دانلود مقاله

چكيده

براساس پارادايم شش وجهي شخصيّت خلّاق (متعلّق به نگارنده) ،خلّاقيّت بستگي به هيجان انديشه دارد. هيجان انديشه شامل دو مقياس «پويايي» و« بيتابي» است. اين پژوهش به بررسي مقايسه اي همبستگي خلّاقيّت و هيجان انديشه در دختران و پسران تيزهوش و مستعد مي پردازد. صد و چهل و چهار دانش آموز تيزهوش و مستعد دورهٔ راهنمايي تحصيلي برپايهٔ«آزمون خلّاقيّت عابدي» و «آزمون هيجان انديشه» (متعلّق به نگارنده) مورد پژوهش قرار گرفتند.ضرايب همبستگي مورد تحليل واقع شد . يافته ها نشان داد كه خلّاقيّت پسران و دختران تيزهوش با مقياس پويايي همبستگي مثبت و با مقياس بيتابي همبستگي منفي دارد. علاوه بر آن، در حالي كه خلّاقيّت دختران تيزهوش و مستعد با پنج عامل مقياس پويايي و چهار عامل مقياس بيتابي آزمون هيجان انديشه همبستگي دارد، اين رابطه در ميان پسران در چهار عامل مقياس پويايي به دست آمد. استنباط مؤلّف آن است كه رابطهٔ هيجان انديشه با خلّاقيّت بستگي به جنسيّت دارد. پيشنهاد مي گردد كه در برنامه هاي پرورشي خلّاقيّت ، محتويات پويايي و بيتابي با توجّه به تفاوتهاي جنسيّتي گنجانده شود.

 

واژه _كليدها: استعداد ، انديشه ، بيتابي، پرورش، پويايي، تشخيص، تيزهوشي، جنسيّت، خلّاقيّت، شخصيّت، نوجواني، هيجان

 

نگارندهٔ سطور با بررسي گستردهٔ پيشينه و ادبيّات شصت ساله تحقيق در قلمرو شخصيّت خلّاق و بر پايهٔ تجارب مستمرّ حرفه اي و باليني خود، يك «پارادايم شش وجهي براي شخصيّت خلّاق» ارايه داد. بر پايهٔ اين پارادايم، شش حوزهٔ بنيادي در شكل گيري خلّاقيّت نقش دارد: آمادگي دروني، مشاركت ياري جويانهٔ محيطي ، بازخورد، بهره گيري از تجربه، تحرّك و انديشهٔ خاص كه در يك تعامل هماهنگ و يكپارچه منجر به بروز حيطهٔ هفتمي با ماهيّت هيجاني مي شود كه نگارنده از آن به عنوان «پويايي - بيتابي» تعبير مي كند و اين هيجان خاص سبب خلّاقيّت مي شود. بر اين اساس، خلّاقيّت بستگي به پويايي و بيتابي دارد. «پويايي» به معناي «احساس نيرومندي شديد همراه با جنب و جوش و شيفتگي به تجربهٔ كنجكاوانه و فعاّل براي يك كشف بزرگ هيجان انگيز است» و «بيتابي» اشاره به «بيمناكي،گرفتاري دروني و بيقراري ناشي از گردش انديشه دارد كه همراه با تظاهرهای بدني است و فرد احساس مي كند براي فعّاليّت، تحت فشار قراردارد».(كاظمي حقيقي[1]،2007)

در اين بررسي مراد از خلّاقيّت اين چهار عامل اصلي است: 1) «سيّالي» يعني استعداد توليد عقايد فراوان 2) «اصالت» يعني استعداد توليد عقايد بديع، غير عادي و تازه، 3) «انعطاف پذيري» يعني استعداد توليد عقايد و يا روشهاي بسيار گوناگون و 4) «بسط» يعني استعداد توجّه به جزئيات.(عابدي، 1372)

طبيعي است كه اين پارادايم براي نخستين بار ارايه شده است و تاكنون پيوند پويايي-بيتابي با خلّاقيّت بررسي نشده است و از جمله تحوّل اين پيوند نيز پژوهش نگرديده است. از پرسشهاي اساسي قلمرو مزبور اين است كه آيا رابطهٔ پويايي-بيتابي و خلّاقيّت دختران و پسران تيزهوش، بستگي به پايهٔ تحصيلي دارد؟ بنابراين براي نخستين بار در اين پژوهش، وجود رابطهٔ ميان پويايي-بيتابي و خلّاقيّت دختران و پسران تيزهوش با توجّه به پايه هاي تحصيلي دورهٔ راهنمايي مورد بررسي واقع مي شود.

زمينهٔ بررسي

ترديدي نيست كه خلّاقيّت بر بنياد انديشه و تفكّر استوار است.(پرودلاو[2]،1998؛وايت،1968؛ نيكولز[3]،1972؛زيو[4]،1984؛ديويس[5]،1989؛ ويكفيلد[6]،1985؛پارنز[7]،1971؛فوريشا[8]،1978و1983)

علاوه بر اين، همبستگي قابل ملاحظه خلّاقيّت با «تصوّر از خود» و «خودپايايي» (شيولي[9] و همكاران،1971؛ شمپ و چفرز[10]،1982؛ فيست[11]،1999؛ سوريانو دو آلنكار[12]،1993) به معناي آن است كه فرد خلّاق از احساس نيرومندي بالايي برخوردار است.

برپايهٔ پيشينهٔ پژوهشي، خلّاقيّت با كنجكاوي نيز رابطه دارد. (تنوپير[13]،2000؛سسيل[14] و همكاران،1985؛ مك كورد[15]،2000؛ ماو و ماو[16] ،1970)

بديهي است كه فرد كنجكاو نياز دارد كه كنجكاوي اش را تجربه كند. از اين رو يافته هاي زيادي بر وجود رابطهٔ ميان خلّاقيّت و تجربه و عناصر آن تأكيد دارند. (آبينون[17]،1981؛ دادك[18] و راير،1991؛ فردت و هانتر[19]،1993؛ آلبرت[20]،1996؛ جدو[21]،1996؛ كوگان[22]،2002). گشودگي در قبال تجربه و جست وجوگري حسّي (دادك و راير،1991؛ شيفر و همكاران[23]،1976) بردباري در رويارويي با ابهام و پيچيدگي (فيشباين[24]،1975؛ كلر[25]،1984؛ اشترنبرگ و لوبارت[26]،1993) و ماجراجويي (اشترنبرگ و تارديف[27]،1989؛ اشترنبرگ و لوبارت،1993) عناصر اساسي تجربه به شمار مي آيند که با خلّاقىّت مرتبطند.

