هنوز خلّاقیّت به منزلة استعداد یا ظرفیّتی است که در پاره ای از افراد وجود دارد ولی باید تحوّل این مفهوم را با نگاهی نو و در بستر پژوهشهای روانشناختی ترسیم کرد.
با تکیّه بر موضعگیریهای کنونی باید گفت که خلّاقیّت نه یک استعداد بسیط است و نه ترکیبی از مؤلّفه های مشخّصی که بتوان آنها را به صورت متمایز یا همراه با فرآیندهای بزرگ روانی به حساب آورد.روانشناسان مدّتها از بررسی جنبه های خلّاق شخصیّت غافل مانده اند در حالی که اهمیّت اجتماعی این مسأله عظیم است .به ویژه پس از شکست دستیابی بین هوش و رفتار خلّاق تلاش شد که خلّاقیّت با ویژگیهای شخصیّتی مشخّص شود .پس از چندین دهه تتّبع و پژوهش یک جمع بندی حاصل شده که مرکّب از نکاتی است:
اوّل آن که خلّاقیّت استعداد یا ظرفیّت بسیطی نیست که منحصراً از یک بافت شناختی سرچشمه گیرد و بتوان آن را با هوش همبسته و همراه دانست .
دوّم آن که ویژگی یا استعدادی نیست که در طیف بنیادی فرآیندهای روانی مخصوص پاره ای از افراد باشد بلکه فقط امکان شکوفایی آن در افراد متفاوت است.
سوّم آن که در طول دوران بزرگ پژوهشگری متدرجا مفهوم فرآیند خلّاق از زاویه محدودتر شناختی به زاویة گسترده تر شخصیّت خلّاق کشانده شده است یعنی قالبی که به تبیینهای بنیادی بهتر رکاب میدهد.
چهارم آن که پیشرفتهای روانشناسی ژنتیک سرچشمة رفتار خلّاق را به دست داده اند واین حرکتی است که هم در گسترة جهتگیری رفتار بهنجار و مرضی و هم در پهنة عوامل تحوّل روانی جایگاه خود را به دست آورده است.
راهبردهای پژوهشی متفاوت را میتوان در حول چند محور مشاهده کرد:
الف) زاویه روانسنجی که خلاقیت به کمک ابزارهای عینی ارزشیابی میشود.از این دیدگاه خلّاقیّت معرف شبکه هایی از استعدادهای نخستین است،شبکه هایی که ممکن است برحسب زمینه ای که به فعالیت خلّاق در آن صورت میگیرد، تغییر یابند.
ب) پژوهشهایی که در آنها شخصیت خلاق اساس کار قرار میگیرد.در این جا صحبت از تعیین رگه های مشخص کنندة شخصیت افراد خلّاق در قلمروهای علمی و هنری است .
ج) پژوهشهایی که راهگشای خط توجه به مسایل تحول خلّاقیّتند. هدف ،نشان دادن کارآمدی روش متحول ساختن خلّاقیّت در فرد یادر گروه، متحوّل ساختن یک روش آموزش یا یک آموزش و پرورش نوین است .
د) در کنار سه روی آورد قبلی میتوان به روی آوردی اشاره کرد که مبنای بررسی خلّاقیّت را در چهار جوب بررسی فرآیند تحوّل روانی قرار میدهد . دراین جا مسألهٔ خلّاقیّت را از حدّ شکل گیری نخستین تار و پودهای آن میتوان بررسی کرد.
حرکت ارتجالی سازمان روانی را که به منزلة یک فعّالیّت اکتشافی ،از حدّ نخستین رفتارهای فرد مشهود است ، باید چیزی فراتر از یک استعداد ، یک ظرفیّت یا یک مؤلّفه و یا یک عمل قلمداد کرد.پس اگر در جست وجوی بنیادهای خلّاقیّت هستیم باید آن را از سطح آغازین و با وسیعترین معنا رد یابی کنیم .(منصور 1372)
به طور کلّی خلّاقیّت برحسب فرد ، فرآیند، فرآوری ، فشار و فضا تعریف میشود. (Welsh, 1973; Balkin, 1990; Henry, 1991) امّا قلمرو شخصیت خلّاقّانه یکی از حیطه های بسیار بزرگ و مهمّ در میان مطالعات بشمار میآید. از هنگامی که « برما»( Burma ,1946) گزارش نمود که شوخ طبعی نقش قاطعی در روابط درون فردی وبین فردی ایفاء میکند ،تاکنون بیش از هفتصد مطالعه قابل ملاحظه در این حیطه انجام یافته است.
این بررسیها به طور آشکار یا تلویحی دلالت بر پیوند میان شخصیت و خلّاقیّت دارند. مطالعات یادشده را میتوان در هفت حوزه طبقه بندی کرد:
الف) بررسیهای اجمالی و تلویحی (Bouchard, 1972; Dudek, 1974; Davis, 1989; Fonseca, 2002)
ب) بررسیهای حاکی از وجود رابطه میان خلّاقیّت و شخصیت(Fishkin & Johnson, 1998)
ج) بررسیهای حاکی از نقش شخصیت بر خلّاقیّت (Leith, 1972; Amabile, 1983)
د) بررسیهای حاکی از نقش خلّاقیّت بر شخصیت (Sarnoff & Cole, 1983)
ه) بررسیهای حاکی از وجود خصایص شخصیتی خلّاقّانه ( (Dudek,1974; Simonton,1999; Roy, 1996
و) بررسیهای حاکی از وجود شخصیت خلّاقّانه (Halpin & Halpin, 1973; Goldsmith, 1985; Schiever, 1985; Torrance, 1995; Feist, 1999; Helson, 1999; Selby et al., 2005),
ز) بررسیهای حاکی از وجود ماندگاری شخصیت خلّاقّانه (Dudek & Hall,1991)
ح) بررسیهای حاکی از وجود رابطة میان صفات شخصیت و نوع خلّاقیّت(Schubert & Biondi, 1977; Richardson &Crichlow, 1995; Innamorato, 1998)
یافته های مربوط به شخصیّت خلّاق را میتوان در شش حیطة اساسی دسته بندی کرد:
حیطة نخست: آمادگی فردی
حیطة آمادگی فردی، قلمرو بسیار وسیعی است که خصایص مهمّی را در بر می گیرد. این حیطه به دو طبقهٔ کلّی از ویژگیها اشاره دارد: «توانایی بالا» و « خود زایشی».
توانایی بالا
توانایی بالا دربرگیرندة آمادگیهای روانی زیستی ، هوش بالا و استعداد میشود.
آمادگی روانی زیستی پژوهشگران پیوند میان جنبه های وراثتی و شخصیّت را مورد بحث قرار داده اند . وراثت پذیری پیوستار «درونگردی» (به منزلة یک خصیصة شخصیّتی خلّاقّانه) در حدود 60% است.( Bouchard & Hur, 1998)
خلاقیت یک فرآیند فراگیر مغزی است که مراحل چهارگانه «والاس» را در چهاربخش خود جای میدهد. (Herrmann, 1991)به علاوه مفاهیم بنیادین خلّاقیّت در برگیرندة فیزیولوژی مغزی است. ( (Dacey, 1989
به نظر میرسد شخصیّتهای خلّاق حسّاسترند. ((Bachtold & Werner, 1973
همچنین آشکار شده است که در شخصیّتهای خلّاق «تیزحسّی» برتری وجود دارد.(( Lang & Ryba, 1976 « گونة شخصیتی ترکیبی سازش دهی- نوآوری» همبستگی مثبتی با «جست وجوگری حسّی» نشان می دهد. (Goldsmith, 1984)
هوش بالا از سوی دیگر پیوند میان خلّاقیّت با هوش غیر قابل تردید است.
(Saltford,1981; Maker,1993; Runco,1993; Sternberg & Lubart, 1993; Hunsaker & Callahan,1995;Hoffman, 1995; Galbraith & Wentzel,2001;Naglieri & Kaufman,2001)
استعداد در بخش گسترده ای از مطالعات به رابطة میان خلّاقیّت و استعداد توجه شده است. (Merrifield et al., 1964; Smith, 1970; Jensen, 1973; Gordon, 1989; Webster, 1990; Clapham, 2004)
خود زایشی
«خودزایشی » به «آمادگی خود» ، «تفرّد» و «نهفتگی درونی» مربوط می شود. این خصیصه ، یکی از ویژگیهای موفّقیّت کارآفرینان برشمرده شده است. McClelland,1987)) آمادگی خود به طور کلّی «خود» در گسترة خلّاقیّت جایگاهی بنیادین دارد.
رابطة خلاقیت با «خودشکوفایی» مورد تأکید واقع شده است (Bruhn et al., 1969; parnes, 1971; Ekval, 1972; Conti & Amabile, 1999; Runco, 1999b)
خصیصة خودشکوفایی آن چنان درخلّاقیت، تعیین کننده است که فصل خاصی را در « فرهنگ خلّاقیّت» به خود اختصاص داده است. گرچه مجادلاتی در این حوزه وجود دارد ولی شکّی در ارتباط و پیوند نیرومند میان خودشکوفایی و خلّاقیّت به وجود ندارد.(Runco, 1999b)
سه زمینة اساسی برای پی ریزی فرآیند اندیشة افراد برجسته در خودشکوفایی لازم است:الف)«حسّاسیت» ب)«همکاری» ج) توانایی پدیدآوری خوشایند.معمولا رفتارهای مقابله ای متنوّعی در رویارویی با مسایل نو بکار میرود که بویژه در خور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است. (Parnes, 1971)
یافته های پژوهشی دلالت بر وابستگی خلّاقیّت و نوآوری به «تصوّر از خود» Smilansky & Halberstadt, 1986; Schempp & Cheffers, 1982)) ،
«حرمت خود» Keller & Holland,1978; Keller,1984;Helson,1999))،« خودمختاری» (Sheldon,1995b)و «بسندگی خود» Bachtold & Werner, 1973)) دارند. افراد خلّاق، در «خودپایایی» نیز برجستگی مشهودی بروز می دهند. تا جایی که گاهی به صورت و یا همراه با « حالت خودبینی و نخوت» ممکن است تظاهر یابد.(Feist, 1999)
شخصیّت خلّاق در افکار و اعمال مستقل است ،به آسانی در یک گروه مستحیل نمی گردد و اگر فعّالیّتها و ارزشهای گروه با انتخابهای شخصی وی منطبق نباشند، خود را تابع ارزشهای گروه قرار نمی دهد.(منصور، 1372)
از این رو یکی از نظریّات مهم شخصیّت خلّاق، تحت عنوان « خودسازماندهی روانی» سعی می کند به تبیین ویژگیهای شخصیّتی افراد خلّاق بپردازد. بر اساس این نظریه (با کاربرد الگوی اجتماعی حکومت در فرایند روانی فرد) ، شخص خلّاق تلاش می ورزد تا بر وضعیّت درونی خود سیطره داشته باشد و آن را تحت حکومت خویش قرار دهد و به سازگاری خود با محیط بپردازد. بر بنیاد این نظریه جور شدن پدیده ها با یکدیگر و نیز انطباق با آزمونه ها تحقّق میپذیرد .چنین وضعیّتی حتّی تعیین کنندة روش یادگیری ویژه ای نیز خواهد بود که افراد خلّاق را از سایرین متمایز می سازد. ((Sternberg &Tardif, 1989;Sternberg ,1988
تفرّد یافته های پژوهشی گویای آن است که حلّ مسأله و اختراع بستگی به «استقلال حیطهای » دارد.(Smilansky & Halberstadt, 1986; OHara & Sternberg, 1999)
از سوی دیگر،خصایص شخصیتی خلّاقّانه با «رفتار خودمختارانه»(خودمختاری و استقلال) رابطه دارند.( (Feist ,1999
به نظر میرسد که رفتار خودمختارانه مستلزم «تفرّد» است. «خودمختاری»، «تفرّد» و « استقلال» در بسیاری از پژوهشها، به منزلهٔ خصایص شخصیّتی افراد خلّاق موردتأکید قرار گرفته است. (Skinner, 1996; Runco, 1999a; Dudek& Royer., 1991)
ویژگی «تفرّد» آن چنان آشکار است که از دیدگاه معلّمان نیز به منزلة یکی از شاخصهای مهم خلّاقیّت قلمداد میشود (Westby & Dawson, 1995).
این گونه است که فرد خلّاق رفتارهای جرأتمندانه ای بروز می دهد Tucker ,1991)) و این خصیصه وی را در تصمیمگیری برای حلّ مسأله توانمند می کند.Huitt 1992))
نهفتگی درونی برپایهٔ «نظریّهٔ تکاپوی شخصیت» ، وسعت و غیرعادی بودن فرآوری خیالپردازانه، مسافت پیموده شده و شمار اشیای دستکاری شده در یک محیط ناآشنا در میان کسانی که «جهتگیری درونی» دارند، گسترده تر از افرادی خواهد بود که این ویژگی را واجد نیستند. (Maddi et al., 1982)
ظاهراً «جهتگیری درونی» متضمّن وجود یک دورهٔ «نهفتگی» است.بنابراین «نهفتگی» به منزلهٔ بخشی از حلّ مسأله خلاقانه و روشهای تفکّر شناختی قلمداد میشود Guilford,1979) ) پیوند میان خلّاقیّت و «نهفتگی ناهشیار» نیز مورد بحث قرار میگیرد Simonton ,1999))
از سوی دیگر خلّاقیّت مقتضی «تمرکز بر آزمونه » است. (Sternberg & Tardif, 1989).بررسی شرح حال هجده زن نخبه در هنر و علوم آشکار کرد که «درونگردی» و «توجّه بسیار بالا» از خصایص شخصیت خلّاق بشمار میایند. (Bachtold, 1980)لذا شخص خلّاق به طور کلی فردی «درونگرد » به نظر میرسد.
تحلیل خصایص شخصیّتی «انیشتین» و «هنری پوانکاره»آشکار نمود که « درونگردی» از ویژگیهای آنها بود. (Miller, 1992)
بنابراین «درونگردی» ، «توجّه بسیار بالا» و «جهتگیری درونی»، تعابیر گوناگونی از یک معنا و مفهوم قلمداد میشوند که میتوان از آن با عنوان « شخصیّت متمرکز درونی» یاد کرد.
بررسی مقایسه ای زندگی شغلی هنرمندانی که دگرگونیهای حرفه ای در پیشه های پراکنده داشتند، با کسانی که خط مشی حرفه ای قابل پیش بینی تر واستواری داشتند، نشان داد که اغلب هنرمندان تجربهٔ تغییرات پراکنده شغلی را نداشتند. نکتهٔ بسیار مهمّ آن بود که آنها ویژگیهایی نظیر«توانایی هنری »و «شخصیّت متمرکز درونی » بروز میدادند.Stohs, 1991).)
حیطهٔ دوّم: بهره گیری محیطی
بهره گیری محیطی به معنای برخورداری از اشخاص یا اشیاء است تا فرد با محیط جور شود و سازش یابد.
همانگونه که «نظریهٔ خودمختاری» بیان میدارد، نیاز به پیوند جویی به منزلهٔ یک عامل بنیادی برای پرورش اجتماعی و سلامت فردی بشمار میآید(Ryan & Deci, 2000). اساساً « گرایش به پیوند اجتماعی» در میان افراد خلاّق وجود دارد (Keller, 1984)
بنابراین خلّاقیّت نیز تحت تأثیر زمینهٔ خانوادگی، شرایط تربیتی ،اقلیمی ،فرهنگی و اجتماعی – اقتصادی است.
