تصمیمگیری

بر اساس مفهوم شخصیّتی «خودتعيين‌كنندگي»[1]، نیاز به پیوندجویی، عاملي بنیادی برای پرورش اجتماعی و سلامت فردی محسوب مي‌شود. کسانی که در خلّاقیّت برجسته‌ترند، تعيين‌كنندگي بالاتری نیز دارند و والدین افراد خلّاق نیز از تعيين‌كنندگي فرزند پشتیبانی می‌کنند. از این رو، افراد خلّاق به کوشش بیشتر برای ادلّهٔ تعيين‌كننده‌تر گرایش دارند.(شلدون،1995؛ ريان و دسي،2000)

چنین شرایط شخصیّتی آنها را برای «قاطعیّت» و برتری «تصمیمگیری» آماده می‌كند. چنان‌كه نتایج پژوهشها گویای وجود این خصایص شخصیّتی در میان افراد خلّاق هستند. حتّی برای گونه‌های شخصیّت (علی‌رغم وجود تفاوت‌های جنسیّتی در این حوزه) امكان پیش‌بینی «قاطعیّت» را بیشتر فراهم می‌آورند.(لت و همكاران،1979) این گونه است که فرد خلّاق رفتارهای جرأتمندانه‌ای بروز می‌دهد.(تاکر، 1991) 

بررسیهای دیگر نیز نشان می‌دهند كه به طور كلّی «حلّ مسأله» با «تصمیمگیری» مرتبط است. برخی تفاوتهای فردی مهمّ در كیفیّت حلّ مسأله و تصمیمگیری از لحاظ جنبه‌های شخصیّت و روش شناخت وجود دارد.(هايت،1992)

از اين رو، مطالعات نيز نشان مي‌دهند به طور کلّی نظام شخصیّتی فرد خلّاق به گونه‌ای است که با حفظ فاصله از مسأله و بهره‌گیری از همهٔ چشم اندازها، قادر است ارزشها، عقاید و باورهای متعارض را در خود، یکپارچه سازد و آنها را در مسیر عملی خاصّی همگرا و منسجم كند. این ویژگی از مشابهتهای اساسی میان فرد خلّاق با يك مشاور مجرّب ورزیده به شمار می‌آید.(كارسون، 1999)

[1] -Self-determination