محیط زیستی، روانی و اجتماعی، سهم غیرقابل تردیدی در بروز خلّاقیّت دارد. یكی از این محیطهای اساسی، شرایط اجتماعی است. به طور كلّی یافتهها نشان میدهند كه فرد خلّاق از جنب و جوش اجتماعی بالایی برخوردار نیست. حتّیالامكان از روابط و تماس بینفردی، پرهیز میكند و ترجیح میدهد كه فاصلهای را میان خود و همسالان حفظ كند؛ در برابر خواستههای محیط مقاومت نشان میدهد و در قضاوت، مستقلّ است. ولی به علّت نیاز به حمایتطلبی و توجّه محیطی، سطحی از تعارض میان انزوا و پیوندجویی اجتماعی وجود دارد. اساساً «گرایش به پیوند اجتماعی» در میان افراد خلّاق وجود دارد؛(ريان و دسي،2000؛كلر،1984) امّا لزوماً به معنای همراهی و تطابق و همرنگی اجتماعی نیست.(شلدون،1999) حتّی ممكن است به طرز بارزی رفتارهای كنارهگیرانه و انزوایی، مشهود باشد(بچتولد و ورنر،1973) و در شرایطی ویژگیهای جامعهناپذیری و جامعهستیز بروز كند.(فيست،1999) بنابراین بررسیهای روانشناختی مقایسهای میان افراد خلّاق و رهبر، گویای وجود رابطهٔ خطّی است؛ یعنی دو گروه در برخی خصایص شخصیّتی، وجه اشتراك دارند.(سيمونتون،1991) در حالی كه پیشینهٔ مطالعات، گویای همبستگی ضعیفی است. ناسازگاریهای محیطی فرد خلّاق ممكن است وی را یك «عنصر ناخوشایند و نامطلوب» از دیدگاه معلّمان تصویر كند و به خدشهدار شدن روابط بینجامد.(اوينگ و همكاران،2000)
فضای زندگی میتواند مانع خلّاقیّت شود.(فونسكا،2002) از این رو، شرایط محیطی فرد از عوامل اساسی در بروز خلّاقیّت است.( آمابايل،1988؛ پاورز،1998؛ كورتزبرگ و آمابايل،2001) این شرایط به معنای وسیع مشتمل بر فضای زندگی خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، زیستی، شغلی، تحصیلی و فرهنگی میشود.(يورك،2000) روشهای نوآوری و اقتباس در خلّاقیّت، بستگی به سازگاری و انطباق با شرایط محیطی دارد. مطالعات بسیاری دربارهٔ نقش محرز فضای اجتماعی در تكوین و بروز خلّاقیّت تأكید میورزند. علاوه بر آن، شرایط و خاستگاههای اجتماعی، یك موقعیّت فرهنگی ارزشمند برای تقویّت نوآوری در زندگی خلّاقان برجسته قلمداد میشوند. به طور كلّی آمادگی وضعیّت فرهنگی و نظام، اندكی موجب تعالی نوآوری (به ویژه صنعتی) میگردد. فضاهای فرهنگی (فردگرایانه و جمعگرایانه) شرایط متفاوتی را در رشد خلّاقیّت فراهم میآورند.
در این میان نقش مربّیان و كسانی كه به پرورش حلّ مسألهٔ خلّاقانه می پردازند، از برجستگی خاصّی برخوردار است. یك مربّی ویژه برای پرورش حلّ مسألهٔ خلّاقانه لازم است از خصایص شخصیّتی ویژهای بهرهمند باشد. فرایند خلّاقیّت بدون تردید بستگی به شخصیّت مربّی دارد. رابطهٔ فرد خلّاق با مربّی پرورش خلّاقیّت، سهم قابل ملاحظهای در بروز آفرینندگی دارد. در كنار نقش محرز معلّم، باید به تأثیر جوّ كلاسی در محیط آموزشی نیز توجّه كرد.
برنامهٔ درسی نیز سهمی مهمّ در بروز خلّاقیّت ایفا می کند.(کنستانتینی دو و همکاران، 2014)
به طور کلّی «اهمیّت اجتماعی خلّاقیّت» و «آموزش و پرورش خلّاق» دو مفهوم بسیار متفاوتی اند؛ که شرایط محیطی خلّاقیّت بدانها مربوط می شود. (هاکالا و همکاران، 2015)
از دیگر شرایط عمدهٔ محیطی، فضای سازمانی، گروهی و شغلی است كه نقش بسیار مؤثّری در رشد نوآوری و پرورش خلّاقیّت دارد. خلّاقیّت در فضای شغلی میتواند تحت تأثیر شخصی شدن فضا باشد. شخص خلّاق به طور كلّی فردی «دروننگر» است. در بررسی گروهی از هنرمندان خلّاق یافت شد كه آنها همراه با توانایی هنری از یك «شخصیّت متمركز درونی» برخوردارند.(اوهاير و مارسيا، 1980) چنانكه پیش از این هم بر اساس «نظریّهٔ تكاپوی شخصیّت» ذكر گردید، وسعت و غیرعادی بودن فراوری خیالپردازانه و فعّالیّت در یك محیط ناآشنا و ناهمگون در میان كسانی كه «جهتگیری درونی» دارند، بالاتر است.(مدّي و همكاران،1982)
بنابراین با وجود سطحی از تعارض میان کناره گیری و پیوندجویی اجتماعی، شرایط محیطی فرد از عوامل اساسی در بروز خلّاقیّت است. در واقع«جهتگیری درونی» شرایط را برای فعّالیّت در یك محیط ناآشنا و ناهمگون فراهم می آورد.
دیدگاه خود را بنویسید