در این گفتار اساسی ترین مفاهیم روانشناختی و جامعه شناختی تیزهوش را مورد بررسی واقع می شود. تصوّر مردم از تیزهوش، مفهوم تیزهوشی و زمینه های آن ، پراکندگی تیزهوشی در اجتماع ، ضرورت اجتماعی کشف و پرورش عمومی ، حوزه های اساسی اشتغال تیزهوشان ، نقش تیزهوش در جامعه ، پیامدهای اجتماعی عدم توجّه به تیزهوش ، انتظارات اجتماعی تیزهوش و سیاستگذاری برای تیزهوش. سپس این نکته را مورد تأکید قرار می گیرد که جامعه در قبال تیزهوش ، دو راه اساسی دارد: 1) شناسایی و جذب و پرورش ویژۀ 2) عدم توجّه لازم . سپس به بیان اساسی ترین سیاستهای مربوط به تیزهوش می پردازد.
تصوّر مردم از تیزهوش
هر گاه از عموم مردم سؤال شود که تیزهوش و یا فرد نابغه کیست؟ معمولاً با این پاسخها مواجه می شویم:
انسانی غیر عادی (فوق العاده) در زمینۀ هوش ، فرد عاقل و خردمند ، کسی که زیاد مطالعه می کند و دارای اطّلاعات و معلومات گسترده و عمیقی است ؛ یک کتابخانۀ متحرّک ، کسی که به خوبی می تواند مسائل مشکل ریاضی ، فیزیک و علوم مختلف را حلّ کند ؛ فردی که می تواند به اختراع، اکتشاف و خلّاقیّت در زمینه های گوناگون بپردازد ؛ شخصی که همیشه بالاترین نمرات را در کلّیۀ دروس کسب می کند ؛ کسی که قادر است به هر سؤالی در هر زمینه ای پاسخ درست دهد ؛ کسی که دارای حافظه فوق العاده ای است و با یکبار دیدن چیزی و یا مطالعۀ کتابی ، کلّیۀ موضوعات و جزئیات آن را بیان می دارد ؛ کسی که می تواند اعداد چند رقمی را به سرعت در یکدیگر ضرب کند و پاسخ صحیح را بگوید ، کسی که قدرت اداره و رهبری گروهی از افراد را دارد و ...
هر گاه این تصوّرات و دیدگاههای عمومی را جمع بندی کنیم، یک فرد تیزهوش از دیدگاه عامّۀ مردم این گونه است: فردی که از یک خانواده مرفّه برخاسته ، از کلّیۀ امکانات و تسهیلات زندگی برخوردار است تا جایی که توانسته به این درجه از شایستگیهای هوشی برسد. دارای حافظۀ نیرومند و هوش سرشاری است؛ در کلّیه زمینه ها به عنوان یک حلّ المسایل به شمار می آید ؛ همیشه و در همۀ جا موفّق است ؛ فردی که با جاه طلبی ، غرور و تکبّر خاصّ خود از جامعه فاصله می گیرد و خود را منزوی می سازد و به دیگران با دیدۀ تحقیر می نگرد ؛ همۀ باید به او احترام بگذارند ؛ او هیچ گونه نیازی به دیگران ندارد و خود به خوبی می تواند کلّیۀ مسایل تحصیلی ، شغلی و امور زندگی خویش را حلّ و فصل نماید. کافی است در زمینه ای اراده کند تا سریعاً بهموفّقیّت نایل شود، و به طور کلّی در تمامی زمینه ها ، تافته ای جدا بافته است.
این آمیزۀ نگرشی ، تصوّر کلّی غالب مردم را دربارۀ یک فرد تیزهوش تشکیل می دهد .طبعاً این اعتقاد ، پیامدهایی از جنبه های عاطفی ، ارزشی، رفتاری خواهد داشت. به بیان دیگر ، برداشت فوق ، اقتضا می کند که جامعه ، انتظارات و توقّعات ویژۀ ، برخورد و رابطه ای خاصّ در قبال یک تیزهوش داشته باشد.
توقّعات فوق العاده و فراوان ، عدم پذیرش در اجتماع خود ، جداسازی و تفکیک او ، گاهی حسادت و کینه ورزی و تحقیر و سرزنش، بی اعتنایی و منزوی ساختن او ، احساس نوعی ترس و وحشت از او ، عدم اعتماد ، سوء ظنّ ، ردّ و منکوب ساختن اعمال و فعّالیّتهایش و به طور کلّی ایجاد محیطیّ خصمانه ، تهدید آمیز و طرد کننده ، پیامد طبیعی نگرش جامعه نسبت به تیز هوش است.
وجود ابهامّات دیگری ، به تشدید نگرش فوق ، دامن می زند:
- هزینه های مالی جامعه مصروف دانش آموزان و افرادی می شود که در واقع نیاز کمی به کمک ویژۀ دارند.
- آنها ، بدون یاری دیگران می توانند به شغلها و حرفه های مثبت و مفید اجتماعی دست یابند.
- یک تیزهوش ، فردی است که در محیط تحصیلی خویش از رفاه کامل و تسهیلات آموزشی و پرورشی وسیع و فراوان برخوردار است.
- تیزهوشان جامعه نیز مانند هر فرد دیگری در قبال منابع و امکانات اجتماعی مساوی و یکسان هستند ، لذا نباید از امکانات و تسهیلات و امتیازات خاصّی برخودار باشند؛ زیرا در غیر این صورت با اصل مساوات و عدالت اجتماعی تباین خواهد داشت.
- این افراد برجسته و نابغه ، برای سایر مردم ، تهدید کننده بوده و موقعیت اعتبار و پیشرفتهای افراد عادی را به مخاطره می اندازند و جای آنها را می گیرند.
از سوء تفاهمات اساسی که معمولاً در میان مردم دربارۀ تیزهوش وجود دارد؛ عدم تمایز دو مفهوم « عقل» و «هوش » می باشد.
بدین معنا که فرد تیزهوش به عنوان انسانی عاقل و خردمند انگاشته می شود که از لحاظ روانی ، اخلّاقی ، نظام ارزشی ، شخصی صاحب فضایل ، شایستگی و پیرایستگی است. به طوری که سهولت می تواند زندگی طبیعی خویش را اداره کند و در مسیر و خطّ مشی زندگی خود دچار کمترین لغزش ، خطا و مشکل اخلّاقی ، اعتقادی ، رفتاری و ارزشی نمی شود. به عبارت دیگر ، «هوش» ، برای یک زندگی سالم وموفّقیّت آمیز، کافی است . شاید به نوعی این ابهام شدید حتّی برای یک شخص تیزهوش نیز به چشم بخورد؛ بدون این که خود به آن وقوف کامل داشته باشد : اتکا به توانمندیهای فوق العاده شخصی در تمامی امور و تعیین خطّ مشی زندگی بدون احساس نیاز به غیر خود.