از سوي ديگر، تاكنون مطالعات بسياري در زمينهٔ رابطهٔ ميان خلّاقيّت با تحرّك ، جنب وجوش و فعّاليت انجام گرفته است.(باشاو و وايت[28]،1971؛اوينگ و همكاران[29]،1975؛دادز[30]،1978؛ گووان[31]،1978؛ لادوايز[32]،1985؛ بروكماير[33]،1987؛لاكي[34]،1990)

همچنين برپايه پيشينهٔ پژوهشي، خلّاقيّت با حسّاسيت، درگيري و تنيدگي هيجاني مرتبط است.(هلسون[35]،1973؛ هينتون[36]،1971؛ بچتولد[37]،1980)

پژوهشگران بر وجود تجربهٔ عميق هيجاني تأكيد مي ورزند.(اشترنبرگ و تارديف،1989) همچنين رهايي هيجاني يك خصيصهٔ مهم شخصيّتي براي تشخيص خلّاقيّت محسوب شده است.(ون هوك و تگانو[38]،2002؛ پارنز[39]،1971)

واقعيت آن است كه انگیزهٔ خاص افراد خلّاق بستري برای حالات هیجانی ويژه اي فراهم می آورد. بررسیها نشان می دهند که «برانگیختگی و تحریک پذیری شدید» بویژه از جنبهٔ هیجانی و عاطفی با خلّاقیّت پیوند دارد و چه بسا به خلّاقیّت کمک می کند (شيور[40]،1985) و فرآیندهای عاطفی در تعامل یکپارچه با تواناییهای شناختی و خصایص شخصیّتی فراگیر، به تحقّق خلّاقيّت منجر می گردند. (راس[41]،1999) به تعبیر برخی محقّقان زاویهٔ عاطفی خلّاقیّت شامل جنبه های «شهود»، « احساس» ، «اندیشه» و « درک حسّی» می شود.(هرست و همكاران[42]،1991) نقش جنبه های هیجانی و عاطفی در خلّاقیّت در حدّی است که حیطهٔ عاطفی، یک قلمرو سدّ کننده از بروز خلّاقیّت، برشمرده شده است.(ديويس،1999) عمده ترین تظاهرهاي هیجانی خلّاقیّت، خصیصهٔ «شوخ طبعی» است. این خصیصه از ابتدای مطالعات خلّاقیّت در اوایل قرن گذشته میلادی همواره مورد توجّه بوده است. (برما[43]،1946) بررسیها نشان می دهند که «شوخ طبعی» از پنج وجه و جلوهٔ کلّی برخوردار است که یکی از آن وجوه، کنش هوشمندانه ذهنی (خلّاقانه) به شمار می آید. این خصیصهٔ هیجانی، در اندیشه واگرا و حلّ مسأله، نقش خاصّی را ایفا می کند.(زيو،1984)

تظاهر عمدهٔ دیگر در حیطهٔ هیجانی خلّاقیّت، «افسردگی» است.(والكر و همكاران[44]،1995) مطالعات نشان می دهند که نوسانات خُلقی، به ویژه اختلالات خُلقی دو قطبی با خلّاقیّت رابطه دارد. حالات خلقی انتهایی می تواند خلّاقیّت را افزایش دهد.(ريچارد و كيني[45]،1990) حتّی در کوششهای «روان درمانی متمرکز بر حلّ مسأله» نشان داده شده است که این شیوه، سودمندی بیشتری را در درمان افسردگی ایفا می کند تا آن که صرفاً بر مسأله تمرکز شود.(نزو[46]،1986) نتیجهٔ تلویحی این پژوهش آن است که هر مسأله در درون خود همراه با «افسردگي» است و هنگامي كه اين مسأله حل مي گردد، افسردگي نيز برطرف مي شود و آرامش روانی جای آن را می گیرد.

برخي شواهد پژوهشي گوياي آن است كه احساس تنهايي با خلّاقيّت همبستگي دارد و اين همبستگي، محدود به دورهٔ نوجواني نمي شود؛ امّا از سوي ديگر، يافته هاي تحقيقاتي نشان مي دهند كه احساس تنهايي رابطهٔ معكوسي با خلّاقيّت كودكان و نوجوانان دارد.(ماهون و همكاران[47]،1996)

علاوه بر اختلالات خُلقی، برخی نارساییهای روان آزردگی و عصبی نیز در حیطهٔ مسائل هیجانی خلّاقیّت، مشهود است. نتایج پژوهشها در میان افراد خلّاق در عرصه های تجارتي و بازرگانی نظیر حوزه های انتشارات، هنر، کارگردانی و طرّاحی نشان داد که به طرز قابل ملاحظه ای در میان آنها، حالات عصبی و روان آزردگی وجود دارد. (گلاد[48]،1997) گاهی اوقات این نارساییها در قالب «اختلالات روان تنی» بروز می کند.(سندبلوم[49]،1997)

به طور کلّی ابزارهای تشخیصی معتبری چون «آزمون شانزده عاملی کتل» وجود تفاوتهای مهمی را از لحاظ حسّاسیّتهای هیجانی و اختلالات خلقی نشان می دهد. این مطالعات به ویژه در میان هنرمندان خلّاق برجستگی خاصی دارد.(بچتولد،1980؛ روي[50]، 1996) حالات هیجانی و برانگیختگیهای درونی گاهی اوقات از تعارض روانی و داخلی میان صفات متضادّ شخصیتی نشأت می گیرد. شدّت آنها به حدّی است که از آن به عنوان یک «روحیهٔ تخریب» با انرژی و نیروی انفجاری شدید، یاد می شود. گویی «خود» در حال انفجار است. حتّی برخی از کاوشگران ادّعا می کنند که نیروی روانی بالقوّهٔ انفجاری همراه با توانمندی خلّاقیّت است. پیشینه و زمینهٔ زندگی فرد از لحاظ تعارض شخصی در تلاش برای تشویق یک بازده و برآیند خلّاقانه است و یک فرآوری و برآیند خلّاقانه را نوید می دهد.(ردفيم و استور[51]،1992)

