ظهور خلّاقیّت در قلمرو هیجان در گسترة عاطفی قابل کاوش است. واکنشهای هیجانی درآویخته با جلوههای حرکتی و جنبوجوشآمیز، از خاستگاههای انگیزشی سرچشمه میگيرد.
به طور کلّی پايههاي عاطفي خلّاقیّت مورد بررسی واقع شده است. فرآیندهای عاطفی در تعامل یکپارچه با تواناییهای شناختی و خصایص شخصیّتی فراگیر، به تحقّق خلّاقیّت منجر میگردند.(راس،1999)[1] به تعبیر برخی محقّقان، زاویّة عاطفی خلّاقیّت شامل جنبههای «شهود»، «احساس»، «اندیشه» و «درک حسّی» میشود.(هرست و همكاران،1991) نقش جنبههای عاطفی و هیجانی در خلّاقیّت در حدّی است که حیطة عاطفی، یک قلمرو سدّ کننده از بروز خلّاقیّت بر شمرده شده است.(ديويس،1999)
بر پاية نتایج پژوهشها، ترديدي در وجود رابطة میان انگیزه و خلّاقیّت نيست.(هرست و همكاران،1991؛ اشترنبرگ و لوبار،1993) بررسی بیست وپنج سالة شخصیّت زنان خلّاق نشان داد که انگیزه از خصایص شخصیّتی نشأت میگیرد و به علاوه، خود یک عامل تعیینکننده برای عملکرد و رفتار خلّاقانه است.(هلسون،1999)[2]
بررسی شرح حال دانشجویان خلّاق در پزشکی آشكار ساخت که حتّی یک شاخص انگیزشی پیشبینی کننده برای نمرة خلّاقیّت نيز وجود دارد.(گريوس و همكاران،1967)[3] نقش انگیزه بر خلّاقیّت آن چنان محرز است که ابزارهای خاصّی نیز پیریزی شده است؛ از جمله «مقیاس انگیزة خلّاق» که از روایی و ظرفیّت غربالگری مناسبی برخوردار است.(تورنس،1971)
به طور کلّی انگیزه در کانون هر کوشش پرورشی ویژه برای خلّاقیّت جای میگیرد.(تورنس،1995)
فرد خلّاق همة وجود خود را به طور کامل وقف امور مورد علاقة خود میكند و انگیزة درونی فوقالعادهای بروز میدهد. انگیزة ذاتی و تعهّد درونی نسبت به یک آزمونه از ویژگیهای افراد خلّاق به شمار میآید.(نيكولز،1972؛ اشترنبرگ و تارديف،1989؛ سايكزنت ميهالي،1990؛ كنتي و آمابايل،1999)[4]
انگیزه در هر چهار حیطة خلّاقیّت یعنی فرد، فرآیند، فرآوری و فضا نقش دارد. افراد دارای خلّاقیّت بالا در هر چهار حیطه، انگیزه نشان میدهند؛ در حالی که افراد دارای خلّاقیّت پایین فقط در مورد فرآوری، انگیزه دارند.(مهر و شيور،1996)[5]
خلّاقیّت در برخی حوزهها نظیر تجارت، مقتضی وجود ترکیبی از انگیزة درونی و برونی است.(آمابايل،1997) یعنی انگیزة درونی و پاداش برونی سهمهایی اساسی در خلّاقیّت دارند.(استافورد،1998)[6]
انگيزههاي بنيادين مرتبط با خلّاقيّت دربرگيرندة اين مؤلّفههاست: اكتشاف، تجربهگرايي، ترجيح پيچيدگي، كنجكاوي، نوآوري، زيباييشناسي، تفرّد و ارتجال در كاركرد.
