگ،1989)

بر اساس «روی‌آورد تركیبی»، خلّاقیّت و هوش هر دو از ویژگیهای تیزهوشی‌اند.(ناگلیری و كافمان،2001) نظریّه‌های «گیلفورد»، «تورنس»، «ترفینگر»، «مانكس»، «اشترنبرگ» و «رنزولی» كه بر وجود خلّاقیّت به مثابه یك مؤلّفه لازم و بنیادین برای تیزهوشی تأكید می‌ورزند و به زعم آنها خلّاقیّت و هوش مؤلّفه‌های مكمّل فعّالیّت شناختی به شمار می‌آیند، در این چشم‌انداز جای می‌گیرند.

ناسازگاری پژوهشها با یكدیگر و تعارض میان دو چشم‌انداز تیزهوشی، با توجّه به یافته كلّی این مجموعه، ممكن است با لحاظ عوامل تعدیلی نظیر سنّ، جنسیّت و بهره هوشی برطرف شود؛ چنانكه در ادامة بحث ذكر خواهد شد. 

استقلال خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده از عامل عمومی هوش ممكن است به ابزار پژوهش بستگی داشته باشد: 

می‌دانیم كه تأکید زیربنایی «آزمون هوش فرهنگ زدوده کتل»، بر وجود «عامل عمومى هوش» است و خلّاقیّت به مثابة «عامل اختصاصی» قلمداد می‌شود. در چشم انداز عاملى تیزهوشى نیز كه بر اساس چنین روی‌آوردی پی‌ریزی شده، همه افراد تیزهوش، خلّاق نیستند؛ بلكه خلّاقیّت فقط یکی از انواع تیزهوشی محسوب می‌شود. لذا ابزارهایی که بر پایه این روی‌آورد پدید آمده‌اند نیز به طور طبیعی استقلال خلّاقیّت را از تیزهوشی نشان می‌دهند. 

علاوه بر آن، استقلال خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده از عامل عمومی هوش، بدین معناست كه خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش (با میانگین بهره هوشی 137) از نوسانهای بهره هوشی در دامنه 115 تا 180، پیروی نمی‌كند. به نظر می‌رسد وجود حدّ اقلی از بهره هوشی (یعنی 115) برای بروز خلّاقیّت كفایت می‌كند؛ به ویژه آن كه هماهنگی و تجانس «اصالت عقیدتی» تیزهوشان در اندیشه واگرا بیشتر از افراد متوسّط از لحاظ هوشی است.(رانكو و آلبرت،1985) همچنین در حالی كه اندیشه واگرا و عملكرد خلّاقانه در تیزهوشان از همبستگی متوسّطی برخوردار است، در میان افراد متوسّط از لحاظ هوشی، این دو متغیّر از یكدیگر مستقلّ هستند.(رانكو،1986) 

از این رو، در دامنه 115 تا 180، این گونه نیست كه لزوماً هوش برجسته‌تر، سبب بروز عالیتر خلّاقیّت شود و یا آن كه هوش نازلتر، بالضّروره باعث ظهور كمرنگ خلّاقیّت گردد.

بنابراین «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش»، بستر بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش (با میانگین بهره هوشی 137) را تشكیل می‌دهد و این بروز از نوسانهای بهره هوشی در دامنة 115 تا 180، تبعیّت نمی‌كند.

ج) بررسی بروز خلّاقیّت در گستره واكنشهای هیجانی و پهنه هوش نشان می‌دهد كه به طور كلّی هم در میان پسران و هم در میان دختران واكنشهای هیجانی بهترین پیش‌بین برای خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده است؛ یعنی «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب» مانع خلّاقیت هم پسران و هم دختران نوجوان تیزهوش سازمانده می‌شود.

با توجّه به پیشینه فقط دو مطالعه در دست است كه به كاوشهای افتراقی جنسیّتی خلّاقیّت اشاره دارد: 

بررسی ویژگیهای شخصیّت خلّاق در میان دانش‌آموزان باهوش پایه‌های اوّل و دوم دبیرستان نشان داد كه پسران خلّاق در مقایسه با دختران خلّاق گرایش بیشتری به «برونگردی» و«مهارکردن اراده» نشان دادند؛ حال آنكه دختران خلّاق گرایش بیشتری به «ادواری‌خویی»، «ادواری‌خویی متهوّرانه»، «حسّاسیّت هیجانی»، «گسیخته‌خویی پارانویاگونه» و «ماجراجویی» داشتند.(سورکی،1376)

چنانكه ذكر شد، نتایج این مطالعه صرفاً به مقایسة ویژگیهای شخصیّتی میان دختران و پسران و فقط به دو سنّ چهارده و پانزده سالگی محدود شده است و ربطی به واکنشهای هیجانی ندارد. علاوه بر آن، شامل دانش آموزان باهوش یازده تا سیزده ساله نمی‌شود. 

مطالعه دوم نیز گویای آن است نوجوانانی كه تجربه بیشتری در افسردگی، تنیدگی، هراس و اضطراب دارند، بدون تفاوت جنسیّتی، نمرات كمتری در خلّاقیّت به دست می‌آورند.(دنسبای و مارینلّی،1999) این مطالعه نیز بدون توجّه به هوش نوجوانان انجام گردیده است.

از این رو، نتایج هیچ یك از دو مطالعه، در راستای یافته این مجموعه نیست. لذا، این یافته از لحاظ بررسی مقایسه‌ای بروز خلّاقیّت پسران و دختران تیزهوش (با دامنه بهره هوشی 115 تا 180) در گسترة واكنشهای هیجانی و هوش، دستاوردی تازه محسوب می‌شود. 

امّا در هر دو جنسیّت، خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش، فرآیندی مستقلّ از هوش است.

این یافته‌، هماهنگ با «نظریّه آستانه‌ای» و «چشم‌انداز عاملی» در تیزهوشی و پژوهشهایی است كه به استقلال خلّاقیّت از هوش (بدون تفاوت جنسیّتی) اشاره دارند. (هتریك و همكاران، 1966؛ فاكس بوچامپ و همكاران،1993) چنانكه پیش از این در بند الف ذكر گردید.

یافته مزبور در برابر این پژوهش قرار می‌گیرد: در یك مطالعه طولی در مورد خلّاقیّت تیزهوشان (پایه‌های تحصیلی هشتم تا دوازدهم با بهره هوشی 130 به بالا) نشان داد كه تغییرات در بهره هوشی و خلّاقیّت در میان دختران بیش از پسران است.(هال،1985) 

د) بررسی تفصیلی بروز خلّاقیّت در گستره واكنشهای هیجانی و پهنه هوش، در سطوح بهره هوشی و پایه‌های تحصیلی، نشان می‌دهد كه شباهتها و تفاوتهایی قابل ملاحظه میان دختران و پسران وجود دارد: 

شباهتهای میان پسران و دختران تیزهوش سازمانده شامل این نكات می‌شود:

در یازده سالگی، بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلاّقیّت، فرآیندی مستقلّ از «احساس بدبختی، حالت پریشانی و اضطراب» است و این بروز، تابع نوسانهای بهره هوشی در دامنه 115 تا 180، نیست.

در دوازده سالگی، «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش»، بستر بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت را تشكیل می‌دهد.

در دامنه بهره هوشی 115 تا 120، بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت ، فرآیندی مستقلّ از«احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب» است و نیز تابع نوسانهای بهره هوشی نیست.

در دامنه بهره هوشی 134 تا 136، «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش»، بستر بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت را تشكیل می‌دهد.

در دامنه بهره هوشی 134 تا 148، بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت ، فرآیندی مستقلّ از نوسانهای بهره هوشی است.

در دامنه بهره هوشی 152 تا 170، بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت، فرآیندی مستقلّ از «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب» است.

تفاوتهای میان پسران و دختران تیزهوش، به نكات ذیل مربوط می‌شود:

در دوازده سالگی «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت پسران تیزهوش بستگی به «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش» دارد و تابع نوسانهای بهره هوشی است. بنابراین خلّاقیت پسران بستگی به واكنشهای هیجانی و هوش دارد؛ حال آن كه خلّاقیت دختران تیزهوش فقط وابسته به واكنشهای هیجانی است.

در سیزده‌سالگی، «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت پسران تیزهوش (بر خلاف دختران تیزهوش) بستگی به «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش» دارد.

در چهارده و پانزده‌سالگی و نیز دامنه‌های بهره هوشی 131 تا 133 و 143 تا 144 ، «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت دختران (بر خلاف پسران) بستگی به «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش» دارد.

در طیف بهره هوشی 152 تا 170، «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت پسران (بر خلاف دختران) بستگی به نوسانهای بهرة هوشی دارد.

نوسانهای بهره هوشی در دامنة 115 تا 170، هیچ كمكی به بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت دختران نمی‌كند؛ بلكه حتّی عامل عمومی هوش در طیف بهره هوشی 124 تا 128 از خلّاقیّت دختران می‌كاهد؛ حال آنكه بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت پسران در طیف بهره هوشی 152 تا 180 تابع نوسانهای بهره هوشی است.

پس نتایج پژوهشی ذیل، به پسران تیزهوش در پایه‌های دوم و سوم راهنمایی و در طیف بهره هوشی 134تا 142 و دختران تیزهوش در پایه‌های دوم راهنمایی و اوّل و دوم دبیرستان و در گستره بهرة هوشی 131 تا 144 مربوط می‌شود:

 همراهی میان «بیان كامل» و خلّاقیّت (پارنز،1971؛ هافمان و هاوزر،1994؛ ون هوك و تگانو،2002)، همراهی میان شوخ طبعی (به مثابة یكی از مصادیق بروز سادة هیجان) و خلّاقیّت (منصور،1372؛ لوین و ردلیچ،1955؛ بهرنز،1974؛ برودزینسكی و رابین،1976؛ زیو،1976؛ شیبلز، 1979؛ زیو،1984؛ ماردوك و گانیم،1993؛ ویلارد،2006) وجود سطح بالایی از «هماهنگی هیجانی» در فرد خلّاق هنگام مقابله با موانع شناختی(رادفورد،2004) همراهی نمرات بالا در اندیشه واگرا با اضطراب اندك (شریفی،1383؛ وایت،1968) همبستگی معكوس تنهایی با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان (ماهون و همكاران،1996) نمرات كمتر نوجوانان (بدون تفاوت جنسیّتی) در خلّاقیّت كه دارای تجربه بیشتری در افسردگی، تنیدگی، هراس و اضطراب هستند(دنسبای و مارینلّی،1999)، استلزام خلّاقیّت به منزلة یک ظرفیّت انسانی، برای وجود سلامتی و بهداشت روانی(پارنز،1971؛ لاسونن،1997) و گسترش بهتر خلّاقیّت با وجود بهداشت روانی.(شوبرت و بیوندی،1977)

از سوی دیگر، پژوهشهایی كه بر بروز خلّاقیّت در بستر برخی نارساییهای هیجانی، اشاره می‌كنند، ممكن است به پسران تیزهوش پایه‌های اوّل راهنمایی و اوّل و دوم دبیرستان و در سطوح بهره هوشی 115تا133 و 143تا 180 و دختران تیزهوش پایه‌های اوّل و سوم راهنمایی و در سطوح بهره هوشی 115تا128 و 147تا 170 مربوط ‌شود. از آن رو كه واكنشهای هیجانی مانع خلّاقیّت نوجوانان مزبور نیست؛ از جمله:

پیوند میان «دلتنگی» با خلّاقیّت(شوبرت،1977) وجود افسردگی در حیطة هیجانی خلّاقیّت(والكر و همكاران،1995) همبستگی «تنهایی» با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان (ماهون و همكاران،1996) افزایش خلّاقیّت از طریق حالات خلقی انتهایی (ریچاردز و كینی،1990؛ جكسون،2001) وجود برخی نارساییهای روان‌آزردگی در حیطة مسائل هیجانی خلّاقیّت (والكر و همكاران،1995؛ گلاد،1997) بروز «اختلالات روان‌تنی(سندبلوم،1997) بهره‌گیری از «تنیدگی» و «اضطراب» برای خلّاقیّت(اسمیت و كارلسون،1987) وجود «تنیدگی هیجانی» در افراد خلّاق(نمیرو،1997؛ اشترنبرگ و تاردیف،1989؛ هینتون،1971؛ ماگیاری بك،1988؛ كاپلان،1990) استقلال خلّاقیّت از بیماری روانی(پوره و ویتمن،1993-1994) استقلال خلّاقیت از روان‌گسیختگی (گلیكسوهن وهمكاران،2000-2001) همراهی خلّاقیّت با حالات خشم و طغیان(دایاموند،1996) حالات هیجانی و برانگیختگیهای شدید ناشی از کشاکشهای درونی به منزلة یک «روحیّة تخریب» همراه با «خود» در حال انفجار كه نویدبخش برآیند خلّاقانه است(ردفیرن و استور،1992) وجود همانندیها و ناهمانندیهای میان خلّاقیّت و جنبه‌های مرضی(آیسنك،1983) ارتباط حالات روان‌گسستگی و خلّاقیّت(بچتولد،1980) و ارتباط تجربة «روان‌گسیختگی» با خلّاقیّت.(سیمونتون،1999؛ جكسون، 2001؛ اوجیلوی،2000-2001)

نظریّات موجود تیزهوشی، خلّاقیّت و هیجان در تبیین تفاوتهای جنسیّتی بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در گستره واكنشهای هیجانی و هوش تحلیلی، دچار محدودیّت هستند.