علاوه براين ،خلّاقيّت متضمّن وجود «تنيدگي» است.(اشترنبرگ و تارديف،1989) توانايي افراد خلّاق براي بهره گيري از تنيدگي و اضطراب به منزلهٔ يك عامل انگيزشي براي خلّاقيّت آنها به شمار مي آيد. (اسميت و كارلسون[52]،1987)

همچنين رابطهٔ ميان خلّاقيّت و بيماري رواني از سوي محقّقان مورد بحث قرار گرفته است.(سندبلوم،1997؛ بچتولد،1980)

از سوي ديگر مطالعات نشان مي دهند كه خلّاقيّت مقتضي وجود سطوح پايين اضطراب و وجود سلامت رواني است.(وايت[53]،1968؛پارنز،1971) آشفتگي هيجاني مانع از آن مي شود كه فرد از نيروي خلّاقّانه خود براي پديدآوري انديشه ها و آراي وسيع بهره گيرد.(كائو و پاسكال[54]،1974) براي پرورش تفكّر نقّاد بايد رابطهٔ ميان كنش شناختي و حيطهٔ عاطفي درك شود.(الدر[55]،1997) بنابراين هماهنگي انديشه و هيجان براي فرآوري خلّاقانه مهم است.(كول و سارنوف[56]،1980) از اين رو تعجّبي ندارد كه برخي پژوهشگران بر وجود بيش از ده جفت ويژگي متضادّ در ميان افراد خلّاق تأكيد مي كنند.(سايكسزنتميهالي[57]،1996)

پژوهشهاي بسيار اندكي تاكنون در زمينهٔ رابطهٔ ميان تفكّر و هيجان انجام يافته است. تشويق خلّاقيّت با تأكيد بر يكپارچگي رفتارهاي شناختي و عاطفي(ويليامز[58]،1969)، تأثير فعّاليت ذهني بر هيجانها (لاگاتيوتا و همكاران[59]،1997و2001) و بكارگيري مهارتهاي تفكّر نقّاد بر باورهايي كه براي هيجانها مؤثّرند،(گراتون[60]،2001) عمده ترين مطالعات را در اين حوزه تشكيل مي دهند.

دستاوردهای پژوهشی که تاکنون بیان گردید، روشنگر وجود حیطه هاي شناختي، حركتي، عاطفی و هیجانی خلّاقیّت است که از بنیادهای تعیین کنندهٔ خلّاقیّت به شمار می آيند.

بنابراين قلمرو رابطهٔ ماهيّتي انديشه و هيجان، حيطهٔ بسيار تازه اي است كه بايد مورد كنكاش شايسته اي قرار گيرد. بويژه همان گونه كه بيان شد، بر پايهٔ پيشينه، به دليل تازگي مفهوم « پويايي - بيتابي » تاكنون هيچ گونه بررسي جنسيّتي در پيوند ميان اين دو مفهوم و خلّاقيّت صورت نپذيرفته است.

روش بررسي

جامعهٔ مورد بررسي شامل دانش آموزان تيزهوش و مستعد دورهٔ راهنمايي بود. به شيوهٔ نمونه برداري خوشه اي صد و چهل و چهار دانش آموز (هفتاد و دو دختر و هفتاد و دو  پسراز پايه هاي اوّل تاسوّم) از دو مركز از ميان مراكز آموزشي استعدادهاي درخشان شهر تهران انتخاب شدند.

«آزمون سنجش خلّاقيّت» و «آزمون هيجان انديشه»(ساخته نگارنده) ابزارهاي پژوهش را تشكيل مي دادند.

آزمون سنجش خلّاقيّت» ساختهٔ دكتر جمال عابدي يكي از ابزارهاي معتبر تشخيص خلّاقيّت به شمار مي آيد. اين آزمون شصت سؤالي، چهار مقولهٔ اساسي خلّاقيت يعني «سيّالي»، «اصالت»، «انعطاف پذيري» و «بسط» را مي سنجد.

آن گونه كه دكتر عابدي گزارش مي دهد: براي بررسي روايي آزمون سنجش خلّاقيّت دو روش كاملاً متفاوت به كار رفته است. در ابتدا از روش كلاسيك همبستگي گشتاوري بين اين آزمون و آزمونهاي ملاك استفاده شد و سپس روش تحليل عوامل تأييدي به كار گرفته شد. از آزمون« تورنس» به عنوان شاخص روايي همزمان استفاده شد. ضريب همبستگي بين نمرهٔ كل آزمون تورنس با نسخهٔ نخست(75 سؤالي) اين آزمون معادل 46/0 بود. ضرايب پايايي آزمون شصت سؤالي بر اساس روش همساني دروني براي «سيّالي»،75/0 «اصالت»،67/0 «انعطاف پذيري»، 61/0و «بسط»،61/0 گزارش شده است. سپس از روش مؤلّفه هاي اصلي براي برآورد ميزان هماهنگي مواد آزمون در هر بخش استفاده شده است. موادّ آزمون در هر چهار بخش، همبستگي نسبتاً بالايي (بين 55/0تا 85/0) با اوّلين متغيّر نهفته، نشان داده است. وزنهاي عاملي موادّ آزمون در هر بخش با اوّلين متغيّر نهفته در حدّ بسيار بالايي (مساوي يا بزرگتر از65/0) به دست آمده است. هر مادّهٔ اين آزمون سه گزينه دارد .گزينه ها نشان دهندٔ ميزان خلّاقيّت از كم به زياد است كه به ترتيب نمره اي از 1 تا 3 مي گيرد.(عابدي، 1372)