«نیاز به کشف» که چگونه یک پیوند جدید خلّاقانه میتواند شکل گیرد، دغدغة یک فرد خلّاق را تشکیل میدهد.(كاونسكي،1991)[7]
به طور کلّی افراد خلّاق نیاز به تجربه کردن کنجکاویشان دارند.(آرنون،2003)[8] از اين رو، پژوهشگران بر وجود «گشودهرويي در قبال تجارب» در میان افراد خلّاق تأکید میورزند.(اشترنبرگ و تارديف،1989؛ شريفي،1383؛ گلاد،1997)[9].
شخصیّت خلّاق، پیچیدگی را بر سادگی و شناختهشدگی ترجیح میدهد.(منصور،1372؛ نيكولز،1972) و از جانب دیگر به طور کلّی «روحیة شکّاکی» دارد. در مطالعة خصایص مؤلّفان و هنرمندان زن خلّاق نشان داده شد که آنها در مقایسه با دیگران «شکّاکتر» هستند.(بچتولد و ورنر،1973) «کنجکاوی» و «پرسشگری» افراد خلّاق همراه با «کاوشگری» معمولاً برای رفع شکّ و تردید و ارضای نیاز به روشنی است.(آرنون،2003) نیاز به روشنی و وضوح امور یک ویژگی انگیزشی مهمّ به شمار میآید که در شخصیّتهای خلّاق ملموس است.(كلر و هالند،1978) لذا بررسی تحوّل شخصیّت و زندگی و شرح حال بیش از سیصد نابغة برجستة تاریخی آشکار ساخت که «کنجکاوی» و «پرسشگری» از خصایص انگیزشی برجسته محسوب میشوند.(والبرگ و همكاران،1979)[10]
حیطة انگیزشی و عاطفی به خصیصة «نوآوری» نیز مربوط میگردد. فرد خلّاق ترجیح میدهد که رفتارهای غیر مرسومی از خود بروز دهد. جهتگیری نوآورانه به منزلة عنصري مهمّ در خلّاقیّت، در سوی دیگر خصیصة «سازشيابي» قرار میگیرد.( گلداسميت،1984؛ كلر و هالند،1978) بنابراین نوآوری و ترجیح رفتارهای غیر مرسوم باید از یک ریشة ژرف و ویژة شخصیّتی برخوردار باشد که از آن به عنوان «وحدت نامتعارف شخصیّت»[11] یاد کردهاند. بررسی فعّالیّتهای مکتوب و شخصیّت زنان نویسندة داستانهای تخیّلی نشان داد که خلّاقیّت آنها با یک «وحدت نامتعارف شخصیّت» توأم است.(هلسون،1973) پس «نوآوری» یک خصیصة شخصیّتی است که در پیوستاری (از کم تا زیاد) جای میگیرد.(ميدگلي و داولينگ،1978)[12]
بر پایة دستاوردهای مطالعاتی دو ملاک اساسی برای نوآوری و ابتکار وجود دارد: 1) «غیر عادی بودن» در گروهی که مورد مطالعه قرار میگیرد 2) تا حدّی «سازگار بودن با واقعیّت».(بارون، 1955)[13]
فرد خلّاق، به طور ذاتی از فرآیند پدیدآوری و خلق، لذّت میبرد.(سايكزنت ميهالي،1996) لذا ویژگی «اصالت» برای افراد خلّاق مورد تأکید پژوهشگران واقع شده است.(هيل،1992) بر اساس یک تک بررسی دوازده ساله استنباط میشود که گرایش به پدیدآوری عقاید ابتکاریتر، موجب فرآوری چشماندازهای بصری اصیلتر میگردد. از این رو گرایش به فرآوری چشمانداز بصری اصیل، شاخص پیشبینی خلّاقیّت است.(تورنس،1972(