در این میان، روی‌آوردهای تحوّلی از جمله «نظام تحوّلی پیاژه» كمك بیشتری به تبیین دستاوردها می‌كنند:

تفاوت تحوّلی بروز خلّاقیّت دختران و پسران تیزهوش سازمانده در بستر هیجان، از دوازده سالگی آغاز می‌شود؛ هنگامی كه واكنشهای هیجانی در كنار هوش به تبیین بروز خلّاقیّت پسران یاری می‌دهد. حال آنكه در میان دختران این گونه نیست؛ بلكه واكنشهای هیجانی به تنهایی تبیین كننده بروز خلّاقیّت است. بروز خلّاقیّت پسران تیزهوش سازمانده دوازده ساله مستلزم وجود هیجانهای خوشایند و ظرفیّتهای هوشی است تا وهله تهیّه دوره عملیات عینی، به شایستگی طیّ شود. افزون بر آن، مقارناتی میان ابزارهای واكنشهای هیجانی، هوش و خلّاقیّت وجود دارند كه ممكن است به تبیین هرچه بیشتر بروز خلّاقیّت پسران تیزهوش دوازده ساله در گستره واكنشهای هیجانی و هوش كمك كنند. 

1) وجود استدلال استقرایی و قیاسی همراه با قضاوت به عنوان ویژگیهای عامل عمومی هوش و ثبات خُلقی و حالات هیجانی‌ استوار، شرایط را برای «ارزشیابی» و «ارتباط‌دهی» میان نتایج، به مثابه یك مرحله مهمّ خلّاقیّت، ممكن می‌سازد.

2) آرامش و تمركز ذهنی به گونه‌ای كه شخص به چیزهای کوچک اهمیّت ندهد و افكار بی‌فایده و مزاحم را در ذهن نگه ندارد و این امور بی‌اهمیّت هرگز موجب پریشانی‌اش ‌نگردد و وقایع را نیز به سادگی بپذیرد، شرایط را برایسرعت و دقّت ادراک، به منزلة یكی از ویژگیهای عامل عمومی هوش و فرآیند مهمّ خلّاقیّت یعنی احساس مشکلات (شامل مسائل، شکافهای موجود در اطّلاعات، فقدان مؤلّفه‌های تشکیل‌دهنده و وجود برخی نارساییها) فراهم می‌آورد.

3) سیّالی کلامی و اندیشه به عنوان یكی از ویژگیهای هوش، با سیّالی یعنی استعداد تولید عقاید فراوان، به مثابه یك مرحلة مهمّ خلّاقیّت، همراستاست.

4) انتقادپذیری از لحاظ هیجانی، با «حدس زدن»، «دسته‌بندی فرضیّه‌ها» و «تجدید نظر احتمالی» به مثابه ویژگیهای خلّاقیّت همراه است.

5) ممكن به نظر رسیدن انجام کار مورد علاقه، شرایط را برای آزمایش حدسها و فرضیّه‌ها و بازآزمایی آنها، به عنوان ویژگیهای خلّاقیّت فراهم می‌كند.

6) وجود شرایط هیجانی اندیشیدن برای تغییر چیزهایی که بر وفق مراد فرد نیست،  ممكن است به «انعطاف پذیری» یعنی استعداد تولید عقاید و یا روشهای گوناگون، یاری كند.

7) وجود آرامش روانی برای روبه‌رویی با حوادث غیر منتظره‌ای كه رخ می‌دهد یا وظیفه تازه‌ای كه پیش می‌آید، ممكن است به تحقّق اصالت یعنی استعداد تولید عقاید بدیع، غیر عادی و تازه، یاری دهد.

به نظر می‌رسد بروز خلّاقیّت پسران تیزهوش دوازده ساله علاوه بر استواری هیجانی، بیش از دیگران نیازمند رابطه تعقّلی كردن امور در سطح عاطفی و ورود به فكر انتزاعی، برای «از نوسازی دنیا» است؛ به عبارت دیگر، این پسران تیزهوش برای بروز خلّاقیّتشان، به وجود ظرفیّتهای هوشی كافی در كنار استواری هیجانی برای شكل‌گیری وهله تهیّه دورة عملیات انتزاعی و سازش‌یافتگی خود با مقتضیات ابتدای این دوره نیاز دارند. این ظرفیّتها، شرایط خاصّی را برای پذیرش ممكن در كنار واقعیّت و استنتاج بر پایة فرض، انتزاع(شكل از محتوی)، قیاس و استقراء فراهم می‌آورند تا وهلة تهیّه به شایستگی تحقّق یابد.

ممكن است پسران تیزهوش سازمانده دوازده ساله به ویژه در طیف بهره هوشی 153 تا 180 برای بروز خلّاقیّت خود، به وجود ظرفیّتهای هوشی برای طیّ شایسته وهله تهیّه، نیاز بیشتری داشته باشند. سازش‌یافتگی با وهله تهیّه برای بروز خلّاقیّت در چنین شرایطی از بهره هوشی، بیش از هیجانهای خوشایند به وجود ظرفیّتهای هوشی احتیاج دارد. هیجانهای ناخوشایند برای ظهور خلّاقیّت پسران تیزهوش دوازده‌ساله در طیف بهرة هوشی 153 تا 180 ، علی رغم دشواریهای مربوط به وهله تهیّه و یا حتّی وجود مسایل مرتبط با هویّت‌یابی ممكن است مانعی ایجاد نكند.

به نظر می‌رسد پسران هنوز در سیزده سالگی، حتّی با شدّت بیشتری با دشواریهای مربوط به وهلة تهیّه دورة عملیات انتزاعی رویارویند و این امر ممكن است به میانگین بهره هوشی این پسران مربوط باشد؛ زیرا این سطح از بهره هوشی(137) مقتضی بروز خلّاقیّت در بستر واكنشهای هیجانی است؛ حال آن كه خلّاقیّت دختران تیزهوش سازمانده سیزده‌ساله (علی رغم سطح بهرة هوشی مقتضی وجود همبستگی یعنی 133) فرآیندی مستقلّ از واكنشهای هیجانی است. 

ممكن است پسران تیزهوش سازمانده برای بروز خلّاقیّتشان، به استواری هیجانی طولانی‌تر و دختران تیزهوش سازمانده به استواری هیجانی كوتاه مدّت‌تری برای شكل‌گیری وهله تهیّه دوره عملیات انتزاعی و سازش‌یافتگی خود با این وهله نیازمند باشند؛ بنابراین، استقلال خلّاقیّت دختران تیزهوش سازمانده سیزده ساله از واكنشهای هیجانی (علی رغم سطح بهره هوشی 133 كه مقتضی وجود همبستگی است)، ممكن است به این معنا باشد كه دختران سریعتر از پسران وهله تهیّه دورة عملیات انتزاعی را طیّ می‌كنند. 

به نظر می‌رسد دشواریهای مربوط به سازش‌یافتگی با مقتضیات وهله تهیّه دوره عملیات انتزاعی برای بروز خلّاقیّت پسران سیزده ساله دارای بهره هوشی 138 تا 140، بسیار جدّی‌تر باشد.

پس از مرحلة احراز هویّت، نوجوانی كه به كسب هویّت خویش نایل آمده، می‌كوشد كه آن‌ را در مقابل دیگران تقویت نماید. لذا برای صمیمیّت و سرمایه‌گذاری در این راه آماده است؛ بدون آنكه خطر مستحیل شدن در دیگری در كار باشد.(منصور و دادستان،1371) ممكن است این كسب هویّت توأم با تعادل‌یافتگی عملیات انتزاعی مقارن با 14-15 سالگی باشد. در 14-15 سالگی همهٔ روان‌بنه‌های عملیاتی انتزاعی به صورت یكپارچه در می‌آیند و همراه و هماهنگ می‌گردند و یك شبكه را تشكیل می‌دهند. در این سطح، آخرین حدّ تكمیل ساختمانهای ذهنی تحقّق می‌یابد و به مرتبة تعادل خود می‌رسد.(منصور و دادستان،1374؛ منصور،1385) شكل‌گیری چنین شرایطی با تحوّل «خودمیان‌بینی» هماهنگی دارد: گسترش بی نهایت تفكّر كه به دلیل ظهور ابزار جدید یعنی «منطق قضایا»، امكانپذیر گشته است، در وهلة نخست به عدم تمایز بین این توانایی تازه و غیر قابل پیش‌بینی كه «من» در خود كشف كرده است و جهان كلّی كه موضوع این تفكّر است (یا به بیانی دیگر، فقدان تمایز بین واقعیّت شخصی و واقعیّت عینی) منجر می‌گردد. از سوی دیگر «میان‌واگرایی» به نوجوان اجازه می‌دهد از بی‌تمایزی نسبی نخستین بگریزد و از این بحران آرمانی‌نگری شفا یابد و دوباره به واقعیّت بازگردد.(منصور و دادستان،1371؛ پیاژه، 1375؛ منصور،1385) 

در واقع یك حركت رفت و برگشت تحوّلی با تكیه نسبی بر واقعیّات محدود از سویی به مثابة جلوه‌ای از«میان‌واگرایی» و فكر به آنچه در سطح ممكن پذیرفته می‌شود، به منزله بروزی از «خودمیان بینی»، ویژگی نوجوانی را تشكیل می‌دهد. بنابراین به ویژه برای پسران تیزهوش سازمانده در ۱۴تا۱۵ سالگى، تعادل‌یافتگى روان‌بنه‌هاى عملیات انتزاعى، محرز است. وجود شبکه‌ای هماهنگ از همه روان‌بنه‌های عملیات انتزاعی با تحقّق آخرین حدّ تکمیل ساختهای ذهنی برای پسران تیزهوش ۱۴تا۱۵ ساله همراه با احراز هویّت و «خودمیان‌بینی» ویژه دوره عملیات انتزاعی و «میان‌واگرایی» خاصّی كه به نوجوان اجازه می‌دهد به واقعیّت بازگردد، استوارتر از آن است که خلّاقیّت دچار آسیب‌پذیری هیجانی شود. لذا در این سنین، خلّاقیّت مستقلّ از واكنشهای هیجانی است. این امر ربطی به میانگین بهره هوشی پسران مزبور ندارد؛ زیرا این سطح از بهره هوشی (141) مقتضی وجود همبستگی خلّاقیّت با واكنشهای هیجانی است.

بنابراین بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابة خلّاقیّت، در میان پسران تیزهوش سازمانده در ۱۴تا ۱۵ سالگی، فرآیندی مستقلّ از «احساس بدبختی، حالت پریشانی و اضطراب» است و این بروز تابع نوسانهای بهره هوشی در دامنه 119تا170 نیست.