بدون هیچ تردیدی ، ضروری است که این نگرش اجتماعی نسبت به تیزهوش ، اصلاح شود ، وگرنه حدّاقل پیامد منفی برداشت مزبور ، محرومیّت شدید جامعه از تواناییها و قابلیّتهای این قشر خاصّ خواهد بود و از سوی دیگر به انزوای مخاطره آمیز و هلاکت آور فاجعه انگیزی برای فرد تیزهوش می انجامد.
مفهوم تیزهوشی و زمینه های آن
با توجّه به سوء تفاهمات جامعه دربارۀ تیزهوش ، ضروری است بیان کوتاهی دربارۀ مفهوم هوش ، تیزهوشی و زمینه های گوناگون تیزهوشی داشته باشیم.
روان شناسان و نظریه پردازان علی رغم تعاریف گوناگون از هوش ، در این نکته که هوش « توانایی شناخت» است ، اجماع و تفاهم اساسی دارند. به بیان دیگر ، کلّیۀ تعاریف موجود ، دیدگاهها و حتّی سازه های روانسنّجی به عنوان ملاک سنّجش و تدوین آزمونهای هوشی ، در این مفهوم یعنی « توانایی شناخت» وجه اشتراک دارند. بر این اساس ، تیزهوش ، کسی است که از قابلیّت درک و شناخت فوق العاده ای برخوردار است.
هوش به عنوان ابزار شناخت ، یادگیری و درک مانند هر ابزار و وسیلۀ دیگری مستلزم هیچ گونه جهتگیری خاصّ (منفی یا مثبت) از لحاظ اخلّاقی ، ارزشی و اعتقادی و شخصیّتی نیست. مع هذا باید در همین جا تأکید کنیم که تیزهوشی به عنوان یک اصطلاح ، شامل حیطه ای گسترده از ابعاد شخصیّتی ، روانی و رفتاری و انگیزشی و ذهنی و حرکتی ویژۀ ای است که در یک شخص تیزهوش وجود دارد ؛ یعنی تیزهوشی به عنوان یک اصطلاح (و نه یک واژه) مورد نظر است. به تعبیر دیگر ، یک فرد تیزهوش نه تنها از لحاظ تواناییهای شناختی و ذهنی ، برجستگی دارد، بلکه از شخصیّت ، نیازها ، عقاید و الگوهای رفتاری و حتّی خصایص جسمی وحرکتی ویژۀ ای برخوردار است که او را از افراد غیر تیزهوش متمایز می سازد.
ویژگیهای مزبور ، حتّی در افراد تیزهوش و در سطوح مختلف هوشی نیز دارای تفاوت است؛ یعنی در مقولۀ وسیع تیزهوشی ، طبقه بندی شخصیّتی و تفاوتهای فردی مشهود است. این طبقه ها را می توان به عنوان زمینه های تیزهوشی به شمار آورد. اساسی ترین زمینه های تیزهوشی را می توان این گونه برشمرد:
- قدرت رهبری
- توانایی و مهارت اجتماعی
- قدرت ارتباطات و قابلیّت کلامی
- موفّقیّت تحصیلی و پیشرفت کلّی در یادگیری
- خلّاقیّت و آفرینندگی (هنر- فنّ – ادبیّات و علوم ریاضی)
- تواناییهای برجستۀ جسمی و حرکتی
این زمینه ها در حوزۀ تیزهوشان آن چنان متنوّع و گسترده هستند که اصولاً می توان بیان داشت: تفاوتهای تیزهوشان از شباهتهای آنها بیشتر است. حتّی گسترۀ تفاوتهای فردی میان تیزهوشان در یک زمینه نیز به نحو بارزی ، مشهود است. مثلاً در زمینه خلّاقیّت هنری و یا قدرت رهبری انواع فرعی تر نیز وجود دارد که قابل طبقه بندی علمی روان شناختی است.
سخن کوتاه این که ، تیزهوش دارای شخصیّتی ویژۀ خود بوده و در میان افراد تیزهوش نیز انواع و گونه های فراوان و متنوّعی وجود دارد.
پراکندگی تیزهوشی در اجتماع
آیا تیزهوشان منحصراً در طبقۀ اجتماعی خاصّی وجود دارند؟ آیا جنسیّت با تیزهوشی ارتباط دارد؟ آیا در میان طبقات تحصیلکرده ، تیزهوشان بیشتری می توان یافت؟ و بالاخره آیا وضعیّت تیزهوشان در طبقات شغلی گوناگون تفاوت دارد؟
کلّیۀ پژوهشهای روان شناختی در زمینه هوش و تیزهوشی نشان می دهد که گستردۀ هوشی در جامعۀ بشری دارای توزیع طبیعی به صورت منحنی زیر است:
هر گاه جمعیّت جهان را تا سال2000 میلادی ، 6 میلیارد نفر بشمار آوریم بر اساس این منحنی می توان بیان داشت:
حدود 13% جمعیت یعنی 870 میلیون نفر از هوش پایینی برخوردارند و به طور کلّی قادر به تحصیلات در سطح ابتدایی هستند.
حدود 68% افراد بشر یعنی 000 /000/080/4 نفر (چهار میلیارد و هشتاد میلیون نفر) از هوشبهری میان 85 تا 115 برخوردار هستند. یعنی از لحاظ هوشی افراد عادی و متوسّطیّ محسوب می شوند. این افراد غالباً با حدود تحصیلات متوسّطه ای که دارند شغلها و حرفه هایی با مهارت کم را درجامعه بشری بر عهده می گیرند. کشاورزان ، کارگران ، کارکنان غیر ماهر ، و نیمه ماهر در حوزه های علمی و خدماتی و امور فنّی ساده ، در این بخش عظیم اجتماعی جای می گیرند. عدّۀ بسیار کمی از این تودۀ بزرگ ، قادر به انجام تحصیلات عالی و نیل به مهارتهای فوق العاده می باشند. در واقع این بخش بزرگ اجتماعی ، بازوی عملی و اجرایی جامعه بشری را تشکیل می دهد.
حدود 3% یا 180 میلیون نفر از این افراد دچار نوعی کند ذهنی ( با هوشبهر زیر 70) هستند. این انسانهای کند ذهنی ، در صورت وجود بهترین شرایط تحصیلی و زندگی قادر خواهند بود به شغلهای بسیار ساده ای در اجتماع دست یابند؛ مشروط بر این که این شغلها جنبۀ تکراری و ساده ای داشته باشند. از لحاظ سطح تحصیلات ، می توانند حدّاکثر در حدّ خواندن و نوشتن و جمع و تفریق ساده پیشرفت نماید. مسایلی مانند تاریخ ، جغرافی ، وقایع سیاسی و حوادث روز برای آنها جالب نیستند. امّا هرگز قادرنخواهند بود که امور شخصی و زندگی خویش را اداره نمایند و در واقع مانند یک کودک باید مورد مراقبت کامل قرار گیرند.
- قریب 13% یا 870 میلیون نفر از این جمعیّت ، در طیّف افراد مستعدّ و باهوش ( باهوشبهر 115 تا 130) جای می گیرند. آنها می توانند به تحصیلات عالیه و دانشگاهی راه یابند و مدارجی را کسب کنند . کارگران و کارکنان ماهر و متخصّص در زمینه های گوناگون هم در این طیّف واقع می شوند.
