دانلود مقاله

تجلّي خلّاقیّت در پهنة هوش، در زمینة وسیعتر دامنة شناختی قابل جست و جو است. بی تردید هوش به مثابة ظرفیّت شناختی، بر پایة برخی آمادگیهای بدنی، زیستی و حسّي، تعیین کنندة چگونگی اندیشة فرد است.

به زعم برخي محقّقان، خلّاقیّت یک فرآیند فراگیر مغزی است که مراحل چهارگانة «والاس» را در چهار بخش خود جای می‌دهد.(هرمان،1991)[1] به علاوه مفاهیم بنیادین خلّاقیّت در برگیرندة فیزیولوژی مغزی است.(ديسي،1989)[2]

معلومات براي خلّاقيّت، ضروري است؛ امّا بايد متذكّر شد كه معلومات می‌تواند مانند یک کارد دولبه عمل كند.(اشترنبرگ و لوبار،1993)

از اين رو، پايه‌هاي حسّي خلّاقيّت نيز مورد توجّه پژوهشگران واقع شده است؛ به عنوان مثال کامیابی هر برنامة پرورش خلّاقیّت که به گسترش سیّالی و انعطاف پذیری کلامی منجر می‌شود، به بهسازی ترجیحهاي مربوط به روشِ شناختی در «رویارویی با پیچیدگی» بستگی دارد. این برنامه‌ها بر محور «دریافت حسّی مسایل» پي‌ريزي مي‌شوند.(رنه و رنه،1971)[3]

به نظر می‌رسد شخصیّتهای خلّاق حسّاسترند.(بچتولد‌‌ و ورنر،1973)[4] علاوه بر آن، «گونة شخصیّتی ترکیبی سازش‌يابي- نوآوری» همبستگی مثبتی با «حسّ‌خواهي»[5] نشان می‌دهد.(گلداسميت،1984)

آگاهی و معلومات ممکن است از طریق شهود و اشراق نيز حاصل آید. از این رو «حالات شهودی و اشراقی» در هدایت رفتارها (بویژه یادگیری و دانش اندوزی) یک خصیصة قابل ملاحظه در میان افراد خلّاق است.(اشترنبرگ و تارديف،1989) لذا تحلیل خصایص شخصیّتی «انیشتین» و «هنری پوانکاره» آشکار نمود که «شهود» از ویژگیهای آنها بوده است.(ميلر،1992)[6] گرچه برخی مطالعات نشان می‌دهند که «حالات مراقبه» با افزایش اندیشة خلّاقانه رابطه‌ای ندارد.(اُهاير و مارسيا،1980)[7]

الف) ویژگیهای اندیشة فرد خلّاق

این ویژگیها مرکّب از چند مؤلّفه است: 1) بررسي پرسش ، 2) تخیّل و راحت‌درونی از روشِ شناختی، 3) ارتجال کلامی درونی، 4) اندیشة واگرا، 5) ظرفیّت واپس‌روی ژرفتر و سهولت برای بازگردانی فرآیند ثانوی اندیشه.

روشهای اندیشیدن و تفکّر از منابع بنیادین رشد و بروز خلّاقیّت قلمداد شده است.(گاچي،2001)[8]

بررسیها آشکار می‌کنند که رابطة مثبتی میان توانایی ساختاربندی ( ترکیب دهي) مسأله و سازگاری راه حلّ با نوع شخصیّت وجود دارد. ساختاربندی به معنای چگونگی تفسیر مسایل معیوب است. این روش برخوردِ با مسايل پیچیده، بستگی به ویژگیهای شخصیّت دارد.(رايتر پالمون و همكاران،1998)[9]

«اندیشة خاصّ» فرد خلّاق با خصیصة بسیار مهمّ «راحت‌درونی»[10] و شرح صدر ویژه، همراه است. در مطالعات مربوط به عناصر و مؤلّفه‌های خلّاقیّت به این ویژگی توجّه خاصّی مبذول شده است. «گشودگی درونی» حتّی به منزلة یک مهارت خلّاقیّت، در تسهیل و بروز آفرینندگی مؤثّر است.(اسلابرت،1994)[11] هنگامی که یک فرد به ظرفیّت بالاتری برای «راحت‌درونی» و «گشودگی»[12] نایل آید، امکان تحقّق خلّاقیّت حاصل می‌شود.(پارنز،1971)