(MacKinnon, 1975; Khire, 1979; Amabile & Gryskiewicz, 1988; Amabile, 1988; Dacey, 1989; Runco & Albert, 1990; Meyer, 1991; Bull et al., 1995; Amabile, 1997; Powers, 1998; Dunbar, 1999; Cramond, 2001; Fonseca, 2002; Md-Yunus, 2007).
به عبارت دیگر جور شدن فرد با محیط برای خلّاقیّت لازم است.از آن روی که روشهای نوآوری و سازش دهی در خلّاقیت، بستگی به سازگاری و انطباق با شرایط محیطی دارد. (Mudd 1986) لذا نتایج برخی پژوهشها گویای آن است که نمرات برونگردی بالا همراه با انعطاف پذیری،سیّالی و اصالت کلامی است.White (1968)
خانواده در نقطهٔ آغازین این تأثیرها جای میگیرد.بررسی فعالیتهای مکتوب و شخصیت زنان نویسنده داستانهای خیالی نشان داد که روابط غیر عصبی با والدین با خلاقیت آنها مرتبط بوده است (Helson,1973). بررسی بیست و پنج ساله شخصیت زنان خلاق نشان داد که رضایت خانوادگی بر روی انگیزه آنها اثر میگذارد. (Helson,1999).
در این میان نقش مربّیان و کسانی که به پرورش حل مسأله خلاقانه میپردازند نیز از برجستگی خاصی برخوردار است. ضروری است که یک مربّی ویژه برای پرورش حل مسأله خلاقانه از خصایص شخصیتی خاصّی بهره مند باشد. فرایند خلاقیت بدون تردید بستگی به شخصیت مربی دارد. رابطهٔ فرد خلاّق با مربی پرورش خلاّقیت، سهم قابل ملاحظه ای در بروز آفرینندگی دارد(Fonseca,2002) در کنار نقش محرز معلّم در خلاقیت ، باید به تأثیر جوّ کلاسی در محیط آموزشی و محیط همگنانه نیز توجه کرد. (Powers, 1998)
علاوه بر آن ، شرایط و خاستگاههای اجتماعی یک موقعیت فرهنگی ارزشمند برای تقویّت نوآوری در زندگی خلّاقان برجسته قلمداد می شوند. (Puccio & Chimento, 2001) فضاهای فرهنگی (فردگرایانه و جمع گرایانه) شرایط متفاوتی را در رشد خلّاقیت فراهم می آورند. (Ewing et al., 2001)
خلّاقیّت در فضای شغلی می تواند تحت تأثیر شخصی شدن فضا باشد (York, 2000) مثلاً خلّاقیّت هنرمندان بستگی به احساس آزادی و احترام آنها در محیط اجتماعیشان دارد. (Nemiro ,1997).
از دیگر شرایط عمده محیطی، فضای سازمانی، گروهی و شغلی است که نقش بسیار مؤثّری در رشد نوآوری و توسعة خلّاقیت دارد.
(Amabile, 1988; Kurtzberg & Amabile, 2001) فضاهای گروهی که همکاری فعال (و نه صرفا همجواری ظاهری ) را بطلبد، موجب بروز تفاوتهای فردی و گروهی در بارش ذهنی میشود (Street, 1974).به نظر میرسد که همکاری از طریق خودشکوفایی به پی ریزی فرایند اندیشة افراد برجسته منجر میشود.Parnes,1971))
این همکاری اگر توأم با پس خوراند باشد ، کارایی حل مساله گروهی را افزایش میدهد و تحت برخی شرایط بینش نسبت به خود فراهم میآورد.Smith &Knight, 1959). )
اثر گروه بستگی به اندازة آن دارد. در یک پژوهش، اثر اندازة گروه بر سیّالی ، انعطاف پذیری و اصالت پاسخ نسبت به آزمونه های مشکل گشایی بررسی شد. نتایج نشان داد که گروه بالاتر از دوازده نفر، فراوری جمعی بیشتری برحسب کمیت(تعداد) ، اصالت کیفی پاسخها و نیز حیطه های جدید بروز میدهد. همان طور که گروه افزایش مییابد ، سهم هر فرد کاسته میشود (Renzulli, et al., 1974).
از سوی دیگرباید توجه داشت یافته های مطالعاتی این حوزه دلالت بر حالات کناره جویی ،ناهمراهی ، تعارض و حتّی ستیزه جویی فرد خلّاق با محیطش نیز دارند.زیرا « گرایش به پیوند اجتماعی» لزوماً به معنای همراهی و تطابق و همرنگی اجتماعی نیست. (Sheldon, 1999) و حتّی ممکن است به طرز بارزی رفتارهای کناره گیرانه و انزوایی مشهود باشد (Bachtold & Werner, 1973) و در شرایطی ناهمراهی ،خلق و خوی جامعه ناپذیری و جامعه ستیزی بروز کند.(Feist, 1999)
هنگامی که اهداف شخصی فرد خلاق با اهداف گروهی تعارض می یابند،محیط شغلی ضعیفی را پدید می آید و تعارضهای درون گروهی بیشتر می شود (Sheldon, 1995a) معمول چنان است که جهتگیریهای خلاقانهٔ فردی با جهتگیریهای شغلی و اجتماعی تعارض می یابند. درحالیکه ضرورت دارد که به سازش یافتگی نایل آید.بنابراین طبیعی است که آنها معمولا در هدفمندی دچار تعارض شوند. James, 1995))
در پژوهش نقش عوامل شخصیت و ایستادگی در برابر آثار ناکامی بر عملکرد مشکل گشایی خلاقانه یافت شد که «ایستادگی در برابر آثار ناکامی محیطی »با کارکرد مشکل گشایی خلاقانه مرتبط است. علاوه بر این، تعامل برخی عوامل شخصیتی و «تنیدگی هیجانی» بر فراوری خلاقانه به طرز قابل ملاحظه ای مؤثّر است
..((Hinton, 1971 این گونه است که میتوان بیان داشت فضای زندگی ممکن است مانع خلّاقیت شود.Zelina, 1993) (Jurcovc &
لذا . ناسازگاریهای محیطی فرد خلّاق ممکن است از دیدگاه معلّمان، وی را به منزلة یک «عنصر ناخوشایند و نامطلوب » تصویر کند و به خدشه دار شدن روابط بینجامد. (Dettmer, 1981)
حیطة سوّم: بازخورد
بازخورد اشاره به جنبه شناختی (شامل اشراق) نگرش و ملاحظات عاطفی (انگیزش و هیجان) دارد.برخی مطالعات ، موانع خلّاقیّت و بازخوردهای خلاقانه را مورد بحث قرار داده اند. (Davis, 1999)
شناخت و شهود
نگارنده ریشه های شناختی خلّاقیّت شامل توجّه، ادراک و تفکّر را مورد بحث قرارداده است.(کاظمی،1373)
وی بر نقش پرورش مهارتهای بینایی و بینش در تقویت خلاقیت تاکید می ورزد.(كاظمي، 1376الف)
توفیق هر برنامة پرورش خلاقیت که به گسترش سیّالی و انعطاف پذیری کلامی منجر میشود، بستگی به بهسازی ترجیحات مربوط به روش شناختی در «رویارویی با پیچیدگی »دارد.این برنامه ها بر «دریافت حسّی مسایل »تأکید می ورزند.(Renner, & Renner, 1971)
تردیدی در نقش «آگاهی» برای خلّاقیت وجود نیست. «آگاهی» و پایة معلومات از مبانی خلّاقیت محسوب می شود (Feldhosen, 1995; Sternberg & Lubart, 1995). فرایند خلّاقیت را می توان از طریق«ترکیب دهی» و « انتشار آگاهی » گسترش داد (Stein, 1983) .امّا معلومات میتواند مانند یک کارد دولبه باشد (Sternberg & Lubart, 1993).
آگاهی ومعلومات ممکن از طریق شهود و اشراق حاصل آید. از این رو « حالات شهودی و اشراقی» در هدایت رفتارها (بویژه یادگیری و دانش اندوزی) یک خصیصهٔ قابل ملاحظه در میان افراد خلّاق است (Sternberg & Tardif, 1989). گاهی از آن به عنوان «فرایند فراشناختی» یاد می شود که در تعامل با خصایص شخصیتی در خلّاقیت اثر می گذارد (Feldhusen, 1995).
اهمیت این خصیصه در افراد خلّاق چنان است که به عنوان یک «گونهٔ شخصیتی شهودی» که رابطهٔ مستقیمی با جست وجوی حسّی دارد، شناخته شده است (Goldsmith, 1985). تحلیل خصایص شخصیتی «انیشتین» و «هنری پوانکاره»آشکار نمود که «شهود» از ویژگیهای آنها بود. Miller, 1992) )حتّی مبانی وراثتی این خصیصه ( در حدّ توارث پذیری 4/0) نیز مورد تحقیق قرار گرفته است (Bouchard & Hur, 1998).
بررسی شخصیت هنرمندان متعهد در مقایسه با هنرمندان غیرمتعهد نشان داد که آنها دارای حالت «الهام» هستند.( Dudek et al., 1991) گرچه برخی مطالعات نشان می دهند که «حالات مراقبه» با افزایش اندیشهٔ خلّاق رابطه ای ندارد (OHaire & Marcia, 1980).
نگرش
فرد خلاق به خلّاقیت و ابتکار، ارزش و ارج خاصی می گذارد (کاظمی،1376الف)
باورهای شخص خلاق شامل کوشش برای اندیشه در عقاید نو، سعی در افزودن عقاید جدید به نگرشهای موجود (Masten, 1989)، ،«عقیده یابی ».(Renner & Renner,1971) «روانی و سیّالی عقیدتی (Isaksen, 1977) «باور های فراعادی» (Thalbourne, 2000) بازخوردهای مذکرگرایانه در میان زنان نویسنده داستانهای خیالی. Helson, 1973)) است.از این رواست که نظام روانی فرد خلّاق با «جزم اندیشی» سازگار نیست. فرد جزم اندیش نمی تواند نوآور باشد. (Goldsmith, 1984) برخی پژوهشگران بر ویژگی « دلیری برای بررسی عقاید » را مطرح میکنند. (Treffinger ,2004)
اصولاً نظام شخصیتی فرد خلّاق به گونه ای است که قادر است ارزشها، عقاید و باورهای متعارض را در خود، یکپارچه سازد و آنها را در مسیر عملی خاص همگرا و منسجم سازد. (Carson, 1999)
به نظر میرسد در برخی موارد رابطهٔ میان خلاقیت ونگرش دوسویه باشد.مطالعات حاکی از آن است که بارش ذهنی باعث افزایش قابل ملاحظه ای در کمیّت و کیفیّت نظرها و عقاید میشود.(Meadow & Parnes, 1959)
ملاحظات عاطفی
رابطهٔ میان عاطفه و خلاقیت مورد بررسی واقع شده است . تواناییهای شناختی ، فرایندهای عاطفی و خصیصه های شخصیتی در یک ساختار هماهنگ قرار میگیرند.) فرایندهای عاطفی در تعامل یکپارچه با تواناییهای شناختی و خصایص شخصیتی فراگیر، به تحقق خلّاقیت منجر می گردند. Russ,1999)) به تعبیر برخی محقّقان، زاویه عاطفی خلّاقیت شامل جنبه های «شهود»، « احساس» ، «اندیشه» و « درک حسّی» می شود. (Hurst et al.,1991) نقش جنبه های عاطفی و هیجانی در خلّاقیت در حدّی است که حیطه عاطفی، یک قلمرو سد کننده از بروز خلّاقیت بر شمرده شده است. (Davis, 1999)
انگیزه
نتایج پژوهشها حاکی از آن است که میان انگیزه و خلاقیت رابطه وجود دارد
(Halpin & Halpin, 1973; Hurst et al., 1991; Sternberg & Lubart, 1993, 1995; Mehr & Shaver, 1996; Gedo, 1997).
بررسی بیست وپنج ساله شخصیت زنان خلّاق نشان داد نخست آنکه منبع انگیزه از خصایص شخصیتی نشأت میگیرد و در وهلهٔ دوّم انگیزه یک عامل تعیین کننده برای عملکرد و رفتار خلاقانه است. (Helson, 1999)
بررسی شرح حال دانشجویان خلاق در پزشکی نشان میدهد که حتّی یک شاخص انگیزشی پیش بینی کننده برای نمرهٔ خلاقیت وجود دارد .(Graves, et al., 1967) نقش انگیزه بر خلاقیت آن چنان محرز است که ابزارهای خاصّی نیز پی ریزی شده است از جمله «مقیاس انگیزهٔ خلّاق » که از روایی و ظرفیت غربالگری مناسبی برخوردار است. Torrance, 1971). )
به طورکلّی انگیزه در کانون هر کوشش پرورشی ویژه برای خلاقیت جای می گیرد. (Torrance,1995).
در برخی پژوهشها، نیاز به وجود و هستی خود در کنار سایر خصایص مورد تأکید قرار گرفته است (Keller&Holland,1978)و بعضی مطالعات گویای آن است که گرایش نیرومند به تعالی و رشد طلبی یک ویژگی مهم در میان افراد خلّاق بشمار میآید (Walberg et al., 1979;Keller & Holland, 1978).
در بررسی انگیزهٔ خلاقانه باید به نکات ذیل توجّه کرد:
الف) کشش کامل درونی
فرد خلّاق همهٔ وجود خود را وقف می کند و به طور کامل، جذب امور مورد علاقه خود می شود و انگیزهٔ درونی فوق العاده ای بروز می دهد.«انگیزهٔ ذاتی و درونی یک خصیصهٔ اساسی برای فرد خلّاق است. (Feist, 1999; Csikszentmihaly, 1990; Conti & Amabile, 1999)
انگیزه و تعهّد درونی نسبت به یک آزمونه از ویژگیهای افراد خلّاق است (Nicholls, 1972; Sternberg & Tardif, 1989) .
انگیزه در هر چهار حیطهٔ خلاقیت یعنی فرد، فرآیند، فرآوری و فضا نقش دارد. افراد دارای خلاقیت بالا در هر چهار حیطه ،انگیزه نشان میدهند در حالی که افراد دارای خلاقیت پایین فقط در مورد فرآوری انگیزه دارند.(Mehr& Shaver, 1996)
خلاقیت در برخی حوزه ها نظیر تجارت مقتضی وجود ترکیبی از انگیزهٔ درونی و برونی است. (Amabile, 1997)یعنی انگیزهٔ درونی و پاداش برونی سهمی اساسی در خلاقیت دارند. Stafford, 1998))
ب) کنجکاوی برای روشنی امور
فرد خلاق علاقهٔ زیادی به مفاهیم و دلالات انتزاعی نشان می دهد، به درگیری با عقاید و جنبه های نگرشی و باورها، تمایل دارد.او همچنین از سرعت انتقال بالایی بهره مند است، برای حقیقت طلبی و کشف آن به پژوهش می پردازد.(کاظمی، 1376ب)
از یک سو ،شخصیت خلاق پیچیدگی را بر سادگی و شناخته شدگی ترجیح میدهد.(منصور، 1372 ( Nicholls,1972; و از جانب دیگر به طور کلّی «روحیهٔ شکّاکی» دارد:در مطالعهٔ خصایص مولّفان و هنرمندان زن خلّاق نشان داده شد که آنها در مقایسه با دیگران «شکّاکتر» هستند (Bachtold &Werner, 1973) .کنجکاوی و پرسشگری افراد خلّاق معمولاً برای رفع شکّ و تردید و ارضای نیاز به روشنی است نیاز به روشنی و وضوح امور یک ویژگی انگیزشی مهم به شمار می آید که در شخصیتهای خلّاق ملموس است. (Keller & Holland, 1978) لذا بررسی تحوّل شخصیت و زندگی و شرح حال بیش از سیصد نابغه برجستهٔ تاریخی آشکار ساخت که کنجکاوی و پرسشگری از خصایص انگیزشی برجسته محسوب می شود (Walberg et al.,1979) نیاز به کشف برای خود که چگونه یک پیوند جدید خلاقانه می تواند شکل گیرد، دغدغهٔ یک فرد خلاق را تشکیل میدهد( Kawenski ,1991).