- تقریباً 3% افراد بشر دارای هوشبهر بالای 130 بوده که معادل 180 میلیون نفر در سطح جهانی می شود. این طیّف شامل افراد هوشمند(140 تا 130) ، تیزهوش (160 تا140) و نابغه (160 به بالا) می گردد. طیّف مزبور از طبقه بندی فرعی تر نیز برخوردار است:
هر گاه آستانۀ تیزهوشی را هوشبهر 140 بدانیم؛ بیش از36میلیون نفر از افراد بشر را تیزهوشان تشکیل می دهند که از این عده ،600 هزار نفر در حوزه نبوغ قرار می گیرند.
به دلایل گوناگون و ازجمله نقایصی عمده در نظام جهانی آموزش و پرورش ، قسمت بسیار اندکی از این قشر عظیم 36 میلیونی ، به مرز کارایی و اثر بخشی رسیده اند. بر اساس امّارهای سالهای 1982 و 1983 حدود 660 هزار محقّق ، پژوهشگر و نظریه پرداز درسطوح عالی در کلّیه رشته ها و شاخص های علمی ، فنّی ، صنعتی و ... مشغول به کار هستند.
هوشبهر | نسبت | جمعیت(به میلیون) |
120 | یازده درصد | 660 |
124 | هفت درصد | 420 |
128 | چهار درصد | 240 |
130 | سه درصد | 180 |
132 | دو درصد | 120 |
136 | یک درصد | 60 |
140 | شش در هزار | 36 |
144 | سه در هزار | 18 |
148 | یک در هزار | 6 |
152 | شش در ده هزار | 6/3 |
156 | دو در ده هزار | 2/1 |
160 به بالا | یک در ده هزار | 6/0 |
از این میان ،75% یعنی 440 هزار نفر در صنایع و علوم و پژوهشهای مربوط به تسلیحات دفاعی و نظامی اشتغال دارند و مابقی یعنی حدود220 هزار نفر ، رهبری فکری ، علمی ، فنی و صنعتی ، هنری ، ادبی جهان امروز را بر عهده دارند و کاروانسالاران علم و قدرت و تمّدن بشری را تشکیل می دهند. هرگاه سهم این تعداد (660 هزار نفر) را از کلّ تیزهوشان (36 میلیون) محاسبه نماییم، حدود 2 درصد خواهد شد. به بیان دیگر ، جهان امروز از قابلیّت، توانایی و قدرت 98% تیزهوشان جهان محروم است. هر گاه شرایط مشروع ، اثر بخشی و کارآیی کلّیۀ تیزهوشان جهان تحقّق یابد، بی تردید چهرۀ جهان با وضعیّت کنونی متفاوت خواهد شد.
قدرتهای کنونی جهان ، سعی فراوانی را در جذب و بهره گیری از تیزهوشان موجود دارند. این پدیده تحت عنوان شکار مغزها (brain drain) نامیده می شود.
در طول تاریخ حیات بشری ، کم و بیش فرار و شکار مغزها وجود داشته است. در حدود 300 سال قبل از میلاد مهاجرت نخبگان یونانی به اسکندریه ، ثبت شده است. امّا پس از جنگ جهانی دوم این امر ، دامنۀ گسترده تر و عمیقی یافته است. از اوایل 1960 تا دهه 1970 بیش از 400 هزار تن از پزشکان جراحان ، مهندسان ، دانشمندان و سایر افراد ماهر از کشورهای در حال توسعه به جوامع توسعه یافته مهاجرت نموده اند. این مهاجرت ، عمدتاً از هند ، پاکستان، فیلیپین ، و سریلانکا به ایالات متّحدۀ آمریکا ، کانادا ، انگلستان و دیگر نقاط اروپای غربی و استرالیا نقل مکان کرده اند.
فقط در سالهای میان 1962 تا 1966 حدود 68 هزار نفر از افراد دارای تحصیلات عالیه به دو کشور آمریکا و انگلستان (یعنی مهمّترین کشورهایی که از اندیشمندان و دانشمندان ممالک دیگر استفاده می کنند) وارد شده اند.
این حرکت یک سویه ( یعنی صرفاً از سوی کشورهای جهان سوم به جهان صنعتی توسعه یافته و نه بر عکس) به دلایل گوناگونی صورت می پذیرد:
- تباین و نابرابری میان میزان معلومات بعضی از محقّقان و نیازهای کشورشان به این معلومات
- تضادّ دستمزد میان جهان سوم و جهان صنعتی
- وجود تسهیلات و امکانات پیشرفت و رشد علمی و فنی بیشتر در جهان صنعتی.
- امنیت بیشتر شغلی و زندگی در جهان صنعتی.
این نخبگان ، نتایج متعدّدی دارد:
- اختلال شدید در توزیع طبیعی تیزهوشان و نوابغ در سطح جهان و ایجاد تمرکز جغرافیایی در ممالک صنعتی
- استفاده از نیروهای انسانی فوق العاده ، ماهر و آموزش دیده در ممالک صنعتی بدون صرف مبالغ هنگفت برای آموزش و کارآموزی.
- اتلاف منابع ثروت جهان سوم از لحاظ نزول کیفیت ظرفیت انسانی ( زیان سالانه حدود 200 تا 400 میلیون دلار برای جهان سوم) و ضایع شدن هزینۀ پرورش نخبگان در جهان سوم
- دگرگونی در توزیع اشتغال در سطح جهانی ( رشد شغلهای خدماتی در جهان سوم و مشاغل تولیدی در جهان صنعتی)
پراکندگی جنسی
از لحاظ جنسیّت ، تفاوت هوش مهمّی وجود ندارد. به طور کلّی هوشبهر متوسّط مردان و زنان به ترتیب 3/101 و 7/99 می باشد که این اختلاف قابل اهمیّت نیست. امّا در حیطه های فرعی هوشی، تفاوتهایی میان دو جنس وجود دارد. یعنی در مهارتهای کلامی و برخی قابلیّتهای اجتماعی و ارتباطاتی ، جنس مؤنّث و در زمینه تفکّر انتزاعی و تجسّم فضایی و ریاضی ، جنس مذّکر برتری نشان می دهد.
