دانلود مقاله
«عقیدة» فرد تحت تأثیر توانایی وی قرار دارد و خودش میتواند برروی روابط فرد با دیگران اثر بگذارد؛ پس روابط اجتماعی شخص، بستگی به اعتقاد وی دربارة تواناییاش دارد.
«توانایی» یک فرد حتی اگر از هوش و نخبگی بالایی برخوردار باشد، محدود و خاص است؛ یعنی اینطور نیست که در ابعاد و زمینههای مختلف و پراکنده از قابلیتهای بسیار بالایی برخوردار باشد. بنابراین هر فرد هوشمندی دارای توانایی ویژهای در یک زمینه است و در دیگر جنبهها ممکن است در سطح عادی باشد و یا حتی در برخی از زمینهها، احتمال ضعف و ناتوانی وجود دارد.
به اندازة شناخت یک فرد از تواناییاش، باور و اعتقادی خاص نسبت به خودش ایجاد میشود. اگر این اعتقاد، واقعبینانه و راسخ باشد. خودباوری نیرومندی به وجود میآید و آن فرد در سطح اجتماع برای خود، قلمرو خاصی قائل میشود. چنین امری در واقع حد و مرز فرد را از دیگران تعیین میکند و باورهایی در او نسبت به دیگران پدید میآورد. اگر اطرافیان فرد تیزهوش و نخبه این حد و مرز خاص را بپذیرند، زمینه برای برقراری روابط اجتماعی مساعد میشود و همینطور برقراری روابط اجتماعی به فرد یاری میدهد تا خودش را با محیط زندگیاش هرچه بیشتر سازگار کند و بیتردید، سازگاری محیطی، بخش مهمی از رضایت کلی در زندگی فرد محسوب میشود. پس هر فرد تیزهوش و دارای توانایی برجسته نیز به این سازگاری نیاز دارد.
همزمان با ایجاد «خودباوری»، «دیگرباوری» نیز شکل میگیرد؛ اعتقاد به مرزهای وجودی دیگران و پذیرش آن از سوی فرد تیزهوش، میزان برقراری روابط اجتماعی و سازگاری محیطی او را تعیین میکند. از سوی دیگر جامعه اگر میخواهد از تواناییهای برجستة نخبگان خود برخوردار شود، باید به اعتقادات فردی و خودباوری آنها توجه کند؛ این امر باعث سازگاری متقابل میشود. پس میزان سازگاری اجتماعی یک فرد نخبه و هوشمند به خودباوری و دیگرباوری او و نیز عقیده جامعه دربارهاش بستگی دارد. خودباوری به معنای دیدگاه و اعتقاد فرد نسبت به خودش است و سازگاری درواقع هماهنگی میان نیازهای درونی و مقتضیات و انتظارات برونی از طریق جریانی که در جهت نیل به این شرایط مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
عوامل متعددی در تحقق و شکلگیری سازگاری دخالت دارند اما یکی از پرسشهای همیشگی به رابطة میان خودباوری و سازگاری اشاره داشته است و هنوز هم این موضوع بسیاری از بررسیهای روانشناختی بهویژه در قلمرو تیزهوشی است.