آزمون دوازده عاملي «هيجان انديشه» مركّب از پنجاه و دو سؤال و داراي دو مقياس « پویایی» و « بیتابی» است كه هر كدام از دو مقیاس مزبور شش عامل را مي سنجد. ضرایب همبستگی گشتاوری به عنوان شاخص روایی برای مقیاس پویایی در حد معنادار میان 39/0 تا 74/0و برای مقیاس بیتابی بین 40/0 تا 75/0 است. ضرایب همبستگی دو مقیاس 13/0،مقیاس بیتابی و آزمون 76/. و مقیاس پویایی و آزمون 67/. است. عوامل دوازده گانه جمعا %75 واریانس آزمون را پوشش می دهند. براي سنجش اعتبار آزمون از روش همساني دروني آلفاي كرونباخ استفاده شد. ضریب اعتبار «مقیاس پویایی»90/. و «مقیاس بیتابی» 92/. وبرای کلّ آزمون 89/. به دست آمد.« مقیاس پویایی» شامل جنب و جوش ، کنجکاوی ،احساس نیرومندی شدید ،كشف بزرگ، بروز هیجان و شيفتگي تجربي است و « مقياس بیتابی» مركّب از بیقراری ،گرفتاری درونی ، تظاهرهاي اندیشه، بیمناکی ،گردش اندیشه و احساس تحت فشاربودن براي فعّاليّت است.

نتايج

جداول الف ، ب و ج ،نتايج ضرايب همبستگي ميان آزمون هيجان انديشه و آزمون سنجش خلّاقيّت را در مجموع و به تفكيك جنسيّت نشان مي دهند:

جدول الف - ضرايب همبستگي «آزمون سنجش خلّاقيّت»با هيجان انديشه (مجموع دختران و پسران)

مقياس پويايي
51/.
شيفتگي تجربي
38 /.
جنب وجوش
38/.
مقياس بيتابي
18/.-
كنجكاوي
27/.
بيقراري
17/.-
احساس نيرومندي
47/.
گرفتاري دروني
19/.-
كشف بزرگ
24/.
بيمناكي
34/.-
بروز هيجان
25/.
احساس تحت فشاري
27/.-

 

به طور كلي خلّاقيّت نوجوانان تيزهوش و مستعد (اعم از دختر وپسر) با همه شش مؤلّفهٔ مقياس پويايي آزمون هيجان انديشه همبستگي مثبت و با چهار عنصر مقياس بيتابي همبستگي منفي دارد؛ امّا از دو مؤلفّه بيتابي(گردش انديشه و تظاهرهاي بدني انديشه) مستقل است. ضرايب همبستگي خلّاقيّت با عناصر پويايي ميان 24/0تا47/0متغيّراست. بيشترين ضريب همبستگي مثبت با احساس نيرومندي است.(47/0) از سوي ديگر ضرايب همبستگي خلّاقيّت با چهار عنصر بيتابي در طيف 17/0-تا34/0-قرار دارد. بيشترين ضريب همبستگي منفي به بيمناكي تعلّق دارد(34/0-). همبستگي خلّاقيّت اين نوجوانان با پويايي بيش از بيتابي است(51/0در مقابل 18/0-).

جز ضرايب همبستگي بيتابي، بيقراري و گرفتاري دروني كه در سطح 05/0 معنادار بود، بقيهٔ ضرايب در سطح 01/0 معناداري نشان داد.

جدول ب-ضرايب همبستگي «آزمون سنجش خلّاقيّت» با هيجان انديشهٔ دختران

جنب و جوش
كنجكاوي
احساس نيرومندي
شديد
بروز هيجان
شيفتگي تجربي
بيقراري
گرفتاري دروني
بيمناكي
احساس تنهايي
مقياس پويايي
مقياس بيتابي
46/.
32/.
52/.
25/.
51/.
28/.-
35/.-
47/.-
46/.-
56/.
31/.-

 

به طور كلي خلّاقيّت دختران نوجوان تيزهوش و مستعد با پويايي (56/0) و عدم بيتابي (31/0) همبستگي نشان مي دهد.

خلّاقيّت دختران نوجوان تيزهوش و مستعد به ويژه به جنب و جوش (46/0) كنجكاوي (32/0) احساس نيرومندي شديد (52/0) بروز هيجان(25/0) شيفتگي تجربي (52/0) عدم بيقراري (28/0) عدم گرفتاري دروني(35/0) عدم بيمناكي(47/0) و عدم احساس تحت فشاري(46/0) بستگي دارد و امري مستقل از كشف بزرگ ، گردش انديشه و تظاهرهاي بدني انديشه است.

جز ضرايب همبستگي بروز هيجان و بيقراري كه در سطح 05/0 معنادار بود، بقيهٔ ضرايب در سطح 01/0 معناداري نشان داد.

 

جدول ج- ضرايب همبستگي «آزمون سنجش خلّاقيّت» با هيجان انديشه (پسران)

جنب و جوش
احساس نيرومندي شديد
كشف بزرگ
بروز هيجان
مقياس پويايي
30/.
40/.
31/.
27/.
44/.

 

خلّاقيت پسران نوجوان تيزهوش و مستعد فقط با مقياس پويايي (44/0) همبستگي معنادار نشان ميدهد .

خلّاقيّت پسران نوجوان تيزهوش و مستعد به ويژه به جنب و جوش (30/0) احساس نيرومندي شديد (40/0) كشف بزرگ(31/0) و بروز هيجان(27/0)مربوط است و امري مستقل از كنجكاوي ، شيفتگي تجربي ، بيقراري ، گرفتاري دروني، بيمناكي، احساس تحت فشار بودن، گردش انديشه و تظاهرهاي بدني انديشه محسوب مي شود.

ويژگي مشترك هر دو جنسيّت، همبستگي خلّاقيّت نوجوانان با مقياس پويايي آزمون هيجان انديشه است و اين امر درميان دختران نوجوان تيزهوش و مستعد برجستگي بيشتري دارد(56/0 در برابر 44/0). در هر دو جنسيّت ،خلّاقيّت با جنب وجوش ، احساس نيرومندي شديد و شوخ طبعى و بروزسادهٔ هيجان همبستگي نشان مي دهد .

جز ضريب همبستگي بروز هيجان كه در سطح 05/0 معنادار بود، بقيهٔ ضرايب در سطح 01/0 معناداري نشان داد.