در یازده سالگی نیز تعادل‌یافتگى همة روان‌بنه‌های عملیات عینی، یک ویژگی تحوّلی را تشکیل می‌دهد و در آن جا نیز با استقلال خلّاقیّت پسران تیزهوش سازمانده از واكنشهای هیجانی روبه‌روییم. از این رو، ممکن است استنباط کرد هرجا تعادل‌یافتگی تحوّلی وجود دارد، خلّاقیّت پسران تیزهوش سازمانده فرآیندی مستقلّ از آسیب‌پذیری هیجانی است.

امّا وجود همبستگى خلّاقیّت دختران تیزهوش سازمانده با واكنشهای هیجانی در ۱۴تا۱۵ سالگی ممکن است به نكات ذیل مرتبط باشد:

1) محتمل است تأخیری تحوّلى (برای جامعة دختران تیزهوش سازمانده) وجود داشته باشد که به تعادل‌یافتگی و هماهنگى روان‌بنه‌های عملیات انتزاعی در این سنین منجر نشده است.

2) اگر تعادل‌یافتگی و هماهنگى روان‌بنه‌های عملیات انتزاعی حاصل شده، ممكن است نارساییهایى از حیث هویّت‌یابی وجود داشته باشد.

3) ممكن است به مقتضیات بهرة هوشی آنها (یعنی بهره هوشی 138) بستگی داشته باشد كه اقتضای بروز خلّاقیّت را در بستر واكنشهای هیجانی می‌كند؛ اگر این دختران دارای بهره هوشی بیش از 147 بودند، ممكن بود خلّاقیّت آنها مستقلّ از واكنشهای هیجانی می‌شد.

یكایك این شرایط ممكن است سبب آسیب‌پذیری خلّاقیّت دختران تیزهوش سازمانده از هیجانهای ناخوشایند‌ شود. 

به نظر می‌رسد دشواریهای مربوط به سازش‌یافتگی با مقتضیات وهله تعادل عملیات انتزاعی، برای بروز خلّاقیّت دختران چهارده و پانزده ساله دارای بهره هوشی 138 تا 140، بسیار جدّی‌تر باشد. 

بنابراین بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» در میان دختران تیزهوش ۱۴تا ۱۵ ساله (به ویژه در طیف بهره هوشى 138 تا 140)، در بستر «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش» رخ می‌دهد. 

شاید استقلال خلّاقیّت پسران تیزهوش سازمانده از هوش به وهله تعادل‌یافتگی دوره عملیات عینی (یازده سالگی) بستگی داشته باشد؛ امّا بروز خلّاقیّت پسران تیزهوش دوازده ساله در وهله تهیّه دوره عملیات صوری در پهنه هوش رخ می‌دهد.

به نظر می‌رسد استقلال خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده از هوش به وهله‌های تعادل‌یافتگی دو دوره بستگی داشته باشد؛ علاوه بر آن، خلّاقیّت دختران تیزهوش سازمانده در دوازده سالگی (به مثابة وهلة تهیّة دورة عملیات انتزاعی) نیز مستقلّ از هوش است؛ حال آنكه خلّاقیّت پسران تیزهوش دوازده ساله بستگی به عامل عمومی هوش دارد. این امر نمی‌تواند با سطح بهره هوشی پسران در این سنّ مرتبط باشد؛ زیرا میانگین بهره هوشی (145) اقتضای استقلال خلّاقیّت را از هوش می‌كند.

بنابراین، «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش»، بستر بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابة خلّاقیّت هم پسران تیزهوش (با میانگین بهرة هوشی 139) و هم دختران تیزهوش (با میانگین بهرة هوشی 137) می‌شود و این بروز، تابع نوسانهای بهرة هوشی در دامنة 115 تا 180، نیست؛ ضمن آنكه تفاوتهایی قابل ملاحظه میان دختران و پسران از حیث سطوح بهرة هوشی و پایه‌های تحصیلی، وجود دارد.

ه) بررسی تحوّلی بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در گستره هیجان نشان می‌دهد كه در یازده سالگی واكنشهای هیجانی ، پیش‌بینی‌كننده خلّاقیّت نیست؛ امّا در دوازده تا پانزده سالگی، خلّاقیّت را پیش‌بینی می‌كند؛ یعنی «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب»، مانع «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» نوجوانان تیزهوش سازمانده یازده ساله نمی‌شود؛ حال آنكه خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش دوازده تا پانزده ساله در بستر «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش» رخ می‌دهد. 

بر اساس پیشینه، مطالعه‌ای وجود ندارد كه به بررسی تحوّلی بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در گستره واكنشهای هیجانی پرداخته باشد. بنابراین، یافته‌های مجموعه در این زمینه از تازگی برخوردار است.

ممكن است با مسامحه، نتایج پژوهشی ذیل را به نوجوانان تیزهوش سازمانده دوازده تا پانزده ساله اسناد دهیم:

همراهی میان «بیان كامل» و خلّاقیّت (پارنز،1971؛ هافمان و هاوزر،1994؛ ون هوك و تگانو،2002) همراهی میان شوخ طبعی (به مثابة یكی از مصادیق بروز سادة هیجان) و خلّاقیّت (منصور،1372؛ لوین و ردلیچ،1955؛ بهرنز، 1974؛ برودزینسكی و رابین،1976؛ زیو،1976؛ شیبلز،1979؛ زیو، 1984؛ ماردوك و گانیم،1993؛ ویلارد،2006) وجود سطح بالایی از «هماهنگی هیجانی» در فرد خلّاق هنگام مقابله با موانع شناختی(رادفورد،2004) همراهی نمرات بالا در اندیشة واگرا با اضطراب اندك (شریفی،1383؛ وایت،1968) همبستگی معكوس تنهایی با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان (ماهون و همكاران،1996) نمرات كمتر نوجوانان (بدون تفاوت جنسیّتی) در خلّاقیّت كه دارای تجربة بیشتری در افسردگی، تنیدگی، هراس و اضطراب هستند(دنسبای و مارینلّی،1999) استلزام خلّاقیّت به منزلة یک ظرفیّت انسانی، برای وجود سلامتی و بهداشت روانی(پارنز،1971؛ لاسونن،1997) و گسترش بهتر خلّاقیّت با وجود بهداشت روانی.(شوبرت و بیوندی،1977)

از سوی دیگر نیز بنا بر تسامح، ممكن است پژوهشهایی كه بر بروز خلّاقیّت در بستر برخی نارساییهای هیجانی، اشاره می‌كنند، به نوجوانان تیزهوش سازمانده یازده ساله مرتبط دانیم. از آن رو كه واكنشهای هیجانی مانع خلّاقیّت این نوجوانان نیست: 

پیوند میان «دلتنگی» با خلّاقیّت(شوبرت،1977) وجود افسردگی در حیطة هیجانی خلّاقیّت(والكر و همكاران،1995) همبستگی «تنهایی» با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان (ماهون و همكاران،1996) افزایش خلّاقیّت از طریق حالات خلقی انتهایی (ریچاردز و كینی،1990؛ جكسون،2001) وجود برخی نارساییهای روان‌آزردگی در حیطة مسائل هیجانی خلّاقیّت(والكر و همكاران،1995؛ گلاد، 1997) بروز «اختلالات روان‌تنی»(سندبلوم،1997) بهره‌گیری از «تنیدگی» و «اضطراب» برای خلّاقیّت(اسمیت و كارلسون،1987) وجود «تنیدگی هیجانی» در افراد خلّاق(نمیرو،1997؛ اشترنبرگ و تاردیف،1989؛ هینتون،1971؛ ماگیاری بك،1988؛ كاپلان،1990) استقلال خلّاقیت از بیماری روانی(پوره و ویتمن،1993-1994) استقلال خلّاقیت از روان‌گسیختگی (گلیكسوهن وهمكاران،2000-2001) همراهی خلّاقیّت با حالات خشم و طغیان(دایاموند،1996) حالات هیجانی و برانگیختگیهای شدید ناشی از کشاکشهای درونی به منزلة یک «روحیّة تخریب» همراه با «خود» در حال انفجار كه نویدبخش برآیند خلّاقانه است. (ردفیرن و استور،1992)

بی‌تردید با بهره‌گیری از دیدگاههای تحوّلی، می‌توان تبیین شایسته‌تری از دستاوردهای مزبور به دست داد. 

سنین 9 تا 11 سالگی با هماهنگی و یكپارچگی عملیات و تشكیل ساخت كلّی، ممكن است یك نقطة عطف در تحوّل خلّاقیّت محسوب شود. سنّ یازده‌سالگی در واقع اوج تعادل‌‌یافتگی دورة عملیات عینی است. امّا همچنان پیش از دوازده‌سالگی، كودك نسبت به منطق قضایا بیگانه است. از دوازده سالگی (با آغاز دورة عملیات انتزاعی) به بعد، ساخت جدیدی با ظهور یك ردیف روان‌بنه‌های عملیاتی جدید تشكیل می‌گردد؛ در این دوره، پذیرش ممكن در كنار واقعیّت آغاز می‌شود؛ یعنی تنها بر واقعیّات محدود تكیه نمی‌كند؛ بلكه به آنچه در سطح ممكن نیز هست، فكر می‌كند. افزون بر آن، استنتاج بر پایة فرض، انتزاع(شكل از محتوی)، قیاس و استقراء نیز به استواری هر چه بیشتر استدلال علمی یاری می‌دهد. تناوب شكّ و سازندگی در این دوره، علامت ظهور استعدادهای جدید استدلالی و تركیبات ذهنی است كه نوجوان را قادر می‌سازند كه از شناخت ظاهری اشیاء فراتر رود و پدیدآیی و قوانین حاكم بر آنها را دریابد. به عبارت دیگر، نوجوان از وهله‌ای می‌گذرد كه در خلال آن در عمل بر اساس فكر و امكان جدیدی كه به وی داده شده، جوشش و جهش خاصّی در فكرش پدید می‌آید كه می‌خواهد اصلاحاتی بكند و همه چیز را تازه كند و از نو بسازد؛ رؤیای آینده‌ای پیروزمند را در سر می‌پروراند؛ حالتی تمام نشدنی و بی‌انتها در خود حسّ می‌كند؛ توانایی نامحدودی به فكر خود نسبت می‌دهد؛ به عبارتی، احساسی پدید می‌آید كه او خود را برای انجام فعّالیّتهای اصلاح‌گرانه، نیرومند می‌یابد. او معتقد است كه هر كاری را می‌تواند انجام دهد و سرانجام ایجاد دگرگونی در جهان بر اساس فكر را به منزلة یك عمل واقعی تغییردهندة واقعیّت به خودی خود در نظر می‌گیرد. 