تحلیل خصایص شخصیّتی «انیشتین» و «هنری پوانکاره» آشکار نمود که «جنبههای زیبایی شناختی» از ویژگیهای آنها بود.(ميلر،1992) در بررسی ارتباط قضاوت زیبایی شناختی با ویژگیهای شخصیّت آشکار شد که زمینه و سابقة هنری با قضاوت و ترجیح زیبایی شناختی مرتبط است؛ علی رغم آن که ویژگیهای قابل پیشبینی و غیر قابل پیشبینی شخصیّتی را ارایه می دهد.(چايلد،1965)[14]
در پژوهشی مبتنی بر «فهرست سازشيابي - نوآوری کرتون» و یک مقیاس مربوط به انگیزة تفرّد یافت شد که نوآوران در مقایسه با سازشيابندگان نمرات بالاتری در «انگیزة تفرّد» به دست آوردند.(اسكينر،1996) در برخی مطالعات، نیاز به وجود و هستیِ خود در کنار سایر خصایص مورد تأکید قرار گرفته است.(كلر و هالند،1978)
علاوه بر آن، نیاز به ارتجال در یک كاركرد نيز از ویژگیهای هنرپیشگان خلّاق به شمار میآید.(نميرو،1997)
بعضی از پژوهشها گویای آن است که گرایش نیرومند به تعالی و رشدطلبی یک ویژگی مهمّ در میان افراد خلّاق قلمداد ميشود.(كلر و هالند،1978؛ والبرگ و همكاران،1979) در حالي كه بر اساس پارهاي ديگر از پژوهشها، میان پیشرفتطلبی و تسلّطجویی با گزینش فعّالیّتهای خلّاقانه رابطهای وجود ندارد.(كابانوف و باتگر،1991) افراد بسیار خلّاق، اصولاً از لحاظ انگیزة پیشرفتطلبی با دیگران تفاوتی ندارند و حتّی نیاز به «رشد» نیز بروز نمیدهند.(لت و پول،1979)[15]
بنابراين انگيزههاي مربوط به خلّاقيّت را ميتوان اين گونه جمع بندي كرد: شيفتگي براي روشني امور با پافشاري بر تجربة كنجكاويها و ارتجال در كاركرد كه مستلزم فعّاليّت متفرّدانه است و منجر به كشف و نوآوري ميشود.
جنبههاي هيجاني خلّاقيّت به طور كلّي شامل حسّاسیّت، درگیری و تنیدگی، تعارض شخصی، راحتدرونی، گشودگی، شوخ طبعی و بيان کامل و آسان احساسها، عواطف و هیجانها میشود. فرد خلّاق هیجانهای خود را به راحتی بروز میدهد و احساسهاي بسیار عمیقی دارد. حتّی پایههای مغزی و زیستی هیجان که با خلّاقیّت مرتبط است نیز مورد تأکید واقع شده است.(لوي،1983)[16]
هنگامی که یک فرد به ظرفیّت بالاتری برای «احساس» نایل آید، امکان تحقّق ظرفيّت خلّاقیّت حاصل میآید. علاوه بر آن، «حسّاسیّت»[17] یکی از سه زمینة اساسی برای پیریزی فرآیند اندیشة افراد برجسته در خودشکوفایی است.(پارنز،1971)
«حسّاسیّت هیجانی»[18] یک نشانة ویژه از شخصیّت خلّاق به شمار میآید.(بچتولد،1980) محقّقان همچنين بر وجود تجربة هیجانهای عمیق در میان افراد خلّاق تأکید میورزند.(اشترنبرگ و تارديف،1989)
هنگامی که فرد خلّاق به مقابله با موانع شناختی میپردازد، سطح بالایی از «هماهنگی هیجانی»[19] را بروز میدهد.(رادفورد،2004)[20] به زعم برخی پژوهشگران روش شناختی واگرای «داغ» یک پاسخ آزادتر و برانگیختهتر نسبت به محرّکی است که هیجان بیشتری را میطلبد.(اسپاتز،1972)[21]
برخي پژوهشگران نيز به اهميّت هيجان طيّ دورة نوجواني و همراهي ميان «بروز هيجاني» و خلّاقيّت توجّه كردهاند.(هافمان و هاوزر،1994)[22]