پراکندگی شغلی والدین
به طور کلّی بر اساس یک مطالعه نمونه ای بر روی جامعه تیزهوشان کشور پراکندگی تیزهوش از لحاظ اشتغال پدر و مادر چنین توزیعی دارد:
اشتغال پدر | % | اشتغال مادر | % |
کارمند | 44 | خانه دار | 57 |
شغل آزاد | 21 | معلّم | 31 |
معلّم | 18 | کارمند | 7 |
تکنسین و مهندس | 8 | درمان | 3 |
متفرقه | 9 | استاد دانشگاه | 1 |
متفرقه | 1 |
پراکندگی تحصیلی والدین
بر اساس مطالعه مزبور ، توزیع سطح تحصیلات والدین به گونۀ زیر است:
تحصیلات پدر | % | تحصیلات مادر | % |
بیسواد | 2 | بیسواد | 7 |
ابتدایی | 18 | ابتدایی | 20 |
سیکل | 4 | سیکل | 7 |
دیپلم | 23 | دیپلم | 32 |
فوق دیپلم | 12 | فوق دیپلم | 17 |
لیسانس | 26 | لیسانس | 14 |
فوق لیسانس | 5 | فوق لیسانس | 2 |
دکتری | 10 | دکتری | 1 |
ضرورت اجتماعی کشف و پرورش تیزهوش
کشوری که به تعالی ، توسعه ، بقا ، امنیّت ، هویّت و حیثیّت جهانی خود اهمیّت می دهد، فضیلتی را پی می گیرد که زمینه های آن را وجود منابع انسانی غنی، پایه ریزی می نماید. توجّه به منابع انسانی و توسعۀ آن، مستلزم عنایت ویژۀ به استعدادها و نیروهای درخشان ونخبگان جامعه است.
در واقع تواناییهای سرشار و قابلیّتهای غنی تیزهوشان است که برای مسائل عمدۀ بشری در سطح جهانی پاسخ مناسب می یابد و موجب پیشرفتهای وسیع و فراگیر علمی ، فنّاورانه ، هنر ، فرهنگی و ادبی می گردد و راهگشاییهایی را برای معضلات پیچیده در زمینه هایی مانند حفظ محیط زیست ، حقوق بشر ، تسلیحات هسته ای ، انرژی ، بازرگانی و تجارت جهانی و ... ارائه می دهد.
گسترش توجّه به تیزهوش ، آنچنان افزایش یافته که هر کشور در حال رشدی (در جهان سوم) که امید و تصوّر حدّاقل توسعه را در سر می پروراند، به نوعی خویش را در این کاروان جهانی جنبش استعدادهای درخشان و نخبگان جای داده است. جدایی از این کاروان ، برابر با عقب ماندگی تصاعدی از توسعۀ جهانی است.
کنگرۀ ایالات متّحده به عنوان اساسی ترین مرجع قانونگذاری و تصمیمگیری مملکتی در یک بیانیه ، ملاحظات مربوط به تیزهوش را این گونه مورد تأکید قرار می دهد:
- تیزهوشان عظیمترین منبع ملّی برای حلّ مسایل غامض مملکتی در حوزۀ امور ملّی محسوب می شوند.
- اگر به گونه ای مناسب ، تواناییهای ویژۀ کودکان تیزهوش و مستعدّ در طیّ سالیان مقاطع تحصیلی ابتدایی و متوسّطه ، توسعه نیابد و قابلیّتهای اختصاصّی آنها برای اعانت به ملّت ممکن است از بین برود.
- کودکان تیزهوش و مستعدّ از خانواده ها و نواحی محروم اقتصادی، غالباً موقعیّت مناسبی برای پیشرفت و تعالی تواناییهای ویژۀ و ارزشمند خویش نمی یابند و این امر به خدمات پرورشی نامتناسب ارتباط دارد.
در پی این تأکید و تصمیمگیری ملّی ، نه تنها غنی ترین و قدرتمندترین نظام پرورشی موجود در جهان برای تیزهوشان آمریکا شکل داده شد؛ بلکه به طرق گوناگون به کشف و جذب استعدادهای درخشان و نخبگان سایر نقاط جهان مبادرت گردید.
امروز کسی تردیدی در این امر ندارد که پایه های مستحکم تعالی مادّی ، قدرت جهانی ، رفاه ملّی و اعتبار بین المللی ایالات متّحده ، نخبگان و تیزهوشان این کشور هستند. این پیشرفتهای گسترده و فراگیر مادّی ، همچنین شکی برای سایر ممالک صنعتی و در حال توسعه باقی نمی گذارد که عنایت ویژۀ به منابع انسانی درخشان و نخبه زمینه ساز چنین توسعه مادی و صنعتی است.
در واقع ضرورت و لزوم توجّه به استعدادهای درخشان به نقش و موقعیّت اجتماعی آنها مربوط می شود. یکی از شاخصهای اصولی در هویّت اجتماعی تیزهوشان، شغلهایی است که آنها در صحنه جامعه پی می گیرند.
بر اساس یک مطالعه طولی سی سال به وسیلۀ یکی از دانشگاههای ایالات متّحده بر روی بیش از 725 تیزهوش ، 63% مردان تیزهوش به ترتیب در حرفه های زیر فعّالیّت نموده اند:
- حقوقدان 10%
- کارکنان عالیرتبۀ اداری و اجرایی 9%
- اعضای هیأت علمی دانشگاه 8%
- مهندس 7%
- فیزیکدان 6%
- صاحبان صنایع و تجارت 5%
- روزنامه نگار و ناشر 4%
- شیمیدان 4%
- معلّم 4%
- حرفه های مالی 3%
- فروشنده و پیشه های آزاد 3%
پیشه های فوق نه تنها مثبت ترین و مؤثرتّرین فعّالیّتهای اجتماعی به شمار می آیند، بلکه اهمیّت حرفه ای هر یک از آنها ، اقتضای نوعی تخصّص و مهارت ویژۀ همراه با قابلیّت هوشی و ذهنی برجسته و فوق العاده می نماید که این تخصّص و خبرگی ، صرفاً در میان افراد تیزهوش ( و نه سایر افراد جامعه) به ودیعه نهاده شده است.
هرگاه تلفیق چنین قابلیّت ذاتی را با شغلهای ذی ربط ، مورد لحاظ قرار دهیم، بدون کمترین شکّی به پیامدها و دستاوردهای مثبت و شکوهمند این تلفیق در سطح آن جامعه یا کشور پی خواهیم برد.
- وجود 10% حقوقدان نخبه و به عنوان مراجعی قانونگذار ، تصمیمگیرندۀ استراتژیک و سیاستگذار منجّر به ایجاد یک نظام قدرتمند شده ، پایه های حکومتی و رهبری توسعه فراگیر را به نحوی پویا و فعّال فراهم می آورد.
- وجود 9% مدیر اداری و اجرایی تیزهوش ونخبه در نظام اداریدولتی یک کشور ، موجب پدید آیی نوعی دیوان سالاری نیرومند ، کارآمد و مؤثّر خواهد شد که مورد غبطه هر نظام اداری دولتی در سطح جهان است.
- وجود 8% استاد نخبۀ دانشگاه که قطعاً دارای عالیترین مدارج علمی و پژوهشی و فنّی می باشند، کاروان علم و دانش را به سوی ترقّی و تعالی ، به پیش می راند و به نظام آموزشی عالی هر جامعه ای ، غنایی شگرف می بخشد ، منابع انسانی لازم در تمامی زمینه های اجتماعی که از شایستگی و صلاحیّت مطلوب برخوردارند ، عرضه می دارد و اساساً شاخص محوری یک نظام آموزش عالی است. بدون وجود چنین راهبران دانشگاه ، نیرومندترین و مجهزترین منابع مادی و تسهیلات آموزشی ، شایقترین دانشجویان و دانش پژوهان و معتبرترین سیاستگذاری ها و آرمانهای علمی و آموزشی ، صرفاً عواملی ناقص و بیهوده خواهند بود.