نوجوان دو جنبه روانی در روی‌آورد نسبت به تغییرات زیست شناختی، بروز می‌دهد: تعقّلی كردن امور در سطح عاطفی و ورود به فكر انتزاعی در سطح شناختی. هدف تعقّلی كردن، جابه جا كردن یك سلسله از تضادّها و تعارضهای درون روانی (كه عاطفی هستند) در سطح منطقی و شناختی است. در وهلة ورود به فكر انتزاعی یا منطقی-ریاضی به مثابة یك فرآیند واقعی تحوّل بر جدایی قطعی تفكّر از هر تكیه‌گاه و بر بازگشت‌پذیری كامل آن و مخصوصاً بر مداخلة انتزاع تفكّری یا در جریان تفكّر در یك سطح فراسوی فكر صحّه ‌گذارده می‌شود؛ یعنی سطحی كه به فكر اجازه می‌دهد به خود بیندیشد. (منصور،1380ص165-166) بنابراین نوجوان قبل از هر چیزی در جست و جوی هویّت خویشتن است. الگوهایی كاوش می‌شوند كه به خودپیروی و فردیّت جویی منجر ‌گردند. در مرحلة احراز هویّت (در برابر پراكندگی نقش) به زعم «اریكسن»، نوجوان همة اكتسابات قبلی شامل دلبستگیهای هیجانی، استقلال، ابتكارات و تحقّقهای خود را دوباره به میدان می‌آورد و در جست و جوی من یا هویّت خویش است. او سعی می‌كند كه عناصر پراكنده و متفرّق شخصیّت خود را با همدیگر مرتبط سازد و تعارضهای قبلی را از نو تجربه كند. فرد به تعبیر «والن» در نوجوانی ملغمه‌ای بسیار درهم از خود و دیگران را كشف می‌كند و می‌خواهد برای بازیابی خویش، دیگران را طرد كند. مفهوم هویّت در نوجوانی دو چهره دارد: خودسنجی و توصیف مراجع ارزشمند. نوجوان در رسیدن به «تصوّر از خود» ممكن است از سه شیوه استفاده كند: تغییر جامعه برای انطباق با خود، تغییر خویشتن برای سازش با نظام و یافتن مكانی خاصّ در جامعه برای تحقّق خود.(منصور و دادستان،1371) در واقع بلوغ، پایداری آنچه را كه اندك اندك پایدار شده بود، بر هم می‌زند. افرادی كه برای خود قدر و منزلت ناچیزی قایلند، مفهوم ناپایداری از خود دارند. از این رو، نسبت به انتقاد، خود را حسّاستر نشان می‌دهند. اغلب اتفاق می‌افتد كه نوجوان به یك ساخت‌دهی پایدار شخصیّت نایل نمی‌گردد و در نتیجه با فكر پراكندگی وجود خود به سر می‌برد. حالت دوسوگرایی در نوجوانی، ترجمان عدم تعادل روانی و نوسانات بین قطبهای افراطی، پیش از مرحلة توحیدیافتگی و بازگشت به تعادل در سطح جدید است. یك احساس كلّی عدم توافق و اضطراب بر زمینة اعمال، اشخاص و معلومات سایه می‌افكند. بدین ترتیب است كه بحران بلوغ با تضادّورزی آغاز می‌شود و میل به تغییر در او به وجود می‌آید.(منصور و دادستان،1371) این چنین است كه با رابطة تعقّلی كردن و ورود به فكر انتزاعی، نوجوان به «از نوسازی دنیا» گرایش می یابد.(منصور،1380،ص165-166)

بیان فوق، توصیف شرایط آغاز دورة عملیات انتزاعی، در سنّ دوازده سالگی است كه روان‌بنه‌ها در مرحلة تهیّه است و هنوز استوار نشده، آسیب‌پذیرى هیجانى دختران و پسران تیزهوش (بدون تفاوت جنسیّتى) سبب کاهش خلّاقیّت آنها می‌گردد؛ لذا در این سنّ، با بروز خلّاقیّت در گسترة هیجان‌پذیرى رویاروییم. میانگین بهرة هوشی (143) آنها نیز در این سنّ، مقتضی این بروز است.

چنان كه ذكر شد، هیجان‌پذیری به مفهوم وسیع یعنی «احساس بدبختی و نارضایتی از سرنوشت همراه با خرده‌گیری سبب اشتغال فکری می‌شود؛ به گونه‌ای كه شخص به چیزهای کوچک اهمیّت می‌دهد و دربارة امور بی‌اهمیّت دچار شکّ و تردید می‌شود و یا دایماً یک فکر کاملاً بی‌فایده و مزاحم را در ذهن نگه می‌دارد؛ تا جایی كه این امور بی‌اهمیّت موجب پریشانی شخص می‌گردد. از انتقاد کم و بیش تند، دچاررنجش عمیق می‌شود و از گوشزد با لحنی تمسخرآمیز یا نامهربان زود دلنگران می‌گردد. اگر حوادث غیر منتظره‌ای رخ دهد یا وظیفة تازه‌ای پیش آید و یا موقعیّتی تغییر كند، این وقایع به سادگی پذیرفته نمی‌شوند و ناراحتی، پریشانی و اضطراب، شخص را در بر می‌گیرد و با حركاتی مانند از جا پریدن، دستپاچگی، رنگ‌پریدگی و یا سرخ شدن، بروز می‌كند. این تأثّر و ناراحتی در حدّی است كه انجام کار مورد علاقه، نیز غیر ممکن به نظر می‌رسد و حتّی اندیشه‌ای نیز برای تغییر چیزهایی که بر وفق مراد نیست، صورت نمی‌گیرد. با این حال، بدون دلیل، حالات هیجانی دستخوش تغییر متناوب می‌شوند و به آسانی بروز می‌كنند. در این میان بویژه هیجان كلامی (در قالب تند و گرم و با شتاب و صدای بلند صحبت‌کردن) جلوة آشكارتری دارد».

بدیهی است این شرایط هیجانی با مقتضیات وهلة تهیّة عملیات انتزاعی در دوازده سالگی كه هنوز روان‌بنه‌های آن به شایستگی استوار نشده و نوجوان هویّت خود را احراز نكرده، به تشدید پراكندگی عناصر شخصیّت می‌انجامد و امكان «تغییر» برای شكل‌گیری تصوّر از خود را دچار خدشه می كند . به اندازة كافی بلوغ موجب ناپایداری «خود» شده است؛ در چنین شرایطی، حسّاسیّت نسبت به انتقاد افزایش می‌یابد و حالت دوسوگرایی و اضطراب، احساس نیرومندی نوجوان برای انجام كار مورد علاقهیعنی اصلاح و نوسازی دنیا را كاهش می‌دهد و در نهایت، چنین شرایط هیجانی مانع از بروز «استعداد تولید عقاید فراوان ، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» (به مثابه خلّاقیّت) می‌شود؛ یعنی «استعداد تولید عقاید فراوان ، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» در میان نوجوانان تیزهوش دوازده‌ساله، فرآیندی مرتبط با «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش» است. 

بر پایه یافته‌های پژوهش، خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش سازمانده یازده ساله مستقلّ از واكنشهای هیجانی است؛ یعنی «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات»، فرآیندی مستقلّ از «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب» تیزهوشان یازده ساله است. به بیان دیگر، تعادل‌یافتگى همة روان‌بنه‌های عملیات عینی در یازده سالگی آن چنان نیرومند و استوار است كه «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب»، قادر نیست از بروز خلّاقیّت این نوجوانان تیزهوش سازمانده یازده‌ساله، بازداری كند.

و) بررسی تحوّلی بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در پهنه هوش نشان داد كه هوش به طور كلّی در هیچ سنّی پیش‌بینی‌كنندة خلّاقیّت نیست. 

این دستاورد، هماهنگ با «نظریّه آستانه‌ای» و «چشم‌انداز عاملی» در تیزهوشی و پژوهشهایی است كه به استقلال خلّاقیّت از هوش(بدون تفاوت تحوّلی) اشاره دارند؛(هتریك و همكاران،1966؛ فاكس بوچامپ و همكاران،1993) چنانكه پیش از این در بند الف ذكر گردید.

مطالعات تحوّلی پیشینه، نظیر هشدار مربوط به حاصل شدن خطاهایی در نتایج آزمایشگریهای خلّاقیّت مبتنی بر متغیّرهای غیر سنّی (ساسر- كوئن،1993) و وجود ابهامهایی اساسی در بارة نقش تجارب تحوّلی در پدیدآیی شخصیّت مناسب برای كنشهای خلّاقّانه(جگو،1996)، در مسیر دیگری قرار دارند. گرچه در سطح نظری، شدّت و ماهیّت روابط بر حسب سطح تحوّل شناختی آزمودنیها نمی‌توانند یکسان باشند؛ (دادستان،1372) امّا هیچ تفاوت معنی‌داری در زیرمتغیّرهای خلّاقیّت میان مراحل تحوّل انتزاعی و عملیات صوری یافت نشده است و روابط معنی‌دار میان سنّ و خلّاقیّت به سیزده سالگی تا شانزده سالگی مربوط می‌شود؛ یعنی انعطاف پذیری، اصالت و بسط تصویری با افزایش سنّ از سیزده به شانزده سالگی رو به کاهش دارد.(ادموند،1990) بنابراین دستاوردهای پیشینه كمكی به یافته‌های مجموعه در این زمینه نمی‌كند.

پس در تحلیل این دستاورد شایسته است از مبانی نظری ابزارها و دیدگاه تحوّلی بهره برد:

چنانكه بیان شد، تأکید زیربنایی «آزمون هوش فرهنگ زدوده کتل»، بر وجود «عامل عمومی هوش» (G) است و خلّاقیّت به مثابة «عامل اختصاصی»S)) قلمداد می‌شود؛ لذا ابزارهایی که بر پایه این روی‌آورد پدید آمده‌اند نیز به طور طبیعى استقلال خلّاقیّت را از هوش در همه گستره یازده تا پانزده سالگی نیز نشان می‌دهند.

بر پایة «نظام تحوّل شناختی پیاژه » یازده سالگی، وهلة تعادل‌یافتگی عملیات عینی به شمار می‌آید و دوازده تا پانزده سالگی، سراسر دورة عملیات انتزاعی را تشكیل می‌دهد.(منصور،1385) چنانكه ذكر شد، در نظام پیاژه، تحوّل همة فرآیندهای روانی(از جمله خلّاقیّت) مطرح است.(منصور،1385) در دوره‌های سه‌گانة تحوّل شناختی، خلّاقیّت نیز مشمول تحوّل  است و در بطن آن جای دارد. تحوّل خلّاقیّت در سنین 9 تا 11 سالگی با هماهنگی و یكپارچگی عملیات و تشكیل ساخت كلّی صورت می‌بندد. چنانكه گفته شد، مراد از «ساخت»، مجموعة روابط لایتغیّر برای پاره‌ای از دگرگونیهاست(پیاژه،1375،ص211) و به معنای وسیع كلمه به منزلة نظامی است كه معرّف قوانین یا خواصّ كلیّت و متمایز از خواصّ عناصر باشد.(منصور و دادستان،1374،ص43)

تحوّل خلّاقیّت در دورة سوم با پذیرش ممكن در كنار واقعیّت و استنتاج بر پایة فرض، انتزاع(شكل از محتوی)، قیاس و استقرا صورت می‌بندد.(منصور،1385) از این رو، در همة مراحل تحوّل شناختی، خلّاقیّت به مثابة جلوه‌ای از هوش قلمداد می‌شود. بر این اساس ابزارهایی نظیر «آزمون هوش فرهنگ زدودة کتل» با تأكید بر وجود «عامل عمومى هوش» (G) كه خلّاقیّت را لزوماً بروزی از عامل عمومی هوش تلقّی نمی‌كنند، به طور طبیعی در گذار تحوّل، از خلّاقیّت استقلال نشان می‌دهند. بر اساس چنین ابزارهایی، خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش، هم در مرحله تعادل‌یافتگی عملیات عینی (یازده سالگی) و هم در سراسر دورة عملیات انتزاعی (دوازده تا پانزده سالگی) فرایندی مستقلّ از هوش است. 

ممکن است استنباط کرد که در میان نوجوانان دارای بهره هوشی در دامنه 153تا180، نیز با تعادل‌یافتگی روان‌بنه‌های انتزاعی و یكپارچگی شبکه مزبور و یا هویّت‌یابی استوار، رویاروییم: وجود شبکه‌ای هماهنگ از همه روان‌بنه‌های عملیات انتزاعى با تحقّق آخرین حدّ تکمیل ساختهای ذهنى و همراه با احراز هویّت برای نوجوانان تیزهوش در طیف بهره هوشی ۱53تا۱۸۰، استوارتر از آن است که آسیب‌پذیری هیجانى مانع بروز خلّاقیّت شود. ولی ظرفیّت هوشى بستر نیرومندی برای بروز خلّاقیّت به شمار می‌آید؛ یعنی سازش با وهله تعادل‌یافتگی دوره عملیات انتزاعی برای بروز خلّاقیّت در این دامنه از بهره هوشی، بیش از وجود هیجانهای خوشایند، به وجود ظرفیّتهای برجسته مربوط به هوش احتیاج دارد. این ظرفیّتها، شرایط خاصّی را برای پذیرش ممكن در كنار واقعیّت و استنتاج بر پایه فرض، انتزاع(شكل از محتوی)، قیاس و استقراء فراهم می‌آورند تا وهلة تعادل‌یافتگی دورة عملیات انتزاعی به شایستگی تحقّق یابد. 

