«کارآزمایی» در قلمرو خلّاقیّت اصطلاحاً دربرگیرندهٔ «گشودگی تجربی»[1]، «جست وجوگری حسّی»[2]، «تحمّل پیچیدگی»[3] و «ماجراجویی»[4] است.
به طور کلّی افراد خلّاق نیاز به تجربه کردن کنجکاویشان دارند.
تجربهٔ به ویژه منطقي- رياضي مشتمل بر عمل كردن در مورد اشياء است (چه بدون اين عمل مادّي يا تصوّري، بر اثر فقدان تماس با جهان خارج، تجربهاي وجود نخواهد داشت). امّا شناختي كه بدان منتهي ميشود، به خودي خود از اشياء منتج نشده است؛ بلكه حاصل اعمالي است كه در مورد اشياء به كار بسته شدهاند و اين به هيچ وجه مشابه شناختي نيست كه مستقيماً از اشياء ناشي ميشود و هنگامي كه به نظر ميرسد اين شناخت از اشياء به دست آمده است، بدين دليل است كه در اشياء، خواصّي را كشف ميكند كه عمل، آن خواصّ را در آنها وارد ساخته است و قبل از اين عمل يا مستقلّ از آن، اين خواصّ به آنها تعلّق نداشتهاند.(منصور و دادستان،1374)
در روانشناسی تعاملی، «تجربه» به مثابهٔ عنصر بنیادین «هوش تجربی» جایگاه بس مهمّی دارد. چنان که ذکر شد، این نوع هوش به معنای توانایی در تجربهٔ دانستهها برای روشن شدن مطلب است که با تحريك شدن کنجکاوی فراگیر با هر مسألهٔ مبهم یا پیچیدهای آغاز میشود. هوش تجربی در برگیرندهٔ یادگیری حسّی فعّال به ویژه بهره گیری از مشاهده و عمل در محیط است که با ناآرامی برای تجربهٔ دانستهها و اصرار بر آن همراهی دارد و در واقع هیچ آموزهای بدون کسب تجربه، پذیرفته نمیشود.
افزون بر آن، هوش تجربی، پایهٔ شناختی تیزهوشی آفرینندگی را تشکیل میدهد. چنانکه میدانیم، قلمرو آفرینندگی به توانایی و احساس نیرومندی شدید برای تجربهٔ كنجكاوانه و فعّال یك اندیشهٔ بزرگ هیجان انگیز برای نوپدیدآوری دراندیشه، پیشنهاد، نظر، استنباط، اکتشاف، و یا کار، دلالت دارد.
«کارآزمایی» آن چنان با آفرینندگی مرتبط است که به زعم برخی پژوهشگران، محتوای هنر (به عنوان یک قلمرو خلّاقانه) همواره فقط مبتنی بر «تجربه» (و نه چیز دیگر) است.(ساندبلوم، 1997)
سابقه و تجربهٔ حرفه ای شرایط را برای قضاوت فراهم می آورد: زمینهٔ هنری با قضاوت زیبایی شناختی مرتبط است در بررسی ارتباط قضاوت زیبایی شناختی با ویژگیهای شخصیّت آشکار شد که زمینه و سابقهٔ هنری با قضاوت و ترجیح زیبایی شناختی مرتبط است؛ علی رغم آن که ویژگیهای قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی شخصیتی را ارایه میدهد.(چایلد، 1965)
نقش «کارآزمایی» یا «تجربه» وسیعتر از یک خصیصهٔ محدود است؛ یعنی آن چنان تأثیر گذار است که از آن به عنوان «توانایی تجربه کردن» در فرایند خلّاقیت نام برده می شود. از این رو توانایی تجربه کردن در میان هنرمندان برجستگی دارد.(دادک و همکاران، 1991)
گشودگی تجربی
پژوهشگران بر «گشودگی تجربی» تأکید می ورزند.(اشترنبرگ و تاردیف؛ شريفي،1383) افراد خلّاق در مقایسه با غیر خلّاقها، سطح بالایی از «گشوده رویی در قبال تجربه» بروز می دهند.(جلاد، 1997)
«گشودگی تجربی» با تنگناتنگی «انگیزش درونی» نیرومندترین خصیصه شخصیتی خلاقیت محسوب می شود.(تان و همکاران، 2019؛ پوریر، 2019) و پیش بینی کنندگی اش بستگی به «جهتگیری یادگیری» ندارد. (کاسپی باروخ،2019) از جمله کارآفرینی(جلوه ای از خلاقیت) نیز متأثر از«گشودگی تجربی» است.(لیانگ و همکاران، 2019)
«گشودگی تجربی» تعدیل کننده رابطه همه چهار بعد «مزاج»(حساسیت جهتدار، تلاش چیره مندانه، برونگردی/شادخویی، عاطفه ناخوشایند) با خلاقیت است.(ممدوف و همکاران، 2019)