- وجود 7% مهندس تیزهوش ، سبب تعالی صنعتی و عمرانی جامعه است و کسی تردیدی در ضرورت چنین فعّالیّتی ندارد.
- وجود 10% فیزیکدان و شیمیدان نخبه ، علاوه بر توسعۀ علمی و پژوهشی در زمینه های گوناگون ، مبانی پیشرفتهای صنعتی و فنّی را در صحنه اجتماعی پدید می آورد.
- وجود 8% صاحبان صنایع ، تجارت و منابع مالی موجب پویایی نظام اقتصادی و توسعه مالی و صنعتی جامعه می گردد و بی تردید چنین توسعه ای ، به رفاه عمومی بیش از پیش شهروندان یک جامعه می انجامد.
- وجود 4% روزنامه نگار ، ناشر و نویسنّده ، منجّر به تعالی و گسترش فرهنگی و افکار عمومی شده و این پویایی طبعاً در ارتباط با سایر عوامل پیشرفت اجتماعی است.
حوزه های اساسی در اشتغال مردان تیزهوش
فعّالیّتهای اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی ( اداری ) سه قلمرو اساسی شغلهای مردان نخبه است.
الف- حوزۀ اقتصادی
این حوزه با 45% بالاترین حیطۀ شغلی مردان نخبه را تشکیل می دهد:
درصد | درصد | ||
7 | 2 | ||
5 | 1 | ||
3 | 1 | ||
2 | 1 | ||
1 | 19 | ||
3 |
ب- حوزۀ فرهنگی
در حدود 32% مردان تیزهوش در این حوزه اشتغال می یابند:
شغل | درصد | شغل | درصد |
استاد دانشگاه | 8 | معمار | 1 |
فیزیکدان | 6 | روحانی | 1 |
شیمیدان | 4 | هنرمند( طرّاح) | 1 |
روزنامه نگار ، ناشر | 4 | موسیقیدان | 1 |
معلّم | 4 | امور رادیو و تلویزیون | 2 |
ج – حوزۀ سیاسی
بیش از 23% از مردان تیزهوش ، پیشه های سیاسی و اداری و امور رهبری مربوط به جامعه را پی می گیرند:
شغل | درصد | شغل | درصد |
حقوقدان | 10 | خدمات عمومی رفاهی | 1 |
کارکنان اداری | 9 | اقتصاددان | 1 |
خدمات اجتماعی | 2 |
شغلهای زنان تیزهوش
زنان تیزهوش معمولاً شغلهای زیر را پی می گیرند:
خانه دار 52%
شاغل 48%
مقایسۀ شغلی تیزهوشان با افراد عادی
بر اساس مطالعۀ مزبور بر روی 724 تیزهوش و 559/878/1 فرد عادی ، مشخص گردید که تفاوت مهمّ و معنی داری در اشتغال تیزهوشان و افراد عادی وجود دارد. این مقایسه یافته های زیر را ارائه می دهد:
شغلی | ||
شغلهای تخصصی | ||
شغلهای عالی و نیمه تخصصی | ||
شغلهای دفتری ، مهارتهای سنّتی و خرد | ||
شغلهای کشاورزی و زراعی | ||
شغلهای زیر تخصص و امور دون پایه | ||
شغلهای با مهارت بسیار پایین و بدون آموزش | ||
هفت – کارگران روز مزد |
بر اساس یافته های جدول فوق ، می توان به سادگی استنباط نمود که در جامعه برخی شغلهای تخصّصی مانند استادی دانشگاه ، تخصّص در فیزیک ، شیمی ، حقوق ، تعلیم و تربیت ، مهندسی ، نویسنّدگی و روزنامه نگاری وجود دارد که فقط 6% از افراد عادی از عهدۀ آنها بر می آیند و در عوض 45% تیزهوشان قادر هستند به شایستگی ، شغلهای مزبور را به عهده گیرند.
چنانچه دو حوزۀ بسیار مهمّ بالای جدول (یک و دو) را جمع بندی کنیم، برتری قابل ملاحظۀ تیزهوشان محرز می گردد.(71% تیزهوشان در برابر 14% افراد عادی) یعنی شایستگیهای مزبور ، صرفاً در میان افراد تیزهوش یافت می شود.
باید بیان داشت که اصولاً شغلهای مزبور ، ستون حیاتی رهبری اجتماعی و محور اساسی تمایز جوامع صنعتی پیشرفته ، مرفّه و قدرتمند با جوامع سنّتی و عقب مانده (جهان سوم) را تشکیل می دهند.
هر گاه جمعیّت افراد عادی (بیش از 70%) و تیزهوشان(حدود 6 هزار ) را در نظر بگیریم مفهوم حضور 14% از افراد عادی و 71% از تیزهوشان به خوبی مبرهن می شود.
در پایین جدول شغلهای شش و هفت شغلهای دسته های معکوس است، یعنی در مشاغلی که به تخصّص و آموزش نیاز ندارند فقط 1% تیزهوشان فعّالیّت می نمایند در حالی که 18% افراد عادی در این حوزۀ شغلی اشتغال دارند.
در یک جمع بندی کلّی از شغلهای با تخصّص کم و یا بدون مهارت می توان دریافت که بیش از 52% افراد عادی فقط قادرند به شغلهای پایین اجتماعی بپردازند، در حالی که فقط 8% تیزهوشان به این فعّالیّتها روی می آورند و 92% آنها در شغلهای و مسؤولیتّهای عالی و حیاتی اجتماعی فعّالیّت می نمایند.
نقش تیزهوش در جامعه
وجود استعدادهای درخشان و نخبگان در اجتماع آثار مثبت فراوانی دارد که به مهمّترین آنها اشاره می شود:
- نقش تیزهوش در فعّالیّتهای اجتماعی
بر اساس یک مطالعه در ایالات متّحده ، بیش از 97% تیزهوشان تقریباً در کلّیۀ فعّالیّتهای سیاسی و اجتماعی از قبیل انتخابات شهری ، ایالتی و کشوری شرکت می کنند و به نمایندگان مورد نظر خود رأی می دهند و فقط 3% در این گونه انتخابات هیچ گونه مشارکتی ندارند. چنین امّاری گویای حسّاسیّت فوق العاده تیزهوشان نسبت به مسایل و حوادث اجتماعی است، یعنی تیزهوشان در کلّیۀ فعّالیّتهای حیاتی جامعه خود نقش فعّالی برعهده دارند.