نوجوانان در این طیف بهره هوشی، نزدیك به سه سال از سنّ تقویمی خود بالاترند؛ لذا ممكن است كه مراحل مربوط به دوره‌های تحوّل شناختی را سریعتر پیموده‌اند و به تعادل دوره سوم نایل آمده‌اند و این امر، به بروز خلّاقیّت آنها در بستر هوش و مستقلّ از واكنشهای هیجانی، یاری داده است. 

بنابراین بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» در میان نوجوانان تیزهوش در طیف بهره هوشی ۱53 تا۱۸۰، در پهنه هوش رخ می‌دهد و «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب»، مانع بروز آن نمی‌شود.

همچنین «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب»، مانع «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت نوجوانان یازده سالة تیزهوش سازمانده با میانگین بهره هوشی132 نمی‌شود و بروز خلّاقیّت این نوجوانان از نوسانهای بهره هوشی در دامنه بهره هوشی 116 تا 155، نیز پیروی نمی‌كند.

و نیز ««احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش»، بستر بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده دوازده تا پانزده ساله (با میانگین بهره هوشی 139) را تشكیل می‌دهد و این بروز، تابع نوسانهای بهره هوشی در دامنة 115 تا 180، نیست.

ز) به طور كلّی واكنشهای هیجانی پیش‌بینی‌كننده خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در سطوح تیزهوشی خفیف (بهره هوشی 115 تا 129) نیمه‌شدید (بهره هوشی 130 تا 144) و شدید (بهره هوشی 145 تا 159) است. همچنین در هیچ یك از این سطوح تیزهوشی، پیش‌بینی‌كنندگی هوش برای خلّاقیّت معنادار نیست؛ یعنی هوش نمی‌تواند به تنهایی به پیش‌بینی خلّاقیّت نوجوانان بپردازد. امّا در سطح تیزهوشی بسیار شدید(بهره هوشی 160 تا 179)، خلّاقیّت نوجوانان از طریق هوش پیش‌بینی می‌شود و واكنشهای هیجانی به تنهایی قادر نیست خلّاقیّت این نوجوانان را پیش‌بینی كند.

هیچ یك از پژوهشهای پیشینه مطالعاتی به بروز خلّاقیّت در گستره واكنشهای هیجانی و هوش از حیث سطح تیزهوشی، توجّه نكرده‌اند؛ لذا این یافته، یك دستاورد جدید قلمداد می‌شود.

بنابراین، در سطوح تیزهوشی خفیف تا شدید، «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب»، كم و بیش مانع خلّاقیّت نوجوانان می‌شود و بروز خلّاقیّت در گستره سطوح تیزهوشی سازماندهی خفیف تا شدید، تابع نوسانهای بهرة هوشی نیست؛ امّا تجلّی خلّاقیّت در سطح تیزهوشی بسیار شدید تابع نوسانهای بهرة هوشی است و «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب» ممكن است از بروز خلّاقیّت این نوجوانان بازداری نكند.

ح) بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در گستره واكنشهای هیجانی در طیفهای گوناگون بهره هوشی دارای تفاوتهای قابل ملاحظه‌ای است كه از نظم معیّنی پیروی نمی‌كند. 

بروز خلّاقیّت در میان نوجوانان تیزهوش سازمانده در طیفهای بهره هوشی 115 تا 120 و 132 تا 144 (به ویژه 138 تا 140) در بستر واكنشهای هیجانی رخ می‌دهد؛ امّا در طیفهای بهرهٔٔ هوشی 124 تا 131 و 153 تا 180، مستقلّ از واكنشهای هیجانی است.

بر اساس پیشینه، پژوهشی وجود ندارد كه به بررسی بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در گستره واكنشهای هیجانی از لحاظ طیفهای گوناگون بهره هوشی پرداخته باشد. بنابراین، یافته‌های این مجموعه در این زمینه نیز از تازگی برخوردار است.

پیش از این به وجود برخی مقارنات میان دو ابزار «هیجان‌پذیری برژه» و «آزمون سنجش خلّاقیّت» اشاره شد. وجود این مقارنات ممكن است به تبیین بروز خلّاقیّت در میان نوجوانان تیزهوش در طیفهای بهرة هوشی 115 تا 120 و 132 تا 144 (به ویژه 138 تا 140) در بستر واكنشهای هیجانی كمك كند. 

بنابراین ممكن است پژوهشهایی كه بر لزوم سلامت و بهداشت هیجانی برای خلّاقیّت تأكید می‌ورزند، به طیفهای مزبور مربوط ‌شوند؛ از جمله:

همراهی میان «بیان كامل» و خلّاقیّت (پارنز،1971؛ هافمان و هاوزر،1994؛ ون هوك و تگانو،2002) همراهی میان شوخ طبعی (به مثابة یكی از مصادیق بروز سادة هیجان) و خلّاقیّت ( منصور،1372؛ لوین و ردلیچ،1955؛ بهرنز،1974؛ برودزینسكی و رابین،1976؛ زیو،1976؛ شیبلز،1979؛ زیو،1984؛ ماردوك و گانیم،1993؛ ویلارد،2006) وجود سطح بالایی از «هماهنگی هیجانی» در فرد خلّاق هنگام مقابله با موانع شناختی(رادفورد،2004) همراهی نمرات بالا در اندیشة واگرا با اضطراب اندك (شریفی،1383؛ وایت،1968) همبستگی معكوس تنهایی با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان (ماهون و همكاران،1996) نمرات كمتر نوجوانان (بدون تفاوت جنسیّتی) در خلّاقیّت كه دارای تجربة بیشتری در افسردگی، تنیدگی، هراس، و اضطراب هستند(دنسبای و مارینلّی،1999) استلزام خلّاقیّت به منزلة یک ظرفیّت انسانی، برای وجود سلامتی و بهداشت روانی(پارنز،1971؛ لاسونن،1997) و گسترش بهتر خلّاقیّت با وجود بهداشت روانی.(شوبرت و بیوندی،1977)

از سوی دیگر، جمع‌پذیری هیجان ناخوشایند با خلّاقیّت(به ویژه برای طیفهای بهرهٔ هوشی 124 تا 131 و 153 تا 180) ممكن است به وجود برخی همراهیهای موجود در دو ابزار «هیجان‌پذیری برژه» و «آزمون سنجش خلّاقیّت» مرتبط باشد؛ نظیر:

1) «خرده‌گیری» به گونه‌ای كه شخص به چیزهای کوچک اهمیّت می‌دهد و دربارة امور بی‌اهمیّت دچار شکّ و تردید می‌شود، با «بسط» یعنی استعداد توجّه به جزییات به منزلة یك ویژگی مهمّ خلّاقیّت.

2) تغییر متناوب حالات هیجانی بدین معنا كه حالات هیجانی دستخوش تغییر متناوب می‌شوند و به آسانی بروز می‌كنند، با «سیّالی» یعنی استعداد تولید عقاید فراوان، به منزلة یك ویژگی مهمّ خلّاقیّت؛ یعنى سیّالى هیجانى با استعداد تولید عقاید فراوان همراهى دارد.

بنابراین، پژوهشهایی كه بر وجود برخی نارساییهای هیجانی مرتبط با خلّاقیّت اشاره می‌كنند، ممكن است به نوجوانان تیزهوش در طیفهای بهرهٔ هوشی 124 تا 131 و 153 تا 180 مربوط شوند؛ از آن رو كه واكنشهای هیجانی مانع خلّاقیّت این نوجوانان تیزهوش نیست؛ از جمله:

پیوند میان «دلتنگی» با خلّاقیّت(شوبرت،1977) وجود افسردگی در حیطة هیجانی خلّاقیّت(والكر و همكاران،1995) همبستگی «تنهایی» با خلّاقیّت كودكان و نوجوانان (ماهون و همكاران،1996) افزایش خلّاقیّت از طریق حالات خلقی انتهایی (ریچاردز و كینی،1990؛ جكسون،2001) وجود برخی نارساییهای روان‌آزردگی در حیطة مسائل هیجانی خلّاقیّت.(والكر و همكاران،1995؛ گلاد،1997) بروز «اختلالات روان‌تنی(سندبلوم،1997) بهره‌گیری از «تنیدگی» و «اضطراب» برای خلّاقیّت(اسمیت و كارلسون، 1987) وجود «تنیدگی هیجانی» در افراد خلّاق(نمیرو،1997؛ اشترنبرگ و تاردیف،1989؛ هینتون،1971؛ ماگیاری‌بك،1988؛ كاپلان،1990) استقلال خلّاقیت از بیماری روانی(پوره و ویتمن،1993-1994) استقلال خلّاقیت از روان‌گسیختگی (گلیكسوهن وهمكاران،2000-2001) همراهی خلّاقیّت با حالات خشم و طغیان(دایاموند،1996) حالات هیجانی و برانگیختگیهای شدید ناشی از کشاکشهای درونی به منزلة یک «روحیّة تخریب» همراه با «خود» در حال انفجار كه نویدبخش برآیند خلّاقانه است،(ردفیرن و استور،1992) وجود همانندیها و ناهمانندیهای میان خلّاقیّت و جنبه‌های مرضی،(آیسنك،1983) ارتباط حالات روان‌گسستگی و خلّاقیّت(بچتولد،1980) و ارتباط تجربة «روان‌گسیختگی» با خلّاقیّت.(سیمونتون،1999؛ جكسون،2001؛ اوجیلوی،2000-2001)

بنابراین «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش»، بستر بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابة خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش در طیفهای بهرة هوشی 115 تا 120 و 132 تا 144 (به ویژه 138 تا 140) را تشكیل می‌دهد .

از سوی دیگر، «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب»، ممكن است مانع بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابة خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش در طیفهای بهرة هوشی 124 تا 131 و 153 تا 180، نشود.

ط) بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در گستره هوش نیز در سطوح تیزهوشی و طیفهای گوناگون بهره هوشی دارای تفاوتهایی قابل ملاحظه‌ای است. 

به طور كلّی هوش پیش‌بینی‌كنندة خلّاقیّت نوجوانان در سطوح تیزهوشی خفیف (بهره هوشی 115 تا 129) نیمه‌شدید (بهره هوشی 130 تا 144) و شدید (بهره هوشی 145 تا 159) نیست.

بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در گستره هوش، در سطح تیزهوشی استثنایی(بهره هوشی 160تا179) به اوج خود می‌رسد؛ در این سطح از تیزهوشی، نزدیك به نیمی از خلّاقیّت نوجوانان به وسیله هوش، تبیین و پیش‌بینی می‌شود.

امّا تجلّی خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش سازمانده در پهنه هوش دچار نوسان است و از نظم معیّنی پیروی نمی‌كند؛ به بیان دیگر در یک تراز از ظرفیّت هوشی(115تا120)، خلّاقیّت مستقلّ از هوش است و در طیفی دیگر(124تا131) به ویژه در میان دختران تیزهوش دارای بهره هوشی 124تا 128 همبستگی منفی دیده می‌شود و مجدّداً شاهد گستره‌ای مستقلّ (132تا152) هستیم؛ گویی راه آنها از یکدیگر جدا می‌شود و سرانجام در طیفی از بهرة هوشی(161تا180) با بروزی بسیار قابل توجّه از خلّاقیّت در پهنة هوش رویاروییم.