از این رو موفقیت هر برنامهٔ پرورشی خلاقیت که به گسترش سیّالی و انعطاف پذیری کلامی منجر میشود، بستگی به بهسازی ترجیحات مربوط به روش شناختی در «رویارویی با پیچیدگی »دارد بدیهی است که این برنامه ها بر «دریافت حسّی مسایل »،«عقیده یابی » و «بازشناسی مسایل واقعی» تاکید میورزند.Renner, & Renner ,1971)
ج) انگیزهٔ نوآوری و پدیدآوری
حیطهٔ انگیزشی و عاطفی به خصیصهٔ «نوآوری» نیز مربوط می شود فرد خلاق ترجیح می دهد که رفتارهای غیر مرسومی از خود بروز دهد.(کاظمی 1376ب)
«نوآوری با یک «گونهٔ شخصیتی» خاص پیوند می یابد. (Goldsmith, 1984) جهتگیری نوآورانه به منزلهٔ یک عنصر مهم در خلّاقیت یک نظریهٔ شخصیتی خلّاق را به خود اختصاص داده است این بعد در سوی دیگر خصیصهٔ«سازش دهندگی» قرار می گیرد (Keller& Holland, 1978).
بنابراین نوآوری و ترجیح رفتارهای غیر مرسوم باید از یک ریشه ژرف و ویژهٔ شخصیتی برخوردار باشد که از آن به عنوان« هماویختگی نامرسوم شخصیت» یاد کرده اند.بررسی فعالیتهای مکتوب و شخصیت زنان نویسنده داستانهای خیالی نشان داد که خلاقیت آنها با یک «هماویختگی نامرسوم شخصیت» توأم است ( Helson, 1973).
پس «نوآوری» یک خصیصهٔ شخصیتی است که در یک پیوستاری (از کم تا زیاد) جای میگیرد. Dowling, 1978)، (Midgly &
بر پایهٔ دستاوردهای مطالعاتی دو ملاک اساسی برای نوآوری و ابتکار وجود دارد:1) «غیر عادی بودن» در گروهی که مورد مطالعه قرار میگیرد. 2) تا حدی «سازگار بودن با واقعیت» ( Barron, 1955).
فرد خلاق، به طور ذاتی از فرایند پدید آوری و خلق، لذت می برد.( (Csikszentmihaly, 1996بر اساس یک تک بررسی دوازده ساله استنباط میشود که گرایش به پدیداوری عقاید ابتکاری تر موجب فراوری چشم اندازهای بصری اصیلتر میگردد.از این رو گرایش به فراوری چشم انداز بصری اصیل، شاخص پیش بینی خلاقیت است. (Torrance ,1972).
د) انگیزهٔ تفرّد
در پژوهشی مبتنی بر «فهرست سازش دهی _نوآوری کرتون» و یک مقیاس مربوط به انگیزهٔ تفرد یافت شد که نوآوران در مقایسه با سازشدهندگان نمرات بالاتری در «انگیزهٔ تفرّد» به دست آوردند. (Skinner,1996)
ه) گرایشهای زیبایی شناختی
فرد خلاق به پدیده ها و تجارب زیبایی شناختی ،ارزش و ارج خاصی میگذارد.(کاظمی ،1376ب )
تحلیل خصایص شخصیتی «انیشتین» و «هنری پوانکاره»آشکار نمود که «جنبه های زیبایی شناختی » از ویژگیهای آنها بود .( Miller, 1992)
در بررسی ارتباط قضاوت زیبایی شناختی با ویژگیهای شخصیت آشکار شد که زمینه و سابقهٔ هنری با قضاوت و ترجیح زیبایی شناختی مرتبط است علی رغم آن که ویژگیهای قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی شخصیتی را ارایه میدهد. Child,1965))
و) علایق و گرایشهای گسترده
گر چه از سرگرمیهای خاصی برخوردار است امّا گرایشها و خواسته های وسیع و پراکنده ای دارد. به مطالعه و بررسی در امور و حوزه های متنوّع و پراکنده و عمومی تمایل نشان می دهد(کاظمی1376ب)
ز) انگیزهٔ فعالیتهای ارتجالی
نیاز به ارتجال در یک عملکرد از ویژگیهای هنرپیشگان خلاق به شمار میآید (Nemiro ,1997).
« امّا پژوهشهایی وجود دارند که دلالت بر عدم رابطه میان پیشرفت طلبی، و تسلّط جویی با گزینش فعالیتهای خلّاقانه می کنند (Kabanoff & Bottger,1991)و تصریح می کنند که افراد بسیار خلّاق، اصولا از لحاظ انگیزه پیشرفت طلبی با دیگران تفاوت ندارد و حتّی نیاز به «رشد» بروز نمیدهند (Lett &Poole,1979).
هیجان
خلاقیت به حسّاسیّت ، درگیری و تنیدگی هیجانی ،شوخ طبعی، تعارض شخصی ، رهایی درونی ،گشودگی و بروز کامل و آسان احساسات ، عواطف و هیجانات مربوط میشود. فرد خلاق هیجانات خود را به راحتی بروز می دهد و احساسات بسیار عمیقی دارد .
حتی پایه های مغزی و زیستی هیجان که با خلاقیت مرتبط است نیز مورد تأکید واقع شده استLevy 1983; Herr ,1981),)
هنگامی که یک فرد به ظرفیت بالاتری برای «احساس » نایل آید،امکان تحقق قابلیت انسانی خلاقیت حاصل میاید.علاوه بر آن «حسّاسیت»یکی از سه زمینهٔ اساسی برای پی ریزی فرایند اندیشهٔ افراد برجسته در خودشکوفایی است.( Parnes,1971)
«حساسیت هیجانی »یک نشانهٔ ویژه از شخصیت خلاق بشمار میآید. (Bachtold ,1980), محقّقان بر وجود تجربه هیجانات عمیق در میان افراد خلاق تأکید میورزند (Sternberg & Tardif, 1989)
هنگامی که فرد خلّاق به مقابله با موانع شناختی میپردازد سطح بالایی از «هماهنگی هیجانی» را بروز میدهد .(Radford, 2004) به زعم برخی پژوهشگران روش شناختی واگرای «داغ» یک پاسخ آزادتر و برانگیخته تر نسبت به محرّکی است که هیجان بیشتری را میطلبد.( Spotts ,1972)
به طور کلّی «رهایی هیجانی» میتواند به عنوان یک خصیصهٔ مهم شخصیّتی در تشخیص و پرورش ظرفیت خلاقانه و حل مسأله در خردسالان بشمار آید.
(Van hook & Tegano , 2002)فرد خلاق دارای ویژگی بیان و بروز کامل احساس و هیجان است.( Parnes ,1971)
از عمده ترین تظاهرات هیجانی خلّاقیت، خصیصهٔ «شوخ طبعی» است. (O’Connell, 1969) این خصیصه از ابتدای مطالعات خلّاقیت در اوایل قرن گذشته میلادی همواره مورد توجه بوده است.(Burma, 1946) شخصیت خلّاق طنز را می پسندد و از شوخ طبعی و ظرافت ذهنی برخوردار است.(منصور،1372)بر پایهٔ تجارب بالینی استنباط میشود که شوخ طبعی میتواند محصول واکنشهای هیجانی شدید باشد که کیفیت حسّاس بودن فرد را نسبت به معانی اساسی شوخ طبعی بروز میدهد . (Levine & Redlich,1955,) بررسیها نشان می دهند که «شوخ طبعی» از پنج وجه و جلوهٔ کلی برخوردار است که یکی از آن وجوه، کنش هوشمندانه ذهنی (خلّاقانه) به شمار میآید. این خصیصهٔ هیجانی، در اندیشهٔ واگرا و حل مسأله، نقش خاصی را ایفا می کند.(Ziv, 1984) در مقایسهٔ پنج گروه از بیماران روانی با یک گروه گواه، در عملکرد آنها بر اساس یک آزمون شوخ طبعی یافت شد که اشفتگیهای هیجانی بویژه کسانی که دچار اضطراب هستند ،کمبودهایی در دریافت مزاح دارند (Levine & Redlich, 1960).
از سوی دیگر پیوند میان خلاقیت و «درگیری هیجانی» مورد تأکید واقع شده است. بررسی فعالیتهای مکتوب و شخصیت زنان نویسنده داستانهای خیالی نشان داد که درگیری هیجانی با خلاقیت آنها مرتبط بوده است (Helson, 1973).
بر پایهٔ استنباط بعضی تحلیلگران،«جست وجوگری هیجانی»یکی از حلقه های پیوندی میان دلتنگی با خلاقیت است.لذا رابطهٔ میان دلتنگی و خلاقیت از طریق هوش، شخصیتهای جست وجوگرهیجانی ، پراکندگی هویت و فشار و آگاهی برای خلاقیت مورد توجّه محقّقان قرار گرفته استSchubert,1977).) بررسیها نشان می دهند که «برانگیختگی و تحریک پذیری شدید» به ویژه از جنبه هیجانی و عاطفی با خلّاقیت پیوند دارد و چه بسا به خلّاقیت کمک می کند. (Schiever, 1985)
تظاهر عمده دیگر در حیطهٔ هیجانی خلّاقیت، «افسردگی» است. (Walker et al., 1995) مطالعات نشان می دهند که نوسانات خلقی، به ویژه اختلالات خلقی دو قطبی با خلّاقیت رابطه دارد. حالات خلقی انتهایی می تواند خلّاقیت را افزایش دهد. (Richard & Kinney, 1990) حتی در کوششهای «روان درمانی متمرکز بر حل مسأله» نشان داده شده است که این شیوه، سودمندی بیشتری را در درمان افسردگی ایفا می کند تا آن که صرفا بر مسأله تمرکز شود. (Nezu, 1986) نتیجه تلویحی این پژوهش آن است که بروز و جریان مسأله، مستلزم وجود افسردگی خاصی است که اگر حل مسأله تحقق یافت، آرامش روانی جای آن را می گیرد.