به طور کلّی «آسانبيانگري» میتواند به عنوان یک خصیصة مهمّ شخصیّتی در تشخیص و پرورش ظرفیّت خلّاقانه و حلّ مسأله در خردسالان به شمار آید. فرد خلّاق نسبت به رفتار خود، بازداری کمی انجام میدهد، عقاید و کارهای خود را بدون هراس از استهزاء شدن بیان میدارد و خیلی راحت و آسوده است.(ون هوك و تگانو،2002) به عبارت دیگر، «بيان کامل»[23] یکی از ویژگیهای فرد خلّاق است.(پارنز،1971)
از عمدهترین تظاهرهای هیجانی خلّاقیّت، خصیصة «شوخطبعی»[24] است.(بهرنز،1974)[25] در مطالعات ديگر، سيزده تعريف و يازده نظريّة شوخطبعي مربوط به خلّاقيّت مورد مقايسه قرار گرفتند. تحليلها نشان دادند كه دو تعريف اساسي (هماويختگي و ناهماهنگي) و سه نظريّة اصلي (بازي ارتجالي، آسانبيانگري و روابط ناهماهنگ غيرمنتظره) رابطهٔ بيشتري داشتند.(ماردوك و گانيم،1993)[26] بررسیها آشكار ساختهاند که «شوخطبعی» از پنج وجه و جلوة کلّی برخوردار است که یکی از آن وجوه، کنش هوشمندانه ذهنی (خلّاقانه) به شمار میآید. این خصیصة هیجانی، در اندیشة واگرا و حلّ مسأله، نقش خاصّی را ایفا میکند.(زيو،1984)[27] به طور كلّي خلّاقيّت همبستگي مثبتي با فرآوري بذلهگويانه دارد.(برودزينسكي و رابين،1976)[28] شخصیّت خلّاق طنز را میپسندد و از شوخ طبعی و ظرافت ذهنی برخوردار است.(منصور،1372) بر پایة تجارب بالینی استنباط میشود که شوخ طبعی میتواند محصول واکنشهای هیجانی شدید باشد که کیفیّت حسّاس بودن فرد را نسبت به معانی اساسی مزاح بروز میدهد.(لوين و ردليچ،1955)[29] بر پاية نتايج پژوهشها شنيدن مزاح و بذله بر روي خلّاقيّت نوجوانان تأثير ميگذارد.(زيو،1976) علاوه بر آن، كيفيّت آموزش خلّاقيّت از طريق بذلهگويي و كنايه مورد بحث قرار گرفته است.(شيبلز، 1979)[30] شوخ طبعي و بذلهگويي در كلاس درس همانگونه كه خلّاقيّت را تقويت ميكند، باعث كاهش اضطراب، تنيدگي و دلتنگي و ملالت خاطر ميشود.(ويلارد،2006)[31]
«درگیری هیجانی»[32] يكي ديگر از مؤلّفههاي قلمرو هيجاني خلّاقيّت است. شواهد پژوهشی بر وجود پیوند میان خلّاقیّت و «درگیری هیجانی» تأکید میکنند. بررسی فعّالیّتهای مکتوب و شخصیّت زنان نویسندة داستانهای تخیّلی نشان داد که «درگیری هیجانی» با خلّاقیّت آنها مرتبط بوده است.(هلسون،1973) «هيجانجويي»[33] نیز یکی از جلوههای هیجانی است که از جمله حلقههای پیوندی میان دلتنگی با خلّاقیّت به شمار میرود.(شوبرت،1977)[34] بررسیها آشكار میسازند که «فراتحريكپذيري هیجانی»[35] به ویژه از جنبة عاطفی با خلّاقیّت پیوند دارد و چه بسا به خلّاقیّت کمک میکند.(شيور،1985)[36]
