انگيزههاي مربوط به خلّاقيّت را ميتوان اين گونه جمع بندي كرد: شيفتگي براي روشني امور با پافشاري بر تجربة كنجكاويها و ارتجال در كاركرد كه مستلزم فعّاليّت متفرّدانه است و منجر به كشف و نوآوري ميشود.
به نظر می رسد ویژگیهای عاطفی مربوط به خلّاقیّت، به دو نوع تیزهوشی آفرینندگی(خلّاقیّت عملی) و سازماندهی(خلّاقیّت نظری) بستگی داشته باشد؛ از این رو با پیچیدگیهایی رویاروییم.
برای خلّاقیّت نظری یا تیزهوشی سازماندهی کم و بیش یکپارچگیهایی در دامنه عاطفی ضرورت دارد. ملازمات عاطفی از سطح مفهوم سازی تا یکپارچگی شناختی، آشکار است؛ لذا خلّاقیّت نظری مستلزم هماویختگی تنگاتنگ شناختی – عاطفی در همهٔ سطوح تحلیل است. به بیان دیگر مفهوم سازی، سازه یابی، استنتاج، ریشه یابی، تلازم، موقعیت یابی و یکپارچگی شناختی، همگی با ملازمات عاطفی در سطح خود، همراهی دارند. به عنوان مثال مفهوم سازی دارای دو بُعد شناختی و عاطفی است. در واقع سطوح تحلیل منفکّ از خصائص عاطفی نیستند. اگر خلّاقیّت به شهود نیازمند است، این شهود مبتنی بر هماویختگی تنگاتنگ شناختی- عاطفی مزبور است. این گونه، خلّاقیّت در عرصهٔ نظری دست می دهد.
از این رو بررسیها نشان می دهند که فرایندهای عاطفی در تعامل یکپارچه با تواناییهای شناختی و خصایص شخصیّتی فراگیر، به تحقّق خلّاقیّت منجرّ می گردند.(راس، 1999) و زاویة عاطفی خلّاقیّت شامل جنبههای «شهود»، «احساس»، «اندیشه» و«درك حسّی» است(هرست و همكاران، 1991) و شخصیّت خلّاق پیچیدگی را بر سادگی و شناخته شدگی ترجیح میدهد(منصور، 1372؛ نیکولز، 1972) حالات شهودی و اشراقی در هدایت رفتارها برای شكّزدایی و نیل به روشنایی (به ویژه یادگیری و دانشاندوزی) یا به تعبیری «فرایند فراشناختی» یك خصیصة قابل ملاحظه در میان افراد خلّاق است(اشترنبرگ و تارديف،1989) كه در تعامل با خصایص شخصیّتی بر خلّاقیّت اثر میگذارد.(دانبار،1999) اهمّیت این خصیصه در افراد خلّاق چنان است كه به عنوان یك «گونة شخصیّتی شهودی» كه رابطة مستقیمی با جست و جوی حسّی دارد، شناخته شده است.(فوريشا،1978) همچنین افراد با «برونگردی»بالا و «استواری هیجانی» هنگامی که «جهتگیری یادگیری» داشته باشند، بیشترین خلّاقیّت را بروز می دهند.(کاسپی باروخ،2019) وظیفه شناسی و توافق پذیری، سودمندی خلّاقیّت را پیش بینی می کنند و اثر توافق پذیری بر اصالت در خلّاقیّت، بستگی به وظیفه شناسی دارد.(چانگ و همکاران، 2015) گرایش نیرومند به تعالی و رشدطلبی یک ویژگی مهمّ در میان افراد خلّاق قلمداد ميشود.(كلر و هالند،1978؛ والبرگ و همكاران،1979)
از طرف دیگر، خلّاقیّت عملی با ظرفیّت بالا در هوش تجربی به معنای یکپارچگی حسی- حرکتی برای شناخت، مستلزم استنباطهای مبتنی بر تجربه است.
هر جا جنبه های عاطفی در تنگتاتنگی با ملاحظات تجربی قرار می گیرند، به خلّاقیّت عملی یا تیزهوشی آفرینندگی مربوط می شود؛ مانند
تنگناتنگی رابطهٔ«انگیزهٔ درونی» با «گشودگی تجربی» (تان و همکاران، 2019)، تأکید بر نقش «گشودگی تجربی» در میان افراد خلّاق.(اشترنبرگ و تارديف،1989؛ شريفي،1383؛ جلاد،1997)، رابطه «فراتحريكپذيري» با خلاقیت (منداگليو،2004؛ تولان،1999) و استقلال پیشرفتطلبی و تسلّطجویی از گزینش فعّالیّتهای خلّاقانه (كابانوف و باتگر،1991؛ فارل، 1976؛ ماستن، 1989 ؛ لت و پول،1979)
دیدگاه خود را بنویسید