اگر «انعطاف‌پذیری» به منزلة یک خصیصة بنیادی برای افراد خلّاق به شمار می‌آید،(شريفي،1383؛ ترستون و رانكو،1999[13]( به نظر می‌رسد از ماهیّت «گشودگی درونی» نشأت می‌گیرد.(هيل،1992) از این رو، نظام روانی فرد خلّاق با «جزم‌اندیشی»[14] سازگار نیست. فرد جزم‌اندیش نمی‌تواند نوآور باشد.(گلداسميت،1984)

«راحت‌درونی» شرایط را برای «تخیّل»[15] نیز فراهم می‌آورد. بنابراين، خصیصة « تخیّل» یک ویژگی شناخته شده برای همة افراد خلّاق به شمار می‌آید.(بچتولد و ورنر،1973؛ هيل،1992) حتّی برخی از پژوهشها، «تخیّل» را یک فرآیند ضروری برای اندیشة خلّاق می‌دانند. در واقع شخصیّت و روش شناخت، عوامل اساسی در تعیین این امر هستند که چه اندیشة خلّاقی می‌تواند از طریق «تخیّل» تسهیل شود.(فوريشا،1978)[16] «تخیّل» در مطالعات دیگر نيز یک عنصر مهمّ از مدیریّت خلّاقانه به شمار آمده است.(هرست و همكاران،1991)[17]. تشویق تلاشهای خیال‌پرورانه و حمایت از آن می‌تواند سبب پرورش خلّاقیّت شود.(گالبرايت و ونتزل،2001)[18]

به طور کلّی «ارتجال در كاركرد»[19] از ویژگیهای افراد خلّاق به شمار می‌آید.(نميرو،1997) اين ويژگي آن چنان نكته‌اي بارز است که از سوی اطرافیان نظیر معلّمان، طرز رفتار بی‌اختیارانه، ارتجالی و خود به خودی، به منزلة یک رویه و منش خاصّ افراد خلّاق گزارش می‌شود.(وستبي و داوسون،1995) [20] علاوه بر آن، افراد بسیار خلّاق در «تداعی آزاد»[21] برجسته‌ترند.(ريگل و همكاران،1966)[22] در نتیجه، افراد خلّاق در «تداعی كلمات»[23] نیز برتري ملموسی نشان می‌دهند. در بررسی «تداعی كلمات» به منزلة شاخص خلّاقیّت، آشکار شد که تداعیهای متوسّط (نه بسیار نادر) ممکن است شاخص بهتری را برای توانایی خلّاقانه فراهم آورد.(گاف،1976)[24] این تداعی كلمات، شرایط را برای بیان آسان و راحت هموار می‌كند. از این رو راحتی و «آسان‌بيان‌گري»[25] به منزلة یک خصیصة شخصیّتی در تشخیص و پرورش توانایی بالقوّة خلّاقیّت و حلّ مسألة خلّاقانه نقش مهمّی ایفا می‌کند.(ون هوك و تگانو،2002)[26] برخی از پژوهشگران تعبیر« گوش دادن به ندای درون»[27] را نیز به کار می‌برند.(ترفينگر،2004)[28]

به طور كلّي از این ویژگیها مي‌توان تحت عنوان «ارتجال کلامی درونی» یاد كرد. ممکن است این ارتجال در فعّالیّتها همراه با نهفتگی باشد. از اين رو، مطالعات، گویای آن است که «نهفتگی ناهشیارانه»[29] از خصایص خلّاقیّت قلمداد می‌شود.(سيمونتون،1999)

در تبیین روشنتر این حیطه، از اصطلاح «انديشة واگرا» نیز استفاده می‌شود.(كارسون،1999)[30] «اندیشة واگرا» با خلّاقیّت رابطة تنگاتنگی دارد.(وايت،1968؛ كابانوف و باتگر،1991؛ ترستون و رانكو،1999)[31] «اندیشة واگرا» از ویژگیهای افراد خلّاق است که سبب فرآوری خلّاقانه می‌شود.(نيكولز،1972)[32] و در کنار شخصیّت، می‌تواند به عنوان شاخص ظرفيّت خلّاقانه به شمار آید.(ديويس،1989)[33]

