خلّاقیّت

بر اساس آنچه «نظام سه‌گانهٔ تیزهوشی» دلالت دارد، «آفرینندگی» (شامل همهٔ سه عاملش) و دو عامل «سازماندهی» یعنی «مفهوم‌یابی» و «رهکاریابی تحلیلی» و نیز یکی از عوامل «پیشرفتگی» یعنی «نوآوری» جلوه‌های اساسی خلّاقیّت قلمداد می‌شوند.

از این رو، برایندهای خلّاقیّت بر پایهٔ «نظام سه‌گانهٔ تیزهوشی»، با نُه جلوهٔ اساسی بروز می‌یابند.

نگارنده در جست و جوی شاخه‌های اساسی انواع خلّاقیّت، یافته‌های مربوط به این 9 حیطه را در نمونهٔ پانصد نفری آن (با 25 سال به بالا و ساكن در شهر تهران) با تحليل عاملي اكتشافي مورد مطالعه مجدّد قرار داد. یادآوری می‌شود که نظرها در مقیاس ليكرت با درجات 1(بسيار كم)، 2(كم)، 3(متوسط)، 4(زياد) و 5(بسيار زياد) ارایه شده بود. ضریب اعتبار بر اساس آلفای کرونباخ معادل 843/0 بود.

تحلیل عاملی اکتشافی نتایج حاصل با چرخش واریماکس به وجود دو شاخهٔ اساسی با واریانس پنجاه و شش درصد انجامید. قلمرو الف، سی و سه درصد و ب، بیست و سه درصد. ضریب «کرویّت بارتلت» نیز درسطح بسیار بالایی به دست آمد. (کی ام او معادل 903/0)

یافته‌ها آشکار کرد که شاخه‌های اساسی مجموعاً پنج جلوهٔ خلّاقیّت را در دو طبقهٔ ذیل در بر می‌گیرند:

الف) آفرینندگی

خوشهٔ آفرینندگی مشتمل بر سه جلوهٔ خلّاقیّت است:

1)نظریه پردازی یعنی توانایی‌ ‌پدید‌آوری‌ چیز بدیع‌، اندیشهٔ‌ نو و یا نظر جدید

این جلوه از خلّاقیّت به پدیدآوری‌ و به وجود آوردن چیزهای‌ تازه، بدیع‌ و جدید، توانایی‌ پدید‌آوری‌ فكر و‌ اندیشهٔ‌ جدید و نو، استفاده‌ از اندیشه‌ برای‌ ارایهٔ‌ نظرهای‌ جدید و متنوّع، و نیز نوآوری‌ در كارها، افكار یا عقاید اشاره دارد.

2) نوآوری ارایهٔ‌ طرحی‌ سودمند برای‌ اوّلین‌ بار یا ابتكار چیزهای‌ نو كه راه‌ حلّ جدید، آسان‌ و مؤثّری برای‌ مسائل‌ دشوار در جهت بهبود زندگی‌ باشد.

این جلوه از خلّاقیّت به ارایهٔ‌ طرحی‌ سودمند برای‌ اوّلین‌ بار كه راه‌ حلّ‌ جدید، آسان‌ و مؤثّری برای‌ مسائل‌ دشوار باشد، ابتكار چیزهای‌ نو و جدید یا ابداع‌ روشهای‌ تازه‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ و ایجاد كار جدید یا چیز نو بر‌ای‌ بهبود زندگی‌ با بهره‌گیری‌ از اندیشه‌ و خلّاقیت‌ بر پایهٔ‌ هوش‌ و دانش‌، اشاره دارد.

3) استنباط یعنی نگاه‌ همه جانبه برای استنباط‌ مفهوم‌ جدید از تركیب‌ مفاهیم‌ آموخته‌ شده‌

این جلوه از خلّاقیّت به سعی‌ در خوب‌ نگاه‌ كردن‌ و ایجاد چیز جدید، داشتن‌ فكر و اندیشهٔ‌ باز برای‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ همهٔ‌ جوانب‌ و نیز استنباط‌ مفهوم‌ جدید از تركیب‌ مفاهیم‌ آموخته‌ شده‌ با تكیه‌ بر هوش ‌اشاره دارد.

ب) سازماندهی

در خوشهٔ «سازماندهی» دو جلوهٔ خلّاقیّت جای می‌گیرد:

1) مفهوم‌یابی یعنی توانایی‌ درك، یادگیری‌ و شناخت‌ مفاهیم‌ و طبقه‌ بندی‌ آنها.

این جلوه از خلّاقیّت به توانایی‌ دریافت مفاهیم نو و طبقه‌ بندی‌ مفاهیم‌ اشاره دارد.

‌2) رهیابی تحلیلی به معنای پیدا کردن راه‌ انجام‌ هر كاری‌ در سطح‌ برجسته‌ بر اساس فهم، ریشه‌یابی، تجزیه‌ و تحلیل‌ و موقعیّت‌‌سنجی‌.

این جلوه از خلّاقیّت به پیدا کردن راه‌ انجام‌ هر كاری‌ مبتنی بر فهم و پی‌ بردن‌ به‌ حقیقت‌ پدیده‌ها و ریشه‌ها از روی‌ نشانه‌های ظاهری اشاره دارد.