تظاهر عمدة دیگر در حیطة هیجانی خلّاقیّت، «افسردگی» است.(والكر و همكاران،1995)[37] بر پاية برخي مطالعات، نوسانهای خُلقی، به ویژه اختلالات خلقی دوقطبی با خلّاقیّت رابطه دارد. حالات خلقی انتهایی میتواند خلّاقیّت را افزایش دهد.(ريچاردز و كيني،1990)[38] در صورت وجود برخي شرايط، اختلالات دوقطبي همبستگي مثبتي با خلّاقيّت بالا دارد و مهيّاساز شكوفايي خلّاقيّت ميشود؛ در اين شرايط، توانايي خلّاقيّت به طرز آشكاري پويا ميگردد؛ يعني طيّ بعضي دورهها، حالات عاطفي بيش از ساير شرايط، به ويژه هنگامي كه يك خُلق به طرز خفيف يا متوسّطي رو به افزايش ميگذارد، در حدّ قابل ملاحظهتري ظهور مييابد. يافتة قاطع ديگر آن است كه هنرمندان و نويسندگان بيش از مردم عادي از بيماري عاطفي رنج ميبرند. هنرمندان به مثابة افراد خلّاق، ميزان بالايي از افسردگي تك قطبي و بيماري در طيف دوقطبي بروز ميدهند؛ همان طور كه بيش از جمعيّت عادي داراي تاريخچههايي از اقدامات درماني هستند.(جكسون،2001) حتّی در کوششهای «رواندرمانی متمرکز بر حلّ مسأله» نشان داده شده است که این شیوه، سودمندی بیشتری را در درمان افسردگی ایفا میکند تا آنکه صرفاً بر مسأله تمرکز شود.(نزو،1986)[39] نتیجة تلویحی این پژوهش آن است که بروز مسأله و جریان آن، مستلزم وجود افسردگی خاصّی است که اگر حلّ مسأله تحقّق یافت، آرامش روانی جای آن را میگیرد.
برخي شواهد پژوهشي گوياي آن است كه «تنهايي»[40] با خلّاقيّت همبستگي دارد و اين همبستگي ويژة دورة نوجواني نيست؛ امّا از سوي ديگر يافتههاي تحقيقاتي نشان ميدهند كه تنهايي، رابطة معكوسي با خلّاقيّت كودكان و نوجوانان دارد.(ماهون و همكاران،1996)[41]
علاوه بر اختلالات خُلقی، برخی نارساییهای روانآزردگی و عصبی نیز در حیطة مسائل هیجانی خلّاقیّت، ملموس است.(والكر و همكاران،1995) نتایج پژوهشها در میان افراد خلّاق در عرصههای تجارتی و بازرگانی نظیر حوزههای انتشارات، هنر، کارگردانی و طرّاحی نشان داد که به طرز قابل ملاحظهای در میان آنها، حالات عصبی و روانآزردگی مشهود است.(گلاد،1997) گاهی اوقات این نارساییها در قالب «اختلالات روانتنی» بروز میکند.(سندبلوم،1997)[42] افراد خلّاق میتوانند از «تنیدگی» و «اضطراب» به منزلة یک عامل سوق دهندة انگیزشی برای خلّاقیّت خویش بهره گیرند.(اسميت و كارلسون،1987) «تنیدگی هیجانی»[43] (ميان شخصيّت فرد و هويّت مربوط به نقش) از ویژگیهای هنرپیشگان خلّاق به شمار میآید. آنها بايد به تعادل ميان شخصيّت واقعي خود و هويّت نقشي نايل آيند.(نميرو،1997) خلّاقیّت به طور کلّی مقتضی وجود «تنیدگی» است.(اشترنبرگ و تارديف،1989) علاوه بر این، تعامل برخی عوامل شخصیّتی و «تنیدگی هیجانی» به طرز قابل ملاحظهای بر فرآوری خلّاقانه مؤثّر است.(هينتون،1971)[44] خلّاقیّت فردی به منزلة فرآیندی است که «تنیدگیِ» میان نوآوری و نگهداری وضعیّت موجود را تعادل میبخشد.(ماگياري بك،1988)[45]