کمیابی نخبگی مرکب
میدانیم که خودباوری مرتبط با نخبگی و تیزهوشی است و تیزهوشی نیز دارای نوع و اقسام مختلفی است؛ استعداد تحصیلی، خلاقیت، رهبری، تیزهوشی حرکتی و نخبگی کلامی، گونههای مهمی هستند که تا به حال شناخته شدهاند. مطالعات گذشته به اندازه کافی نشان دادهاند که با افزایش هوش، تفاوتهای فردی بیشتر میگردد. پس درنتیجه، تداول و شیوع و رواج پدیدة توانمندی مرکب و قابلیتهای چندگانه، بسیار کم و نادر خواهد بود؛ یعنی به سختی میتوان فردی را یافت که از تیزهوشی رهبری، خلاقیت و تحصیلی در کنار هم برخوردار باشد حتی موارد تیزهوشی رهبر خلاق نیز بسیار اندک یافت میشوند چنانکه مطالعات نشان میدهند:
یک بررسی برروی هزار دانشآموز تیزهوش که در یک درصد بالای منحنی واقع بودند، براساس آزمون قابلیت تحصیلی SAT، مطالعة ارزشها، و رغبتسنج هالند نشان داد که پدیدة توانمندی چندگانه، در میان نوجوانان تیزهوش (زیر 5 درصد بالا) شیوع اندکی دارد.»1
استعداد تحصیلی و سازگاری
اگر کمیابی و ندرت پدیدة نخبگی چندگانه را بپذیریم، طبیعی است تا انواعی از تیزهوشی یافت شوند که با محیط خود ناسازگار باشند ـ لذا مطالعات آشکار میکنند که قابلیت تحصیلی امری مستقل از سازش یافتگی محیط است:
«اثر قابلیت تحصیلی برروی سازش یافتگی روانی و اجتماعی در میان یکصد و پنجاه و یک دانشآموز پایه دوم در یک مرکز آموزشی ویژة تیزهوش، دویست و شصت و چهار دانشآموز پایههای پنجم تا یازدهم (در آستانة ورود به یک برنامة غنیسازی تابستانی در دانشگاه) و شصت دختر دوازده تا هفده ساله بررسی شد. دانشآموزان یک نیمرخ خودنگری، تعرفة رفتار کودک، «مقیاس هوشی تجدیدنظر شده وکسلر برای کودکان»، «مقیاس اضطراب رینولدز» یا «فهرست شخصیتی کالیفرنیا» را تکمیل میکردند.
نتایج تحلیلهای رگرسیون چندگانه، شواهد اندکی برای وجود رابطة میان نمرات قابلیت و سازش یافتگی به دست داد.»2
یعنی کفایت و شایستگی تحصیلی، ارتباطی با سازگاری اجتماعی ندارد. همانقدر که ناسازگاری اجتماعی در میان ناتوانان تحصیلی وجود دارد، در میان دانشآموزان پیشرفته تحصیلی نیز یافت میشود. از سوی دیگر، قابلیت تحصیلی لزوماً مانع بروز اضطراب و عدم تعادل روانی نمیشود. توانایی تحصیلی فرد برای رفع اضطراب و ایجاد آرامش روانی، کفایت نمیکند و نیاز به وجود عوامل دیگری دارد. بهطور کلی تعادل شخصیتی جوانان و نوجوانان نیز ربطی به کفایت تحصیلی آنها ندارد. بخش قابل ملاحظهای از دانشآموزانی که دچار تشویش روانی و ناسازگاری اجتماعی هستند، ممکن است از استعداد تحصیلی فوقالعادهای برخوردار باشند.
خودباوری و مقایسه
سازش یافتگی اجتماعی نیازمند وجود مهارت و استعداد ویژهای است که احتمالاً از عهدة هر فردی برنمیآید. پس وجود نخبگی خاصی را میطلبد. اگر بپذیریم که پدیدة نخبگی مرکب، امری نادر و کمیاب است، درواقع به این معناست که تیزهوشی و استعداد خاص و یا تک بعدی، شیوع و رواج دارد؛ پس باید هر فردی به درک استعداد و توانایی ویژهاش بپردازد. دریافت این ویژگی معمولاً از طریق مقایسه و بهویژه مقایسه همسالی بهدست میآید؛ چنانکه برخی از بررسیها متذکر میشوند:
«بر پایة نظریة مرجع (متعلق به سازش 1986)، دو جنبة درونی و برونی تعیینکنندة خودباوری دانشآموزان مستعد تحصیلی است:
1ـ مقایسههایی که از حیث توانایی درونی در طی تحصیل به عمل میآید.
2ـ مقایسههایی که از حیث توانایی برونی در ارتباط با همسالان انجام میگیرد.