فرد خلّاق قادر است ارزشها، عقاید و باورهای متعارض را در خود، یکپارچه سازد و آنها را در مسیر عملی خاصّی همگرا و منسجم کند.(كارسون،1999؛ ترفينگر،2004)

مطالعة مقایسه‌ای فرآیند آغازین با ظرفیّت خلّاقانه در دو گروه سنّی متفاوت در میان هنرمندان خلّاق نشان داد که هنرمندان بالغ و پخته به این علّت از توانایی بیشتر در فرآوری خلّاقانه برخوردارند که قادرترند تا «واپس‌روی ژرفتر»[34] انجام دهند. علاوه بر آن، برای بازگردانی «فرآیند ثانوی اندیشه»[35] سهولت بیشتری را ابراز می‌دارند.(دادك و چمبرلند،1984)[36]

همچنین در توصیف روشِ شناختی فرد خلّاق ذکر می‌شود که وی راه‌حلّهای نامفهوم غیرعادی یا ابتکاری را برای مسائل به کار می‌گیرد. فرآیند خلّاقیّت، مقتضی انجام یک کاوشگری فعّالانه برای بررسي شکافهای میان دانش، مسأله‌یابی و تلاش مدبّرانه برای شکستن موانع و محدودیّتهای موجود در حیطة شخصی است.(اشترنبرگ و تارديف،1989) بنابراین رفتارهای مقابله‌ای متنوّعی در رویارویی با مسایل نو به کار می‌رود که به ویژه درخور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است.(پارنز،1971)

پنج ویژگی اندیشة فرد خلّاق در یک ساختار هماهنگ قرار می‌گیرند. از سویی «راحت‌درونی» در پیوند با «واپس‌روی ژرفتر» قرار مي‌گيرد. از این رو «گشودگی» همراه با «دلیری برای بررسی عقاید» در میان افراد خلّاق مورد تأکید بعضی پژوهشگران واقع شده است.(ترفينگر،2004) از دیگر سو «باراندن بر ذهن»[37] ممکن است به منزلة یک برآیند تعاملیِ «راحت‌درونی»، «ارتجال کلامی درونی» و «واگرایی اندیشه» قلمداد شود. لذا مطالعات حاکی از آن است که «باراندن بر ذهن» باعث افزایش قابل ملاحظه‌ای در کمیّت و کیفیّت نظرها و عقاید می‌شود.(ميدو و پارنز،1959)[38] و سرانجام اگر بپذیریم موفّقیّت هر برنامة پرورشی خلّاقیّت که به گسترش سیّالی و انعطاف‌پذیری کلامی منجر می‌شود، بستگی به بهسازی ترجیحهاي مربوط به روشِ شناختی در «رویارویی با پیچیدگی» دارد و این برنامه‌ها بر «دریافت حسّی مسایل»، «عقیده‌یابی» و «بازشناسی مسایل واقعی» تأکید می‌ورزند،(رنه و رنه،1971) بدین معناست که پنج ویژگی یاد شده در موفّقیّت برنامه مزبور تعامل داشته‌اند.

ب) خلّاقیّت و هوش

به طور کلّی هوش بیش از خلّاقیّت در طول زندگی استواری نشان می‌دهد.(مگنوسون و بكتمن،1979)[39]

هوش و خلّاقیّت هر دو بر عملکرد تحصیلی تأثیر دارند.(رايندرمان و نيوبر،2004)[40] همراهي بروز خلّاقيّت در بستر هوش با پدیدة چند استعدادی (كاتنا،1989)[41] پذیرش همگنانه (جاكوبس و كانينگهام،1969)[42] و سطح استدلال اخلاقی (دوهرتي و كرسيني،1976)[43] و نيز استقلال خلّاقيّت و هوش از بازخورد آموزشگاهی (فريمن،1978)[44] مورد مطالعه واقع شده است.