علاوه بر اختلالات خلقی، برخی نارساییهای روان آزردگی و عصبی نیز در حیطهٔ مسائل هیجانی خلّاقیت، ملموس استWalker et al.,1995))
نتایج پژوهشها در میان افراد خلّاق در عرصه های تجارتی و بازرگانی نظیر حوزه های انتشارات، هنر، کارگردانی و طرّاحی نشان داد که به طرز قابل ملاحظه ای در میان آنها، حالات عصبی و روان آزردگی مشهود است. (Gelade, 1997) گاهی اوقات این نارساییها در قالب «اختلالات روان تنی» بروز می کند. (Sandblom, 1997) آنها میتوانند از تنیدگی و اضطراب به منزلهٔ یک عامل سوق دهندهٔ انگیزشی برای خلاقیت خویش بهره گیرند.( Smith,&, Carlsson, 1987) «تنیدگی و کشش هیجانی» از ویژگیهای هنرپیشگان خلّاق بشمارمیاید Nemiro ,1997). )
خلاقیت به طور کلی مقتضی «تنیدگی» است (Sternberg & Tardif ,1989) در پژوهش نقش عوامل شخصیت وایستادگی در برابر آثار ناکامی بر عملکرد مشکل گشایی خلاقانه یافت شد که «ایستادگی در برابر آثار ناکامی محیطی »با کارکرد مشکل گشایی خلاقانه مرتبط است. علاوه بر این، تعامل برخی عوامل شخصیتی و «تنیدگی هیجانی» به طرز قابل ملاحظهای بر فراوری خلاقانه مؤثّر است( (Hinton, 1971
حالات هیجانی و برانگیختگیهای درونی گاهی اوقات از تعارض روانی و داخلی میان صفات متضاد شخصیتی نشأت می گیرد. شدّت آنها به حدّی است که از آن به عنوان یک «روحیهٔ تخریب» با انرژی و نیروی انفجاری شدید، یاد می شود. گویی «خود» در حال انفجار است. برخی از کاوشگران حتّی ادعا می کنند که نیروی روانی بالقوّه انفجاری همراه با توانمندی بالقوّه خلّاقیت است. پیشینه و زمینهٔ زندگی فرد از لحاظ تعارض شخصی در تلاش برای تشویق یک بازده خلّاقانه است و یک فرآوری و برایند خلّاقانه را نوید می دهد. (Redfeam & Storr, 1992)
حالات عصبانیت و طغیان خشونت و جنبه های مرضی پیوند یافته با خلاقیت است تا جایی که برخی پژوهشگران بر همسانی منبع تخریب وسازندگی در توان بالقوه انسانی و شخصیتی پافشاری میکنند از دیدگاه آنها خلاقیت و حالات خشم وطغیان دو روی یک «سکه» است که از یک سرچشمه می جوشد. Diamond,1996)) لذا ممکن است از افراد خلّاق حالات و رفتارهایی سرزند که عوام آن را دیوانگی بپندارند Simonton, 1999)). در بررسی شرح حال هجده زن نخبه در هنر و علوم یافت شد میان حالات روان گسستگی و خلاقیت ارتباط وجود دارد. (Bachtold, 1980)
از سوی دیگر بعضی مطالعات گویای آن است که اضطراب کم با نمرات بالا در اندیشهٔ واگرا همراه است.علاوه بر آن نمرات برونگردی بالا همراه با انعطاف پذیری،سیّالی و اصالت کلامی است(White ,1968)
افزون بر آن به زعم برخی پژوهشگران خلاقیت به منزلهٔ یک ظرفیت انسانی مستلزم وجود سلامتی روانی است.هنگامی که یک فرد به ظرفیت بالاتری برای «احساس» ،«رهایی درونی»،«گشودگی» و «بیان کامل» نایل آید،امکان تحقق این قابلیت انسانی حاصل میاید.سه زمینهٔ اساسی برای پی ریزی فرایند اندیشهٔ افراد برجسته در خودشکوفایی لازم است:الف)«حسّاسیت» ب)«همکاری» ج)توانایی پدیداوری خوشایند. معمولا رفتارهای مقابله ای متنوعی در رویارویی با مسایل نو بکارمیرودکه بویژه درخور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است. (Parnes,1971)
لذا شگفت آور نیست اگر بیان شود که حداقل ده ویژگی متضاد در افراد خلاق یافت شده است (Csikszentmihalyi ,1996)
حیطهٔ چهارم: کار آزمایی و تجربه
افراد خلاق نیاز به تجربه کردن کنجکاویشان دارند.بنابراین بهره گیری از تجارب متضمّن «گشوده رویی در قبال تجربه»، «جست و جوگری حسّی»،«تحمّل ابهام و پیچیدگی» و «ماجراجویی» است. «کارآزمایی» آن چنان با آفرینندگی مرتبط است که به زعم برخی پژوهشگران، محتوای هنر (به عنوان یک قلمرو خلّاقانه) همواره فقط مبتنی بر «تجربه» (و نه چیز دیگر) است. (Sandblom, 1997)
سابقه و تجربهٔ حرفه ای شرایط را برای قضاوت فراهم میآورد: زمینهٔ هنری با قضاوت زیبایی شناختی مرتبط است در بررسی ارتباط قضاوت زیبایی شناختی با ویژگیهای شخصیت آشکار شد که زمینه و سابقهٔ هنری با قضاوت و ترجیح زیبایی شناختی مرتبط است علی رغم آن که ویژگیهای قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی شخصیتی را ارایه میدهد . (Child ,1965) پژوهشگران بر گشودگی نسبت به وجود تجارب نو تأکید میورزند(.Sternberg & Tardif, 1989) افراد خلاق در مقایسه با غیر خلاقها، سطح بالایی از «گشوده رویی در قبال تجربه» بروز میدهند., 1997) (Gelade
نقش « کارآزمایی» یا «تجربه» وسیعتر از یک خصیصهٔ محدود است یعنی آن چنان تأثیر گذار است که از آن به عنوان «توانایی تجربه کردن» در فرایند خلّاقیت نام برده می شود از این رو توانایی تجربه کردن در میان هنرمندان برجستگی دارد.(Dudek et al., 1991
در بررسیهای دیگر آثار تجارب پیش دبستانی نیز بر خلاقیت کودکان دبستانی نیز نشان داده شده است. (Knox & Glover ,1978)
در برابر تجارب گشاده رویی نشان دادن، شامل حوزه های ابهام برانگیز، پیچیده و ناشناخته می شود. نوعی بردباری و تحمّل در قبال امور مبهم، به گونه ای که پیش از این بیان شد آنها فعالیتهای پیچیده را ترجیح می دهند و به طور کلّی احساس گمشدگی درباره چیز یا امری خاص را می نمایانند. حتّی اگر این کوششها، خطرناک به نظر رسد. تا جایی که از نگاه برونی، دلیری و ماجراجویی و چالش جویی به نظر می رسد.(کاظمی ،1376ب)
کارآزمایی در بسیاری موارد مقتضی «تحمّل پیچیدگی» است. در بسیاری از پژوهشها این توافق یاد شده که خلاقیت توأم با «تحمّل پیچیدگی» است.(Sternberg & Lubart, 1993) به ویژه فعالیتهای برجسته(کاوشهای) پژوهشی به «تحمّل پیچیدگی» بستگی دارد.(Keller ,1984)
علاوه بر آن تجربه کردن و کارآزمایی اغلب مستلزم «ماجراجویی و انجام فعّالیتهای خطرناک» است (Sternberg & Tardif, 1989; Sternberg & Lubart, 1993)
«انجام فعّالیتهای خطرناک» خود با نوع و گونه ای از شخصیت، پیوند بیشتری دارد. «طبقه شخصیتی سازش دهی – نوآوری» با فعّالیتها و اعمال خطرناک رابطهٔ بیشتری دارد. (Goldsmith, 1984)
کارآزمایی و تجربه از سوی دیگر مقتضی وجود فعّالیت حسّی و جست و جوی چشمگیر در ادراک از طریق حواس و فعّال سازی گیرنده های حسّی پنجگانه است. بویژه این تکاپو و تحرّک در «جست و جوگری حسّی »با «گونهٔ شخصیتی شهودی» پیوند نزدیکتری دارد. (Goldsmith, 1985) ازاین رو برنامه هایی که ازمشاهده ، جست وجو گری و کارآزمایی بهره میگیرند، درحل مسأله نتایج درخشانی داشته اند.Yuk & Cramond ,2006))
به طور کلّی خلاقیت ، «گشودگی در قبال تجربه» و «جست و جوگری حسّی» در یک ساختار هماهنگ قرار میگیرند.خلّاقیت در میان پسران به طرز نیرومندی با گشودگی نسبت تجارب نظری و زیبایی شناختی و اندیشه های خلاقانه بستگی دارد.برای دختران، خلاقیت ، گشودگی نسبت به تجارب درونی و جست وجوگری حسّی با هم پیوند متوسطی دارند.(Schaeffer et al., 1976)
از سوی دیگر بر اساس برخی نظریه ها ، نقش تجربه در خلاقیت دارای محدودیتهایی است .بر پایهٔ نظریهٔ روانی اقتصادی در خلاقیت گروهی ، تنوّع سابقه و تفاوت تجربهٔ اعضاء، بالاترین سطح خلاقیت را در گروه بروز میدهد.افرادی که از تجربهٔ وسیعی برخوردارند، گرایش به نمایاندن «انعطاف ناپذیری روانی » دارند که این امر میتواند به طور منفی بر توانایی خلّاقیت آنها تأثیر بگذارد.(Rubenson & Runco,1995)
حیطهٔ پنجم :تحرّک فعّال
تحرّک فعّال به معنای جنب و جوش عملی ، تحرّک ،مهارتهای بدنی ،سختکوشی ،تکاپوی شدید ، پشتکار ، فعالیت ارتجالی و تکانشگری است.
مطالعات نشان میدهد که جنبهٔ پایداری حرکتی مهمترین پیش بین برای خلاقیت بشمار میآید.(Niaz et al ,2000)
جنب وجوش واجد نقش اساسی در خلاقیت است . دستاوردهای پژوهشی دلالت دارند که پرجنب وجوش ترین دانش آموزان، بهترین نمرات خلاقیت را کسب میکنند. (Niaz et al., 1991;Bloomberg, 1971)
برخی شواهد گویای آن است که گسترش بازخورد نسبت به جنب و جوش و تحرّک، تفکّر خلّاق را تقویت میکند.تشویق کودکان به مشارکت در تصمیمگیریهای مهم موجب رشد بازخوردهای مثبت نسبت جنب وجوش ، تقویت تفکّر خلّاق و تصوّر از خود خواهد شد. (Schempp & Cheffers, 1982)
به طورکلی رابطهٔ میان جنب وجوش و خلّاقیّت به عنوان یک یافته پژوهشی پذیرفته شده است
.(Dodds, 1978; Gowan, 1978; Ludowise, 1985; Brockmeyer, 1987; Lucky, 1990)
بر اساس آزمونهای تفکر خلّاق «تورنس» و یک آزمون خودجنبشی یافت شد که تحرّک و جنب وجوش با اندیشهٔ خلاق مرتبط است(Ewing et al., 1975).
همچنین نشان داده شده است که آموزش بدنی به افزایش خلّاقیّت خردسالان انجامیده است.عناصر این برنامه دربرگیرندهٔ جنب و جوش ،مهارتهای حرکتی و کاوشهای فعّال بود.نتایج گویای آن بود که «سیّالی خلّاق» و «تخیّل» کودکان گسترش یافت.Zachopoulou et al ., 2006))
تلاش و سختکوشی ، یاری دهنده در نیل به کنش خلّاقیت است هنگامی که افراد در تجارب همسان و مشابهند، سختکوشی تعیین کنندهٔ پرورش خلاقیت است.( Waelsch,1994)
حوزهٔ دیگر از جنبه های حرکتی خلاقیت ،پدیدهٔ «فزون کنشی همراه با نارسایی توجّه » است برپایهٔ کاوشهای ژرفنگرانه ، جنبه های سبب شناختی و تک بررسیها ،مشابهتهای بسیاری میان تظاهرات رفتاری این پدیده و خلاقیت یافت شده است. علاوه برآن شیوع پدیدهٔ «فزون کنشی همراه با نارسایی توجّه » در میان افرادی که خلاقیت بالایی دارند ، تحقیق شده است تا جایی که تأکید میشود تعریف ویژگیهای «فزون کنشی همراه با نارسایی توجّه » ، توصیفهای کلیدی در شرح حال افراد بسیار خلاّق است.Cramond ,1994a,b,1995))
به نظر میرسد «تکاپوی شدید» و «پشتکار» از علایم ویژه شخصیتهای خلّاق باشد.(Sternberg & Tardif, 1989) بررسی شرح حال هجده زن برجسته در زمینه های هنر و علوم نیز این نکته را آشکار کرد. (Bachtold, 1980)مطالعات بسیاری حاکی ازوجود رابطه میان خلّاقیت و پشتکار است.(Stokes,1999)
جنب وجوش و تحرّک افراد خلاق آن چنان ملموس است که« فعالیت ارتجالی و تکانشگری» از سوی معلّمان به منزلهٔ شاخصهای مهم دانش آموزان خلّاق محسوب شده است (Westby & Dawson, 1995) و نظریهٔ جدیدی را در شخصیت خلاق، پیشنهاد داده است که از آن به عنوان « نظریهٔ تکاپوی شخصیت» یاد می شود.
برپایهٔ این نظریه ، وسعت و غیرعادی بودن فرآوری خیالپردازانه، مسافت پیموده شده و شمار اشیای دستکاری شده در یک محیط ناآشنا در میان کسانی که «تکاپوی فوق العاده » دارند، گسترده تر از افرادی خواهد بود که این ویژگی را واجد نیستند.(Maddi et al., 1982) . حتّی «مقیاس حرکتی و جنبشی تفکّر خلاق» نیز پی ریزی شده است.
از دیگر سو شماری از پژوهشگران بر روی بررسی «خلّاقیّت حرکتی» متمرکز شده اند. (Philipp, 1969; Lubin & Sherrill, 1977; Lubin, 1979; Lubin & Sherrill; 1980) «خلّاقیّت حرکتی» اغلب بستگی به جنب وجوش خلّاقّانه دارد. اثرات جنب و جوش خلّاقّانه بر خلاقیت حرکتی خردسالان تایوانی با استفاده از مقیاس حرکتی و جنبشی تفکّر خلّاق تورنس مطالعه شد. نتایج نشان داد که گروه آزمایشی سطوح بسیار معناداری از خلاقیت حرکتی داشتند. (Wang, 2003)
حیطهٔ ششم : اندیشهٔ خاص
اندیشهٔ خاص مرکّب از چند مؤلّفه است: 1) بررسی مسأله ،2) رهایی درونی از روش شناختی و تخیّل، 3) ارتجال کلامی درونی ، 4) اندیشهٔ واگرا و 5) ظرفیّت واپس روی ژرفنایی وسهولت بیشتر برای بازگردانی فرایند ثانوی اندیشه.
روش های اندیشیدن و تفکر از منابع بنیادی رشد و بروز خلّاقیت قلمداد شده است. (Gautschi, 2001)
مسأله کاوی نگارنده از پیوند میان بررسی مسأله و خلاقیت بحث میکند. پی ریزی و پرورش «مسأله شناسی» برای تقویت خلاقیت امری اجتناب ناپذیر است. (کاظمی ،1377) بررسیها آشکار میکنند که رابطهٔ مثبتی میان توانایی ساختاربندی ( ترکیب بخشی) مسأله و سازگاری راه حل با نوع شخصیّت وجود دارد.ساختاربندی به معنای چگونگی تفسیر مسایل معیوب است.این روش برخورد با مشکلات پیچیده بستگی به ویژگیهای شخصیت دارد.,1998) (Reiter-Palmon et al.
رهایی درونی «اندیشه خاص » فرد خلّاق با خصیصهٔ بسیار مهم «رهایی درونی» و شرح صدر ویژه، همراه است. در مطالعات مربوط به عناصر و مؤلّفه های خلّاقیت، به این ویژگی، توجه خاصی مبذول شده است. «گشودگی درونی» حتّی به منزلهٔ یک مهارت خلّاقیّت، در تسهیل و بروز آفرینندگی مؤثّر است. (Slabbert, 1994) هنگامی که یک فرد به ظرفیت بالاتری برای «رهایی درونی» و «گشودگی» نایل آید،امکان تحقّق قابلیت انسانی خلّاقیت حاصل میشود (. (Parnes,1971
فرد خلّاق نسبت به رفتار خود، بازداری کمی انجام می دهد، عقاید و کارهای خود را بدون هراس از استهزاء شدن بیان می دارد و خیلی راحت و آسوده است (Van hook & Tegano, 2002)
اگر «انعطاف پذیری» به منزلهٔ یک خصیصهٔ بنیادی برای افراد خلّاق به شمار می آید (Thurston & Runco,1999)، به نظر میرسد از ماهیّت گشودگی درونی نشأت می گیرد.
لذا مطالعات بسیاری حاکی از وجود رابطهٔ میان خلاقیت و«انعطاف پذیری» است. زمینه ای که به فرد امکان میدهدتا با هر مسأله ای بدون تعصّب برخورد کند
(Stokes,1999). از این رواست که نظام روانی فرد خلّاق با «جزم اندیشی» سازگار نیست. فرد جزم اندیش نمی تواند نوآور باشد. (Goldsmith, 1984)
رهایی درونی شرایط را برای «تخیّل»نیز فراهم می آورد.لذا خصیصهٔ« تخیّل » یک ویژگی شناخته شده برای همهٔ افراد خلّاق به شمار می آید.(Forisha,1983;Bachtold&Werner,1973)
حتّی برخی از پژوهشها، «تخیّل» را یک فرایند ضروری برای اندیشهٔ خلاق می دانند. در واقع روش شناخت و شخصیت، عوامل اساسی در تعیین این امر هستند که چه اندیشهٔ خلّاقی می تواند از طریق « تخیّل » تسهیل شود( (Forisha, 1978
در مطالعات دیگر« تخیّل» یک عنصر مهم از مدیریّت خلّاقانه بشمار آمده است. (Hurst et al., 1991)
تخیّل نقش خاصی در حرفهٔ تخصّصی پژوهشگران دارد که باید از سه جنبه آن را بررسی کرد:الف) نوع تخیّل مورد استفاده و حیطهٔ کاری دانشمند، ب) تخیّل و زمینهٔ اجتماعی و اقتصادی ،ج) تخیّل و عملکرد در آزمون کلامی ( Roe,1951).
