بیتابی روانی

نخست : بیقراری 

به معنای 1)دلمشغولی پایدار شامل: دلمشغولی و احساس دلشورگی ، دلنگرانی ،خستگی و ناتوانی مستمرّ و مداوم ناشی از مسائلی که فکر را مشغول کرده است و گاهی با سرگشتگی و احساس از دست دادن یقین همراه است به گونه ای که پس از یک فعّالیت ذهنی ، احساس گرسنگی عجیبی نیز بروز میکند.2)بیقراری فرسایشی دربرگیرندهٔ بیقراریها و بیتابیهای ذهنی که امان فرد را می برّد و به او احساس فرسودگی تدریجی میدهد بویژه وقتی مسأله حل نمیشود، دچار ناامیدی میشود.3)لرزش بدن و کم کاری به معنای به فکر فروروی همراه با لرزش بدن ، کم کاری و عدم فعّالیت است.

دوّم: گرفتاری درونی 

به معنای 1) گفت و گوی ذهنی شدید مشغول کننده (گفت و گوی ذهنی و مسائل مشغول کنندهٔ فکر آن چنان شدیداست که فرد را دچار بیتابی مداوم ، احساس دلشورگی و دلنگرانی مستمرّ و احساس تنهایی میکند و خواب را از فرد میگیرد)2) نگرانی نسبت به حل مسائل (بیقراریها و بیتابیهای ذهنی که امان فرد را می برّد و فرد نسبت به حل مسائل خود بیمناک و نگران میشود،به ویژه اگر آن مسائل جدّی باشند، حتّی ضربان و تپش قلب را افزایش میدهند.)3) گرفتاری ذهنی مستمرّ (گرفتاری ذهنی مستمرّ در ارتباط با مسائل، لرزش شدید بدن در هنگام رویارویی با یک مسئله و وقتی مسئله حل نمیشود ، فرد دچار سردردمیگردد.)

سوّم : تظاهرات اندیشه

 به معنای1)احساس تشنگی و گرسنگی (احساس تشنگی و گرسنگی شدید پس از یک فعّالیت ذهنی و به فکر فرو روی همراه با احساس فرسودگی تدریجی و در حسرت کسانی به سر بردن که همیشه در حال یقین زندگی میکنند.) 2)سردرد ،افزایش تپش قلب و احساس خشکی دهان (افزایش ضربان و تپش قلب و احساس خشکی در دهان ناشی از شدّت اندیشه ها و جدّی بودن مسائل و دچار شدن به سردرد وقتی مسئله حل نمیشود)

چهارم : بیمناکی

 به معنای1)فراموشی و ضعف حافظه (بیمناکی و نگرانی نسبت به حل مسائل خود، فراموشی و ضعف حافظه کلافه کننده افزایش ضربان و تپش قلب ناشی از جدی بودن مسائل و سرانجام احساس تنهایی برآمده از مسائل فکری شدید ) 2)تردید و سرگشتگی (گرفتاری شکّ و تردید در حل مسائل و سرگشتگی آن چنانی که فرد احساس میکند یقینش را کاملا از دست داده است.) 3)احساس خستگی (احساس خستگی و ناتوانی مستمرّ و فرسودگی تدریجی و ناامیدی ازخود وقتی مسأله حل نمیشود و فرد در حسرت کسانی به سر میبرد که همیشه در حال یقین زندگی میکنند)

پنجم :گردش اندیشه

 به معنای1)اندیشه گردی (گردش اندیشه به هرطرفی هنگام روبروشدن با مسأله و احساس گرسنگی عجیب پس از یک فعّالیت ذهنی ) 2)لرزش بدن  (لرزش شدید بدن در هنگام رویارویی با یک مسأله و به فکر فرورفتن )

ششم :احساس تنهایی

 به معنای1)دلشورگی و دلنگرانی (بیمناکی و نگرانی نسبت به حل مسائل خود، احساس دلشورگی و دلنگرانی دایمی ، گردش اندیشه به هرطرف هنگام روبرو شدن با مسأله، و سرانجام احساس تنهایی ناشی از مسائل فکری شدید ) 2)احساس تحت فشار بودن برای فعّالیت (احساس تحت فشار بودن دائمی برای انجام فعّالیت و جنب و جوش و لرزش بدن شدید در هنگام رویارویی با یک مسأله)

لذا به اختصار از دو مولفه بزرگ هیجان اندیشه این تعاریف را می توان ارایه داد: 

پويايي به معناي احساس نيرومندي شديد همراه با شيفتگي و پیگیری در تجربهٔ كنجكاوانه و فعّال براي يك اندیشهٔ بزرگ، تازه و هيجان انگيز است. این احساس نیرومندی با حالات روان تنی چون بدن لرزی و تشنگی و گرسنگی همراه است.

«پویایی» به مفهوم وسیع بدين معناست كه كنجكاوي فرد با هر مسألهٔ مبهمي در قلمرو فعّالیتهای مورد علاقه‌اش تحريك مي‌شود و وي با همهٔ وجود و مشغوليّت سرسختانه به آن مسأله، با احساس نیرومندی شدید بدون درماندگی و بدون احساس گذشت زمان در هنگام اشتغال به حل مسأله هر قدر بزرگ، در پي آن است كه از آن، سر در آورد و حقیقت را كشف كند و امور را روشن نمايد؛ بدين ترتيب، فکر همیشگی لزوم انجام یک کار بزرگ، بویژه نو و تازه، و انديشهٔ كنجكاوانهٔ هیجان‌انگیز و دردسرآفرین همهٔ زندگيش را فرا مي‌گيرد؛ وي با لذّت و سرسختي، اين كنجكاويهاي هيجان‌انگيز، ماجراجويانهٔ ولو خطرناك را از طريق تجربهٔ دانسته‌هايش دنبال مي‌كند و برای اين تجربه، ناآرامی نشان مي‌دهد ولو بر اين كه آن مسأله تجربه كردني نباشد. این حالات همراه با شوخ طبعی مشهود، تحرك و واکنش هيجانی راحت، لذّت از فعّالیتهای بدنی، بدن لرزی و تشنگی و گرسنگی است.

بيتابي به فرسودگی روانی تدریجی ناشی از «گردش اندیشه» اشاره دارد كه همراه با نارساییهای روان تنی است.

«بيتابي» در معنای گسترده يعني: شدّت انديشه گردي، فعّالیّت و گفت‌وگوی ذهنی در ارتباط با مسائل فکري، فرد را دچار گرفتاری دروني، دلمشغولی و بيقراري مستمرّ و دائمي مي‌كند كه همراه با سرگشتگی و احساس از دست دادن كامل یقین است؛ شکّ و تردید در حلّ مسائل فرد را گرفتار مي‌كند و او در حسرت کسانی به سر می‌برد كه همیشه در حال یقین زندگی می‌کنند؛ نسبت به حلّ مسائل خود دچار بیمناکي و نگراني مي‌شود؛ فراموشی و ضعف حافظه، کلافه‌اش مي‌كند؛ به ويژه وقتی مسأله جدّي است ولي حلّ نمی‌شود، نااميدي از خود، احساس فرسودگی تدریجی، احساس دايمي خستگی و ناتوانی و احساس تنهایی وي را فرا گرفته و در قالب کم‌کاری و عدم فعّالیت بروز مي‌يابد و خواب را از او می‌گیرد و او با دلشورگي و دلنگراني دائماً احساس مي‌كند كه براي انجام فعّاليت تحت فشار است و در پي آن، احساس خشکی دهان، افزايش ضربان و تپش قلب و سردرد بروز مي‌يابد.