یافته‌های این مجموعه همسو با این پژوهشها است:

عدم تأیید «نظریّه آستانه‌ای» نوجوانان مقطع متوسّطه که در حدود چهل و سه درصد آنها تیزهوش بودند (رانكو و آلبرت، 1986) عدم تأیید نظریّة آستانه‌ای با بررسی بیست و یك پژوهش كه بروز خلّاقیّت در پهنه هوش را در بالا و پایین بهره هوشی 120 و بر حسب متغیّرهای تعدیلی نظیر جنسیّت، سنّ، خرده مقیاسهای مربوط به هوش، خرده مقیاسهای مربوط به خلّاقیّت و طیفهای بهره هوشی انجام داده بودند.(كیم،2005) بستگی نظریّة آستانه‌ای به انواع هوش (بصری- فضایی، طبیعی، بدنی- جنبشی و زبانی)(پریتو و سانچز،2005) و این كه بروز خلّاقیّت در پهنة هوش، کامل و پایدار نیست؛ به بیان دیگر در یک تراز از ظرفیّت هوشی، بروز قابل ملاحظه‌ای وجود دارد، حال آنکه در سطحی دیگر، راه آنها از یکدیگر جدا می‌شود(كیتانو و كایربی،1986) و استواری بیشتر هوش از خلّاقیّت در طول زندگی.(مگنوسون و بكتمن،1979)

در یك مطالعة طولی در مورد خلّاقیّت تیزهوشان (پایه‌های تحصیلی هشتم تا دوازدهم با بهره هوشی 130 به بالا) نشان داده شد كه تیزهوشان بر حسب ثبات یا تغییر بهره هوشی در فاصلة زمانی پایه‌های تحصیلی هشتم تا دوازدهم به سه گروه تقسیم شدند.(با حدّ ثبات شش نمرة بهره هوشی) از میان سه گروه، عالیترین نمرات خلّاقیّت را تیزهوشانی كسب كردند كه بهره هوشی آنها، كاهش داشت. گروه ثابت از لحاظ هوشی در مقام دوم و پس از آنها تیزهوشانی كه بیش از شش نمره هوشی صعود داشتند، قرار گرفتند. در پایه دوازدهم نیز همچنان گروه كاهش از لحاظ بهره هوشی، خلّاقترین افراد بودند؛ ولی گروه ثابت در بهره هوشی، در خلّاقیّت تنزّل داشتند. تغییرات در بهرة هوشی و خلّاقیّت در میان دختران بیش از پسران بود.(هال،1985) 

از این رو، نوسان بروز خلّاقیّت در پهنه هوش با نظریّة آستانه‌ای سازگار نیست. «نظریّة آستانه‌ای» دلالت ‌دارد كه: «وقتی بهرة هوش پایینتر از حدّ معیّنی است، خلّاقیّت نیز محدود است؛ در حالی که فراتر از این حدّ (بهرة هوش= 120-115) خلّاقیّت به منزله بُعدی تقریباً مستقلّ در می‌آید». حال آن كه نتایج این مجموعه نشان می‌دهند كه خلّاقیّت و هوش حتّی در طیف بهرة هوشی 115 تا 120 از یكدیگر مستقلّند؛ به ویژه این استقلال در میان پسران تیزهوش گسترة بیشتری دارد.(115 تا 133) 

از سوی دیگر، این یافته‌ها با چشم‌اندازهای عاملی و تركیبی در تیزهوشی ناهمگراست. زیرا چشم انداز عاملی بر استقلال هوش از خلّاقیّت تأكید می‌ورزد و بر اساس «روی‌آورد تركیبی»، خلّاقیّت و هوش هر دو از ویژگیهای تیزهوشی‌اند.

لذا روی‌آورد عاملی كه بر استقلال هوش از خلّاقیّت پافشاری دارد، ممكن است به سطوح تیزهوشی سازماندهی خفیف تا شدید(بهرة هوشی 115تا 159) مربوط شود.

بروز قابل ملاحظة خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش در پهنه هوش در طیف بهره هوشی 153تا 180 ممكن است به همانندیهای میان عامل عمومی هوش و خلاّقیّت بستگی داشته باشد.

على ‌رغم تأکید «آزمون هوش فرهنگ‌زدوده كتل» بر عامل عمومی هوش، بررسی سازه‌های آن و ابزار «سنجش خلّاقیّت» گویای وجود برخی مقارنات میان عامل عمومی هوش و خلّاقیّت است:

1) استدلال استقرایی و قیاسی همراه با قضاوت به عنوان ویژگیهای عامل عمومی هوش با «ارزشیابی» و «ارتباط‌دهی» میان نتایج، به مثابه یك مرحله مهمّ خلّاقیّت، همراهی دارد.

2) سیّالی کلامی و اندیشه به عنوان یكی از ویژگیهای هوش با سیّالی یعنی استعداد تولید عقاید فراوان ، به مثابة یك مرحله مهمّ خلّاقیّت، هم‌راستاست.

3) سرعت و دقّت ادراک، به منزله یكی از ویژگیهای هوش با فرآیند احساس مشکلات (شامل مسائل، شکافهای موجود در اطّلاعات، فقدان مؤلّفه‌های تشکیل‌دهنده، وجود برخی نارساییها)، و «بسط» یعنی استعداد توجّه به جزییات به مثابه مراحل مهمّ خلّاقیّت، همراه است.

به نظر می‌رسد اگر از آزمونی كه بر پایه چشم‌انداز ترکیبی پی‌ریزی شده (كه سنجش خلّاقیّت را در کانون تشخیص تیزهوشی قرار می‌دهند) استفاده می‌گردید، باید شاهد بروز بیشتری از خلّاقیّت در گستره تیزهوشی باشیم. 

بنابراین چشم‌انداز تركیبی شامل نظریّه‌های «گیلفورد»، «تورنس»، «ترفینگر»، «مانكس»، «اشترنبرگ» و «رنزولی»، به طرز قابل ملاحظه‌ای به طیف بهره هوشی 153تا180 و به ویژه به سطح تیزهوشی بسیار شدید(بهره هوشی 160تا 179) مربوط می‌شود. بر اساس روی‌آورد تركیبی، خلّاقیّت و هوش هر دو از ویژگیهای تیزهوشی‌اند. این چشم‌انداز بر وجود خلّاقیّت به مثابه یك مؤلّفة لازم و بنیادین برای تیزهوشی تأكید می‌ورزد و به زعم آن، خلّاقیّت و هوش مؤلّفه‌های مكمّل فعّالیّت شناختی به شمار می‌آیند.

پژوهشهایی كه به استقلال هوش از خلّاقیّت در طیف بهره هوشی بالای 115 اشاره كرده‌اند(هتریك و همكاران،1966؛ فاكس بوچامپ و همكاران،1993)، لازم است از لحاظ سطوح بهره هوشی، مورد بررسی قرار گیرند؛ ممكن است نمونه‌های پژوهش محدود به گسترة 115 تا 120 یا 132 تا 153 شده باشند. 

بر پایه دستاوردهای این مجموعه، بروز خلّاقیّت بر اساس انواع هوش (پریتو و سانچز، 2005) ممكن است به این معنا باشد كه:

1) برخی از انواع (نظیر هوش بصری- فضایی) در طیف بهره هوشی 153تا180 جای می‌گیرند. 

2) یا اگر این انواع در گسترة بهرة هوشی 115 تا 120 یا 132 تا 152 واقع می‌شوند، دارای ویژگیهایی هستند كه به خلّاقیّت بیش از عامل عمومی هوش نزدیك است؛ به ویژه آنكه مطالعات نشان می‌دهند اندیشة خلّاقانه در میان تیزهوشان به تواناییهای تجسّمی مرتبط است. (شاو،1985)

لذا «نظریّة آستانه‌ای» در تبیین همبستگی منفی هوش با خلّاقیّت در گستره بهره هوشی 124 تا 131 و بروز خلّاقیّت در پهنه هوش، در گسترة بهره هوشی 153 تا 180 دچار محدودیّت است. 

هیچ یك از دو چشم‌انداز عاملی و تركیبی در تیزهوشی نمی‌توانند تفاوت میان دو گستره بهره هوشی از لحاظ استقلال تیزهوشی از خلّاقیّت(در بهره هوشی 115 تا 120 و 132تا 152)، لزوم خلّاقیّت برای تیزهوشی (در گستره بهره هوشی 153 تا 180) و همبستگی منفی تیزهوشی و خلّاقیّت (در بهره هوشی 124 تا 131 به ویژه در میان دختران) را تبیین كنند. از میان مفهوم پردازیهای خلّاقیّت، تنها «مفهوم سه‌وجهی اشترنبرگ»، ممكن است اندكی بتواند به تبیین بروز خلّاقیّت در پهنه هوش یاری دهد. بر پایه این مفهوم، خلّاقیّت بر یک بنیاد هوشی قرار دارد.(اشترنبرگ، 1989) بدیهی است كه این مفهوم نیز ناظر به گستره بهره هوشی 153 تا 180 است و در توضیح استقلال خلّاقیّت از هوش در گستره بهره هوشی 115 تا 120 و 132تا 152، دچار محدودیّت است. 

بنابراین، «نظریّة آستانه‌ای» فقط محدود به طیف بهره هوشی 132 تا 153 می‌شود كه خلّاقیّت از هوش مستقلّ است و سطوح بهره هوشی 124 تا 131 و 153 تا 180 را در بر نمی‌گیرد.

ی) یكپارچگی گستره‌های هوش تحلیلی و واكنشهای هیجانی در بروز جلوه‌های خلّاقیّت، كم و بیش در همه گروههای مورد پژوهش، آشكار است.

پسران (به استثنای طیفهای بهرة هوشی 115-133و 143-148 و اوّل راهنمایی و اوّل و دوم دبیرستان ) و دختران (به استثنای طیفهای بهره هوشی115-120و 147-170 و اوّل و سوم راهنمایی) در سطوح مختلف تیزهوشی سازماندهی (به استثنای سطح خفیف)، سطوح مختلف بهره هوشی (به استثنای طیفهای بهرة هوشی142-144و147-152). 

بنابراین سهم مشترك هوش و واكنشهای هیجانی در تبیین و پیش‌بینی‌خلّاقیّت، در گروههای زیر مشهود است:

دانش‌آموزان تیزهوش دوم راهنمایی

دانش‌آموزان در سطوح تیزهوشی سازماندهی نیمه شدید تا بسیار شدید

دانش‌آموزان در طیفهای بهرة هوشی115-120، 124-131، 132-136، 138-140 و 153-180

پسران در پایه‌های دوم و سوم راهنمایی، دختران در پایه‌های اوّل و دوم دبیرستان

پسران در طیفهای بهره هوشی 134-142و 152-180

دختران در طیفهای بهره هوشی 124-128، 131-136و 138-144

از این رو از لحاط سطح تیزهوشی سازماندهی، یكپارچگی هوش و واكنشهای هیجانی در تبیین و پیش‌بینی خلّاقیّت در سطح تیزهوشی سازماندهی خفیف (بهرة هوشی 115تا129) در حدّ اقلّ خود و در سطح تیزهوشی سازماندهی بسیار شدید(بهره هوشی160تا179) به اوج خود می‌رسد.

برجستگی تأثیر مشترك هوش و واكنشهای هیجانی در تبیین و پیش‌بینی خلّاقیّت به طیف بهره هوشی 138- 140 (با چهل‌درصد ) و بسیار قابل ملاحظه‌تر به طیف بهره هوشی 166-180، اختصاص دارد كه در این طیف، به سطح شصت و هفت درصد بالغ می‌شود؛ به بیان دیگر بیش از دوسوم نمرات خلّاقیّت در طیف بهرة هوشی 166-180 با سهم مشترك هوش و واكنشهای هیجانی تبیین می‌گردد.