حالات هیجانی و برانگیختگیهای درونی گاهی اوقات از تعارض روانی و کشاکشهای درونی میان صفات متضادّ شخصیّتی نشأت میگیرد. شدّت آنها به حدّی است که از آن به عنوان یک «روحیّة تخریب» با انرژی و نیروی انفجاری شدید، یاد میشود. گویی «خود» در حال انفجار است. حتّي برخی از کاوشگران ادّعا میکنند که نیروی روانی بالقوّة انفجاری با توانمندی خلّاقیّت همراهي دارد. پیشینه و زمینة زندگی فرد از لحاظ تعارض شخصی در تلاش برای تشویق یک بازدة خلّاقانه است و یک فرآوری و برآیند خلّاقانه را نوید میدهد.(ردفيرن و استور،1992)
حالات عصبانیّت و طغیان خشونت و جنبههای مرضی ممكن است در پیوند با خلّاقیّت قرار گيرند؛ تا جایی که برخی پژوهشگران بر همسانی منبع تخریب و سازندگی در توانش بالقوّة انسانی و شخصیّتی پافشاری میکنند. از دیدگاه آنها خلّاقیّت و حالات خشم و طغیان دو روی یک «سکّه» است که از سرچشمهاي واحد میجوشد.(داياموند،1996)[46] لذا ممکن است از افراد خلّاق حالات و رفتارهایی سرزند که عوامّ آن را دیوانگی بپندارند.(سيمونتون،1999) حتّي در بررسی شرح حال هجده زن نخبه در هنر و علوم یافت شد كه میان حالات روان گسستگی و خلّاقیّت ارتباط وجود دارد.(بچتولد،1980) از اين رو، بر وجود رابطة ميان «روانآزردگي»، «روانگسستگي» و درونگردي با خلّاقيّت و اصالت تأكيد شده است؛ با توجّه به ادبيّات تحقيق، هماننديها و ناهماننديهايي ميان خلّاقيّت و جنبههاي مرضي وجود دارد.(آيسنك،1983) حتّي برخي پژوهشگران ادّعا ميكنند كه تجربة «روانگسيختگي» با خلّاقيّت مرتبط است.(اوجيلوي،2000-2001)
امّا از ديگر سو، پيشينة مطالعاتي در ارتباط با «روانگسيختگي» و خلّاقيّت بررسي شده است. بر پاية پارهاي يافتهها اصالت و سيّالي عقيدتي افراد روانگسيخته با هنرمندان و افراد عادي تفاوتي ندارد.(گليكسوهن وهمكاران،2000-2001)[47] و افزون بر آن، برخي نتايج، حمايت محدودي از رابطة ميان خلّاقيّت و «روانگسيختگي» ميكند. نشانگان منفي «روانگسيختگي» (نظير فقر گفتاري و رخوت) به محدود ساختن خلّاقيّت ميانجامد تا آن را تشويق و تقويت كند.(جكسون،2001) حتّي بعضی مطالعات گویای آن است که اضطراب کم با نمرات بالا در اندیشة واگرا همراه است. علاوه بر آن، نمرات برونگردی بالا با انعطاف پذیری، سیّالی و اصالت کلامی همراهي دارد.(شريفي،1383؛وايت،1968) پژوهشهاي ديگر نيز نشان ميدهند نوجواناني كه تجربة بيشتري در افسردگي، تنيدگي، هراس و اضطراب دارند، بدون تفاوت جنسيّتي نمرات كمتري در خلّاقيّت به دست ميآورند.(دنسباي و مارينلّي،1999) حتّي بعضي بررسيها اكيداً بيان ميدارند كه هيچ رابطهاي ميان افراد خلّاق و بيماري رواني وجود ندارد.(پوره و ويتمن،1993-1994)[48]