 

بحث و نتيجه گيري

اگر بپذيريم كه خلّاقيّت نوجوانان تيزهوش و مستعد اعم از دختر و پسر به پوىاىى و عدم بىتابى و به وىژه به جنب وجوش طلبي، احساس نيرومندي و شوخ طبعى و بروز ساده هيجان بستگي دارد، بدين معناست كه به خصوص به جنب و جوش بیقرارانهٔ مشهود، لذّت از ماجراجویی و هیجان ،لذّت از فعّالیتهای بدنی و جنب و جوش، خوشايندي فعّالیتهای ورزشی متنوّع، وسعت سرگرمیهای مورد علاقه ،یادگیری دقیق فعّالیتهای بدنی ،برخورداري از مهارتهای بالا در انجام فعّالیتهای حرکتی ، انجام راحت حرکات ورزشی ، تحریک کنندگی هر مسألهٔ مبهم و هر قدر هم بزرگ برای کنجکاوی بدون درمانده شدن ، احساس نیرومندی شدید در فعّالیتهای مورد علاقه و جذّاب بویژه تازه و نو ، عدم احساس گذشت زمان، هنگام اشتغال به حلّ مسأله، شوخ طبعی مشهود و بروز سادهٔ هیجانها همراه با نا آرامی برای تجربه ،با خلّاقيّت آنها رابطه دارد.

از اين رو، تفكّر خلّاق نوجوانان تيزهوش و مستعد به "احساس نيرومندي شديد براي تجربهٔ كنجكاوانه و فعّال يك كشف بزرگ هيجان انگيز بستگي دارد مشروط برآنكه دچار"بيمناكي،بيقراري ،گرفتاري دروني و احساس تحت فشاري" نشوند.

استقلال خلّاقىّت اىن نوجوانان از از گردش اندىشه و تظاهرهاي اندىشه به اىن معناست که گردش اندىشه و تظاهرهاي بدنى آن نه براى خلّاقىت نوجوانان تىزهوش و مستعد لازم است و نه مانع آن مى شود. به عبارت دىگر در برخى موارد، اندىشه گردى و تظاهرهاي بدنى آن با خلّاقىّت اىن نوجوانان جمع مى شود و در بعضى شراىط از خلاقىت آنها باز مى دارد. پژوهشهاى آىنده باىد اىن موارد جامع و بازدارنده را روشن کند.

بنابراين يافته هاي اين پژوهش تأييد كنندهٔ نتايج پيشينه است كه بر وجود رابطهٔ ميان كنجكاوي ، تجربه گرايي ، تحرّك (و جنب وجوش)، تصوّر از خود و ويژگيهاي هيجاني (از جمله برخي نارساييهاي هيجاني ) با خلّاقيت تأكيد مي ورزند. (تنوپير،2000؛ سسيل و همكاران،1985؛ مك كورد،2000؛ ماو و ماو،1970؛ آبونين،1981؛دادك و همكاران،1991؛ آلبرت،1996؛ گدو،1996؛ كوگان،2002؛ باشاو و وايت،1971 ؛ دادز،1978؛ گوان،1978؛ لادووايز،1985؛ بروكماير،1987؛ ماهون،1996؛ سوريانو دو آلنكار،1993؛ شيولي و همكاران،1976؛ شمپ و چفرز،1982؛ فيست،1999)

علاوه بر آن رابطهٔ خلّاقيّت دختران تيزهوش و مستعد با كنجكاوي به اين معناست كه هر مسألهٔ مبهمی برای کنجکاوی آنها تحریک کننده است. آنها برای کنجکاویهای شخصی سرسختی نشان مي دهند ؛حتّي اگر اين كنجكاويها خطرناک باشد؛ زيرا اين كنجكاويها همراه با لذّت و خوشحالی ماجراجوانه و هیجان انگيز است. کنجکاوی آنها دردسر آفرین است و اندیشه های هیجان انگیز در همهٔ زندگیشان فراگیری دارد.

همبستگي تفكّر خلّاق دختران تيزهوش و مستعد با تجربه گرايي اشاره به آن دارد كه آنها جنب و جوش بارز و ناآرامی سرسختانه اي برای تجربه بروز مي دهند ، بدون آن كه در هنگام حلّ مسأله احساس گذشت زمان كنند. حتّی اگر تجربه کردنی نباشد ولی باید از آن سردرآورد.از سوي ديگر، بیقراری ذهنی ،دلمشغولی پایدار، احساس فرسودگی ، ناامیدی ،سرگشتگی ،دلشورگی ، دلنگرانی دائمی ، فراموشی کلافه کننده، فرسودگی ، شکّ و تردید، خستگی و ناتوانی پایدار، احساس تنهایی ناشی از مسائل فکری شدید و احساس تحت فشار بودن دائمی برای انجام فعّالیت ،مانع و بازدارنده خلّاقيّت دختران تيزهوش و مستعد است.

بنابراين خلّاقيّت دختران نوجوان تيزهوش و مستعد به «احساس نيرومندي شديد براي تجربه كنجكاوانه و فعّال هيجان انگيز بستگي دارد مشروط برآنكه دچاربيقراري ،بيمناكي، گرفتاري دروني و احساس تحت فشاري» نشوند.

استقلال خلّاقىّت اىن دختران از كشف بزرگ، گردش انديشه و تظاهرهاي آن به اىن معناست که در برخى موارد خلّاقىّت اىن دختران بدون وجود كشف بزرگ و همراه با اندىشه گردى و تظاهرهاي آن رخ مي دهد و در بعضى شراىط اندىشه گردى و تظاهرهاي آن ، مانع خلّاقىّت دختران نوجوان تىزهوش مى شود. پردهٔ ابهام را مطالعات دىگرى باىد کنار بزند.

از اين رو، وجود تعارض در يافته هاي مربوط به همبستگي خلّاقيّت با «احساس تنهايي»،(ماهون و همكاران،1996)، مي تواند با نتايج اين پژوهش تبيين مي شود. به نظر مي رسد رابطهٔ خلّاقيّت نوجوان تيزهوش و مستعد با احساس تنهايي بستگي به تفاوت جنسيّتي دارد.