بروز خلّاقيّت در گسترة هوش به طور کلّی مورد تأکید قرار گرفته است.(اشترنبرگ و لوبار،1993) [45] گرچه بر پایة پاره‌اي بررسیها، رابطة معنی‌داری میان قدرت پیش‌بینی سیّالی عقیدتی و هوش کلامی یافت نشده است، امّا میان هوش کلامی با فعّالیّتهای خلّاقانه همبستگی وجود دارد.(هاسوار،1980)[46] بر اساس نتایج تحقیقات، همبستگی اندکِ مثبت امّا معنی‌داری میان هوش با تفکّر خلّاق (کلامی و غیر کلامی) دانش‌آموزان پایة چهارم تحصیلی (گولد،1972)[47] و هوش با تفکّر واگرا (دلاس،1971)[48] برقرار است. علاوه بر این، دستاوردهای پژوهشی بر وجود همبستگی میان ظرفیّتهای تفکّر خلّاق (تصویری و کلامی) و هوش کلامی و غیر کلامی در پایة نخست تحصیلی تأکید دارند.(آليوتي،1979)[49] همچنين، ضریب همبستگی 50/0 نیز میان هوش و خلّاقیّت در میان دانش‌آموزان پایة دوازدهم(فولمان و همكاران،1973)[50] و نيز «ضریب همبستگی در حدّ 51/0 میان انديشة واگرا و انديشة همگرا گزارش شده است. بررسی مختصر تحقیقاتی که در قلمرو هوش و خلّاقیّت به انجام رسیده‌اند، بی‌تردید نشان می‌دهد که در وضع کنونی نمی‌توان به موضعی قاطع در بارة روابط بین هوش و خلّاقیّت دست یافت. اگر همبستگیها بین نتایج آزمونهای هوش و انواع مختلف کارآمدیهای خلّاق، کم یا ضعیف هستند، بدین دلیل است که استعدادهای نخستین که در این آزمونهای هوش وجود دارند، همگی برای یک رفتار خلّاق، پر اهمیّت نیستند».(دادستان،1372)

علاوه بر اين، در بخش گسترده‌ای از مطالعات به بروز خلّاقیّت بر پاية استعداد توجّه شده است.(كلاپهام،2004)[51]

بخش قابل ملاحظه‌اي از مطالعات به اثر و ضرورت هوش برای خلّاقیّت پرداخته‌اند. هوش مانند کنجکاوی برای خلّاقیّت ضروری است؛(دي و لانجوين،1969) چنانکه همچون انگیزه در خلّاقیّت مؤثّر است.(كروپ،1969)[52] بر پایة مفهوم «سه وجهي»، خلّاقیّت بر یک پایة هوشی قرار دارد و مرکّب از سه حیطه است: رابطه با جهان درون فرد، رابطه با تجربه و رابطه با جهان خارج از فرد. رابطة هوش با جهان درون، شامل فرامؤلّفه‌ها ( نظیر بازشناسی وجود یک مسأله، تعریف مسأله و دستوربندی یک راهبرد و بازنمایی برای حلّ مسأله) و مؤلّفه‌های کسب آگاهی (رمزبندی گزینشی، ترکیب گزینشی و مقایسة گزینشی) است. بر اساس این مفهوم، خلّاقیّت با همة این جنبه‌های هوشی پیوند دارد.(اشترنبرگ،1989)

دستاوردهای قابل توجّهی دلالت بر آن دارند که بروز خلّاقيّت در پهنة هوش، کامل و پایدار نیست. به بیان دیگر در یک تراز از ظرفیّت هوشی، بروز قابل ملاحظه‌اي وجود دارد، حال آنکه در سطحی دیگر، راه آنها از یکدیگر جدا می‌شود. شواهد بسیاری برای این استنباط وجود دارد؛ از جمله بر اساس یک پژوهش طولی دهساله، همبستگی ضعیفی میان نمرات هوش و پیشرفت خلّاقانه در زندگی واقعی به دست آمد.(كيتانو و كايربي،1986)