- نقش تیزهوش در توسعۀ اقتصادی
یک فرد تیزهوش به علّت نیازی که در وی وجود دارد، منشأ تحوّلات مثبت اجتماعی و توسعۀ اقتصادی می گردد که بالمآل موجب رفاه جامعه می شود. این نیاز حیاتی در تیزهوش، «پیشرفت و ترقّی» است که بیش از فرد عادی جلوه دارد. تاریخ حیات بشری ، آکنده از نمونه هایی برجسته از نقش ترقّی طلبی و پیشرفت گرایی در توسعۀ اجتماعی و رفاه مادّی است. جامعه ای را تصوّر کنیم که متشکّل از افرادی با انگیزۀ نیرومند ترقّی، پیشرفت وموفّقیّت است؛ توسعۀ اجتماعی این جامعه امری مسلّم خواهد بود.
- نقش تیزهوش در رهبری و سیاستگذاری مملکتی
از ویژگیهای تیزهوشان ، اخذ تصمیم به طور مستقلّ است که در کنار قدرت رهبری( که در برخی از آنها وجود دارد) تمایزی برای آنها از افراد عادی به وجود می آورد. این توانمندیها در سطح اجتماعی بسیار شگرف و قابل ملاحظه است. در شرایطیّ که جامعه ای از مشکلاتی حادّ و معضلاتی پیچیده رنج می برد و به سادگی نمی توان برای آن راه حل و چاره ای اندیشید. در این جا قدرت تصمیمگیری یک تیزهوش در مشکل گشایی به خوبی احساس می شود.
- نقش تیزهوش در امنیّت، ثبات و بقای اجتماعی
به زعم برخی از صاحب نظرات علمی و پژوهشی ، امنیّت داخلی و خارجی یک جامعه ، بسته به قدرت و توان دفاعی و امکانات تسلیحاتی آن است. بیش از 75% پژوهشگران بسیار برجسته در سطح جهان ( معادل 440 هزار نفر) در امور دفاعی و نظامی مشغول به فعّالیّت هستند. بدون هیچ تردیدی این گروه از جملۀ تیزهوشان محسوب می شوند. زراد خانه های سنّتی، هسته ای ، شیمیایی و ... مرهون وجود چنین افرادی در جهان است.
در حالی که شاخص ابر قدرتی در حیطۀ نظامی ، قدرت و توان هسته ای است، نقش تیزهوشان در قدرت نظامی مالاتامین امنیت و حیات جهانی ، مبرهن می گردد.
اکنون پنج کشور بزرگ نظامی یعنی آمریکا ، روسیۀ فدراتیو ، فرانسه ، انگلیس و ایتالیا به عنوان مهمّترین صادر کنندگان تسلیحات به سراسر جهان محسوب می شوند ( با تأمین حدود 70% تسلیحات جهانی) این توان صدور تسلیحاتی نه تنها برای کشورهای مزبور موقعیت مستحکم دفاعی و امنیتی فراهم می آورد، بلکه با ارز سرشار ناشی از آن ، کم و بیش توسعه ای کم نظیر ایجاد نموده و علاوه بر آن در تأمین امنیّت و حیات بشری در صحنۀ جهانی نقشی تعیین کننده و تصمیم گیرنده به آنها می دهد. به عبارت دیگر این کشورها در سرنوشت 6 میلیارد بشر ، دخالت دارند. تمامی این پیشرفتها و قدرتهای جهانی مرهون وجود تیزهوش است.
- نقش تیزهوش در تعالی فرهنگی
در جای جای تاریخ بشری در هر گونه درخشش فرهنگی ، هنری ، ادبی و علمی ، اثر و علامتی از جای پای افراد تیزهوش و نخبه دیده می شود. افراد عادی و عقب ماندگان ذهنی موجب پیشرفت و توسعۀ علمی و شناختی و فرهنگی طیّ قرون متمادی پدید نیاورده اند. تیزهوش سهمی حیاتی و تعیین کننده درتمدن بشری داشته و دارد. از دوران تمدنّهای درخشان آسیایی نظیر چین ، هند و ایران تا ظهور عصر طلایی یونان( پریکلس) و تمدّن بی نظیر و بی همتای اسلامی که شعاع کوچکی از آن ، رنسانس را آفرید، ردّ پاهایی از تیزهوشان و نخبگان دیده می شود و امروز نیز تطّور عصر فنّاوری درخشان مرهون وجود نخبگان زمان است.
- نقش تیزهوش در حیثیّت جهانی ممالک
برای یک جامعه وجود تیزهوش با درخششهای متعاقب آن در صحنۀ جهانی ، موجب سرافرازی ، عزّت ، حرمت و اعتبار است. این امر نه تنها برای یک جامعه بلکه برای یک فرهنگ نیز صادق است. به عنوان مثال فرهنگ و تمدّن اسلامی نه تنها با وجود چنین نخبگانی شکل گرفت و توسعه یافت، بلکه برای آحاد امّت اسلامی در سطح جهان افتخار و سرافرازی ایجاد نموده است. وجود هزاران متفکّر ، اندیشمند و صاحب حکمت و معرفت ، ریاضیدان ، منجّم ، شیمیدان ، طبیب ، موّرخ ، ادیب ، هنرمند و هنرآفرین که ریزه خوار سفرۀ مکتب الهی اسلام بوده اند، برای هر ملّت و جامعه ای موجب عزّت وشرف است و هر ملّتی در پهنۀ گیتی چنین غبطه ای می خورد و آرزومند چنین درخشش تاریخی است. و این در شرایطیّ است که بسیاری از تمدّنهای فعلی و تاریخی ، اشعّه ای کوچک از تمدّن الهی اسلام بوده و هستند و این در شرایطیّ است که بسیاری از کشورهای قدرتمند و فرا صنعتی و ابرقدرت اجتماعی ، اقتصادی سیاسی و نظامی از چنین تمدن و تاریخی کمترین بهره ای ندارند و اکنون تمامی مساعی و قابلیّتهای خویش را برای دستیابی به تمدنی مانند آن مصروف میدارند.
- نقش تیزهوش در مرجعیت جهانی
تمامی عواملی که تاکنون بیان داشتیم در کنار یکدیگر موجب خصیصه ای بسیار قابل ملاحظه و شگرف می شود این وِیژگی را «مرجعیت جهانی» می نامیم. بدین معنا که یک کشور به عنوان الگو، اسوه و مرجعی برای پیروزی و تقلید سایر ممالک قرار گرفته تمامی کنشها و فعّالیّتها ، عقاید ، افکار ، اندیشه ها ، و ذرات وجودی آن برای جامعه جهانی ملاک و هنجار پیروی واقع می شود.
مرجعیت جهانی برای یک کشور ، جهان را تبدیل به دو قطب فرهنگی تحقیق و تقلید می کند جامعه ای که کاروان سالار سیر جهانی شده و فرهنگ تحقیق و پیشروی و سردمداری را رشد می دهد و تشویق می کند در واقع سایر ممالک جهانی را به دنبال خویش می کشد که در آنها فرهنگ تقلید حکومت می کند. اینچنین مرجعیتی ، آرمان غایی کلّیه کشورهایی است که برای وجود خویش صاحب ادعایی هستند.
