شناخت و شهود

نگارنده ریشه های شناختی خلّاقیّت شامل توجّه، ادراک و تفکّر را مورد بحث قرارداده است.(کاظمی،1373) وی بر نقش پرورش مهارتهای بینایی و بینش در تقویت خلاقیت تأکید می ورزد.(كاظمي، 1376)

توفیق هر برنامه پرورش خلاقیت که به گسترش سیّالی و انعطاف پذیری کلامی منجر می شود، بستگی به بهسازی ترجیحات مربوط به روش شناختی در «رویارویی با پیچیدگی »دارد. این برنامه ها بر «دریافت حسّی مسایل »تأکید می ورزند.(رنه و ورنه، 1971) 

تردیدی در نقش «آگاهی» برای خلّاقیت وجود نیست. «آگاهی» و پایه معلومات از مبانی خلّاقیت محسوب می شود.(فلدهاوزن، 1995؛ اشترنبرگ و لوبار، 1995(

فرایند خلّاقیت را می توان از طریق«ترکیب دهی» و « انتشار آگاهی » گسترش داد.(اشتاین، 1983) امّا معلومات می تواند مانند یک کارد دولبه باشد.(اشترنبرگ و لوبار، 1993) 

آگاهی ومعلومات ممکن از طریق شهود و اشراق حاصل آید. از این رو « حالات شهودی و اشراقی» در هدایت رفتارها (بویژه یادگیری و دانش اندوزی) یک خصیصهٔ قابل ملاحظه در میان افراد خلّاق است(اشترنبرگ و تاردیف، 1989) گاهی از آن به عنوان «فرایند فراشناختی» یاد  می شود که در تعامل با خصایص شخصیتی در خلّاقیت اثر می گذارد(فلدهاوزن، 1995) 

اهمیت این خصیصه در افراد خلّاق چنان است که به عنوان یک «گونهٔ شخصیتی شهودی» که رابطهٔ مستقیمی با جست وجوی حسّی دارد، شناخته شده است.(گلداسمیت، 1985) (تحلیل خصایص شخصیتی «انیشتین» و «هنری پوانکاره»آشکار نمود که «شهود» از ویژگیهای آنها بود.(میلر،1992) حتّی مبانی وراثتی این خصیصه ( در حدّ توارث پذیری 4/0) نیز مورد تحقیق قرار گرفته است. (بوچارد و هار، 1998)

بررسی شخصیت هنرمندان متعهد در مقایسه با هنرمندان غیرمتعهّد نیز نشان داد که آنها دارای حالت «الهام» هستند.(دادک و همکاران، 1991) گرچه برخی مطالعات نشان می دهند که «حالات مراقبه» با افزایش اندیشهٔ خلّاق رابطه ای ندارد.(اوهایر و مارسیا، 1980)