بروز خلّاقیّت در پهنة هوش بر اساس نظريّة آستانه‌اي به وجود سطح خاص بستگي دارد و مبیّن آن است که اين بروز فقط در بهرة هوشي پايينتر از 120 رخ مي‌دهد. ابزارهای متداول هوش‌سنج در میان نمونه‌ای از دانش‌آموزان دارای هوش بالاتر از متوسّط پایه‌های چهارم تا ششم تحصیلی نیز وضعیّت مستقلّی از عوامل خلّاقیّت تصویری نشان دادند.(هتريك و همكاران،1966)[53] به علاوه در بررسی رابطة مقیاس عملی و حرکتی تفکّر خلّاق با بهرة هوشي در میان چهارصدونودوشش کودک پیش‌دبستانی برای یک برنامة ویژة تیزهوشی یافت شد که خلّاقیّت هنگامی با هوش همبستگی نشان می‌دهد که بهرة هوشي کودک، زیر 120 باشد؛ امّا در سطوح بالاتر رابطه‌ای با بهرة هوشي وجود ندارد.(فاكس بوچامپ و همكاران،1993)[54] علاوه بر آن، مطالعات نشان می‌دهند که همبستگی بین بهرة هوشي و خلّاقیّت در گروهی که بهرة هوشي آنها از 90 کمتر است، به مراتب بیشتر (31/0) از گروهی است که بهرة هوشي آنها بالاتر از 130 (20/0- ) است. «لذا به زعم برخی مؤلّفان تردیدی نیست که خلّاقیّت باید به عنوان یک شیوة فکری متفاوت از هوش در نظر گرفته شود. بررسیهای این حوزه نشان می‌دهد که هوش و خلّاقیّت فقط هنگامی که بهرة هوشي بالاتر از حدّ معیّنی است، می‌توانند مستقلّ باشند. بنابراين «نظریّة آستانه‌ای» بیان می‌دارد : وقتی بهرة هوشي پایینتر از حدّ معیّنی است، خلّاقیّت نیز محدود است؛ در حالی که فراتر از این حدّ (بهرة هوشي= 120-115) خلّاقیّت به منزلة بُعدی تقریباً مستقلّ در می‌آید».(دادستان،1372) از سوی دیگر بر پایة برخی پژوهشها، نتایج آزمونهای تفکّر خلّاق در میان دویست و بیست و هشت دانش‌آموز مقطع متوسّطه که در حدود چهل و سه درصد آنها تیزهوش بودند، وجود «نظریّة آستانه‌ای» را تأیید نکرد.(رانكو و آلبرت،1986)[55] همچنين بررسي بيست و يك پژوهش كه بروز خلّاقیّت در پهنة هوش را در بالا و پايين بهرة هوشي 120 و بر حسب متغيّرهاي تعديلي نظير جنسيّت، سنّ، خرده مقياسهاي مربوط به هوش، خرده مقياسهاي مربوط به خلّاقيّت و طيفهاي بهرة هوشي انجام داده بودند، حاكي از عدم تأييد نظريّة آستانه‌اي بود.(كيم،2005)[56]

با اين حال، بررسي نظريّة آستانه‌اي بر پاية هوش چندگانه در ميان دانش‌آموزان ابتدايي نشان داد كه اين نظريّه بستگي به انواع هوش دارد. همبستگي خلّاقيّت به ترتيب با هوش بصري- فضايي، طبيعي، بدني- جنبشي و زباني بيشتر است.(پريتو و سانچز،2005) علاوه بر اين، چنان كه ذكر شد، در بخش گسترده‌ای از مطالعات به بروز خلّاقیّت بر پاية استعداد توجّه شده است.(كلاپهام،2004)

به نظر می‌رسد پرده‌های ابهام و تیرگی برای درک مفهوم «نظریّة آستانه‌ای» هنگامی کنار می‌رود که تجلّي خلّاقیّت در گسترهٔ هوش، از منظر تحوّلی کاوش شود.

مطالعة دویست‌وهشتادویک نوجوان نشان می‌دهد که هیچ تفاوت معنی‌داری در زیرمتغیّرهای خلّاقیّت میان مراحل تحوّل انتزاعی و عملیّات صوری وجود ندارد. گرچه روابط معنی‌داری میان سنّ و خلّاقیّت یافت شد؛ یعنی انعطاف پذیری، اصالت و بسط تصویری با افزایش سنّ از سیزده به شانزده سالگی رو به کاهش گذاشت.(ادموند،1990)[57] همبستگیهای ضعیف میان هوش و خلّاقیّت می‌تواند ناشی از آن باشد که اين همبستگيها، از دیدگاهی تحوّلی مورد بررسی قرار نگرفته‌اند. چه، تردیدی نیست که شدّت و ماهیّت این روابط بر حسب سطح تحوّل شناختی آزمودنیها نمی‌توانند یکسان باشند و بررسی چگونگی این روابط در خلال شکل‌گیری خلّاقیّت، می‌تواند مسایل بسیاری را از پردة ابهام بیرون آورد.(دادستان،1372)

بروز خلّاقيّت در گسترة تيزهوشي نيز يكي از مباحث مهمّ قلمداد مي‌شود؛ از يك سو بر پاية نظريّه‌هاي تركيبي(تعاملي)، خلّاقيّت يك مؤلّفة لازم و بنيادين براي تيزهوشي به شمار مي‌آيد و از طرف ديگر به زعم نظريّه‌هاي عاملي تيزهوشي، خلّاقيّت يكي از انواع تيزهوشي محسوب مي‌شود.

