اگر رشد توجه جهاني نسبت به استعدادهاي درخشان شامل افراد خلّاق شود، پذيرش اجتماعي لزوم تفكيك آنها از نظام آموزشي و پرورشي اجتناب‌ناپذير است؛ زيرا پرورش خلّاقيت، مستلزم تحقق كوششهاي تفكيكي است. در درون يك طرح عادي نمي‌توان «استقلال طلب‌ترين» دانش‌آموزان را تحت آموزشي قرار داد كه با نيازهاي آنها متجانس نيست. از سوي ديگر، ساختار آموزش رسمي، بطور ذاتي با پرورش خلّاقيت متناقض است. بنابراين، يك نظام تفكيكي که‌ با پذيرش واقعيتهاي تكويني فرد خلّاق، براي رشد و پرورش، مقتضي تعديلهايي در ساختار آموزشي رسمي است. در اين نظام از طريق اقدامات مشاوره‌اي ويژه، پيوند رضايتبخشي ميان فرد خلّاق و كتاب درسي فراهم مي‌آيد.

«غني‌سازي» بعنوان برنامه‌اي كه معمولاً با نظام تفكيك، ملازمت دارد، از ويژگيهايي ذاتي برخوردار است كه در مقايسه با تسريع، تجانس بيشتري با تقويت مهارت تفكر و پرورش خلّاقيت نشان مي‌دهد. توصيف به معناي تقويت مباني اطلاعاتي منجر به استواري بيشتر ريشه‌هاي تفكر و خلّاقيت مي‌شود و تأكيد بر روش تفكر، يادگيري و تحقيق در ذات غني‌سازي نهفته است (يعني يادگيري طوطي‌وار در جريان تفكر، مانع رشد خلّاقيت است) و سرانجام ممارست انفرادي بعنوان مصداقي از خود فراگيري منظم، خودگرداني و كار انفرادي بيش از تسريع در بافت غني‌سازي يافت مي‌شود.

همة اين ويژگيها، مشروط بر آن است كه معلّماني با ويژگيهاي خاصّ به عنوان مراجع اطلاعاتي معتبر و

الگوهايی نيرومند در محور تلاشهاي غني‌سازي قرار گيرند. اين الگوها از طريق انتظاراتي كه با واقعيتهاي جريان شناختي خلّاقيت (توجّه، ادراك، تفكر، يادگيري، و حفظ) سازگاري يافته، زمينه‌هايي را براي تقويت انگيزه‌هاي تحصيلي ويژه و در پي آن، جلب توجّه فراهم مي‌آورند و با پرهيز از خرده‌گيري، ايراد، سرزنش و تحقير، انتظارات خويش را متوجه مستقل بودن و تشويق تعالي جويي و پيشرفت گام به گام مي‌كنند. چنين شرايطي مناسب‌ترين وضعيت را براي پذيرش خلّاقيت مهيا مي‌سازد.

خلّاقيت در ذات خود، مستلزم استقلال‌طلبي است، اما وجود يك نظام تفكيكي ويژة خلّاقيت، فضاي همگنی خلّاقانه‌اي را پديد مي‌آورد كه بنظر مي‌رسد «تعامل خلّاقانه»، تعارضي با استقلال طلبي افراد خلّاق ندارد. اين فضا حداقل سه نقش بسيار اساسي در پرورش خلّاقيت ايفا مي‌نمايد كه تعامل خلّاقانه را اجتناب‌ناپذير مي‌سازد:

1.         در ميان ساير افراد خلّاق، الگوهايي متنفذ و نيرومند يافت مي‌شوند كه به تقويت مباني خلّاقيت و مهارت تفكر شكل داده، پايه‌هاي شناختي خلّاقيت را استوارتر مي‌سازند.

2.         همگنان خلّاق، منابعي معتبر و مؤثر از لحاظ اطلاعاتي و شناختي بشمار مي‌آيند. وجود اين منابع در درون يك نظام تفكيكي خاصّ خلّاقيت، علاوه بر آنكه تهديدي براي مراجع رسمي محسوب نمي‌شود بلكه نظام مزبور را غني و تكميل مي‌كنند.

3.         گسترش گروههاي مطالعاتي و تحقيقاتي خلّاق كه كم و بيش از تجانسهايي برخوردارند، سبب تعالي كيفي آفرينندگي شده، خلّاقيت را به وحدت، ارتقاء مي‌بخشد.

فضاي همسالي خلّاق در بسياري از موارد كافي است كه خودبخود محيطي سرشار و غني براي پرورش خلّاقيت فراهم آورد، فضاي غيررسمي و عاري از رقابت‌طلبي كه صرفاً يك تقليد را مي‌توان در آن يافت: «تقليد براي خلّاقيت».

فضاي همگنی مذكور يکبار ديگر وجود پايه‌هاي تكويني و ذاتي خلّاقيت را مورد تأكيد قرار مي‌دهد. اين پايه‌ها كه در گسترة ويژگيهاي شخصيتي، انگيزشي، نگرشي و شناختي ريشه دوانيده‌اند، ظرفيتي كلي و نوعي دامنه واكنش براي تأثيرپذيري محيطي فراهم مي‌آورند، دامنة واكنشي كه قبلاً براي هوش يعني زمينة خلّاقيت، وجود داشته است. بر اين اساس، خلّاقيت بيش از آنكه از محيط نقش بپذيرد، از طريق عوامل دروني و ذاتي تكوين مي‌يابد(کاظمی،1393)