ممكن است با مسامحه، نتایج مطالعاتی ذیل را به دانش آموزان مزبور اسناد دهیم:

تأكید بر یكپارچگی دامنه‌های شناختی و عاطفی (والاس،1979) تأثیر روشهای شناختی می‌تواند بر روی جنبه‌های شخصیّتی خلّاقیّت (مارتینسن و كافمان،1999) وجود روابط میان روشهای شناختی و جنبه‌های شخصیّتی خلّاقیّت (كرتون،1989) پیش‌بینی خلّاقیّت از طریق شخصیّت و مهارتهای شناختی در كنار یكدیگر(جیمز و آسموس،2000-2001) طرح مفهوم زیست شناختیِ «امكان دستیابی به اوج‌برپایی هشیاری» برای  تبیین خلّاقیّت (كراموند،1995) همراهی خلّاقیّت با پیگیری، فراشناخت، اندیشة مشارکتی، انعطاف‌پذیری، شوخ‌طبعی، پرسشگری، استفاده از معلومات گذشته، ماجراجویی، بهره‌گیری از همة حواسّ و کنجکاوی و پی‌جویی(شاین،1999) وجود ویژگیهایی مانند تحریك‌پذیری، كنجكاوی، نیاز قوی به استقلال، نیرومندی در سطح بالا، درونگردی، اشراق، حسّاسیّت هیجانی در افراد خلّاق (لاوكی،2003) نقش تعدیل کنندة عاطفه، حسّاسیّت زیبایی شناختی و شخصیّت برای روش فراهم‌آوری بینشها(دادك و كوته،1994)  همراهی خلّاقیّت با حافظه ، انگیزه و هیجان در حلقة پیوندی میان مادّة تحصیلی و تجارب شخصی(اوساز،1980) توجّه به نقش تجربه منطقی- ریاضی در شكل‌گیری شناخت(منصور و دادستان،1374) همراهی «تکاپوی فوق‌العاده» و «جهتگیری درونی» در  فرآوری خیالپردازانه(مدّی و همكاران،1982( نقش «درونی شدن حرمت خود» در توانمندی فرد برای ماجراجویی و انجام فعّالیّتهای جدید و متفاوت (یائو،1991) احساس یك نوع حالت تمام نشدنی و بی‌انتهایی و نیرومندی در نوجوان برای انجام فعّالیّتهای اصلاح‌گرانه(پیاژه،1375؛ منصور و دادستان،1371) هشیاری كودك نسبت به موقعیّتهای مختلف برای «كشف فضا» از راه واكنشهای هیجانی(منصور و دادستان،1371) نقش روش شناختی واگرای متضمّن هیجان در خلّاقیّت(اسپاتز،1972) پایة «بازخوردی» خلّاقیّت(دیویس،1999؛ لاندائو و مائوز،1978) رابطه شخصیّت با اندیشة واگرا(دیویس،1989) اندیشة واگرا به مثابة یک ویژگی هیجانی(لاوكی،1992) بستگی خلّاقیّت بهتعامل درونگردی- برونگردی و روان آزردگی- استواری شخصیّت (سیپیو،1971) همراهی «حسّاسیّت» ، «هم‌نیرویی» و «ظرفیّت پدیدآوری خوشایند» برای پی‌ریزی رفتارهای مقابله‌ای متنوّع در رویارویی با مسایل نو (پارنز،1971) و بستگی رفتار خلّاقانه به تلاشهای شخصی برای نیل به «خودشکوفایی»(وودمن،1981).

افزون بر آن، همان گونه که ذكر گردید، مقارناتی نیز میان ابزارهای واكنشهای هیجانی، هوش و خلّاقیّت وجود دارند كه ممكن است به تبیین هر چه بیشتر بروز خلّاقیّت دانش‌آموزان تیزهوش مزبور در گسترة واكنشهای هیجانی و هوش كمك كنند. 

1) وجود استدلال استقرایی و قیاسی همراه با قضاوت به عنوان ویژگیهای عامل عمومی هوش و ثبات خُلقی و حالات هیجانی‌ استوار، شرایط را برای «ارزشیابی» و «ارتباط‌دهی» میان نتایج، به مثابة یك مرحله مهم خلّاقیّت، ممكن می‌سازد.

2) آرامش و تمركز ذهنی به گونه‌ای كه شخص به چیزهای کوچک اهمیّت ندهد و افكار بی‌فایده و مزاحم را در ذهن نگه ندارد و این امور بی‌اهمیّت هرگز موجب پریشانی‌اش ‌نگردد و وقایع را نیز به سادگی بپذیرد، شرایط را برای  سرعت و دقّت ادراک، به منزلة یكی از ویژگیهای عامل عمومی هوش و فرآیند مهم خلّاقیّت یعنی احساس مشکلات (شامل مسائل، شکافهای موجود در اطّلاعات، فقدان مؤلّفه‌های تشکیل‌دهنده و وجود برخی نارساییها) فراهم می‌آورد.

3) سیّالی کلامی و اندیشه به عنوان یكی از ویژگیهای هوش با سیّالی یعنی استعداد تولید عقاید فراوان ، به مثابة یك مرحله مهمّ خلّاقیّت، همراستاست.

4) انتقادپذیری از لحاظ هیجانی، با «حدس زدن»، «دسته‌بندی فرضیّه‌ها» و «تجدید نظر احتمالی» به مثابه ویژگیهای خلّاقیّت همراه است.

5) ممكن به نظر رسیدن انجام کار مورد علاقه، شرایط را برای آزمایش حدسها و فرضیّه‌ها و بازآزمایی آنها، به عنوان ویژگیهای خلّاقیّت فراهم می‌كند.

6) وجود شرایط هیجانی اندیشیدن برای تغییر چیزهایی که بر وفق مراد فرد نیست، ممكن است به «انعطاف پذیری» یعنی استعداد تولید عقاید و یا روشهای گوناگون، یاری كند.

7) وجود آرامش روانی برای روبه‌رویی با حوادث غیر منتظره‌ای كه رخ می‌دهد یا وظیفه تازه‌ای كه پیش می‌آید، ممكن است به تحقّق اصالت یعنی استعداد تولید عقاید بدیع، غیر عادی و تازه، یاری دهد.

با توجّه به آنكه تأثیر مشترك هوش و واكنشهای هیجانی در تبیین و پیش‌بینی خلّاقیّت در میان نوجوانان یازده‌ساله (پایه اوّل راهنمایی)، طیف بهره هوشی 147تا152 و دختران در گستره بهره هوشی 147تا170 در حدّ اقلّ خود جای گرفته، به نظر می‌رسد یكپارچگی هوش و واكنشهای هیجانی در تبیین و پیش‌بینی خلّاقیّت در میان دختران یازده‌ساله در سطح تیزهوشی شدید (بهره هوشی 145تا159) به ویژه در طیف بهره هوشی 147تا152 در پایینترین سطح خویش قرار دارد.

از این رو، چنانكه بیان شد، «انگیزه یكپارچه و نیرومند حاصل از كنجكاوی كاوشگرانه به مثابه یك نیروی روانی بالقوّه انفجاری برای فعّالیّتهای ارتجالی، برانگیخته می‌شود و با وجود فضایی آزاد در محیط، آگاهی تجربی لازم برای اندیشه را پدید می‌آورد و منجر به خودشكوفایی می‌گردد و این گونه خلّاقیّت در آدمی جلوه می‌كند».

ك) تیزهوشی توأم با اختلال تحصیلی در گستره بهره هوشی 153 تا 180

اگر استقلال خلّاقیّت را از واكنشهای هیجانی در گستره بهره هوشی 153 تا 180 بپذیریم و از سوی دیگر به لزوم خلّاقیّت در گستره بهره هوشی153 تا 180 توجّه داشته باشیم، به نظر می‌رسد آنچه كه در باره مسایل هیجانی مرتبط به تیزهوشی و پدیده دودامنگی(به ویژه از نوع تیزهوشی توأم با اختلال تحصیلی) بیان شده، به ماهیّت خلّاقانه این گستره از بهره هوشی بستگی داشته باشد؛ از جمله: وجود حالات آشفتگی (پریشانی) و یا از همگسیختگی،(ویلارد هالت،1999) آسیب‌یافتگی «خودارجدهی» (اولنچاك،1994) بروز تعارضهای هویّت و افسردگی (لاوكی،1992 و 2003)، افسردگی، اضطراب و انزوا (كولانجلو،2003) «خودارجدهی»، «خودباوری منفی» و «احساسهای کهتری»، به مثابه ویژگیهای تیزهوش کم‌آموز.(اولنچاك،1999؛ استروپ، و گولدمن،2002) افزون بر آن، برخی از مهمّترین جنبه‌های هیجانی خاصّ که معمولاً افراد تیزهوش با آن روبه‌رویند، شامل احساس انزوا، بیگانگی و تنهایی نسبت به همگنان برای گرایشها و علایق ویژه، تجربه احساس دلتنگی، خشم و اضطراب و ملالت (هبرت و اسپایرز نیومایستر،2002) و نیز آنچه در نظریّه «دابروسکی» بیان شده، ممكن است به ویژگیهای خلاّقانه در گستره بهره هوشی 153 تا 180 مربوط باشد.(منداگلیو،2004؛ تولان،1999)

ل) «روی‌آورد ارزشیابی» در قلمرو هیجان، ممكن است به توضیح پاره‌ای از دستاوردها نزدیكتر باشد. 

بر پایه چشم‌انداز ارزشیابی، هیجان از طریق ادراك، ارزشیابی و تفسیر یا تعبیر موقعیّت و پسخوراند، شكل می‌گیرد. ادراك خرده مؤلّفه‌های هیجان‌پذیری به مثابة موقعیّتهای بالقوّه هیجان‌انگیز در جهان بیرون، بر اساس نظریّه «كنون- بارد»، ادراك خرده مؤلّفه‌های هیجان‌پذیری، طبق نظریّه «آرنولد»، ارزشیابی رابطه خود با رویدادهای زندگی و ارزشیابی توانایی كنار آمدن خود با آن رویداد، در قالب خرده مؤلّفه‌های هیجان‌پذیری، بر پایه نظریّه «لازاروس» و ارزشیابی خرده مؤلّفه‌های هیجان‌پذیری به منزله موقعیّت منجرّ به تحریك‌پذیری، طبق نظریّه «پاركینسون»، یا آن كه بر پایه نظریّه «مندلر»، خرده مؤلّفه‌های هیجان‌پذیری حاصل بازداری فرآیند فكری است، ممكن است گونه‌های مختلفی از تبیین را بر پایه چشم‌انداز ارزشیابی به دست دهد. نظریّه «شاختر- سینگر» نیز بیان می‌دارد هیجانی كه احساس می‌كنیم ناشی از تعبیر ما از یك حالت بدنی برانگیخته شده است. تجربه هیجان به دو عامل بستگی دارد: تحریك‌پذیری خودمختار و تعبیر شناختی ما از آن تحریك‌پذیری. با این توضیح كه در گستره بهره هوشی 115تا180، ممكن است تعبیر شناختی خاصّی از تحریك‌پذیری ، حاصل ‌‌شود و بدین ترتیب واكنشهای هیجانی در پیش‌بینی خلّاقیّت نوجوانان نقش‌آفرین می‌گردند. امّا در تبیین آنكه چرا در یك گستره بهره هوشی، واكنشهای هیجانی تحت الشّعاع ویژگیهای مربوط به هوش واقع می‌شود و در گستره‌ای دیگر، ویژگیهای مربوط به هوش، نمی‌توانند از نقش‌آفرینی واكنشهای هیجانی برای خلّاقیّت، بازداری نمایند و یا در گستره سومی هیچ یك از دو متغیّر، سهمی در پیش‌بینی خلّاقیّت ندارند، نظریّات موجود دچار ضعف اساسی هستند. هیچ یك از این نظریّات كمكی به تبیین یافته‌های مربوط به گستره بهره هوشی بالا نمی‌كنند؛ این كه چرا در این گستره، واكنشهای هیجانی تحت الشّعاع هوش بالا قرار می‌گیرند. افزون برآن، به نظر می‌رسد نظریّه‌های مزبور در تبیین وجود نوسانهای نقش‌آفرینی هوش و واكنشهای هیجانی برای خلّاقیّت نیز دچار محدودیّت هستند. 

ذكر این نكته لازم است كه هیچ كدام از نظریّه‌های موجود تیزهوشی، خلّاقیّت و هیجان، كمكی در تبیین استقلال خلّاقیّت از هوش تحلیلی و واكنشهای هیجانی در طیف حایل (بهره هوشی 147 تا 152) نمی‌كنند؛ از آن روی كه در طیف بهره هوشی 147 تا 152 هیچ یك از دو متغیّر هوش و واكنشهای هیجانی ، نقشی در تبیین خلّاقیّت دانش‌آموز تیزهوش سازمانده ندارند؛ چنانكه هیچ یك از نظریّه‌های موجود تیزهوشی، خلّاقیّت و هیجان، نیز به توضیح همبستگی منفی تیزهوشی و خلّاقیّت در طیف بهره هوشی 124 تا 131 یاری نمی‌دهند.