به بيان ديگر، افراد خلّاق عموماً از بهرة هوشي بالاتر از متوسّط برخوردار هستند؛ امّا هر فرد تيزهوش لزوماً خلّاق نيست؛(افروز،1372) در حالي كه بر اساس روي‌آورد تركيبي، خلّاقیّت و هوش هر دو از ویژگیهای تیزهوشی‌اند.(ناگليري و كافمان،2001)

به طور كلّي ، هماهنگي و تجانس «اصالت عقيدتي» تيزهوشان در انديشة واگرا بيشتر از افراد متوسّط است.(رانكو و آلبرت،1985)[58] در حالي كه انديشة واگرا و عملكرد خلّاقانه در تيزهوشان از همبستگي متوسّطي برخوردار است، در ميان افراد متوسّط از لحاظ هوشي، اين دو متغيّر از يكديگر مستقلّ هستند. حيطه‌هاي انشا و نقاشي بيش از علم و موسيقي با انديشة واگرا ارتباط دارند. (رانكو،1986) علاوه بر آن، انديشة خلّاقانه در ميان تيزهوشان به تواناييهاي تجسّمي مرتبط است. (شاو،1985)[59]

سخن آخر آنكه به نظر مي‌رسد تجلّي خلّاقيّت در بستر هوش به ابعاد تفكّر واگرا (سيّالي، انعطاف‌پذيري، اصالت و بسط)، جلوه‌هاي آن (کلامي، تصويري، حرکتي)، سطح هوش (بهرة هوشي)، نوع هوش، ملاحظات تحوّلي و نوع ابزارهاي باليني مربوط به ظرفيّتهاي شناختي، بستگي دارد.

 

[1]- Herrmann, N.

[2]-Dacey, J.

[3]- Renner, V. & renner, J.

[4] -Werner, E.

[5]- Sensation seeking

[6]- Miller, A.

[7] -OHaire, T. & Marcia, J.

[8] -Gautschi,T.

[9] -Reiter-palmon, R. et al

[10]- Inner freedom

[11]- Slabbert, J.

[12]- Openness

[13]- Thurston, B. & Runco, M.

[14] -Dogmatism

[15]- Imagination

[16] - Forisha, B.

[17]- Hurst, D. et al

[18]- Galbraith, J .& . Wentzel, K.

[19]- Spontaneity in a performance

[20] -Westby, E. & Dawson, V. L.

[21]- Free association

[22]- Riegel, K. et al

[23]- Word association

[24]- Gough, H.

[25]- Freedom of expression

[26]- Van hook, C. & Tegano, D.

[27]- Listening to one s inner voice

[28]- Treffinger, D.

[29]- Unconscious incubation

[30]- Carson, D.

[31]- Kabanoff, B. & Bottger, P.

[32]- Nicholls, J.

[33] - Davis, G.

[34]- Regress more deeply

[35]- Secondary process thought

[36]- Dudek, S. & Chamberland-Bouhadana, G.

[37]- Brainstorming

[38]- Meadow, A. & Parnes, P.

[39]- Magnusson, D. & Backteman, G.

[40] -Rindermann, H.& Neubauer, a.

[41]- khatena, J.

[42]- Jacobs, J. & Cunningham, M.

[43]- Doherty, W. & Corsini, D.

[44]- Freeman, J.

[45]- Callaway, W.; Runco, M.

[46]- Hocevar, D.

[47]- Gould, K.

[48]- Dellas, M.

[49]- Aliotti, N.

[50]- Follman, J. et al

[51]- Clapham, M.

[52]- Krop, H.

[53]- Hetrick, S. et al

[54]- Fuchs-Beauchamp, et al

[55] -Albert, R.S.

[56]- Kim, K.H.

[57]- Edmunds, A.

[58]- Runco, M. & Albert, R.

[59]- Shaw, G.