امّا خلّاقيّت پسران تيزهوش و مستعد به اندیشهٔ انجام یک کار بزرگ تازه و نو برای کشف حقیقت و روشنی ، توأم باحالت هیجانی بستگي دارد. فکر همیشگی لزوم انجام یک کار بزرگ در زندگی ،بویژه نو و تازه همراه با سرسختی برای روشن شدن و کشف حقیقت ، مي تواند با خلّاقيّت آنها رابطه داشته باشد. خلّاقيّت آنها بستگي به بيتابي ندارد؛ يعني خلّاقيّت پسران تيزهوش و مستعد مي تواند با بیقراری ذهنی ،دلمشغولی پایدار، احساس فرسودگی ، ناامیدی ،سرگشتگی ،دلشورگی ، دلنگرانی دائمی ، نگرانی ،فراموشی کلافه کننده، فرسودگی ، شکّ و تردید ، خستگی و ناتوانی پایدار ، احساس تنهایی ناشی از مسائل فکری شدید ، احساس تحت فشار بودن دائمی برای انجام فعّالیت و جنب و جوش جمع شود.

از اين رو استنباط مي شود كه خلّاقيّت پسران نوجوان تيزهوش و مستعد به «احساس نيرومندي شديد در فعالىتهاى مورد علاقه پيرامون يك كشف بزرگ هيجان انگيز» بستگي دارد. بر اىن اساس خلّاقىّت پسران نوجوان مستعد و تىزهوش از هشت عامل «هىجان اندىشه» مستقل است و اىن استقلال بدىن معناست که وجود کنجکاوى و شيفتگي تجربي براى خلّاقىّت پسران نوجوان تىزهوش و مستعد لازم نىست و از سوى دىگر هىچ کدام از عوامل ششگانه بىتابى مانع خلّاقىّت آنها نمى شود. ىعنى خلّاقىّت اىن پسران با وجود بىمناکى، گرفتارى درونى، بىقرارى ،احساس تحت فشاري ، اندىشه گردى و تظاهرهاي اندىشه و بدون وجود کنجکاوى و شيفتگي تجربي نىز رخ مى دهد.

بنابراين به نظر مي رسد يافته هاي پژوهشي كه دلالت بر وجود رابطه ميان آشفتگيهاي هيجاني و خلّاقيّت دارد، به خلّاقيّت پسران نوجوان تىزهوش و مستعد مربوط مي شود.

(گلاد،1997؛.بچتولد،1980؛ روي، 1996؛ ردفيم و استور،1992؛ اشترنبرگ و تارديف،1989؛ اسميت و كارلسون،1987؛ سندبلوم،1997؛ بچتولد،1980 ماهون و همكاران،1996؛ ريچارد و كيني،1990؛ والكر و همكاران،1995)

 از سوي ديگر نتايج تحقيقاتي كه آشفتگي هيجاني و نارساييهاي عاطفي را مانع از بروز خلّاقيّت مي دانند، به خلّاقيّت دختران نوجوان تىزهوش و مستعد مرتبط است.(ماهون و همكاران،1996؛ وايت،1968؛پارنز،1971؛ كائو و پاسكال،1974)

بنابراین «پارادایم شش وجهی خلّاقیّت» تبیین کنندهٔ پایه های درهمآویخته شناختی ، عاطفی و حرکتی خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش است. به عبارت دیگر مفهوم « هیجان اندیشه »همبستهٔ یکپارچه و هماهنگ خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش قلمداد می شود و این امر بستگی به جنسیّت دارد.

بر پايهٔ استنباط فوق ،اين نكات پيشنهادي را مي توان طرح كرد:

1_در بررسي پيوند ميان هيجان انديشه و خلّاقيّت بايد به عامل جنسيّت توجه كرد.

2_ در امر پرورش خلّاقيّت نوجوانان تيزهوش و مستعد مي توان از محتويات سه مولّفهٔ مقياس پويايي هيجان انديشه(احساس نيرومندي شديد، جنب وجوش و بروز هيجان )بهره برد. زمينه اي كه به احساس نیرومندی شدید در فعّالیتهای مورد علاقه و جذّاب بویژه تازه و نو ، عدم احساس گذشت زمان هنگام اشتغال به حلّ مسئله، تحرّك و جنب وجوش نوجوانان تيزهوش و مستعد، شوخ طبعی مشهود ، بروز سهل و آسان هيجانها و عواطف آنها امكان دهد و نيز فعّاليّتهاي ورزشي را توسعه بخشد ، به احتمال زياد به خلّاقيّت نوجوانان مي انجامد.

3_خدمات مشاوره اي خاصّي كه به درمان حالات بيقراري ، احساس تحت فشاري، بيمناكيها و نگرانيهاي دختران نوجوان تيزهوش و مستعد ياري دهد، شرايط را براي خلّاقيّت آنها فراهم مي آورد.

4_از سوي ديگر ايجاد فراغت خاطر براي پسران تيزهوش و مستعد در پيگيري آرا و انديشه هاي بزرگ براي كشف حقايق مي تواندبه پرورش خلّاقيّت در آنها منجر شود.

5_ از برخي مؤلّفه هاي دو مقياس هيجان انديشه مي توان به منظور تشخيص خلّاقيّت در نوجوانان مستعد و تيزهوش بهره برد.

 

منابع

 

عابدي، جمال(1372) خلّاقيّت و شيوه اي نو در اندازه گيري آن، پژوهشهاي روانشناختي، دورهٔ 2 شمارهٔ 1و2 صفحات 46-54

Abinun, Joseph. (1981). Creativity and education: Some critical remarks. Journal of Aesthetic Education, 15 (1) , pp. 17-29.

Albert, Robert S.(1996)Some Reasons Why Childhood Creativity Often Fails to Make It Past Puberty into the Real World. New Directions for Child Development, n72 p43-56

Bachtold, Louise M. (1980). Psychoticism and creativity. Journal of Creative Behavior, 14 (4), pp. 242-248.

Bashaw, W. L.; White, William F.(1971) Figural Creativity and Convergent Thinking among Culturally Deprived Kindergarten Children.

