فرد مستعدّ در قلمرو فرهنگ، از لحاظ ظرفیّت یادگیری و یا به بیان دقیقتر هوش، در یکی از زمینههای ذیل، برجستگی نشان میدهد:
تحلیل فرهنگی به سادگی میتواند مفاهیم و مباحث فرهنگی را تحلیل و ریشه یابی کند و به راحتی از عهده طبقه بندی مفاهیم و اصطلاحات تخصّصی فرهنگی بر میآید و آن طبقه بندیها را به شیوه های نوینی انجام میدهد و برایش آسان است که حتّی دسته بندیهای جدیدی از مفاهیم مزبور، ارایه دهد؛ به گونه ای که به سازماندهی شناختی برجسته در مباحث فرهنگی نایل شود؛ شناخت، مفهومی فراتر از یادگیری و دانش است.
پیشرفت تحصیلی فرهنگی در دوران تحصیل، واحدهای عملی قلمرو فرهنگی را همواره با موفقیّت میگذراند؛ درک و فهمش در موادّ درسی فرهنگی به طور مستمرّ بهتر میشود و میکوشد با یادگیری بهتر موادّ درسی فرهنگی، دقّت عملش را در این حوزه بیشتر کند.
تجربه فرهنگی به طور کلّی از تجربه پذیری بالایی در این قلمرو بهره مند است. هر مسأله مبهم یا پیچیدهای در قلمرو فرهنگی ، کنجکاویاش را تحريك کرده همه وجود وی را به خود مشغول میکند؛ اصرار دارد دانستههايش در قلمرو فرهنگی را تجربه کند و تا چیزی را که در قلمرو فرهنگی میداند تجربه نکند، آرام نمیشود و بدون کسب تجربه، آموزه های فرهنگی را نمیپذیرد. از این رو، برای روشن شدن هر مطلبی در مباحث فرهنگی ، دست به تجربه میزند.
بر این پایه، «جنبه هوشی استعداد فرهنگی» چنین تعریف میشود: «توانایی پیشرفت تحصیلی و یا سازماندهی شناختی بر پایه ریشه یابی و یا سرسختی در تجربه اندوزی مفاهیم و مباحث فرهنگی».
فرد مستعدّ در زمینه فرهنگی از جنبه ویژگیهای مهارتی حدّ اقل در یکی از این حوزهها از برجستگی قابل ملاحظه ای برخوردار است:
وظیفهمندی فرهنگی آنچه در زمینه فرهنگی از او می خواهند به درستی و دقیق انجام میدهد؛ اگر وظیفهای در قلمرو فرهنگی برایش تعیین شود، به خوبی از عهده آن بر میآید و اساساً مباحث فرهنگی را برای آن یاد میگیرد که کارهای فرهنگی را با دقّت انجام دهد.
نوسودمندی فرهنگی برای كارهای نو و تازه در مباحث فرهنگ، جنب و جوش كنجكاوانهای بروز میدهد و میتواند برای اوّلین بار طرحهای سودمندی ارایه دهد كه راه حلّ جدید، آسان و مؤثّری برای مسائل دشوار فرهنگی باشد؛ راه انجام هر كاری را در این قلمرو، به سادگی پیدا میکند؛ میتواند كارهای مربوط به قلمرو مزبور را با شیوه نوین و متفاوتی ارایه دهد؛ در این عرصه توانایی دارد کاری در سطح برجسته انجام دهد. به طور کلّی در انجام كارهای سودمند مربوط به قلمرو فرهنگی از توانایی ویژهای برخوردار است.
از این رو میتوان از «جنبه مهارتی استعداد فرهنگی» و یا «مهارت فرهنگی» چنین تعریفی ارایه داد: «توانایی انجام کار دقیق و درست در وظایف محولّه و یا توانایی انجام کار برجسته و نو مبتنی بر رهکاریابی جنب و جوش انگیز کنجکاوانه».