«تخیّل بصری» یکی از انواع« تخیّل » است که با نوع شخصیتی ویژه ای پیوند دارد. « شخصیت شهودی» می تواند « تخیّل بصری» را مهار کند. چنان که « شخصیت اندیشه ورز» در سرعت عملکرد ذهنی از طریق توانایی استدلال قیاسی مبادرت می کند. در حالی که «ترکیب شخصیتی شهودی- اندیشه ورز» بهترین کارکرد را در مقایسه با « ترکیب شخصیتی احساسی- حسگر» نشان می دهند. (Dunn et al., 1984)
ارتجال کلامی درونی ارتجال در عملکرد از ویژگیهای افراد خلاق بشمارمیآید Nemiro, 1997). )
ارتجال در رفتار آن چنان بارز است که از سوی اطرافیان نظیر معلّمان این طرز رفتار بی اختیارانه ،ارتجالی و خودبه خودی، به منزله یک رویه و منش خاص افراد خلّاق گزارش میشود. (Westby & Dawson, 1995)
علاوه بر آن افراد بسیار خلاق در تداعی آزاد ،آزمونهای منطقی و آزمونه های تقلیدی برجسته ترند. (Riegel et al., 1966)در نتیجه افراد خلّاق در «تداعی معانی لغات» نیز به نحو ملموسی برجستگی نشان می دهند.در پژوهش تداعی معانی واژگان به منزلهٔ شاخص خلاقیت آشکار شد که تداعیهای متوسط (نه بسیار نادر ) ممکن است شاخص بهتری را برای توانایی خلاقانه فراهم آوردGough, 1976).) این تداعی آزاد معانی شرایط را برای بروز آسان بیان هموار میکند . از این رو راحتی و آسودگی بیانی به منزلهٔ یک خصیصهٔ شخصیتی در تشخیص و پرورش توانایی بالقوّه خلّاقیت و حلّ مسألهٔ خلاّقانه نقش مهمی ایفا می کند. (Van hook & Tegano, 2002)لذا نقل داستان ابزار شایستهای برای حلّ مسأله بشمار میآید. Mitroff, 1975). &(Kilmann,
برخی از پژوهشگران تعبیر« گوش دادن به ندای درون » را بکار میبرند. (Treffinger , 2004) نگارنده به طور کلّی از این ویژگی تحت عنوان «ارتجال کلامی درونی» یاد میکند
به نظر میرسد این ارتجال در فعالیتها همراه با نهفتگی باشد.مطالعات گویای آن است که «نهفتگی ناهشیارانه» از خصایص خلاقیت قلمداد میشود.Simonton,. 1999))
واگرایی اندیشه در تبیین روشنتر این حیطه، از اصطلاح « فکر واگرا» یا « واگرایی اندیشه» نیز استفاده می شود (Carson,1999) اندیشهٔ واگرا با خلاقیت رابطهٔ تنگاتنگی دارد.(White, 1968; Nicholls, 1972; Ziv, 1984; Davis, 1989; Kabanoff & Bottger, 1991; Thurston & Runco, 1999)
برخی کاوشها به خلاقیت از منظر یک خصیصهٔ عمومی مینگرند..با این روی آورد اندیشهٔ واگرا از ویژگیهای افراد خلاق است که سبب فراوری خلاقانه میشود
. (Nicholls,1972) فکر واگرا در کنار شخصیت ،شاخص توان خلّاق بشمار می آید (Davis,1989).
به نظر میرسد اندیشه همگرا ، انتزاع و استقرا در پیوندبا یکدیگر نیز بتوانند به اندیشهٔ خلاقانه منجرشوند (کاظمی،1373)
واپس روی ژرفنایی چنان که پیش از این بیان شد،فرد خلّاق قادر است ارزشها، عقاید و باورهای متعارض را در خود، یکپارچه سازد و آنها را در مسیر عملی خاص همگرا و منسجم کند.(Carson, 1999; Treffinger, 2004;) این گونه است که فرایند خلّاقیت را می توان از طریق«ترکیب دهی» گسترش داد. (Stein, 1983)
از این رو مطالعهٔ مقایسه ای فرایند آغازین با ظرفیت خلاقانه در دو گروه سنّی متفاوت در میان هنرمندان خلّاق نشان داد که هنرمندان بالغ و پخته به این علّت از توانایی بیشتر در فراوری خلاقانه برخوردارند که قادرترند تا «واپس روی ژرفنایی» انجام دهند. علاوه بر آن برای« بازگردانی فرایند ثانوی اندیشه» سهولت بیشتری را ابراز میدارند (Dudek& Chamberland, 1984).
لذا در توصیف روش شناختی فرد خلّاق ذکر میشود که وی راه حلّهای نامفهوم غیرعادی یا ابتکاری را برای مسائل بکار میگیرد.فرایند خلاقیت مقتضی انجام یک کاوشگری فعّالّانه برای شکافهای میان دانش ، مسأله یابی و تلاش مدبّرانه برای شکستن موانع و محدودیّتهای موجود در حیطهٔ شخصی است (Sternberg & Tardif, 1989).
رفتارهای مقابله ای متنوّعی در رویارویی با مسایل نو بکارمیرود که بویژه درخور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است.( Parnes ,1971)
هماهنگی ساختار اندیشهٔ خاص پنج ویژگی اندیشهٔ خاص در یک ساختار هماهنگ قرار میگیرند. نگارنده از پیوند میان «مسأله شناسی» و مفهوم پردازی لغوی ( به منزلهٔ ارتجال کلامی درونی) یاد میکند. (کاظمی ،1376 ب ) از سویی رهایی درونی» در پیوند با «واپس روی ژرفنایی» واقع میشود از این رو «گشودگی» همراه با « دلیری برای بررسی عقاید » در میان افراد خلاق مورد تأکید بعضی پژوهشگران واقع شده است.. (Treffinger , 2004) از دیگر سو بارش ذهنی ممکن است به منزله یک برایند تعاملی « رهایی درونی » ، ارتجال کلامی درونی و واگرایی اندیشه قلمداد شود لذا مطالعات حاکی از آن است که بارش ذهنی باعث افزایش قابل ملاحظه ای در کمیت و کیفیت نظرها و عقاید میشود.Meadow& Parnes, 1959) )
و سرانجام اگر بپذیریم موفّقیّت هر برنامهٔ پرورشی خلّاقیّت که به گسترش سیّالی و انعطاف پذیری کلامی منجر میشود، بستگی به بهسازی ترجیحات مربوط به روش شناختی در «رویارویی با پیچیدگی »دارد.و این برنامه ها بر «دریافت حسّی مسایل »،«عقیده یابی » و «بازشناسی مسایل واقعی» تأکید میورزند،(Renner, & Renner , 1971) بدین معناست که پنج ویژگی یاد شده در موفّقیّت برنامه مزبور تعامل داشته اند.
هماویختگی حیطه ها : «هیجان اندیشه»
هماویختگی آمادگی فردی و اندیشه. (Davis, 1989)
هماویختگی آمادگی فردی و بازخورد(Landau & Maoz ,1978)
هماویختگی آمادگی فردی و بهره گیری محیطی(Tindall et al., 1982)
هماویختگی اندیشه و بهره گیری از تجارب(Oxman-Michelli, 1991; Sher et al., 1992)
هماویختگی بازخورد و بهره گیری از تجارب(Galbraith&Wentzel, 2001; Bornstein et al., 2003)
هماویختگی بهره گیری از تجارب و بهره گیری محیطی (Mace, 1997)
هماویختگی بهره گیری از تجارب و تحرّک فعّال(Quaglia, 2000)
هماویختگی آمادگی فردی، بازخورد و بهره گیری محیطی(Tear, 1981)
بررسی بیست و پنجساله شخصیت خلّاق درمیان زنان نشان از نشأت گیری انگیزه از خصایص شخصیتی دارد.و عواملی نظیر رضایت خانوادگی و حرمت خود بر روی انگیزه اثر میگذارد.(Helson, 1999)
. به زعم برخی پژوهشگران، دلتنگی و بی حوصلگی به عنوان امری مرتبط با خلّاقیّت است.لذا رابطهٔ میان دلتنگی و خلّاقیّت از طریق هوش، شخصیتهای جست وجوگرهیجانی ، پراکندگی هویّت و فشار و آگاهی برای خلّاقیّت مورد توجّه محقّقان قرار گرفته است.Schubert,1977).)
هماویختگی آمادگی فردی ، بهره گیری از تجارب و بهره گیری محیطی(Ochse, 1990)
هماویختگی اندیشه، بهره گیری از تجارب و بهره گیری محیطی (Ferch et al., 2006)
بر اساس نظریهٔ «GAM/DP» در خلاقیت ، تقویت خلّاقیّت بستگی به دو مؤلّفه دارد:نخست جنبه های فردی ،این که چطور یک شخصیت چالشگر شکل میگیرد و دوّم تمرکز بر جامعه (یا محیط) (Therivel, 1999).
علاوه بر آن «نظریهٔ سازش یافتگی فرد – محیط» نیز به همین نکته اشاره دارد.یافته ها رابطهٔ میان سطح ،مهارگرایی و تنیدگی را نشان میدهند. (Conway et al., 1992)
از سوی دیگر چنانکه ذکرشد، بر اساس برخی نظریه ها ، نقش تجربه در خلّاقیّت دارای محدودیّتهایی است .بر پایهٔ نظریهٔ روانی_اقتصادی در خلّاقیّت گروهی ، تنوّع سابقه و تفاوت تجربهٔ اعضاء ،بالاترین سطح خلّاقیّت را در گروه بروز میدهد.افرادی که از تجربهٔ وسیعی برخوردارند، گرایش به نمایاندن «انعطاف ناپذیری روانی » دارند که این امر میتواند به طور منفی بر توانایی خلّاقیت آنها تأثیر بگذارد.(Rubenson & Runco, 1995)
هماویختگی اندیشه، بازخورد و بهره گیری از تجارب (Arnone, 2003; Sak, 2004)
هماویختگی اندیشه، بازخورد و بهره گیری محیطی (Kollen, 1984)
انگیزه در کنار شخصیّت حتّی بر فعّالیّتهای بارش ذهنی گروهی نیز مؤثّر است (Bouchard,1972).
هماویختگی اندیشه، بازخورد و تحرّک فعّال (Evered, 1977; Carson 1999)
هماویختگی اندیشه، بهره گیری از تجارب و تحرّک فعّال (Diem, 1991)
هماویختگی آمادگی فردی، اندیشه ، بازخورد و تحرّک فعّالEvered 1977))
هماویختگی آمادگی فردی، اندیشه، بازخورد و بهره گیری از تجارب (Davis, 1982)
هماویختگی آمادگی فردی، اندیشه، بازخورد و بهره گیری محیطی
(Smith & Knight, 1959; Scipio, 1971; Parnes, 1971; Guilford, 1979; Basadur et al., 1990;Sternberg & Lubart, 1993; Dudek & Cote, 1994;Helson, 1999)
بر پایهٔ «نظریهٔ نیروگذاری»، جنبه های خلّاقیّت در برگیرندهٔ هوش، دانش، روش اندیشه، شخصیّت، انگیزش، و محیط است (Sternberg & Lubart, 1992).بعلاوه «روی آورد انسان گرایانه»، رفتار خلاقانه مرتبط به تلاشهای شخص است تا به خود شکوفایی منجرشود. (Woodman, 1981) از این رو بر پایهٔ «نظریهٔ خودسازماندهی روانی» سازش یافتگی میان فرد و محیط برای به خلّاقیّت میانجامد. (Sternberg ,1988)از سوی دیگر چنانکه «نظریهٔ خودمختاری» کسانی که در خلاقیت برجسته ترند ، خود مختاری بالاتری نیز دارند.والدین افراد خلاق نیز از خودمختاری فرزند پشتیبانی میکنند. از این رو، افراد خلّاق به کوشش بیشتر برای ادلّهٔ خودمختارانه تر گرایش دارند. (Sheldon, 1995b). افزون بر آن ، «مدل مؤلّفه ای» به وجود سه مؤلّفه اشاره دارد که در خلّاقیّت مشارکت میورزند: 1) مهارتهای ویژهٔ آزمونه 2) مهارتهای عمومی یا خاص مرتبط با خلاقیت و 3) انگیزه نسبت به آزمونه). همهٔ این مؤلّفه ها در عملکرد خلّاقّانه مشارکت دارند و ابزارهای مرکّب که بر روی یک فرد اجرا می شوند باید همبستگیهای مثبت را نشان دهند. (Conti et al., 1996)بعلاوه در روی آوردهای دیگر تأکید می شود که خلّاقیّت فردی به منزلهٔ فرایندی است که تنیدگی میان نوآوری و نگهداری وضعیت موجود را تعادل میبخشد.(Magyari-Beck ,1988) همچنین چنان که «روی آورد روان تحلیلگری» بیان میدارد، خلّاقیّت به منزلهٔ ستاک و تنه ای از جنبه های ناهشیاری یا پیش هشیاری است. (Woodman, 1981).از سوی دیگر، «روی آورد اسنادی» نیز گویای آن است که خلاقیت به منزلهٔ یک پدیده قلمداد میشود . پیشداوریهای اسنادی شخصی، برداشت این که چه چیزی خلّاقّانه یا غیر خلّاقّانه است را تحت تأثیر قرار میدهد. توصیه میشود که رهایی از این پیشداوریها ممکن است پیشبرد خلّاقّانه را به شکوفایی اجازه دهد.(Heinzen, 1995; Simonton, 1995).
چنان که ذکر شد،خلّاقیّت به منزلهٔ یک ظرفیّت انسانی مستلزم وجود سلامتی روانی است.هنگامی که یک فرد به ظرفیّت بالاتری برای «احساس» ،«رهایی درونی»،«گشودگی» و «بیان کامل» نایل آید، امکان تحقّق این قابلیّت انسانی حاصل میاید.سه زمینهٔ اساسی برای پی ریزی فرایند اندیشهٔ افراد برجسته در خودشکوفایی لازم است:الف)«حسّاسیّت» ب)«همکاری» ج) توانایی پدیداوری خوشایند.معمولا رفتارهای مقابله ای متنوعی در رویارویی با مسایل نو بکارمیرودکه بویژه درخور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است. (Parnes, 1971)
هماویختگی آمادگی فردی، بازخورد، بهره گیری از تجارب و تحرّک فعّال(Osaze ,1980; Goldsmith ,1985; Yau ,1991; Drew, 1992;Waelsch ,1994).
هماویختگی آمادگی فردی، بازخورد، بهره گیری محیطی و تحرّک فعّال (Greenberg, 1992)
برپایه «نظریهٔ تکاپوی شخصیت» ، وسعت و غیرعادی بودن فرآوری خیالپردازانه، مسافت پیموده شده و شمار اشیای دستکاری شده در یک محیط ناآشنا در میان کسانی که هم «تکاپوی فوق العاده » و هم «جهتگیری درونی» دارند، گسترده تر از افرادی خواهد بود که فقط یکی از این دو ویژگی را دارند و یا هیچ یک از آنها را واجد نیستند.(Maddi et al., 1982)
هماویختگی اندیشه، بازخورد، بهره گیری از تجارب و تحرّک فعّال (Shein, 1999)
هماویختگی اندیشه، بازخورد، بهره گیری از تجارب و بهره گیری محیطی (Armstrong, 1998)
هماویختگی آمادگی فردی، اندیشه، بازخورد، بهره گیری از تجارب و بهره گیری محیطی (Wallace ,1979; Hill, 1992)
بررسی پژوهشی پارادایم
نگارنده بر مبنای محتویّات پارادایم ، دستاوردهای مطالعاتی و تجارب و مشاهدات بالینی خود ابزار ویژه ای را فراهم ساخت.تحلیل روانسنجانه ابزار، هماهنگی درونی پارادایم را تأیید کرد و سرانجام پدیده ای(شناختی، عاطفی و حرکتی) را به منزلهٔ هفتمین قلمرو پارادایم به دست داد که نگارنده از آن با اصطلاح «هیجان اندیشه» یاد می کند.