برای تعیین میزان کاربردی بودن این نظریه، خودباوری کلامی و ریاضی و ابزارهای پیشرفت تحصیلی در میان یکصد و سه دانشآموز پایة نهم تحصیلی اجرا شد. نتایج بررسی نشان داد که هر دو جریان درونی و برونی برروی خودباوریهای دانشآموزان تأثیر میگذارد.»3
اینکه یک فرد بتواند از عهدة انجام کار بهخوبی برآید، خودباوریاش را افزایش میدهد اما این خودباوری ممکن است بیشتر نیز شود؛ یعنی هرچه موقعیت مقایسه همسالی فراهم آید، فرد دریابد که در مقایسه با همسالان از توانایی برتری برخوردار است، اعتقادش را نسبت به او افزایش میدهد. پس خودباوری مبتنی بر نوع خودشناسی تطبیقی است: شناخت فرد در مقایسه با دیگران و نوعی دیگرشناسی (ولو اجمالی) نیز وجود دارد و خودباوری ملازم دیگرباوری است. براین اساس هرگاه، موقعیتی برای مقایسه خود با دیگران به دست نیاید، خودباوری به خوبی شکل نمیگیرد و تنها راهی که باقی میماند، بررسی درونی نسبت به انجام یک کار و یا تکلیف است.
خودباوری در شرایطی نازل میشود که یک فرد قادر به انجام فعالیت برجستهای نباشد و در مقایسه با همسالان، خودش را ضعیفتر بیابد.
با این توضیح، تکوین و پدیدآیی خودباوری بستگی به وجود انسانهای دیگر و اصولاً محیط اجتماعی دارد. اما آیا این خودباوری میتواند موجب افزایش سازگاری اجتماعی شود؟
هدفمندی
بیتردید برای تحقق سازگاری اجتماعی، وجود درک اجتماعی و هویتیابی محیطی، موارد لازمی هستند. خودباوری و عوامل اجتماعی از دو سو موجب شکلگیری عزتنفس (خودارجدهی) میشوند. خودباوری، شرایط را برای خودپذیری فرد ایجاد میکند و اجتماع نیز امنیت و پیوندجویی میدهد و هر سة این مفاهیم (خودپذیری، امنیت و پیوندجویی) از عناصر اساسی «خودارجدهی» به شمار میآیند. بنابراین با شکلگیری خودباوری، زمینة پدیدآیی «خودارجدهی» فراهم میشود و با پیوندجویی، بر میزان خودارجدهی، افزوده میگردد.
نقطة جوشش خود و محیط، «تعهد» (هدفمندی) است. این هدفمندی و تعهد را یک تیزهوش باید از درون بطلبد و بخواهد و از سوی دیگر، محیط اجتماعی نیز از آن حمایت کند. پس تعهد و هدفمندی که خود از عناصر «خودارجدهی» محسوب میشود، یک بُعد فردی و یک جنبة اجتماعی دارد.
اگر هدفمندی فرد تیزهوش با واقعیتهای محیط اجتماعی و جهان خارج هماهنگی و انطباق نداشته باشد، تحقق عینی نمییابد و صرفاً در ذهن و مخیلة فرد باقی میماند.
مناعتطبع و بلندهمتی نخبگان، باعث افزایش سازشیافتگی آنها میشود و آنها را از وادی خیال و جهان بیهویتی (استغراق در محیط) رهایی میبخشد. پس تعهد و هدفمندی از یکسو به فرد هویت میبخشد. و به اصالت هویت فردی ارزش میدهد و از طرف دیگر، نقش و وظیفة خطیر فرد را در محیط اجتماعیاش روشن میکند.
با این توضیح، تعهدپذیری و هدفمندی نخبگان، پایه و اساس پیوند خودباوری و سازگاری محیطی است.
¡ ¡ ¡
منابع
1- Achter, John etal (1996) Multipotentiality among the intellectually gifted: It was neverthere and already it's Vanishing. Journal of Counseling Psychology 43(1) 65-76.
2- Oram, Guy etal (1995) Relations between academic aptitude and Psychosocial adjustment in gifted program students. Gifted Child Quarterly. 39(4) 236-244.
Williams. Janice E. & Montgomery, Diane (1995) Using frame of reference theory to understand the self – concept of academically able students. Journal for the Education of the Gifted, 18(4). 400-409.
دیدگاه خود را بنویسید