{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

شکوفایی معنوی

هستی تکاملی: تعامل پویای معنوی به‌مثابه بنیان پارادایم شکوفایی

/post-615

این مقاله با تکیه بر مفهوم «هستی تکاملی: تعامل پویای معنوی»، به تبیین چارچوب فلسفی پارادایم «تعامل تکاملیِ زیست و شکوفایی معنوی» می‌پردازد. رویکردی که انسان را موجودی چندبعدی و در حال شدن می‌بیند و به‌جای دوگانگی ماده و معنا، به هم‌زیستی پویای آن‌ها تأکید می‌کند. در این مقاله، سه بُعد هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و غایت‌شناختی این پارادایم بررسی می‌شود تا جایگاه آن در منظومه‌های فلسفی، اخلاقی و معنوی روشن گردد.


مقایسه‌ای تحلیلی میان دیدگاه «لمکه» در زیست‌سیاست و پارادایم «هستی تکاملی»

/post-611

در دهه‌های اخیر، تحول در شیوه‌های اعمال قدرت در جوامع مدرن، به ظهور مفهوم «زیست‌سیاست» انجامیده است؛ مفهومی که برای نخستین‌بار توسط میشل فوکو مطرح شد و سپس توسط متفکران متعددی از جمله توماس لمکه بسط و بازخوانی شد. لمکه در آثار خود کوشیده است نشان دهد چگونه انسان معاصر، نه صرفاً تابع نهادهای سیاسی یا اقتصادی، بلکه به‌عنوان سوژه‌ای زیستی، در معرض تنظیم، کنترل و بازتولید از سوی فناوری‌های زیستی، گفتمان‌های علمی، و منطق نئولیبرالی قرار گرفته است.


تحلیل هستی شناختی تکاملی زیست‌سیاست

/post-610

در دهه‌های اخیر، مفهوم زیست‌سیاست[1] (به‌عنوان یکی از مهم‌ترین چارچوب‌های نظری برای تحلیل مناسبات قدرت، بدن و حیات انسانی در اندیشه معاصر مطرح شده است. میشل فوکو، با بازخوانی تحول تاریخی نهادهای قدرت، نشان داد که چگونه حاکمیت مدرن به جای سلطه صرف بر مرگ، به مدیریت نظام‌مند زندگی (زیست) می‌پردازد. پس از او، «جورجو آگامبن» با مفاهیمی چون «زندگی برهنه» و «وضعیت استثناء»، این تحلیل را به سطحی بنیادین‌تر از هستی و حقوق ارتقاء داد. در این خوانش‌ها، انسان اغلب به موجودی تقلیل می‌یابد که در معرض کنترل، تعلیق حقوق و تهدیدهای سیستماتیک قرار دارد.[1]  Biopolitics