افزون بر آن، به زعم برخی پژوهشگران، خلّاقیّت به منزلة یک ظرفیّت انسانی مستلزم وجود سلامتی روانی است. هنگامی که یک فرد به ظرفیّت بالاتری برای «احساس» ، «راحتدرونی»، «گشودگی» و «بیان کامل» نایل آید، امکان تحقّق این قابلیّت انسانی، حاصل میشود. سه زمینة اساسی برای پیریزی فرآیند اندیشة افراد برجسته در خودشکوفایی لازم است: الف)«حسّاسیّت»، ب)«همنيرويي»[49]، ج)«ظرفيّت پدیدآوری خوشایند»[50]. معمولاً رفتارهای مقابلهای متنوّعی در رویارویی با مسایل نو به کار میرود که بویژه درخور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است.(پارنز،1971) وجود بهداشت رواني يك متغيّر اساسي براي تعامل با خلّاقيّت به شمار ميآيد.(لاسونن،1997)[51] طبق تأكيد بعضي پژوهشگران، خلّاقيّت همانا خودشكفتگي سالم است كه با وجود بهداشت رواني گسترش بهتري مييابد و اگر وجود دو نوع خلّاقيّت (نوع هنري و نوع حلّ مسأله) را بپذيريم، نوع اخير رابطة بيشتري با بهداشت رواني دارد.(شوبرت و بيوندي،1977)
لذا شگفت آور نیست اگر بیان شود که تاکنون حدّاقل ده جفت ویژگی متضادّ در افراد خلّاق یافت شده است.(سايكزنت ميهالي،1996) زوجهايي از خصايص متضادّ نظير درونگردي – برونگردي و فعّال - انفعالي از جملة آنهايند.(كاهن،1985)[52]
ممكن است اين تفاوتها به نوع و گونة خلّاقيّت بستگي داشته باشد؛ چنان كه در مطالعة مقايسهاي ميان دو نوع خلّاقيّت يعني «نوآوري» و «سازشيابي» آشكار شد كه افراد سازشيابنده، «تنيدگي» بيشتري را نشان ميدهند.(پوچيو و همكاران،1993)
[1]- Russ, S.
[2]- Helson, R.
[3]- Graves, G. et al
[4]- Csikszentmihaly, M.; Conti, r. & Amabile, t.
[5] - Mehr, D. & Shaver, P.
[6]- Stafford, S.
[7] -Kawenski, M.
[8]- Arnone, M
[9]- Gelade, G
[10] -Walberg, H. J. et al.
[11]- Nonconventional integration of personality
[12]- Midgley, D.F. & Dowling, G. R.
[13]- Barron, F.
[14] -Child, I.
[15]- Lett, W.R. & Poole, M.E.
[16]- Levy, J.
[17] -Sensitivity
[18] -Emotional sensitivity
[19]- Emotional consonance
[20]- Radford, M.
[21]- Spotts, N.
[22]- Huffman, L. & Hauser, S.
[23]- Full expression
[24]- Humor
[25]- Behrens, R.
[26] -Murdock, M. & Ganim, R.
[27]- Ziv, A.
[28]- Brodzinsky, D. & Rubien, J.
[29]- Levine, J. & Redlich, F.
[30] -Shibles, W.
[31]- Willard, M.
[32] -Emotional involvement
[33]- Thrill-seeking
[34]- Schubert, D.
[35] -Emotional overexcitability
[36]- Schiever, S. W.
[37]- Walker, A. M. et al
[38] -Richards, R. & Kinney, D.
[39]- Nezu, A.
[40]- loneliness
[41] - Mahon, N. et al
[42]- Sandblom, P.
[43]- Emotional stress
[44]- Hinton, B.
[45]- Magyari-beck, I.
[46]- Diamond, S.
[47] -Glicksohn, J.
[48]- Poreh, A. & Whitman, D.
[49]- Synergy
[50] -Serendipity
[51]- Laasonen, R.
[52] -Kuhn, R.
دیدگاه خود را بنویسید