چنان که ذکر شد، مفاهیم «استعداد فرهنگی» و «تیزهوشی فرهنگی» صرف نظر از آن که مفاهیمی بسیط(تک زمینهای) و یا ترکیبی(مرکّب از دو یا چند زمینه) باشند، به مثابهٔ یک حیطهٔ بسیار مهمّ از انواع استعداد بشری اصطلاحهای بسیار تازهای در تاریخ مطالعات نظری قلمداد میگردند.
بهرهگیری از این ظرفیّتهای درخشان بشری بستگی به روشنی و استواری مفاهیم و مبانی نظری در دو حوزه دارد:
الف) توجّه به انواع پنجگانهٔ استعدادهای فرهنگی و انواع سهگانهٔ تیزهوشی فرهنگی.
«سازشیافتگی فرهنگی» به عنوان شاخصی از مهارت «وظیفهمندی فرهنگی»، سهم عمدهای در سازگاری محیطی و انجام مسؤولیّتهای فرهنگی ایفا میکند و در واقع شناختهشدهترین مؤلّفه از مؤلّفههای پنجگانهٔ استعداد فرهنگی است.
شایسته است علاوه بر «سازش یافتگی فرهنگی»، سایر شاخصهای «وظیفهمندی فرهنگی» نیز بررسی شوند. این در حالی است که شاخصهای انواع دیگر استعدادهای فرهنگی (نوسودمندی، پیشرفت تحصیلی، تحلیل و تجربه در قلمرو فرهنگ ) هنوز استنباط نگردیدهاند.
تاکنون شاخصهای قلمروها یا انواع سهگانهٔ تیزهوشی فرهنگی نیز شناسایی نشدهاند و این امر نیازمند کاوشها و تلاشهای تخصّصی گستردهای و مستمرّی است.
ب) تعیین حیطههای فرعی مقولهٔ فرهنگ بر اساس تعاریف مفهومی آن مانند حیطهٔ ارزشها حیطهٔ گرایشها و حیطهٔ آداب و رسوم، حیطهٔ زبانها و گویشها و ...
بدیهی است که روشنی و استواری مبانی نظری مزبور، راه را برای پیریزی روشهای تشخیص و ابزارهای مناسب هموار میکند و از سوی دیگر زمینههای پرورش انواع استعداد و تیزهوشی فرهنگی را فراهم میآورد.
دیدگاه خود را بنویسید