این پارادایم (همراه با اصطلاح «هیجان اندیشه») در تبیین خلاقیت برای نخستین بار از سوی نگارنده در هفدهمین کنفرانس جهانی کودکان تیزهوش و مستعد ارایه شد(Kazemi, 2007) .در پی آن پیامدهای جدید پارادایم مزبور و بررسی پژوهشی تفاوتهای میان دختران و پسران در همبستگی میان «هیجان اندیشه» و خلاقیت نیز در دهمین کنفرانس آسیا و اقیانوسیهٔ تیزهوش در کشور سنگاپور به عنوان مقالات قابل ارایه پذیرفته شد (Kazemi, 2008a, b) همچنین پیامدهای تعلیمی و تربیتی این پارادایم در کنفرانس بین المللی نوآوریهای آموزشی و پرورشی فرانسه به عنوان مقالهٔ قابل ارایه پذیرفته گردید. Kazemi, 2008 c))
به طور کلّی «هیجان اندیشه» مرکّب از دو حوزهٔ بنیادین است که اصطلاحاً «پویایی » و «بیتابی» نامیده میشود و هر یک دربرگیرندهٔ شش عامل است.«پويايي» به معناي «احساس نيرومندي شديد براي تجربهٔ كنجكاوانه و فعّال يك انديشهٔ بزرگ هيجان انگيز است» و«بيتابي» اشاره به «بيمناكي،گرفتاري دروني و بيقراري ناشي از گردش انديشه دارد كه همراه با تظاهرات بدني است و فرد را دچار احساس تنهايي مي كند».
در این جا به عوامل دو حوزهٔ مزبور اشارهٔ اجمالی میشود:
الف) پويايي
نخست : جنب و جوش
به معنای 1) لذّت از ماجراجویی ،هیجان ، فعّالیتهای بدنی ،جنب و جوش و فعّالیتهای ورزشی متنوّع،2) وسعت سرگرمیهای مورد علاقه، 3) یادگیری دقیق فعّالیتهای بدنی، 4) برخورداری از مهارتهای بالا در انجام فعّالیتهای حرکتی،5) انجام راحت حرکات ورزشی، 6) جنب و جوش بیقرارانهٔ مشهود
دوّم : کنجکاوی
به معنای 1) تحریک کنندگی هر مسألهٔ مبهمی برای کنجکاوی،2)سرسختی برای کنجکاوی ماجراجویانه و ناآرامی، 3) اندیشهٔ کنجکاوانه دردسر آفرین و هیجان انگیز
سوّم : احساس نیرومندی
به معنای 1) تحریک کنندگی هر مسألهٔ مبهم و هر قدر هم بزرگ برای کنجکاوی ،بدون درمانده شدن، 2)احساس نیرومندی شدید در فعّالیتهای مورد علاقه وجذّاب بویژه تازه و نو، 3)عدم احساس گذشت زمان هنگام اشتغال به حل مسأله
چهارم : اندیشهٔ بزرگ
به معنای فکر همیشگی لزوم انجام یک کار بزرگ در زندگی ،بویژه نو و تازه همراه با سرسختی برای روشن شدن و کشف حقیقت
پنجم : شوخ طبعی
شوخ طبعی مشهود و بروز سادهٔ هیجانات همراه با نا آرامی برای تجربه
ششم : تجربه گرایی
به معنای 1) مشغولیّت سرسختانه با همهٔ وجود به مسأله ای که فرد با آن روبرو میشود حتّی اگر تجربه کردنی نباشد ولی باید از آن سردرآورد.2) بیقراری ، جنب و جوش و ناآرامی مشهود برای تجربهٔ آنچه میداند.
ب) بیتابی
نخست : بیقراری
به معنای 1)دلمشغولی پایدار شامل: دلمشغولی و احساس دلشورگی ، دلنگرانی ،خستگی و ناتوانی مستمرّ و مداوم ناشی از مسائلی که فکر را مشغول کرده است و گاهی با سرگشتگی و احساس از دست دادن یقین همراه است به گونه ای که پس از یک فعّالیت ذهنی ، احساس گرسنگی عجیبی نیز بروز میکند.2)بیقراری فرسایشی دربرگیرندهٔ بیقراریها و بیتابیهای ذهنی که امان فرد را می برّد و به او احساس فرسودگی تدریجی میدهد بویژه وقتی مسأله حل نمیشود، دچار ناامیدی میشود.3)لرزش بدن و کم کاری به معنای به فکر فروروی همراه با لرزش بدن ، کم کاری و عدم فعّالیت است.
دوّم: گرفتاری درونی
به معنای 1) گفت و گوی ذهنی شدید مشغول کننده (گفت و گوی ذهنی و مسائل مشغول کنندهٔ فکر آن چنان شدیداست که فرد را دچار بیتابی مداوم ، احساس دلشورگی و دلنگرانی مستمرّ و احساس تنهایی میکند و خواب را از فرد میگیرد)2) نگرانی نسبت به حل مسائل (بیقراریها و بیتابیهای ذهنی که امان فرد را می برّد و فرد نسبت به حل مسائل خود بیمناک و نگران میشود،به ویژه اگر آن مسائل جدّی باشند، حتّی ضربان و تپش قلب را افزایش میدهند.)3) گرفتاری ذهنی مستمرّ (گرفتاری ذهنی مستمرّ در ارتباط با مسائل، لرزش شدید بدن در هنگام رویارویی با یک مسئله و وقتی مسئله حل نمیشود ، فرد دچار سردردمیگردد.)
سوّم : تظاهرات اندیشه
به معنای1)احساس تشنگی و گرسنگی (احساس تشنگی و گرسنگی شدید پس از یک فعّالیت ذهنی و به فکر فرو روی همراه با احساس فرسودگی تدریجی و در حسرت کسانی به سر بردن که همیشه در حال یقین زندگی میکنند.) 2)سردرد ،افزایش تپش قلب و احساس خشکی دهان (افزایش ضربان و تپش قلب و احساس خشکی در دهان ناشی از شدّت اندیشه ها و جدّی بودن مسائل و دچار شدن به سردرد وقتی مسئله حل نمیشود)
چهارم : بیمناکی
به معنای1)فراموشی و ضعف حافظه (بیمناکی و نگرانی نسبت به حل مسائل خود، فراموشی و ضعف حافظه کلافه کننده افزایش ضربان و تپش قلب ناشی از جدی بودن مسائل و سرانجام احساس تنهایی برآمده از مسائل فکری شدید ) 2)تردید و سرگشتگی (گرفتاری شکّ و تردید در حل مسائل و سرگشتگی آن چنانی که فرد احساس میکند یقینش را کاملا از دست داده است.) 3)احساس خستگی (احساس خستگی و ناتوانی مستمرّ و فرسودگی تدریجی و ناامیدی ازخود وقتی مسأله حل نمیشود و فرد در حسرت کسانی به سر میبرد که همیشه در حال یقین زندگی میکنند)
پنجم :گردش اندیشه
به معنای1)اندیشه گردی (گردش اندیشه به هرطرفی هنگام روبروشدن با مسأله و احساس گرسنگی عجیب پس از یک فعّالیت ذهنی ) 2)لرزش بدن (لرزش شدید بدن در هنگام رویارویی با یک مسأله و به فکر فرورفتن )
ششم :احساس تنهایی
به معنای1)دلشورگی و دلنگرانی (بیمناکی و نگرانی نسبت به حل مسائل خود، احساس دلشورگی و دلنگرانی دایمی ، گردش اندیشه به هرطرف هنگام روبرو شدن با مسأله، و سرانجام احساس تنهایی ناشی از مسائل فکری شدید ) 2)احساس تحت فشار بودن برای فعّالیت (احساس تحت فشار بودن دائمی برای انجام فعّالیت و جنب و جوش و لرزش بدن شدید در هنگام رویارویی با یک مسأله)
بر پایهٔ آنچه بیان شد هماویختگی درونی حیطه های ششگانهٔ پارادایم مبتنی بر پیشینهٔ تحقیق از یک طرف و طرح اصطلاح «هیجان اندیشه» به منزلهٔ برایند روانسنجانه و هفتمین حیطهٔ پارادایم مزبور از دیگر سو به آن معناست که این پارادایم به طور اعمّ و «هیجان اندیشه» به طور اخصّ تبیین کنندهٔ خلاقیت است. امّا این پایه های نظری و روانسنجی جایگزین پژوهش نمیشود. از این رو، رابطهٔ میان «هیجان اندیشه» با «خلّاقیّت» باید در بوتهٔ آزمایش و پژوهش واقع شود.حال آنکه اصطلاح «هیجان اندیشه» به عنوان یک مفهوم جدید در ادبیّات روانشناختی ، بالطّبع تاکنون مورد هیچ گونه پژوهشی قرار نگرفته است. بنابراین در این بررسی پژوهشی رابطهٔ میان «هیجان اندیشه» با «خلّاقیّت» برای نخستین بار در تاریخ مطالعات روانشناختی انجام می یابد.
منابع
کاظمی حقیقی،ناصرالدّین (1373) ریشه های شناختی و محیطی خلّاقیّت، مجلّهٔ استعدادهای درخشان ،سال سوّم ،شمارهٔ 2 صفحات 122_ 125
کاظمی حقیقی،ناصرالدّین (1376الف) شخصیّت نوجوانان مستعد(2)، مجلّهٔ استعدادهای درخشان ،سال ششم ،شمارهٔ 1 صفحات 32_ 41
کاظمی حقیقی،ناصرالدّین (1376ب) روان شناسی کودکان تیزهوش و روشهای آموزش ویژه، سایه نما، تهران، صفحات 39_41
منصور،محمود (1372) گسترهٔ کنونی خلّاقیت ،مجلّهٔ استعدادهای درخشان ،سال دوّم،شمارهٔ 2 صفحات117_125
Amabile, Teresa M. (1983) Creativity: Effects of Motivational Orientation on Creative Writers.
Amabile, Teresa M. (1988). From individual creativity to organizational innovation. In Kjell Gronhaug [Kjell Grnhaug]; Geir Kaufmann (Eds.), Innovation: A cross-disciplinary perspective (pp. 136-166). Oslo, Norway: Norwegian University Press.
Amabile, Teresa M. (1997). Entrepreneurial creativity through motivational synergy. Journal of Creative Behavior, 31 (1), pp. 18-26.
Amabile, Teresa M.; Gryskiewicz, Stanley S. (1988). Creative resources in the R&D laboratory: How environment and personality affect innovation. In Robert L. Kuhn (Ed.), Handbook for creative and innovative managers (pp. 501-524). New York: McGraw-Hill Book Company.
Arnone, Marilyn P.(2003) Using Instructional Design Strategies To Foster Curiosity
Armstrong, Thomas (1998) Awakening Genius in the Classroom.
Bachtold, Louise M. (1980). Psychoticism and creativity. Journal of Creative Behavior, 14 (4), pp. 242-248.
Bachtold, Louise M.; Werner, E. (1973). Personality characteristics of creative woman. Perceptual and Motor Skills, 36, pp. 311-319.
Balkin, Alfred. (1990). What is creativity? What is it not?. Music Educators Journal, 76 (9) , pp. 29-32.
Barron, Frank X. (1955). The disposition towards originality. Journal of Abnormal and Social Psychology, 51 , pp. 478-485.
Basadur, Min; Wakabayashi, Mitsuru; Graen, George B. (1990). Individual problem-solving styles and attitudes toward divergent thinking before and after training. Creativity Research Journal, 3 (1) , pp. 22-32.
Bloomberg, Morton. (1971). Creativity as Related to Field Independence and Mobility Journal of Genetic Psychology, 118, 1, 3-12.
Bornstein, Marc H., Ed.; Davidson, Lucy, Ed.; Keyes, Corey L. M., Ed.; Moore, Kristin A., Ed.( 2003) Well-Being: Positive Development across the Life Course.
Bouchard, Thomas J. (1972). Training, motivation, and personality as determinants of the effectiveness of brainstorming groups and individuals. Journal of Applied Psychology, 56 (4), pp. 324-331.
Bouchard, Thomas, Jr.; Hur, Yoon-Mi. (1998). Genetic and environmental influences on the continuous scales of the Myers-Briggs Type Indicator: An analysis of twins reared apart. Journal of Personality, 66 (2), pp. 135-149.
Brockmeyer, Gretchen A. (1987). Creativity in Movement.Journal of Teaching in Physical Education, v6 n3 p310-19.
Bruhn, John G.; Bunce, Harvey, III; Greaser, Robert C. (1969). A comparison of 'real' vs.’ideal' self with a self-actualization inventory. Journal of Psychology, 53 (3), pp. 159-164.
Bull, Kay S.; Montgomery, Diane; Baloche, Lynda. (1995). Teaching creativity at the college level: A synthesis of curricular components perceived as important by instructors. Creativity Research Journal, 8 (1), pp. 83-89.
Burma, John H. (1946).Humor as a technique in race conflict. American Sociological Review , 11, pp.710-715.
Carson, David K. (1999). Counseling. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 395-402). San Diego, CA: Academic Press.
Child, Irvin L. (1965). Personality correlates of esthetic judgment in college students. Journal of Personality, 33, pp. 476-511.
Clapham, Maria M. (2004). The Convergent Validity of the Torrance Tests of Creative Thinking and Creativity Interest Inventories Educational and Psychological Measurement, v64 n5 p828-841.
Conti, Regina; Coon, Heather; Amabile, Teresa M. (1996). Evidence to support the componential model of creativity: Secondary analysis of the three studies. Creativity Research Journal, 9 (4), pp. 385-389.
Conti, Regina; Amabile, Theresa. (1999). Motivation/Drive. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 2 I - Z, Indexes (pp. 251-259). San Diego, CA: Academic Press.
Conway, Terry L.; Vickers, Ross R.; French, John R. P., Jr. (1992). An application of person-environment fit theory: Perceived verses desired control. Journal of Social Issues, 48 (2), pp. 95-107.
Cramond, Bonnie (1994a) The Relationship between Attention-Deficit Hyperactivity Disorder and Creativity.
Cramond, Bonnie (1994b) Attention-Deficit Hyperactivity Disorder and Creativity--What Is the Connection?Journal of Creative Behavior, v28 n3 p193-210.
Cramond, Bonnie (1995) The Coincidence of Attention Deficit Hyperactivity Disorder and Creativity. Attention Deficit Disorder Research-Based Decision Making Series
Cramond, Bonnie. (2001). Interview with E .Paul Torrance on creativity in the last and next millennia. Journal of Secondary Gifted Education, 12 (3), pp. 116.
Csikszentmihalyi, Mihaly. (1990) .The domain of creativity. In Mark A.Runco; Robert S. Albert (Ed.), Theories of creativity (pp. 190-212). Newbury Park, CA: SAGE Publications Incorporated.
Csikszentmihalyi, Mihaly. (1996). The creative personality. Psychology Today, 29 (4), pp. 36 - 41.
Dacey, John S. (1989). Fundamentals of creative thinking. Lexington, MA: Lexington Books.
Davis, Gary A. (1982). A model for teaching for creative development. Roeper Review, 5 (2) , pp. 27-29.
Davis, Gary A. (1989). Testing for creative potential. Contemporary Educational Psychology, 14, pp. 257-274.
Davis, Gary A. (1999). Barriers to creativity and creative attitudes. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 165-174). San Diego, CA: Academic Press.