استنباط

الف) تجلّی خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش بر بنیاد هیجان، بستگی به سطح تیزهوشی سازماندهی، بهره هوشی، پایه تحصیلی و تعامل جنسیّت با پایه تحصیلی و تعامل جنسیت با بهره هوشی دارد.

خلّاقیّت در گستره هیجان برای نوجوانان دوازده تا پانزده‌ساله در سطح تیزهوشی نیمه‌شدید و بهره هوشی 115تا 120 برجستگی دارد.

بروز خلّاقیّت بر پایه هیجان در میان نوجوانان تیزهوش در طیفهای بهره هوشی 115 تا 120 و 132 تا 144 (به ویژه 138 تا 140) و پسران تیزهوش سازمانده دوازده و سیزده ساله و پسران تیزهوش در طیف بهره هوشی 134 تا 142 و دختران تیزهوش دوازده ساله، چهارده و پانزده ساله و دختران تیزهوش در طیف بهره هوشی 131 تا 144 برجستگی خاصّی دارد. 

به نظر می‌رسد بیشترین بازداری از بروز خلاّقیّت در بستر واكنشهای هیجانی به دختران چهارده و پانزده ساله و پسران سیزده ساله در سطح تیزهوشی نیمه‌شدید و در طیف بهرة هوشی 138 تا 140 اختصاص دارد.

واكنشهای هیجانی مفید برای بروز خلّاقیّت به ویژه در میان نوجوانان مزبور چنین است:

«احساس خوشبختی و رضایت از سرنوشت همراه با ثبات خُلقی و آرامش و تمركز ذهنی به گونه‌ای كه شخص به چیزهای کوچک اهمیّت ندهد و افكار بی‌فایده و مزاحم را در ذهن نگه ندارد و این امور بی‌اهمیّت هرگز موجب پریشانی‌اش ‌نگردد. اگر حوادث غیر منتظره‌ای رخ دهد، وظیفة تازه‌ای پیش آید، موقعیّتی تغییر كند یا با انتقادی روبه‌رو گردد، دچار ناراحتی، پریشانی و اضطراب نشود و به آرامی با آنها رویارویی كند و وقایع را نیز به سادگی بپذیرد. در این شرایط، انجام کار مورد علاقه، به نظرش ممكن می‌رسد و برای تغییر چیزهایی که بر وفق مرادش نیست، می‌اندیشد. حالات هیجانی‌اش نیز استوار است و به دشواری بروز می‌كند؛ به ویژه از آرامش و متانت كلامی برخوردار است».

از سوی دیگر، استقلال خلّاقیّت از واكنشهای هیجانیبه نوجوانان تیزهوش در قلمرو بهره هوشی 124 تا 131 و 153 تا 180 و پسران تیزهوش سازمانده پایه‌های یازده، چهارده و پانزده ساله و پسران تیزهوش در سطوح بهرة هوشی 115تا 133 و 143 تا 180 و دختران تیزهوش سازمانده یازده و سیزده ساله و دختران تیزهوش سازمانده در سطوح بهرة هوشی 124تا 128 و 147 تا 170 مربوط می‌شود. 

به نظر می‌رسد به ویژه در میان نوجوانان یازده ساله در طیف بهره هوشی 147 تا 152 ، استقلال خلاّقیّت از واكنشهای هیجانی ، برجسته‌تر است. به بیان دیگر ممكن است این واكنشهای هیجانی مانع بروز خلّاقیّت نوجوانان مزبور نشوند:

«احساس بدبختی و نارضایتی از سرنوشت همراه با خرده‌گیری سبب اشتغال فکری می‌شود؛ به گونه‌ای كه شخص به چیزهای کوچک اهمیّت می‌دهد و درباره امور بی‌اهمیّت دچار شکّ و تردید می‌شود و یا دایماً یک فکر کاملاً بی‌فایده و مزاحم را در ذهن نگه می‌دارد؛ تا جایی كه این امور بی‌اهمیّت موجب پریشانی شخص می‌گردد. از انتقاد کم و بیش تند، دچار رنجش عمیق می‌شود و از گوشزد با لحنی تمسخرآمیز یا نامهربان زود دلنگران می‌گردد. اگر حوادث غیر منتظره‌ای رخ دهد یا وظیفة تازه‌ای پیش آید و یا موقعیّتی تغییر كند، این وقایع به سادگی پذیرفته نمی‌شوند و ناراحتی، پریشانی و اضطراب، شخص را در بر می‌گیرد و با حركاتی مانند از جا پریدن، دستپاچگی، رنگ‌پریدگی و یا سرخ شدن، بروز می‌كند. این تأثّر و ناراحتی در حدّی است كه انجام کار مورد علاقه نیز غیر ممکن به نظر می‌رسد و حتّی اندیشه‌ای نیز برای تغییر چیزهایی که بر وفق مراد نیست، صورت نمی‌گیرد. با این حال، بدون دلیل، حالات هیجانی دستخوش تغییر متناوب می‌شوند و به آسانی بروز می‌كنند. در این میان بویژه هیجان كلامی (در قالب تند و گرم و با شتاب و صدای بلند صحبت‌کردن) جلوة آشكارتری دارد».

ب) بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوشسازمانده در پهنه هوش، وابسته به سطح تیزهوشی، بهره هوشی، و مستقلّ از پایه تحصیلی و جنسیّت است؛ امّا به تعامل جنسیّت با پایه تحصیلی و تعامل جنسیّت با بهره هوشی بستگی دارد.

 به نظر می‌رسد اوج بروز خلّاقیّت در پهنة هوش به سطح تیزهوشی بسیارشدید(160 تا 179) و گستره بهره هوشی 161تا 180(به ویژه برای پسران دوازده‌ساله) و بیشترین بازداری هوش از بروز خلّاقیّت به طیف بهره هوشی 124تا 131(به ویژه برای دختران در طیف 124تا 128) اختصاص دارد. از لحاظ تعامل جنسیت با پایه تحصیلی، هوش عمومی بالا جز در میان پسران تیزهوش دوازده ساله، به طور كلّی كمكی به بروز خلّاقیّت نوجوانان نمی‌كند.

نظریّه آستانه‌ای فقط محدود به طیفهای بهرة هوشی 115 تا 120 و 132 تا 152 می‌شود و سطوح بهره هوشی 124 تا 131 و 153 تا 180 را در بر نمی‌گیرد.

چشم‌انداز عاملی با تأكید بر وجود یك «پدیده‌ چندوجهی در تیزهوشی، می‌تواند فقط به طیفهای بهره هوشی 115 تا 120 و 132تا 152 محدود شود و چشم‌انداز تركیبی با پافشاری بر وجود خلّاقیّت به مثابه یك مؤلّفة بنیادین برای تیزهوشی ، ممكن است به طرز قابل ملاحظه‌ای فقط به طیف بهره هوشی 153تا180 محدود باشد. هیچ یك از این دو چشم انداز نمی‌توانند تفاوت میان دو گستره بهره هوشی از لحاظ استقلال تیزهوشی از خلّاقیّت (در بهرة هوشی 115 تا 120 و 132تا 152)، لزوم خلّاقیّت برای تیزهوشی (در گسترة بهرة هوشی 153 تا 180) و همبستگی منفی تیزهوشی و خلّاقیّت (در بهره هوشی 124 تا 131 به ویژه در میان دختران) را تبیین كنند. 

به نظر می‌رسد به ویژه در میان نوجوانان یازده‌ساله در طیفهای بهرة هوشی 142تا144 و 147 تا 152، استقلال خلّاقیّت از هوش، برجسته‌تر است.

ج) به طور كلّی نظریّه‌های موجود خلّاقیّت، تیزهوشی و هیجان، در تبیین بروز جلوه‌های خلّاقیّت در گستره هوش تحلیلی و واكنشهای هیجانی با توجّه به سطوح مختلف بهره هوشی دچار محدودیّت هستند. 

«نظام تحوّل شناختی پیاژه» در تبیین دستاوردهای مجموعه نیرومندتر است: بر این اساس، ممکن است استنباط کرد هرجا تعادل‌یافتگی تحوّلی (در دوره دوم و سوم) وجود دارد، خلّاقیّت پسران تیزهوش فرآیندی مستقلّ از آسیب‌پذیری هیجانی و عامل عمومی هوش است. علاوه بر آن، خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش، چه در وهله تعادل‌یافتگی عملیات عینی و چه در سراسر دوره عملیات انتزاعی، فرایندی مستقلّ از هوش است.

به نظر می‌رسد پسران تیزهوش دوازده ساله همزمان نیاز به واكنشهای هیجانی خوشایند و وجود ظرفیّتهای مساعد هوشی دارند و این نكته در وهله تهیّه دوره سوم یك ویژگی را برای این گروه تشكیل می‌دهد.

بررسی تحوّلی بروز خلّاقیّت در گسترة هوش و واكنشهای هیجانی گویای وجود خطّ سیرهای متفاوتی میان پسران و دختران است.

باید توجّه داشت كه در دامنه دوازده تا پانزده سالگی، ویژگیهای سنّی و مقتضیات بهره هوشی، هر دو در بروز خلّاقیّت بر پایه واكنشهای هیجانی با یكدیگر هماهنگی دارند؛ امّا برای تیزهوشان یازده‌ساله این هماهنگی دیده نمی‌شود.

د) یكپارچگی دامنه‌های عاطفی و شناختی در بروز خلّاقیّت به ملاحظات تحوّلی و افتراقی میان پسران و دختران، سطح تیزهوشی سازماندهی و نیز بهره هوشی بستگی دارد 

ظاهراً اوج این یكپارچگی را در میان پسران دوازده ساله در سطح تیزهوشی بسیار شدید(160-179) به ویژه در طیف بهره هوشی 166تا 180 می‌توان یافت.

به نظر می‌رسد یكپارچگی دامنه‌های عاطفی و شناختی در بروز خلّاقیّت برای دختران یازده‌ساله در طیف بهره هوشی 147تا152 در نازلترین سطح خود جای دارد.

بنابراین بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابه خلّاقیّت، در میان پسران تیزهوش سازمانده یادشده در بستر «احساس خوشبختی، ثبات خُلقی، انتقادپذیری و آرامش» رخ می‌دهد و این بروز، تابع نوسانهای دامنة بهرة هوشی 115 تا 180 ( به ویژه در طیف بهرة هوشی 166تا 180) است. 

از سوی دیگر، «احساس بدبختی، حالت پریشانی، انتقادناپذیری و اضطراب» و نوسانهای بهره هوشی دختران یازده‌ساله در طیف 147تا152، ممكن است مانع بروز «استعداد تولید عقاید فراوان، گوناگون و تازه همراه با توجّه به جزییات» به مثابة خلّاقیّت آنها نشود.

نتیجه آنكه با توجّه به پیشینه، یكپارچگی دامنه‌های شناختی و عاطفی در بروز خلّاقیّت را می‌توان این گونه توضیح داد: «انگیزه یكپارچه و نیرومند حاصل از كنجكاوی كاوشگرانه به مثابة یك نیروی روانی بالقوّة انفجاری برای فعّالیّتهای ارتجالی، برانگیخته می‌شود و با وجود فضایی آزاد در محیط، آگاهی تجربی لازم برای اندیشه را پدید می‌آورد و منجر به خودشكوفایی فرد می‌گردد و بدین‌ ترتیب، خلّاقیّت در آدمى جلوه مى‌یابد».

از این رو، جلوه‌گری خلّاقیّت در گستره هوش و واكنشهای هیجانی‌ در خطّ سیر تحوّلی هم دختران و هم پسران تیزهوش سازمانده، دچار فراز و نشیبهایی است و این تجلّی به سطوح تیزهوشی سازماندهی و نوسانهای بهره هوشی نیز بستگی دارد.



حمیدرضا کاظمی حقیقی 4 مهٔ 2024

جهت دریافت نوبت مشاوره به روی لینک زیر اشاره نمایید:

مشاوره







به اشتراک بگذارید:

مشاهده همه آزمون‌های تشخیصی تعاملی

آزمون‌های تعاملی

کیفیت مقاله

ورود to leave a comment
تشخیص جامع هیجان اندیشه