رابطه بین «تصوّر» و «مفهوم» در فلسفه و منطق به نحوه درک و فهم ما از اشیاء و مفاهیم برمی‌گردد. تصور به معنای تصویر ذهنی یا برداشت اولیه‌ای است که از یک شیء یا موضوع داریم؛ یعنی شکلی که آن را در ذهن خود مجسم می‌کنیم. این تصویر ممکن است بر اساس تجربه حسی یا تخیل شکل گرفته باشد. از سوی دیگر، مفهوم به معنای درک کلی و انتزاعی از ویژگی‌ها و خصوصیات اساسی یک شیء یا موضوع است. مفهوم، نتیجه تحلیل و تجرید از تصورات و تجربیات مختلف است که به ما امکان می‌دهد تا به درکی مشترک و عمومی از یک موضوع برسیم.

به طور خلاصه، تصوّر پایه‌ای برای شکل‌گیری مفهوم است. ما ابتدا با تصوّر یک شیء یا موضوع را درک می‌کنیم و سپس با تجزیه و تحلیل آن، به مفهوم کلی و انتزاعی آن دست می‌یابیم.

فرایند تبدیل تصوّر به مفهوم 

تصوّر با ارائه تصاویر ذهنی اولیه، پایه‌ای برای تفکر و تحلیل است. با پردازش این تصورات و استخراج ویژگی‌های اساسی، ذهن ما قادر به تشکیل مفاهیم کلی می‌شود که برای درک عمیق‌تر و ارتباط بین دانش‌های مختلف ضروری است. تبدیل تصور به مفهوم از طریق فرآیندهای ذهنی مانند تحلیل، تجرید و تعمیم صورت می‌گیرد. در این فرآیند، ذهن انسان از تصاویر و برداشت‌های اولیه (تصورات) که از تجربه حسی یا تخیل به دست آمده‌اند، به درکی کلی و انتزاعی (مفاهیم) می‌رسد. فرض کنید چند نوع مختلف از صندلی‌ها را مشاهده می‌کنید. هر یک از این صندلی‌ها تصوری در ذهن شما ایجاد می‌کند. با تحلیل این تصورات، متوجه می‌شوید که همه آن‌ها دارای ویژگی‌هایی مانند داشتن نشیمن‌گاه و پایه هستند. با تجرید این ویژگی‌های مشترک و نادیده گرفتن تفاوت‌های جزئی (مثل رنگ یا جنس)، به مفهوم کلی "صندلی" می‌رسید.

مراحل تبدیل 

دریافت تصوّرات جزئی

ابتدا از طریق حواس یا تخیل، تصاویری ذهنی از اشیاء، پدیده‌ها یا مفاهیم دریافت می‌کنیم.

تحلیل و بررسی

ویژگی‌ها و خصوصیات هر تصور را مورد بررسی قرار می‌دهیم و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها را شناسایی می‌کنیم.

تجرید (انتزاع)

با نادیده گرفتن جزئیات غیرضروری و تمرکز بر ویژگی‌های مشترک و اساسی، از تصورات جزئی فاصله می‌گیریم.

تعمیم

ویژگی‌های استخراج‌شده را به صورت یک مفهوم کلی درمی‌آوریم که بتواند بر موارد مشابه اعمال شود.