اخیراً پنج عامل شخصیّت یعنی آزرده خویی، توافق پذیری، گشودگی تجربی، برونگردی و وظیفه شناسی در اثر تعاملی با خلّاقیّت دانش آموزان طرّاح بررسی شدند. نتایج نشان داد که: گشودگی تجربی اصالت را پیش بینی می کند و در کنار وظیفه شناسی و توافق پذیری، سودمندی خلّاقیّت را نیز پیش بینی می نماید. افزون بر آن، اثر توافق پذیری بر اصالت، بستگی به گشودگی تجربی دارد.(چانگ و همکاران، 2015)
در بررسیهای دیگر آثار تجارب پیش دبستانی نیز بر خلّاقیّت کودکان دبستانی نیز نشان داده شده است.(ناکس و گلاور، 1978)
جست وجوگری حسّی
كارآزمایی و تجربه از سوی دیگر مقتضی فعّالیّت حسّی و جست و جوی چشمگیر در ادراك از طریق حواسّ و فعّالسازی گیرندههای حسّی پنجگانه است. به ویژه این تكاپو و تحرّك در جست و جوی حسّی با «گونهٔ شخصیّتی شهودی» پیوند نزدیكتری دارد.(فوريشا،1978) علاوه بر آن، «حسّاسیّت» در دریافت، یكی از برجستگیهای افراد خلّاق محسوب میشود.(بچتولد و ورنر،1973) همچنین آشکار شده است که در شخصیّتهای خلّاق «تیزحسّی» برتری نیز وجود دارد.(لانگ و ريبا، 1976) علاوه بر آن، «گونه شخصیّتی ترکیبی اقتباس- نوآوری» همبستگی مثبتی با «جست وجوگری حسّی» نشان میدهد.(گلداسميت، 1984)
مثلاً مطالعات نشان میدهند که تكاليف تجسّم و مجسمهسازي و شبيهسازي ميتواند موجب افزايش خلّاقيت شود. دانشآموزان تيزهوش پايههاي سوم و چهارم ابتدايي، با به كارگيري اين تكاليف، اصالت و توصيفات حسي برجستهاي بروز دادند.(جامپوت، 1991)
لذا ريشههاي آفرينشهاي تجسّمي و حجمي در دو چيز است: 1) ديدن و نظارهٔ دقيق آثار حجمي خلّاقانهٔ ديگران همراه با درك مفاهيم و معاني جديد مجسّمهسازان خلّاق. 2) فعّاليّت بر روي اجسام، موادّ و پديدههاي پيرامون و سروكار داشتن با اين اشياء كه در حقيقت ويژگيهاي اين پديدهها و درك كلّي فضا از طريق تمرين و ممارست در فضا ياري ميدهد.(کاظمی، 1393)
تحمّل پیچیدگی
در برابر تجارب گشاده رویی نشان دادن، شامل حوزه های ابهام برانگیز، پیچیده و ناشناخته می شود. نوعی بردباری و تحمّل در قبال امور مبهم، به گونه ای که پیش از این بیان شد آنها فعّالیّتهای پیچیده را ترجیح می دهند و به طور کلّی احساس گمشدگی درباره چیز یا امری خاصّ را می نمایانند. حتّی اگر این کوششها، خطرناک به نظر رسد. تا جایی که از نگاه برونی، دلیری و ماجراجویی و چالش جویی به نظر می رسد.(کاظمی ،1393)
شخصیّت خلّاق، پیچیدگی را بر سادگی و شناختهشدگی ترجیح میدهد.(منصور،1372؛ نيكولز،1972) و از جانب دیگر به طور کلّی «روحیهٔ شکّاکی» دارد. در مطالعهٔ خصایص مؤلّفان و هنرمندان زن خلّاق نشان داده شد که آنها در مقایسه با دیگران «شکّاکتر» هستند.(بچتولد و ورنر،1973)
کارآزمایی در بسیاری موارد مقتضی «تحمّل پیچیدگی» است. در بسیاری از پژوهشها این توافق یاد شده که خلّاقیّت توأم با «تحمّل پیچیدگی» است.(اشترنبرگ و لوبار، 1993) به ویژه فعّالیّتهای برجسته(کاوشهای) پژوهشی به «تحمّل پیچیدگی» بستگی دارد.(کلر، 1984)
ماجراجویی
تجربه کردن و کارآزمایی اغلب مستلزم «ماجراجویی و انجام فعّالیتهای خطرناک» است(اشترنبرگ و تاردیف، 1989؛ اشترنبرگ و لوبار، 1993) كه خود با نوع و گونهای از شخصیّت پیوند بیشتری دارد. «طبقهٔ شخصیّتی سازشیابی-ـنوآوری»[5] با فعّالیّتها و اعمال خطرناك رابطه دارد.(گلداسميت،1984)