Brockmeyer, Gretchen A. (1987). Creativity in Movement. Journal of Teaching in Physical Education, v6 n3 p310-19.

Burma, John H. (1946).Humor as a technique in race conflict. American Sociological Review , 11, pp.710-715.

Cecil, Lisa Mack et al (1985) Curiosity-Exploration-Play-Creativity: The Early Childhood Mosaic. Early Child Development and Care, v19 n3 p199-217

Cole, Henry P.; Sarnoff, David. (1980). Creativity and Counseling. Personnel and Guidance Journal, v59 n3 p140-46.

Csikszentmihalyi, Mihaly. (1996). The creative personality. Psychology Today, 29 (4), pp. 36 - 41.

Davis, Gary A. (1989). Testing for creative potential. Contemporary Educational Psychology, 14 , pp. 257-274.

Davis, Gary A. (1999). Barriers to creativity and creative attitudes. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 165-174). San Diego, CA: Academic Press.

Dodds, Patt. (1978). Creativity in Movement: Models for Analysis. Journal of Creative Behavior, v12 n4 p265-73.

Dudek, Stephanie Z.; Royer, Sylvie. (1991). Personality determinants of the commitment to the profession of art. Creativity Research Journal, 4 (4), pp. 367-389.

Elder, Linda. (1997). Critical Thinking: The Key to Emotional Intelligence. Journal of Developmental Education, v 21 n1 p 40-41.

Ewing, James H.; Gillis, Carol A.; Ebert, John N.; Mathews, Hugh M. (1975). Profile of perceptual-cognitive traits and personality style of possible relevance to creative productivity. Perceptual and Motor Skills, 40 (3), pp. 711-718.

Feist, Gregory J. (1999). Autonomy and independence. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 157-163). San Diego, CA: Academic Press.

Fishbein, Elizabeth London(1975)The Effect of Three Patterns of Small Group Assignment in Promoting Critical Thinking, Open-Mindedness, and Creativity in Community College Students.

Forisha, Barbara L. (1978). Mental imagery and creativity: Review and speculations. Journal of Mental Imagery, 2 (2), pp. 209-238.

Forisha, Barbara L. (1983). Relationship between creativity and mental imagery: A question of cognitive style? In Sheikh, Annes A. (Ed.), Imagery: Current theory, research, and application (pp. 310-339). New York: John Wiley & Sons.

Fredette, Barbara W.; Hunter, Adrienne (1993) Identifying the Visually Gifted: A Case Study

Gedo, John, E. (1996). The artist and the emotional world: Creativity and personality . New York: Columbia University Press.

Gelade, Garry. (1997). Creativity in conflict: The personality of the commercial creative. Journal of Genetic Psychology, 158 (1), pp. 67-78.

Gowan, John C. (1978). Creativity and Gifted Child Movement, Journal of Creative Behavior, 12, 1, 1-13.

Gratton, Claude. (2001). Critical Thinking and Emotional Well-Being. Inquiry: Critical Thinking across the Disciplines, v20 n3 p39-51.

Helson, Ravenna. (1973). Heroic and tender modes in women authors of fantasy. Journal of Personality, 41 (4), pp. 493-512.

Hinton, Bernard L. (1971). Personality factors and resistance to the effects of frustrations on creative problem-solving performance. Journal of Creative Behavior, 5 (4), pp. 267-269.

Hurst, David K.; Rush, James C.; White, Roderick E. (1991). Top management teams and organizational renewal. In Henry, Jane (Ed.), Creative management (pp.232-253). Newbury Park, CA: SAGE Publications.

Kazemi Haghighi, Nasseroddin  (2007).The hexahedral paradigm of creative personality:"A review of sixty years of literature for the 21st century,” World Council for Gifted and Talented Children, 17th Biennial World Conference.

Keller, Robert T. (1984). A cross-national validation study toward the development of a selection battery for research and development professional employees. IEEE Transactions on Engineering Management, 31 (4), pp. 162 - 165.

Kogan, Nathan. (2002). Careers in the performing arts: A psycholigical perspective. Creativity Research Journal, 14 (1) , pp. 1-16.

Kuo, You-yuh; Paschal, Billy J. (1974). Emotional Factors in Fluent and Elaborative Thinking. Child Study Journal Monographs, 1,2,3,4,5,&6, 68-75, 74.

Lagattuta, Kristin Hansen;Wellman, Henry M.(2001). Thinking about the Past: Early Knowledge about Links between Prior Experience, Thinking, and Emotion. Child Development, v72 n1 p82-102.

Lagattuta, Kristin Hansen; Wellman, Henry M.; Flavell, John H.(1997). Preschoolers' Understanding of the Link between Thinking and Feeling: Cognitive Cuing and Emotional Change. Child Development, v68 n6 p1081-1104.

Ludowise, Kathleen Duck. (1985). Movement to Music: Ten Activities that Foster creativity. Childhood Education, v62 n1 p40-43.

Lucky, Sharon. (1990). Music--Movement--Make-Believe: The Link between Creativity and Thinking Skills.

Mahon, Noreen E.; Yarcheski, Thomas J.; Yarcheski, Adela. (1996). Loneliness and creativity in adolescents. Psychological Reports, 79 (1) , pp. 51-56.

Maw, Wallace H.; Maw, Ethel W. (1970) Nature of Creativity in High- and Low-Curiosity Boys. Develop Psychol, 2, 3, 325-329.

McCord, Kay (2000) Teachers as Learners: Lessons from the Classroom. Tribal College, v11 n4 p18-21.

Nezu, Arthur M. (1986). Efficacy of a social problem-solving therapy approach for unipolar depression. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 54 (2), pp. 196-202.

Nicholls, John G. (1972). Creativity in the person who will never produce anything original and useful: The concept of creativity as a normally distributed trait. American Psychologist, 27 (8), pp. 717-727.

Parnes, Sidney J. (1971). Creativity: Developing human potential. Journal of Creative Behavior, 5 (1), pp. 19-35.

Proudlove, Nathan. (1998). 'Search widely, choose wisley': A proposal for linking judgemental decision-making and creative problem-solving approaches. Creativity and Innovation Management, 7 (2), pp. 73-82.