Dettmer, Peggy. (1981). Improving teacher attitudes toward characteristics of the creatively gifted. Gifted Child Quarterly, 25 (1), pp. 11-16.
Diamond, Stephen A. (1996). Anger, madness, and the demonic: The psychological genesis of violence, evil, and creativity. Albany, NY: State University of New York Press.
Diem, Liselott (1991) The Important Early Years: Intelligence through Movement Experiences.
Dodds, Patt. (1978). Creativity in Movement: Models for Analysis.Journal of Creative Behavior, v12 n4 p265-73.
Drew, Walter F. (1992) Let's Play with Our Children! Child Care Information Exchange, n85 p36-37
Dudek, Stephanie Z. (1974). Creativity in young children: Attitude or ability. Journal of Creative Behavior, 8 (4), pp. 282-292.
Dudek, Stephanie Z.; Chamberland-Bouhadana, G. (1984). Primary process in creative persons. Journal of Personality Assessment, 46 (3), pp. 239- 247.
Dudek, Stephanie Z. [Dudek, StÄphanie Z.]; Cote, Remi. (1994). Problem finding revisited. In Mark A. Runco (Ed.), Problem finding, problem solving and creativity (pp. 130-150). Norwood, NJ: Ablex.
Dudek, Stephanie Z.; Royer, Sylvie. (1991). Personality determinants of the commitment to the profession of art. Creativity Research Journal, 4 (4), pp. 367-389.
Dudek, Stephanie Z. [Dudek, StÄphanie Z.]; Berneche, Rene [BernÅche, RenÄ]; Huguette, Berube [Huguette, BÄrubÄ]; Royer, Sylvie. (1991). Personality determinants of the commitment to the profession of art. Creativity Research Journal, 4 (4) , pp. 367-389.
Dunbar, Kevin. (1999). Science. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 2 I - Z, Indexes (pp. 525-532). San Diego, CA: Academic Press.
Dunn, Bruce R.; Vancleave, Rebecca; Hynes, Diane (1984). The relation of the Myers-Briggs Type Indicator to closure speed. Journal of Psychological Type, 8 , pp. 45-47.
Ekvall, Goran [Gِron]. (1972). A study of two creativity tests. Stockholm, Sweden: Swedish Council for Personnel Administration.
Evered, Roger D. (1977). Organizational activism and its relation to 'reality' mental imagery. Human Relations, 30 (4) , pp. 311-334.
Ewing, James H.; Gillis, Carol A.; Ebert, John N.; Mathews, Hugh M. (1975). Profile of perceptual-cognitive traits and personality style of possible relevance to creative productivity. Perceptual and Motor Skills, 40 (3), pp. 711-718.
Ewing, Michael T.; Napoli, Julie; West, Douglas C. (2000-2001). Creative personalities, processes, and agency philosophies: Implications for global advertisers. Creativity Research Journal, 13 (2), pp. 161-170.
Feist, Gregory J. (1999). Autonomy and independence. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 157-163). San Diego, CA: Academic Press.
Feldhusen, John F. (1995). Creativity: A knowledge base, metacognitive skills, and personality factors. Journal of Creative Behavior, 29 (4), pp. 255-268.
Ferch, Shann R.; St. John, Iris; Reyes, Raymond; Ramsey, Marleen (2006). Person-to-Person Learning: A Form of Creativity in Education. Journal of Humanistic Counseling, Education and Development, v45 n2 p148.
Fishkin, Anne S.; Johnson, Aileen S. (1998). Who is creative? Identifying children's creative abilites. Roeper Review, 21 (1) , pp. 40-47.
Fonseca, Jennifer. (2002). A study of Mother Teresa's creative problem solving process for social change in the Indian setting. Unpublished masters project, State University of New York College at Buffalo; International Center for Studies in Creativity, Buffalo, NY.
Forisha, Barbara L. (1978). Mental imagery and creativity: Review and speculations. Journal of Mental Imagery, 2 (2), pp. 209-238.
Forisha, Barbara L. (1983). Relationship between creativity and mental imagery: A question of cognitive style? In Sheikh, Annes A. (Ed.), Imagery: Current theory, research, and application (pp. 310-339). New York: John Wiley & Sons.
Galbraith, Judy; Wentzel, Katrina. (2001). Sailing on the Winds of Creativity: Recognizing & Supporting Social/Emotional Needs of Creatively Gifted Children.Understanding Our Gifted, v13 n4 p3-6.
Gautschi, Ted. (2001). Invest in creativity. Design News, 56 (12), pp. 135.
Gedo, John E. (1997). Psychoanalytic theories of creativity. In Mark A. Runco (Ed.). the creativity research handbook, volume one (pp. 29-40). Cresskill, NJ: Hampton Press.
Gelade, Garry. (1997). Creativity in conflict: The personality of the commercial creative. Journal of Genetic Psychology, 158 (1), pp. 67-78.
Goldsmith, Ronald E. (1984). Personality characteristics associated with adaption-innovation. Journal of Psychology, 117, pp. 159-165.
Goldsmith, Ronald E. (1985). Sensation seeking and the sensing-intuition scale of the Myers-Briggs Type Indicator. Psychological Reports, 56 (2), pp. 581-582.
Gordon, Edwin E. (1989). Audiation, Music Learning Theory, Music Aptitude, and Creativity. Suncoast Music Education Forum on Creativity, p.75-81.
Gough, Harrison G. (1976). Studying creativity by means of word association tests. Journal of Applied Psychology, 61 (3), pp. 348-353.
Gowan, John C. (1978). Creativity and Gifted Child Movement Journal of Creative Behavior, 12, 1, 1-13.
Graves, Grant O.; Ingersoll, Ralph W.; Evans, Lloyd R. (1967). The creative medical student: A descriptive study. Journal of Creative Behavior, 1 (4), pp. 371-382.
Greenberg, Daniel(1992) A New Look at Schools
Guilford, J. P. (1979). Some incubated thoughts on incubation. Journal of Creative Behavior, 13 (1), pp. 11-8.
Halpin, Gerald; Halpin, Glennelle. (1973). The effect of motivation on creative thinking abilities. Journal of Creative Behavior, 7 (1), pp. 51-53.
Helson, Ravenna. (1973). Heroic and tender modes in women authors of fantasy. Journal of Personality, 41 (4), pp. 493-512.
Helson, Ravenna. (1999). A longitudinal study of creative personality in women [Special issue: Longitudinal studies of creativity]. Creativity Research Journal, 12 (2), pp. 89-101.
Henry, Jane. (1991). Making sense of creativity. In Henry, Jane (Ed.), Creative Management (pp. 3-11). London: Sage Publications.
Herr, Kay U. (1981). Guided Imagery in the Classroom: An Enhancement to Learning.
Herrmann, Ned. (1991). The creative brain. Journal of Creative Behavior, 25 (4), pp. 275-295
Heinzen, Thomas E. (1995). Ethical evaluation bias [Special issue: Attributional approach to creativity]. Creativity Research Journal, 8 (4), pp. 417-422.
Hill, Rebecca(1992) Finding Creativity for Children
Hinton, Bernard L. (1971). Personality factors and resistance to the effects of frustrations on creative problem-solving performance. Journal of Creative Behavior, 5 (4), pp. 267-269.
Hoffman, William C. (1995). The Dialectics of Giftedness: Gifted Intellect and Creativity Roeper Review, v17 n3 p201-06.
Huitt, W. G. (1992). Problem solving and decision making: Consideration of individual differences using the Myers-Briggs Type Indicator. Journal of Psychological Type, 24, pp. 33-44.
Hunsaker, Scott L.;Callahan, Carolyn M.(1995). Creativity and Giftedness: Published Instrument Uses and Abuses.Gifted Child Quarterly, v39 n2 p110-14.
Hurst, David K.; Rush, James C.; White, Roderick E. (1991). Top management teams and organizational renewal. In Henry, Jane (Ed.), Creative management (pp.232-253). Newbury Park, CA: SAGE Publications.
Innamorato, Gino. (1998). Creativity in the development of scientific giftedness: Educational implications. Roeper Review, 21 (1) , pp. 54-60.
Isaksen, Scott G. (1977). The degree of relatedness of four creative personality factors with ideational fluency of intermediate grade children. Unpublished masters thesis, State University College at Buffalo; Interdisciplinary Center for Creative Studies, Buffalo, NY
James, Keith. (1995). Goal conflict and originality of thinking. Creativity Research Journal, 8 (3), pp. 285-290.
Jensen, Linda Rae. (1973). The Relationships Among Mathematical Creativity, Numerical Aptitude and Mathematical Achievement.
Jurcovç, Marta; Zelina, Miron. (1993). Barriers of personality creativization. Studia Psychologica: The Journal of Basic Research in Psychological Sciences, 35 (1), pp. 33-40.
Kabanoff, Boris; Bottger, Preston. (1991). Effectiveness of creativity training and its relation to selected personality factors. Journal of Organizational Behaviour, 12, pp. 235-248.
Kawenski, Mary. (1991). Encouraging creativity in design. Journal of Creative Behavior, 25 (4), pp. 263-266.
Kazemi Haghighi, Nasseroddin (2007).The hexahedral paradigm of creative personality:"A review of sixty years of literature for the 21st century,” World Council for Gifted and Talented Children, 17th Biennial World Conference.
Kazemi Haghighi, Nasseroddin. (2008a)) New Directions in the hexahedral paradigm of creative personality 10th Asia Pacific Conference on Giftedness
Kazemi Haghighi, Nasseroddin. (2008b) Gender differences in relationship between “Emotion of Thought” and creativity among adolescent gifted and talented10th Asia Pacific Conference on Giftedness
Kazemi Haghighi, Nasseroddin. (2008c) “Educational Directions in the Hexahedral Paradigm of Creativity” the International Conference on Excellence in Education 2008: Future Minds and Creativity
Keller, Robert T. (1984). A cross-national validation study toward the development of a selection battery for research and development professional employees. IEEE Transactions on Engineering Management, 31 (4), pp. 162 - 165.
Keller, Robert T.; Holland, Winford E. (1978). Individual characteristics of innovativeness and communication in research and development organizations. Journal of Applied Psychology, 63 (6), pp. 759-762.
Khire, Usha. (1979). The three gifted Case studies. Research Bulletin, 9 (3 & 4), pp. 31- 39.
Knox, Bobbie J.;Glover, John A.(1978). A Note on Preschool Experience Effects on Achievement, Readiness, and Creativity Journal of Genetic Psychology, 132, 1, 151-2.
Kollen, Patsy Phillips (1984) Creativity and Critical Thinking.
Kurtzberg, Terri R.; Amabile, Teresa M. (2001). From Guilford to creative synergy: Opening the black box of team-level creativity. Creativity Research Journal, 13 (3 and 4), pp. 285-294.
Landau, Erika; Maoz, Benjamin. (1978). Creativity and self-actualization in the aging personality. American Journal of Psychotherapy, 32 (1) , pp. 117-127.
Lang, R. J.; Ryba, K. A. (1976). The identification of some creative thinking parameters common to the artistic and musical personality. British Journal of Educational Psychology, 46 (11) , pp. 267-279.
Leith, G.(1972) The Relationships Between Intelligence, Personality and Creativity Under Two Conditions of Stress. British Journal of Educational Psychology, 42 pt 3, 240-7.
Lett, W.R.; Williams, A.J.; Poole, M.E. (1979). The achievement drive and ego strength of highly creative adolescents. Journal of Psychology, 102 , pp. 263-266.
Levine, Jacob; Redlich, Frederick C. (1955). Failure to understand humor. Psychoanalytic Quarterly, 24, pp. 560-572.
Levine, Jacob; Redlich, Frederick C. (1960). Intellectual and emotional factors in appreciation of humor.journal of psychology, 62, pp.25-35.
Levy jerr. (1983). Highlights of Research on Right and Left Hemispheres of the Brain Educational Leadership, v40 n4 p68.
Lubin, Ellen.(1979). Motor Creativity of Preschool Deaf Children.
Lubin, Ellen; Sherrill, Claudine. (1977). Motor Creativity of Preschool Children on the London Trestle Tree Apparatus.
Lubin, Ellen; Sherrill, Claudine. (1980). Motor Creativity of Preschool Deaf Children American Annals of the Deaf, v125 n4 p 460-66.
Lucky, Sharon. (1990). Music--Movement--Make-Believe: The Link between Creativity and Thinking Skills.
Ludowise, Kathleen Duck. (1985). Movement to Music: Ten Activities that Foster reativity.Childhood Education, v62 n1 p40-43.
Mace, Mary-Anne. (1997). Toward an understanding of creativity through a qualitative appraisal of contemporary art making [Special issue: Creativity, art, and artists]. Creativity Research Journal, 10 (2 & 3) , pp. 265-278.
MacKinnon, Donald W. (1975). IPAR's contribution to the conceptualization and study of creativity. In Irving A. Taylor; J. W. Getzels (Eds.), Perspectives in creativity (pp. 60-89). Chicago, IL: Aldine Pub. Co.
Maddi, Salvatore R.; Hoover, Marlin; Kobasa, Suzanne C. (1982). High activation and internal orientation as factors in creativity. Journal of Creative Behavior, 16 (4), pp. 250-255.
Magyari-Beck, Istvan. (1988). New concepts about personal creativity. Creativity and Innovation Management, 1 , pp. 121-126.
Maker, C. June. (1993). Creativity, Intelligence, and Problem Solving: A Definition and Design for Cross-Cultural Research and Measurement Related to Giftedness. Gifted Education International, v9 n2 p68-77.
Masten, William G. (1989). Creative self-perceptions of Mexican American children. Psychological Reports, 64 (2), pp. 556-558.
McClelland, David C. (1987). Characteristics of successful entrepreneurs. Journal of Creative Behavior, 21 (3), pp. 219-233.
Md-Yunus, Sham'ah (2007). How Parents Can Encourage Creativity in Children,Childhood Education, v83 n4 p236.
Meadow, Arnold; Parnes, Sidney J. (1959). Evaluation of training in creative problem solving. Journal of Applied Psychology, 43 (3), pp. 189-194.
Mehr, David G.; Shaver, Phillip R. (1996). Goal structures in creative motivation. Journal of Creative Behavior, 30 (2), pp. 77-104.
Merrifield, P. R.; and others. (1964). Aptitudes and personality measures related to creativity in seventh-grade children. Studies of high-level personnel.
Meyer, Andrea. (1991). Strategies for stimulating innovation in your organization. In Tudor Rickards; Patrick Colemont; Per Groholt [Per Grّholt]; Marjorie Parker; Hans Smeekes (Eds.), Creativity and innovation: Learning from practice (pp. 15-20). Delft, The Netherlands: Innovation Consulting Group TNO.
Miller, Arthur I. (1992). Scientific creativity: A comprehensive study of Henri Poincar and Albert Einstein. Creativity Research Journal, 5 (4), pp. 385-418.
Mudd, Samuel. (1986). Analytic review of research on Kirton Adaption-Innovation Inventory (KAI) [MS no .2775]. Social and Behavioral Sciences Documents, 16 (2).
Naglieri, Jack A.; Kaufman, James C. (2001). Understanding Intelligence, Giftedness and Creativity Using the PASS Theory Roeper Review, v23 n3 p151-56
Nemiro, Jill. (1997). Interpretive artists: A qualitative exploration of the creative process of actors [Special issue: Creativity, art, and artists]. Creativity Research Journal, 10 (2 & 3), pp. 229-239.