کارآزمایی و تجربه از سوی دیگر مقتضی وجود فعّالیت حسّی و جست و جوی چشمگیر در ادراک از طریق حواس و فعّال سازی گیرنده های حسّی پنجگانه است. بویژه این تکاپو و تحرّک در «جست و جوگری حسّی »با «گونهٔ شخصیتی شهودی» پیوند نزدیکتری دارد.(گلداسمیت، 1985) از این رو برنامه هایی که ازمشاهده، جست وجو گری و کارآزمایی بهره می گیرند، درحلّ مسأله نتایج درخشانی داشته اند.(یاک و کراموند، 2006)
پیچیدگیهای تجربه
به زعم برخی پژوهشگران، خلاقیت را می توان از طریق تفسیر یادگیری به مثابهٔ تجربه انتقالی ، مورد توجّه قرار داد؛ به گونه ای که یادگیرنده از محیط اجتماعی و مادّی برای جابجایی از آنچه نمی داند، به آنچه می داند، بهره وری کند. انگیزه هایی این انتقال را پی ریزی می کنند؛ نظیر الف) توانایی برای شناسایی آنچه مجهول است؛ ب) مجاورسازی تفاوتها برای آشکاری راههای جایگزین دانشورزی؛ ج) گشودگی برای امکانپذیری و کاوشگرایی. (کاستودرو، 2015)
به طور کلّی خلّاقیّت ، «گشودگی تجربی» و «جست و جوگری حسّی» در یک ساختار هماهنگ قرار میگیرند. خلّاقیت در میان پسران به طرز نیرومندی با گشودگی نسبت به تجارب نظری و زیبایی شناختی و اندیشه های خلّاقانه بستگی دارد. برای دختران، خلّاقیت، گشودگی نسبت به تجارب درونی و جست وجوگری حسّی با هم پیوند متوسطی دارند.(شیفر و همکاران، 1976)
از سوی دیگر بر اساس برخی نظریه ها، نقش تجربه در خلّاقیّت دارای محدودیتهایی است. بر پایهٔ مفهوم «روانی – اقتصادی»[6] در خلّاقیّت گروهی، تنوّع سابقه و تفاوت تجربهٔ اعضاء، بالاترین سطح خلّاقیّت را در گروه پديد ميآورد. افرادی که از تجربهٔ وسیعی برخوردارند، به نمایاندن «انعطاف ناپذیری روانی» گرایش دارند که این امر میتواند به طور منفی بر توانایی خلّاقیّت آنها تأثیر بگذارد.(رابنسون و رانكو،1995)
لذا افراد خلّاق از مرزهای ذهنی انعطافپذیری برخوردارند. در برابر تجارب، گشادهرویی نشان دادن، شامل حوزههای ابهامبرانگیز، پیچیده و ناشناخته میشود. نوعی بردباری و تحمّل در قبال امور مبهم، به گونهای كه فعّالیّتهای پیچیده را ترجیح میدهند و به طور كلّی احساس گمشدگی دربارهٔ چیز یا امری خاصّ مینمایانند؛ حتّی اگر این كوششها، خطرناك به نظر رسد. تا جایی كه از نگاه برون، دلیری و ماجراجویی و چالشجویی به نظر میرسد. این مجموعه صفات را میتوان به عنوان «درگیری فعّال» نامید. که شامل تحرّكپذیری و جنب و جوش عملی می شود.
بنابراین، عالیترین سطح شناخته شدهٔ تجربه، مقتضی فعّالیّت بر روی شيء و کشف خواصّي در آن است که از عمل برخاسته و این گونه است که هوش تجربی پی ریزی می شود و این نوع هوش با تأکید بر رابطه با تجربه و «انتزاع تجربي» به معنای بیرون کشی دانش از موضوع دريافتی، پایهٔ شناختی تیزهوشی آفرینندگی را تشکیل میدهد. گرچه تجربهٔ وسیع ممکن است به «انعطاف ناپذیری روانی» بینجامد.
این ویژگیهای شخصیّتی، عاطفی، شناختی و کنشی نظیر «نیاز به تجربهٔ کنجکاویها»، «گشودگی تجربی»، «جست وجوگری حسّی»، «تحمّل پیچیدگی» و «ماجراجویی» در یک نظام یافتگی تعاملی به معنای «آمیختگی خود با موضوع» برای فهم آن است. به میزان این آمیختگی، فهم و درک یک موضوع دست خواهد داد.
[1] - openness to experience
[2] Sensation seeking
[3] -tolerance to ambiguity
[4] - risk taking
[5]- Adaption-innovation
[6]-The psycho economic
دیدگاه خود را بنویسید