Redfearn, Joseph; Storr, Anthony. (1992). The exploding self: the creative and destructive nucleus of the personality. Wilmette, Illinois: Chiron Publications.

Richards, Ruth; Kinney, Dennis K. (1990). Mood swings and creativity. Creativity Research Journal, 3 (3), pp. 202-217.

Roy, Debdulah Dutta. (1996). Personality model of fine artists. Creativity Research Journal, 9 (4) , pp. 391-393.

Russ, Sandra W. (1999). Emotion/Affect. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 659-668). San Diego, CA: Academic Press.

Sandblom, Philip. (1997). Creativity and disease: How illness affects literature, art and music. New York: Marionboyars Publishers.

Schaeffer, C. E.; And Others. (1976). Intercorrelations Among Measures of Creativity, Openness To Experience And Sensation Seeking In A College Sample College Student Journal, 10, 4, 332-339.

Schiever, Shirley W (1985). Creative personality characteristics and dimensions of mental functioning in gifted adolescents. Roeper Review, 7 (1), pp. 223-226.

Smith, Gudmund J. W.; Carlsson, Ingegerd. (1987). A new creativity test. Journal of Creative Behavior, 21 (1), pp. 7-14.

Schempp, Paul G.; Cheffers, John T. F. (1982). Influence of Decision-Making by Elementary Children on Attitudes, Creativity, Motor Skills, and Self-Concept.

Shively, Joe E.; And Others (1971) Effects of Creativity Training Programs and Teacher Influence on Pupil's Creative Thinking Abilities and Related Attitudes.

Soriano de Alencar, Eunice M. L.(1993) Thinking in the Future: The Need to Promote Creativity in the Educational Context. Gifted Education International, v9 n2 p93-96.

Sternberg, Robert J.; Lubart, Todd I. (1993).Creative Giftedness: A Multivariate Investment Approach. In Donald J Treffinger, Creativity and Giftedness. (pp 141-155) Thousand Oaks, California Corwin Press.

Sternberg, Robert J.; Tardif, Twila Z. (1989). What do we know about creativity? In Robert J. Sternberg (Ed) The nature of creativity. (pp. 429-440).Cambridge University Press.

Tenopir, Carol (2000) Are You a Super Searcher? Library Journal, v125 n4 p36,38.

Van Hook, Cheryl W.; Tegano, Deborah W. (2002). The relationship between creativity and conformity among preschool children. Journal of Creative Behavior, 36 (1), pp. 1-16.

Wakefield, John F. (1985) Towards Creativity: Problem Finding in a Divergent-Thinking Exercise. Child Study Journal, v15 n4 p265-70.

Walker, A. Marie; Koestner, Richard; Hum, Andrew. (1995). Personality correlates of depressive style in autobiographies of creative achievers. Journal of Creative Behavior, 29 (2), pp. 75-94.

White, Kinnard. (1968). Anxiety, extraversion-introversion, and divergent thinking ability. Journal of Creative Behavior, 2 (2), pp. 119-127.

Williams, Frank E.(1969) Models for Encouraging Creativity in the Classroom by Integrating Cognitive-Affective Behaviors Educ Technol,9,12,13-7,69.

Ziv, Avner. (1984). Personality and a sense of humor, New York: Springer Publishing.

 

 

 

Gender differences in relationship between “Emotion of Thought” and creativity among adolescent gifted and talented 

 

Nasseroddin Kazemi Haghighi

Islamic Azad University (Science and Research Branch)

 

ABSRACT:

According to “the hexahedral paradigm of creative personality” (kazemi, 2007), the creativity depends on “Hayajan e Andisheh”( in Persian) that means" Emotion of Thought". The author studies relationship between “Emotion of Thought” and creativity among male and female gifted and talented." Emotion of Thought Test" (E.T.T.) (kazemi, 2007) and the "Abedi Creativity Test" were administered to 144 gifted and talented students (72 male and 72 female, in grades 6-8). Significant differences were found between males and females in two scales of E.T.T. (Poyaei and Bitabi).The results indicated that male and female creativity was positively correlated with "Poyaei" and negatively with "Bitabi". Besides, for females, significant negative correlation was found between creativity and “Bitabi.” Data indicated significant correlations of female creativity with five domains of “Poyaei” and four domains of “Bitabi.” Results suggest significant correlations of male creativity with four domains of “Poyaei.” However, no significant relationship between creativity and “Bitabi” was found for males. The findings strongly supported the connection between creative thinking and “Emotion of Thought.” The author concludes that correlation between “Emotion of Thought” and creativity depends on gender difference. He provides implications for identification, development and other helping professionals.

 

KEYWORDS: Adolescent, Bitabi, creativity, development, emotion of thought, gender differences, giftedness, identification, Poyaei, talent

 

 

[1] Kazemi Haghighi

[2] Proudlove,

[3] Nicholls

[4] Ziv

[5] Davis

[6] Wakefield

[7] Parnes

[8] Forisha

[9] Shively

[10] Schempp, & Cheffers

[11] Feist

[12] Soriano de Alencar

[13] Tenopir

[14] Cecil et al

[15] McCord

[16] Maw& Maw

[17] Abinun

[18] Dudek &Royer

[19] Fredette, & Hunter

[20] Albert

[21] Gedo

[22] Kogan

[23] Schaeffer et al

[24] Fishbein

[25] Keller

[26] Sternberg & Lubart

[27] Sternberg & Tardif

[28] Bashaw &. White.

[29] Ewing et al

[30] Dodds

[31] Gowan

[32] Ludowise

[33] Brockmeyer

[34] Lucky

[35] Helson

[36] Hinton

[37] Bachtold

[38] Van Hook & Tegano

[39]

[40] Schiever

[41] Russ

[42] Hurst et al

[43] Burma

[44] Walker et al

[45] Richards & Kinney

[46] Nezu

[47] Mahon et al

[48] Gelade

[49] Sandblom

[50] Roy

[51] Redfearn & Storr

[52] Smith & Carlsson

[53] White

[54] Kuo & Paschal

[55] Elder

[56] Cole & Sarnoff

[57] Csikszentmihalyi

[58] Williams

[59] Lagattuta

[60] Gratton