Nezu, Arthur M. (1986). Efficacy of a social problem-solving therapy approach for unipolar depression. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 54 (2), pp. 196-202.
Niaz, Mansoor; De Nunez, Grecia Saud (1991) The Relationship of Mobility-Fixity to Creativity, Formal Reasoning and Intelligence Journal of Creative Behavior, v25 n3 p205-17.
Niaz, Mansoor; De Nunez, Grecia Saud; De Pineda, Isangela Ruiz. (2000). Academic Performance of High School Students as a Function of Mental Capacity, Cognitive Style, Mobility-Fixity Dimension, and Creativity. Journal of Creative Behavior, v34 n1 p18-29.
Nicholls, John G. (1972). Creativity in the person who will never produce anything original and useful: The concept of creativity as a normally distributed trait. American Psychologist, 27 (8), pp. 717-727.
Ochse, R. (1990). Before the gates of excellence: The determinants of creative genius . Cambridge, England: Cambridge University Press.
O'Connell, Walter E.(1969) Creativity in Humor. J Soc Psychol, 78, 237-241.
OHaire, Trula D. [O'Haire, Trula D.]; Marcia, James E. (1980). Some personality characteristics associated with Ananda Marga meditators: A pilot study. Perceptual and Motor Skills, 51 , pp. 447-452.
OHara, Linda, A. [O'Hara, Linda, A.]; Sternberg, Robert, J. (1999). Learning styles. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 2 I - Z, Indexes (pp. 147-153). San Diego, CA: Academic Press.
Osaze, Jana D. (1980). The Psychology of Teaching Psychology New Directions for Community Colleges, v8 n3 p83-89.
Oxman-Michelli, Wendy(1991) Critical Thinking as Creativity. Resource Publication Series 4 No. 5.
Parnes, Sidney J. (1971). Creativity: Developing human potential. Journal of Creative Behavior, 5 (1), pp. 19-35.
Philipp, Joan A. (1969). Comparison of Motor Creativity with Figural and Verbal Creativity, and Selected Motor Skills Res Quart AAHPER, 40, 1, 163-173.
Powers, Robin. (1998). Psychology, pedagogy, and creative expression in a course on evil [Special Issue: Interdisciplinarity, the psychology of art, and creativity]. Creativity Research Journal, 11 (1), pp. 61-68.
Puccio, Gerard J.; Chimento, Melanie D. (2001). Implicit theories of creativity: Laypersons' perceptions of the creativity of adaptors and innovators. Perceptual and Motor Skills, 92 (3), pp. 675-681.
Quaglia, Russell J. (2000) Making an Impact on Student Aspirations: A Positive Approach to School Violence. NASSP Bulletin, v84 n614 p56-60
Radford, Mike. (2004). Emotion and Creativity. Journal of Aesthetic Education, v38 n1 p53-64.
Redfearn, Joseph; Storr, Anthony. (1992). The exploding self: the creative and destructive nucleus of the personality. Wilmette, Illinois: Chiron Publications.
Reiter-Palmon, Roni; Mumford, Michael; Threlfall, K. Victoria. (1998). Solving everyday problems creatively: The role of problem construction and personality type. Creativity Research Journal, 11 (3), pp. 187-197.
Renner, Vivian; Renner, John C. (1971). Effects of a creativity training program on stimulus preferences. Perceptual and Motor Skills, 33, pp. 872-874.
Renzulli, Joseph S.; Owen, S. V.; Callahan, C. M. (1974). Fluency, flexibility, and originality as a function of group size. Journal of Creative Behavior, 8 (2), pp. 107-113.
Richards, Ruth; Kinney, Dennis K. (1990). Mood swings and creativity. Creativity Research Journal, 3 (3), pp. 202-217.
Richardson, Arthur G.; Crichlow, Jennifer L.(1995) . Subject Orientation and the Creative Personality. Educational Research, v37 n1 p71-78.
Roe, Anne. (1951). A study of imagery in research scientists. Journal of Personality, 19, pp. 459-470.
Roy, Debdulah Dutta. (1996). Personality model of fine artists. Creativity Research Journal, 9 (4) , pp. 391-393.
Rubenson, Daniel L.; Runco, Mark A. (1995). The psychoeconomic view of creative work in groups and organizations. Creativity and Innovation Management, 4 (4), pp. 232-241.
Runco, Mark A. (1993). Divergent Thinking, Creativity, and Giftedness.Gifted Child Quarterly, v37 n1 p16-22.
Runco, Mark A. (1999a). A longitudinal study of exceptional giftedness and creativity [Special issue: Longitudinal studies of creativity]. Creativity Research Journal, 12 (2), pp. 161-164.
Runco, Mark A. (1999b). Self-Actualization. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 2 I - Z, Indexes (pp. 533-536). San Diego, CA: Academic Press.
Runco, Mark A.; Albert, Robert S. (Eds.). (1990). Theories of creativity. Newbury Park, CA: Sage.
Russ, Sandra W. (1999). Emotion/Affect. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 659-668). San Diego, CA: Academic Press.
Ryan, Richard M.; Deci, Edward L. (2000). Self-determination theory and the facilitation of intrinsic motivation, social development, and well-being. American Psychologist, 55 (1), pp. 68-78.
Sak, Ugur (2004) About Creativity, Giftedness, and Teaching the Creatively Gifted in the Classroom. Roeper Review, v26 n4 p216
Saltford, Richard. (1981). Assessment of Needs, Resources and Linkages for Creativity and Giftedness.
Sandblom, Philip. (1997). Creativity and disease: How illness affects literature, art and music. New York: Marionboyars Publishers.
Sarnoff, David P.; Cole, Henry P. (1983). Creativity and personal growth. Journal of Creative Behavior, 17 (2) , pp. 95-102.
Schaeffer, C. E.; And Others. (1976). Intercorrelations Among Measures of Creativity, Openness To Experience And Sensation Seeking In A College Sample College Student Journal, 10, 4, 332-339.
Schempp, Paul G.; Cheffers, John T. F. (1982). Influence of Decision-Making by Elementary Children on Attitudes, Creativity, Motor Skills, and Self-Concept.
Schiever, S. W. (1985). Creative personality characteristics and dimensions of mental functioning in gifted adolescents. Roeper Review, 7 (1), pp. 223-226.
Schubert, Daniel S. P. (1977). Boredom as an antagonist of creativity. Journal of Creative Behavior, 11 (4), pp. 233-240.
Schubert, Daniel S. P.; Biondi, A. M. (1977). Creativity and mental health: Part III - creativity and adjustment. Journal of Creative Behavior, 11 (3) , pp. 186-197.
Scipio, William J. (1971). Divergent thinking: A complex function of interacting dimensions of extraversion-introversion and neuroticism-stability. British Journal of Psychology, 62 (4), pp. 545-550.
Selby, Edvin C. Shaw, Emily J.Houtz, John C. (2005). The Creativity Personalty. Gifted Child Quarterly, v49 n4 p300.
Shein, Dina (1999) Intelligent Behavior, Art Costa, and the Role of the Library Media Specialist. School Library Media Activities Monthly, v15 n5 p28-30.
Sheldon, Kennon M. (1995a). Creativity and goal conflict. Creativity Research Journal, 8 (3), pp. 299-306.
Sheldon, Kennon M. (1995b). Creativity and self-determination in personality. Creativity Research Journal, 8 (1), pp. 25-36.
Sheldon, Kennon M. (1999). Conformity. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 341-346). San Diego, CA: Academic Press
Sher, Beverly et al (1992) Developing a Scope and Sequence in Science for High Ability Learners K-8. Developing Science Curriculum for High Ability Learners K-8.
Simonton, Dean Keith. (1995). Exceptional personal influence: An integrative paradigm [Special issue: Attributional approach to creativity]. Creativity Research Journal, 8 (4), pp. 371-376.
Simonton, Dean Keith. (1999). Origins of genius: Darwinian perspectives on creativity . New York: Oxford University Press.
Skinner, Nicholas F. (1996). Behavioral implications of adaption-innovation: II .Adaption-innovation and motivation for uniqueness. Social Behavior and Personality, 24 (3), pp. 231-234.
Slabbert, Johannes. (1994). Creativity in education revisited: Reflection in aid of progression. Journal of Creative Behavior, 28 (1) , pp. 60-75.
Smilansky, Jonathan; Halberstadt, Naftali. (1986). Inventors versus problem solvers: An empirical investigation. Journal of Creative Behavior, 20 (3), pp. 183-201.
Smith, Ewart E.; Knight, Stanford S. (1959). Effects of feedback on insight and problem solving efficiency in training groups. Journal of Applied Psychology, 43 (3), pp. 209-211.
Smith, Gudmund J. W.; Carlsson, Ingegerd. (1987). A new creativity test. Journal of Creative Behavior, 21 (1), pp. 7-14.
Smith, I. Leon. (1970). Associational Achievement, Aptitude, and Creativity Educational and Psychological Measurement, 30, 4, 999-1000.
Spotts, Nina R. (1972). Divergent Cognitive Styles in Academic Overachievers. (ED079645)
Stafford, Sue P. (1998). Capitalizing on Careabouts to Facilitate Creativity. Creativity and Innovation Management, 7 (3), pp. 159-167.
Stein, Morris I. (1983). The creative process and the synthesis and dissemination of knowledge. In Spencer A. Ward; Linda J. Reed (Eds.), Knowledge, structure and use: Implications for synthesis and interpretation (pp. 365-396). Philadelphia, PA: Temple University Press.
Sternberg, Robert J. (1988). Mental self-government: A theory of intellectual styles and their development. Human Developement, 3 (4), pp. 197-221.
Sternberg, Robert J.; Tardif, Twila Z. (1989). What do we know about creativity? In Robert J. Sternberg (Ed) The nature of creativity. (pp. 429-440).Cambridge University Press.
Sternberg, Robert J.; Lubart, Todd I. (1992). Creativity: Its nature and assessment school Psychology International, 13 (3) , pp. 243-253.
Sternberg, Robert J.; Lubart, Todd I. (1993).Creative Giftedness: A Multivariate Investment Approach. In Donald J Treffinger, Creativity and Giftedness. (pp 141-155) Thousand Oaks, California Corwin Press.
Sternberg, Robert J.; Lubart, Todd I. (1995). Defying the crowd: Cultivating creativity in a culture of conformity. New York: Free Press.
Stohs, Joanne M. (1991). Young adult predictors and midlife outcomes of "starving artists" career: A longitudinal study of male fine artists. Journal of Creative Behavior, 25 (2), pp. 92-105.
Stokes, Patricia D. (1999). Learned variability levels: Implications for creativity [Special issue: Creativity and deviance]. Creativity Research Journal, 12 (1), pp. 37-45.
Street, W. R. (1974). Brainstorming by individuals, co-acting and interacting groups. Journal of Applied Psychology, 59 (4), pp. 433-436.
Tear, D. G. (1981). The human components of creative behavior. In Stanely S. Gryskiewicz (Ed.), Creativity Week 3, 1980 Proceedings (pp. 154-170). Greensboro, NC: Center for Creative Leadership.
Thalbourne, Michael A. (2000). Transliminality and creativity. Journal of Creative Behavior, 34 (3), pp. 193-202.
Therivel, William A. (1999). Why Mozart and not Salieri [Special Issue: Creativity and Deviance]. Creativity Research Journal, 12 (1), pp. 67-76.
Thurston, Becky, J.; Runco, Mark A. (1999). Flexibility. In Mark A. Runco; Steven R. Pritzker (Eds.), Encyclopedia of creativity: Vol. 1 A - H (pp. 729-731). San Diego, CA: Academic Press.
Tindall, Jeffry H.; Houtz, John C.; Hausler, Regina/Heimowitz, Shelly (1982). Processes of creative problem solvers in groups. Small Group Behavior, 13 (1) , pp. 109-116.
Torrance, E. Paul. (1971). some validity studies of two brief screening devices for studying the creative personality. Journal of Creative Behavior, 5 (2), pp. 94-103.
Torrance, E. Paul. (1972). Tendency to produce unusual visual perspective as a predictor of creative achievement. Perceptual and Motor Skills, 34 (3), pp. 911-915.
Torrance, E. Paul. (1995). Why fly? A philosophy of creativity. Greenwich, CT: Ablex.
Treffinger, Donald J (2004) Creativity and Giftedness. (Introduction to Creativity and Giftedness) Thousand Oaks, California Corwin Press.
Tucker, I. F. (1991). Predicting scores on the Rathus Assertiveness Schedule from the Myers-Briggs Type Indicator categories. Psychological Reports, 69 (2), pp. 571-576.
Van Hook, Cheryl W.; Tegano, Deborah W. (2002). The relationship between creativity and conformity among preschool children. Journal of Creative Behavior, 36 (1), pp. 1-16.
Waelsch, Salome G. (1994). The development of creativity [Special issue: Creativity and discovery in biomedical sciences]. Creativity Research Journal, 7 (3 & 4), pp. 249-264.
Walberg, Herbert J.; Rasher, Sue P.; Parkerson, Joann. (1979). Childhood and eminence. Journal of Creative Behavior, 13 (4), pp. 225-231.
Walker, A. Marie; Koestner, Richard; Hum, Andrew. (1995). Personality correlates of depressive style in autobiographies of creative achievers. Journal of Creative Behavior, 29 (2), pp. 75-94.
Wallace, R. Duncan. (1979). The Universal Action Pattern of the Mind and Self: A Unifier and Simplifier for All Forms of Learning.
Wang, Joanne Hui-Tzu. (2003). The Effects of a Creative Movement Program on Motor Creativity of Children Ages Three to Five.
Webster, Peter R. (1990). Creativity as Creative Thinking. Music Educators Journal, v76 n9 p22-28.
Welsh, George S. (1973). Perspectives in the study of creativity. Journal of Creative Behavior, 7 (4) , pp. 231-246.
Westby, Erik L.; Dawson V.L. (1995). Creativity: Asset or burden in the classroom? Creativity Research Journal, 8 (1), pp. 1-10.
White, Kinnard. (1968). Anxiety, extraversion-introversion, and divergent thinking ability. Journal of Creative Behavior, 2 (2), pp. 119-127.
Woodman, Richard W. (1981). Creativity as a construct in personality theory. Journal of Creative Behavior, 15 (1), pp. 43-66.
Yau, Cecilia. (1991). an essential interrelationship: healthy self-esteem and productive creativity.
Journal of Creative Behavior, v25 n2 p154-61.
York, Peter. (2000). Space for creativity, Management Today, (Sept), pp. 103.
Yuk, Keun Cheol; Cramond, Bonnie (2006).Program for Enlightened and Productive Creativity Illustrated with a Moire Patterns Lesson.Journal of Secondary Gifted Education, v17 n4 p272-283.
Zachopoulou, Evridiki;Trevlas, Efthimios; Konstadinidou, Elisavet. (2006). The Design and Implementation of a Physical Education Program to Promote Children's Creativity in the Early Years International Journal of Early Years Education, v14 n3 p279-294.
Ziv, Avner. (1984). Personality and a sense of humor, New York: Springer Publishing.
دیدگاه خود را بنویسید