چنین امری از طریق موقعیّت‌ سنجی‌، توانایی‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ مطالب‌ به‌ گونهٔ‌ متفاوت‌، توانایی‌ یادگیری‌ و شناخت معانی‌ چیزها صورت می‌پذیرد که به فرد، توانایی‌ انجام‌ كار در سطح‌ برجسته را می‌دهد.

هستهٔ مشترک

نکتهٔ حایز اهمیّت آن است که دو خوشهٔ خلّاقیّت از یک هستهٔ مشترک و بنیادین نشأت می‌گیرند که مرکّب از «پویایی»، «طرح نو»، «حلّ مسألهٔ اکتشافی» و «کارآفرینی» است و پنج جلوه دیگر از این هسته مرکزی سر چشمه می‌گیرند.

1) پویایی به احساس‌ نیرومندی‌ شدید برای‌ تجربهٔ‌ كنجكاوانه‌ و فعّال‌ یك‌ اندیشهٔ‌ بزرگ‌ هیجان‌ انگیز و نیز جنب‌ و جوش‌ كنجكاوانه برای‌ كارهای‌ نو و تازه اشاره دارد.

در این میان ظاهرا «پویایی» جایگاه ویژه‌ای دارد. در حقیقت، بدون پویایی، این خوشه‌ها از هم می‌پاشند و در ساختار دو خوشه‌ای جای نمی‌گیرند. چنان که در جدول شمارهٔ 1 نشان داده شده است، همبستگی پویایی، با شاخهٔ آفرینندگی 50/0 و با شاخهٔ سازماندهی 46/0 است. وجود همبستگی در حدّ متوسّط (5/0) در ساختار تحلیل عاملی به معنای پیوستگی سازه‌ای دو عامل با یکدیگر است. در واقع پویایی دو خوشه را به یکدیگر می‌پیوندد.

2) طرح نو یعنی تازگی‌ در پیشنهاد برای‌ تولید و تركیب‌ اشیاء

این جلوه از خلّاقیّت به پیشنهاد تازه‌، توانایی‌ تولید و تركیب‌ اشیاء به‌ شكل‌ تازه‌ و نیز نوسازی‌ و خلق‌ چیز جدید با اندیشیدن‌ و تفكّر اشاره دارد.

3) حلّ مسألهٔ اکتشافی یعنی قدرت‌ تولید و اكتشاف‌ برای حلّ‌ مسأله‌

این جلوه از خلّاقیّت به قدرت‌ حلّ‌ مسأله، دستیابی‌ برای‌ تولید و اكتشاف‌ و نیز كشف‌ و اختراع‌ اشاره دارد.

4) کارآفرینی یعنی توانایی‌ ایجاد چیز نو و ارایهٔ‌ كارها با شیوهٔ نوین‌ ازطریق یافتن‌ راه‌ جدید برای‌ انجام‌ آنها

این جلوه از خلّاقیّت به توانایی‌ ایجاد چیز نو و جالب‌، ارایهٔ‌ كارها با شیوهٔ نوین‌ و متفاوت، یافتن‌ راه‌ جدید برای‌ انجام‌ كارهای‌ نو با وسایل‌ اندك و نیز بهره‌برداری‌ از هر شرایطی‌ برای‌ انجام‌ كار اشاره دارد.

چنان که از این هستهٔ مشترک دریافت می‌شود، خلّاقیّت اصطلاحاً مفهومی گسترده و مرکّب از ابعاد توانشی، عاطفی، شناختی و کنشی است. افزون بر آن، این تعریف هم به فرایند و هم برایند توجّه کرده است. 

از این رو، بر پایهٔ این جلوه‌های پنجگانه، هر یک از این عرصه‌ها به تنهایی، شاخص احراز خلّاقیّت قلمداد می‌شوند؛ گرچه خلّاقیّت ماهیتاً در موارد بسیاری اقتضای چند جِلوِگی را می‌کند.

چنان که از شالودهٔ دو خوشه بر می‌آید، آفرینندگی مشتمل بر جلوه‌هایی از خلّاقیّت است که مقتضی انجام فعّالیّت و تکاپوی عملی به ویژه بهره‌گیری از تجربه است؛ حال آن‌که جلوه‌های خلّاقیّت در «سازماندهی» مستلزم فعّالیّت و تجربه‌اندوزی نیست؛ بلکه به بهره‌گیری از ظرفیّتهای شناختی نظری نیازمند است.

بنابراین «خلّاقیّت»با چشم انداز روانشناسی تعاملی به مثابهٔ یک ظرفیّت فرا قلمروی، «توانایی و احساس‌ نیرومندی‌ شدید برای‌ تجربهٔ‌ كنجكاوانه‌ و فعّال‌ یك‌ اندیشهٔ‌ بزرگ‌ هیجان‌ انگیز، ریشه‌یابی امور، تشخیص موقعیّت و یا طبقه‌بندی مفاهیم است که در راستای نوپدیدآوری در اندیشه، پیشنهاد، نظر، راهکار، استنباط، اکتشاف، اختراع و یا کار، بروز می‌یابد.»