پیامدهای اجتماعی عدم توجّه به تیزهوش
جوامع بشری در قبال عدم پرورش و ملاحظه صحیح نسبت به تیزهوش دچار زیانهایی سنّگین و مخاطره امیز خواهند شد. در اینجا برخی از این پیامدهای منفی اشاره می شود:
- آسیب روانی تیزهوش
عدم توجّه صحیح به نیازها و ارزشها و انگیزه های تیزهوش ، برای وی اختلالات و آسیبهایی فراهم می آورد. برخی از مهمّترین بیماری هایی که یک تیزهوش محروم و ناکام را تهدید می کنند، افسردگی شدید ، اختلالات روان گسیختگی از نوع پارانویید ، پرخاشگری شدید و حالات نوروتیک هستند.حتّی اگر چنین بیماری هایی تحقّق نیابد تیزهوش در زندگی عادی خویش دچار معضلاتی خطرناک خواهد شد ، که هوش برای رفع آنها ، کمترین کفایتی را نخواهد داشت.
- بزهکاری اجتماعی
تیزهوش نه تنهابه خود صدمه می زند بلکه می تواند منشاء آسیبهای اجتماعی نیز باشد و این زمانی است که مورد عدم توجّه ضروری جامعه قرار گیرد. بسیاری از آسیبهای اجتماعی در سطح وسیع مانند جنایتها ، سرقتهای بزرگ ، تروریسم و ... محتاج نوعی توانایی خلّاقیّت و ابتکار برجسته است که صرفاً در توان یک فرد تیزهوش است.
امروز همۀ می دانند که مثلاً موسسین و رهبران مافیا و به اصطلاح پدر خوانده ها از افراد تیزهوش برجسته با تحصیلات عالی بوده اند و می باشند.
به عنوان مثال یکی از نظریه پردازان بزرگ مافیا در اروپا ، نابغه ای است که در علم فیزیک دارای تحصیلات برجسته می باشد.
- استبداد سیاسی
سراسر تاریخ مشحون از رهبرانی دیکتاتور و مستبد است که سبعیت و خون آشامی آنها نقاط عطفی در حیات بشر آفریده است. بی تردید قدرت رهبری به ویژۀ در سطح کلان ، نیازمند توان بالایی از هوش و استعداد ذهنی است. نمونه ای از این باب ، هیتلر است که نه تنها یک تیزهوش بود بلکه توان رهبری و نفوذ اجتماعی وی هنوز موضوع مطالعات و تحقیقات گسترده در حوزه های روانشناسی ، مدیریت و سیاست است.
هلاکت بیش از 50 میلیون انسان و نابودی دهها کشور مختلف در سه قاره بزرگ خاطره ای غم بار و تکان دهنده برای بشریت ایجاد نمود که پس از نیم قرن پیامدهای زیانبار آن ، جامعه بشری را رنج می دهد ؛ تیزهوشانی مانند هیتلر و موسولینی نقش آفرینان اصلی چنین تراژدی بشری بودند.
- استثمار بشری
امروز بخش عظیمی از جهان بشری( یعنی جهان سوم) با بیش از 4 میلیارد نفر کم و بیش تحت استثمار ، بهره کشی و بیگاری سوداگران مالی ، تراستها ،کارتلها و شرکتهای غول آسای چند ملیتی قرار گرفته است. تاریخ غم بار آمریکای لاتین نمونه ای تاسف بار از چنین استثماری است. رهبری مالی و تجاری چنین حکومت اقتصادی جهان صرفاً از توانمندیهای ویژۀ یک تیزهوش بر می آید. در واقع تیزهوشان و نخبگان جامعه بشری ، نبض اقتصادی و شریان مالی بشریت را در دست دارند.
- آسیب های ارزشی
نظام ارزشی ، قوانین ، هنجارها و حقوق اساسی جامعه جهانی که ناموس بشریت است در طیّ تاریخ بی وقفه امّال هجوم تاخت و تاز و غاربت و تهدید برخی نیروهای شیطانی در قالب انسانی بوده است. برخی از این شیاطیّن انسی نه تنها در ناموس بشری دست برده اند بلکه این جسارت را به خود راه داده اند که به آئین تراشی ، مکتب سازی و ارزشی گذاری بشری بپردازند و برای انسان ، قانون وضع نمایند.
تاریخ بشری مملو از مصایبی است که پیامدهای چنین جسارتها و هتک حرمتها بوده است در چنین عرصۀ دهشت باری نشانی از عقب ماندگان ذهنی و حتّی افراد عادی یافت نمی شود بلکه تیزهوشان و نوابغی نمود می یابند که برای طبیعت بشری و اداره او یاوه سرایی نموده اند.
- بحران اطّلاعات
پس از جدایی علم از فلسفه و شکل گیری دوره رنسانس و به ویژۀ در طیّ دو قرن اخیر دایره علم و دانش ، آگاهی و اطّلاعات بشری آنچنان وسعت و عمق شگفت انگیزی یافت که هر شخص احساس نمود که مهار چنین مجموعه ای عظیم از داده ها و اطّلاعات اگر بعید نباشد به سختی ممکن است.
امروز بشر در قبال چنین مهاری احساس عجز می کند زیرا این گستردگی روز افزون بی وقفه ادامه دارد و این در حالی است که تمامیت بخشی و وحدت دادن به آنها ، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
برای یک صاحب نظر مسائل تیزهوش ، این امر بسادگی قابل فهم است که طبیعت چنین گسترده ای از اطّلاعات که بشر را به وحشت انداخته است با ماهیت انگیزشی یک تیزهوش و فرد نخبه ، سازگاری دارد. نیاز به کنجکاوی سیری ناپذیری که نه جهت را می شناسد و نه برای آن اهمیّتی قائل است. این نیاز ، اقتضا می کند که در درون موضوعات، پدیده ها و وقایع تعمق نموده انبان بزرگ دیگری از اطّلاعات بر اقیانوس عظیم و عمیق دانشها بیفزاید. خطر نه تنها در گستردگی و وسعت غیر قابل مهار اطّلاعات بلکه در جهت و سمت و اهداف پژوهشها نیز می باشد.
- تکنولوژی زیانبار
بر اساس عنوان پیشین ( بحران اطّلاعات ) می توان به سادگی دریافت که تیزهوش چه نقشی در گسترش فن آوری و تجهیزات و منابع مادی زیان بار و خطر آفرین برای بشریت می تواند داشته باشد. تسلیحات هسته ای ، نوترونی و شیمیایی ، رشد صنایع مخرب محیط زیست و تحقیقات ژنتیکی ویژۀ تنها گوشه ای از آسیبهایی است که فن آوری جدید به بشریت وارد نموده است.
نتیجه گیری کلّی
براساس مباحث پیشین ، یک جامعه در قبال تیزهوش فقط دو راه دارد:
- شناسایی و جذب و پرورش ویژۀ
- عدم توجّه لازم (بنابر غفلت ، منزوی سازی ، و حتّی موضعگیری خصمانه در برابر او)
انتظارات اجتماعی تیزهوش
برخورداری جامعه از مواهبی ویژۀ که در اختیار تیزهوش قرار گرفته است، در گروارضاء مناسب نیازها ، انگیزه ها و انتظارات اختصاصی تیزهوش است. انتظارات اجتماعی تیزهوش از انگیزه هایی ویژۀ نشأت می یابد که در این جا به ترتیب برخی از آنها را مورد اشاره قرار می دهیم.این نتایج حاصل یک یررسی انتظاریابی در سطح کشور است که در میان نوجوانان تیزهوش 12 تا17 برگزارشد.