اصطلاح «نخبگی فرهنگی» برای نخستین بار در سال 2005 میلادی به کار رفت که اصطلاحاً به «توانایی استثنایی در جنبههای فرهنگی گوناگون نظیر هنر، موسیقی، هنرهای دستی، زبان، سنّتها و آداب و رسوم» تعریف شده است. این توانایی با دانشها، مهارتها و برخی ویژگیهای شخصیّتی (مانند روحیه همیاری، مهماننوازی و ...) نیز ملازمت دارد. (کاظمی، مقدم، 1393)
از جنبههای مثبت این تعریف، آن است که نخبگی به مثابه یک اصطلاح گسترده دربرگیرنده ویژگیهای غیر شناختی است؛ امّا محدودیّت اساسی تعریف مزبور ابهام در ماهیّت «توانایی استثنایی» است؛ به روشنی آشکار نشده که چه نوع توانایی از تواناییهای بنیادین در این نوع نخبگی مورد نظر است.
بر پایه «ساختار کُروی قلمروهای نخبگی و تواناییهای بنیادین» در چشم انداز تعاملی «سه قلمرو نخبگی» در تعامل با زمینه فرهنگی، سه نخبگی فرهنگی را شکل میدهند که نظیر آنچه در باره استعدادهای فرهنگی بیان شد، با یکدیگر مانعة الجمع نیستند.
در این جا ویژگیهای بالینی سه قلمرو نخبگی فرهنگی نیز به اجمال بیان میگردد:
پیشرفتگی فرهنگی توانایی استثنایی ویژه و بالقوّه در یادگیری مباحث فرهنگی دارد و گیرایی پیشرفتهای دراین زمینه نشان میدهد، دریافت تیز با سرعت بالا، پیگیری دقیق، بهبود درک و فهم در مواد درسی و آموزشی فرهنگی، انجام كار با دستیابی به مهارت یا دانش ، مهارت ذاتی خاصّ در این زمینه، طرّاحی راه حلّ جدید یا ابتكار چیز نو و یا کار جدید که برای بهبود زندگی در قلمرو فرهنگ، سودمند است.
آفرینندگی (خلّاقیّت) فرهنگی از توانایی و احساس نیرومندی شدید برای نوپدید آوری در قلمرو فرهنگی برخوردار است؛ از طریق تجربه كنجكاوانه و فعّال یك اندیشه بزرگ هیجان انگیز در حیطه فرهنگی به حلّ مسأله در این عرصه می پردازد که به یافتن راه جدید در انجام كارهای نو در حوزه مزبور منجر میشود.
با استنباط از «پارادیم شش وجهی خلاّقیّت»، در وحله نخست، شش عامل بنیادین زمینه آفرینندگی فرهنگی را تشکیل میدهند: آمادگی فردی، اندیشه، تجربه، تحرّک، بازخورد و بهرهگیری از محیط. امّا سپس با یکپارچگی و سازمان یافتگی آنها، عامل هفتمی شکل میگیرد که به بروز آفرینندگی فرهنگی میانجامد. این عامل هفتم «هیجان اندیشه در حیطه فرهنگ» نام میگیرد. «هیجان اندیشه» به نوبه خود، مرکّب از دو قلمرو کلّی است: «پویایی» و «بیتابی».
سازماندهی فرهنگی از موهبت خدادادی در توانایی درك و شناخت فرهنگی و مفاهیم آن برخوردار است؛ مباحث فرهنگی را تجزیه و تحلیل و ریشه یابی میکند؛ مفاهیم فرهنگی را به شیوه های گوناگون یکپارچگی میبخشد؛ یک موقعیّت فرهنگی را میسنجد؛ و كارها و فعالیّتهای فرهنگی را در سطح برجسته با پیدا کردن راه آن، انجام میدهد.
بنا براین از «نخبگی فرهنگی» میتوان این تعریف مفهومی را ارایه داد:
«نخبگی فرهنگی» به مثابه پدیده ای تنوّع پذیرِ فراگیر «توانایی استثنایی خدادادي در یادگیری دقیق و پیگیرانه موادّ درسی فرهنگی همراه با مهارت ذاتی خاصّ و نوکارآوری سودمند فرهنگی و یا پويايي نوپديدآورانه در طرح، استنباط یا کارکرد در قلمرو فرهنگ و یا توانایی یکپارچه سازی مفاهیم فرهنگی و رهکاریابی توأم با برجستگی کارکرد در این حیطه» است. (کاظمی، مقدم، 1393)
دیدگاه خود را بنویسید