اخیراً بررسی بازخوردهای تیزهوشان نسبت به «موضع نظارت» مورد توجّه محققّین قرار گرفته است. در این جا به سه تحقیق جدید اشاره می شود:

«زافران» (1983) چهار دانش آموز تیزهوش و مستعدّ دبیرستانی را مورد مصاحبه قرار داد تا تحوّل بازخوردهای نظارت را در میان آنها مورد پژوهش قرار دهد. افرادی که در زندگی این دانش آموزان نقش مهمّی ایفا می نمودند، نیز مصاحبه شدند. دانش آموزان مزبور در هشت مقوله آموزش دیدند و سپس مورد امتحان قرار گرفتند . این هشت مقوله عبارت بود از : برداشت و احساس نسبت به خود ، ابتکار ، امّادگی پاسخ به موقعیّتها ، رهبری/ فعّالیّت ، تطابق ، تصمیمگیری ، اهداف و ارتباطات اجتماعی.

هر یک از دانش آموزان به تک تک مقولات فوق بر طبق نقش خارجی ، شخصی (درونی) و یا مختلط در بازخوردهای نظارت نمره دادند. نتایج نشان دادند که :

1-مقیاسها برای توصیف بازخوردهای نظارت ، کفایت نداشتند.

2-توصیفهای دانش آموزان از خویش با توجّه به موضع نظارت ، لزوماً از طریق الگوهای رفتاری انجام نمی گیرد.

3-تأثیرات والدین در هر مقوله ای تفاوت دارد.

4-بازخوردهای نظارت از عوامل دیگری غیر از والدین  و حوادث خارجی اثر می پذیرند.

5-بازخوردهای خارجی یا مختلط مربوط به موضع نظارت ، دلالتی بر ضعف ، بیماری و یا ناسازگاری ندارد و نیز بازخوردهای درونی ، دالّ بر قوّت ، سلامت یا سازگاری نیست.

6-برچسبهای درونی و خارجی ، غیر دقیق و بی اعتبار است.

محقّق مزبور نتیجه می گیرد که بررسی موضع نظارت باید مجدداً انجام گیرد.

«هارتی» (1984) گروه از دانش آموزان پایه های دو تا پنج تحصیلی را برای تشخیص«خودباوری» و «موضع نظارت» مورد تحقیق قرار داد:

گروه اول به تعداد هشتاد و شش نفر در کلاسهای ویژۀ تیزهوش در یک مدرسه شرکت جستند. گروه دوم به تعداد نود و چهار نفر در کلاسهای عادی تحت آموزش یک معلّم ویژۀ تیزهوشان قرار گرفتند و گروه سوم به تعداد شصت و چهار نفر گروه کنترل را تشکیل می دادند. آنها به وسیلۀ معلّمین به عنوان تیزهوش تشخیص داده شده بودند؛ امّا تحت برنامۀ ویژۀ تیزهوشان قرار نگرفتند.

کلّیۀ دانش آموزان مقیاس کودکان متعلّق به پیرز- هاریس و یک مقیاس مربوط به «موضع نظارت» را تکمیل نمودند. تفاوتهای معنی داری در «موضع نظارت » میان سه گروه مشاهده شد:

گروه اوّل ، بیشترین «موضع نظارت درونی(شخصی) را گزارش نمودند و عالیترین سطح تیزهوشی تحصیلی را ارائه دادند.

پژوهشگر مزبور نتیجه می گیرد که «موضع نظارت» ممکن است به عنوان شیوه ای برای تشخیص تیزهوشان جوانتر استفاده شود؛ زیرا به طور بالقوّه ویژگی تمیزدهندگی را دارا می باشد.

«برودی» و «بن باو» (1986) در مطالعه بر روی سیصد دانش آموز بالغ که در توانایی کلامی یا ریاضی وضعیّت فوق العاده ای داشتند( با میانگین سنّی 7/13) و نیز یک گروه صد و یازده نفری مقایسه ای (تقریباً با سنّ مشابه) دریافت کردند که افراد تیزهوش «موضع نظارت» غالباً درونی(شخصی) دارند.

«الکساندر» (1985) در بررسی دیدگاههای صد و بیست و هفت تیزهوش و صد و شانزده غیر تیزهوش ( در سنّین دوازده تا هفده ) در مورد هوش ، به تفاوت میان دو گروه دست یافت. افراد تیزهوش برتری خویش را ناشی از عوامل انگیزشی درونی نظیر کوشش و بازخورد می دانستند. «الکساندر» بار دیگر نشان داد که «موضع نظارت» در تیزهوش که بالمآل منجر بهموفّقیّت و برتری محرز می گردد، امری درونی است.