- پذیرش
مهمّترین نیاز اجتماعی تیزهوش ، نیاز به پذیرش وی از سوی جامعه است. این نیاز با 23% در اولویّت قرار می گیرد. جامعه باید آغوش گرم خویش را برای جذب تمامیت وجودی تیزهوش بگشاید این پذیرش شامل نیازها ، تواناییها ، افکار ، احساسات ، عقاید و رفتارهای یک تیزهوش است . به نحوی که تبعیضی از سوی جامعه روا داشته نشود.
- تعدیل انتظارات جامعه
این نیاز با 13% دومین انگیزه مهمّ تیزهوش است که جنبه اجتماعی دارد. او از مردم یک جامعه انتظار دارد که توقّعات خویش را از وی در حد واقعیّتها ، استعدادها و علائق ویژۀ فرد تیزهوش تعدیل نمایند و سازش دهند. این امر شامل خانواده نیز می شود. انتظارات غیر واقع بینانه از تیزهوش ، از لحاظ روانی و اجتماعی ، وی را به سختی رنج می دهد و دچار مشکلاتی جدّی در زندگی تحصیلی و شغلی می نماید.
- درک
این انگیزه با 11% سومین رتبه را دارد. تیزهوش انتظار دارد که جامعه درک صحیحی از پدیده و مفهوم تیزهوشی و شخص تیزهوش داشته باشد. این درک باید مبتنی بر اطّلاعات و آگاهی های واقع بینانه و حقیقی باشد.
- منزلت
نیاز به منزلت اجتماعی با 9% در تیزهوش ، اهمیّت ویژۀ ای دارد. او انتظار دارد که در صحنۀ جامعه ، موقعیّت ویژۀ ای برای خویش فراهم سازد و این نقش و منزلت را جامعه به رسمیّت بشناسد.
- پیشرفت
نیاز به ترقّی و پیشرفت وموفّقیّت در تیزهوش ، اهمیّت حیاتی برای وضعیّت روانی – اجتماعی وی دارد. این نیاز شامل مسائل اجتماعی نیز می گردد؛ یعنی یک تیزهوش طبعاً شائق است که جامعۀ خویش را نیز با خود به پیش ببرد و ترقّی بخشد. اهمیّت این امر برای یک جامعه بسیار شگرف است.
- اعتلای فرهنگی
تیزهوش انتظار دارد که فرهنگ ، نظام ارزشی و هنجارهای جامعه اش ، تعالی یابد؛ مثل افزایش سطح سواد عمومی و یا دوری از خرافات و توهمات بیهوده ای که جامعه را دچار تنگنای فرهنگی می سازد.
- محبّت
نیاز به محبّت و دوستی و صداقت و یگانگی از سوی جامعه اشاره به طبیعت انسانی مشترک تیزهوش با فرد عادی دارد.
- شناخت جامعه
تیزهوشان نیاز اساسی دارند که جامعۀ خویش را به خوبی بشناسد؛ ساختار وجودی ، ماهیّت انتظارات ، انگیزه ها و نیازهای جامعه خویش را به درستی درک کنند و آگاهیهای صحیحی از آن به دست آورند.
- حمایت
تیزهوش نیاز دارد که جامعه از تواناییها ، آرزوها و فعّالیّتهایش حمایت کند و این حمایت ممکن است از طریق جلب همکاری ، ایجاد یگانگی ، انجام راهنمایی و مشاوره های لازم و پشتیبانی مالی و مادّی باشد. تیزهوش نیازمند به کمک جامعه است و در این امر، هوش به تنهایی کفایت نمی کند.
- احترام
ارجگذاری و ارزش نهادن به فعّالیّتها ، افکار ، احساسات ، عقاید ، هنجارها و استعدادهای تیزهوش از سوی جامعه مورد نیاز اساسی تیزهوش است.
- استقلال
تیزهوش در عین نیاز به جامعه ، مایل است استقلال و تمامیّت فردی خود را در صحنۀ اجتماعی حفظ کند. تصمیمات و فعّالیّتها و ارزشهای فردی دالّ بر چنین نیازی است . بدین معنا که مرزهایی رسمی و مورد احترام طرفین میان وی و جامعه برقرار شود که جامعه حتّی الامکان به خود اجازۀ دخالت در امور شخصی وی نداده و در عقاید و ارزشهای وی تجسّس ننماید و این حریم را به رسمیّت بشناسد. نیاز به استقلال در تیزهوش از فرد عادی است.
- امنیّت
نیاز به امنیّت نیز امری مشترک است، تیزهوش به عنوان یک انسان انتظار دارد که در محیطیّ با حاکمیّت نظم ، ثبات و آرامش بسر ببرد تا بتواند به قابلیّتها و افکارش تحقّق بخشد.
- تعامل
فرد تیزهوش مایل است با جامعۀ خویش تعامل مناسبی برقرار سازد و معاشرت و مصاحبت نماید.
اصول سیاستگذاری برای تیزهوش
هرگونه تصمیمگیری و سیاستگذاری و تدوین استراتژی برای امور مربوط به تیزهوش ، باید این موارد را در برگیرد:
نظریه پردازی ، هدفگذاری ، نقش اجتماعی ، تأمین منابع انسانی و مادی ، سازماندهی و تشکیلات ، سیاستهای اجرایی(شامل عناصر تشخیص ، جذب ، آموزش ، پرورش و اشتغال).
منابع :
هلموت اشمیت.(1367) ، استراتژی بزرگ ، ترجمه هرمز همایون پور انتشارات آموزش انقلاب اسامی.
ژ.کراز.(1363). بیماریهای روانی ، ترجمه پ. دادستان و م. منصور، ژرف.
تجارت اسلحه (1358) ، انجمن جهانی پژوهش در صلح (استکهلم) ترجمه ابراهیم یونسی، خوارزمی.
آئورلیویچی (1367) جهان در آستانه قرن بیستم و یکم، ترجمه علی اسدی – انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
پل بروک(1368) جهان سوم در بن بست، ترجمه امیر حسین جهانبگلو – خوارزمی.
ویلی برانت(1367) شمال – جنوب (برنامه ای برای بقاء) ، ترجمه هرمز همایون پور، آگاه.
Bragget, E. J. (1986). Talented, Gifted, Creative , Australian Writings, an annotated bibliography_Commonwealth SchoolsCommision, pp 17,36,37,77,88,100,116
Kitano K. Margie & Kirby F. Darrell. (1986). Gifted education, A Comprehensive view – Little, Brown & Company, pp 25-30.
Terman, M. Lewis (1976).Genetic studies of g-enius, Vol IV, Stanford University press, pp 170-196,214.
دیدگاه خود را بنویسید