آیا می توان مفهوم یابی را شناخت قلمداد کرد؟

می‌توان مفهوم‌یابی را به عنوان بخشی از فرآیند شناخت قلمداد کرد. شناخت به تمامی فعالیت‌های ذهنی انسان در رابطه با درک، فهم، تجزیه و تحلیل، و استفاده از اطلاعات و تجربیات اشاره دارد. این شامل فرآیندهایی مانند ادراک، توجه، حافظه، تفکر، استدلال و مفهوم‌یابی می‌شود. مفهوم‌یابی یا تشکیل مفاهیم، فرآیندی است که در آن ذهن انسان از طریق تحلیل و تجرید، مفاهیم کلی و انتزاعی را از تجارب و تصورات جزئی استخراج می‌کند. این فرآیند به ما امکان می‌دهد تا اطلاعات را سازمان‌دهی کرده، روابط بین پدیده‌ها را درک کنیم و دانش خود را گسترش دهیم. از آنجا که مفهوم‌یابی شامل پردازش اطلاعات، تشخیص الگوها و ایجاد ساختارهای ذهنی است، به طور مستقیم با فعالیت‌های شناختی مرتبط است. در واقع، بدون مفهوم‌یابی، توانایی ما در درک جهان پیرامون، یادگیری و حل مسائل به شدت محدود می‌شود. بنابراین، مفهوم‌یابی نه تنها با شناخت مرتبط است، بلکه می‌توان آن را یکی از اجزای اصلی و ضروری فرآیند شناخت دانست.

تصوّر وتصدیق در شناخت 

در علوم منطق و فلسفه، شناخت به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود: تصور و تصدیق.

تصور و تصدیق دو عنصر اساسی در فرآیند شناخت هستند. بدون تصور، ما مفاهیم را درک نمی‌کنیم و بدون تصدیق، نمی‌توانیم بین این مفاهیم ارتباط برقرار کرده و دربارهٔ آن‌ها قضاوت کنیم. ترکیب این دو مرحله به ما امکان می‌دهد تا جهان پیرامون خود را بشناسیم و دانش خود را توسعه دهیم.

مرحلهٔ اول - تصوّر

ابتدا از طریق حواس، تجارب یا تفکر، مفاهیم و تصورات را درک می‌کنیم. این مرحله پایه و اساس شناخت است، زیرا بدون درک مفاهیم، امکان قضاوت دربارهٔ آن‌ها وجود ندارد.

مرحلهٔ دوم - تصدیق

پس از درک مفاهیم، ذهن ما آن‌ها را با هم ترکیب می‌کند و دربارهٔ روابط بین آن‌ها قضاوت می‌کند. در این مرحله، با صدور احکام، به دانش و فهم عمیق‌تر می‌رسیم.

تصوّر

فهمیدن مفهوم "آب" و "شفافیت".

تصدیق

حکم "آب شفاف است" که در آن بین دو تصور رابطه برقرار شده و دربارهٔ صحت آن اظهار نظر می‌شود.

اهمیت در فرآیند شناخت

تصور به ما امکان می‌دهد تا مفاهیم را درک کرده و آن‌ها را در ذهن خود ذخیره کنیم.

تصدیق به ما امکان می‌دهد تا با ترکیب مفاهیم و قضاوت دربارهٔ آن‌ها، دانش خود را گسترش داده و به استدلال و تحلیل بپردازیم.

ماهیّت عاطفی مفهوم

مفاهیم تنها ساختارهای منطقی و انتزاعی نیستند؛ آن‌ها می‌توانند حامل بار عاطفی و احساسی نیز باشند. ماهیت عاطفی مفهوم به این اشاره دارد که مفاهیم می‌توانند با احساسات و عواطف فرد مرتبط شوند

مفهوم "خانه" ممکن است برای فردی با احساس امنیت و آسایش همراه باشد، در حالی که برای فردی دیگر که تجارب منفی در خانه داشته است، با احساسات ناخوشایند مرتبط باشد.

مفاهیم می‌توانند عواطف خاصی را در فرد برانگیزند، حتی بدون حضور مستقیم محرک‌های خارجی. کلمه "بهار" ممکن است با احساس شادی، تازگی و امید توأم باشد

ماهیّت ارزشی و معنوی مفهوم

مفهوم به عنوان یک ساختار ذهنی، نه تنها حامل اطلاعات و ویژگی‌های انتزاعی است، بلکه می‌تواند دارای ماهیت ارزشی و معنوی نیز باشد. ارزش‌ها معیارها و اصولی هستند که فرد یا جامعه آن‌ها را به عنوان ملاک‌های درست و غلط، خوب و بد یا مهم و کم‌اهمیت در نظر می‌گیرند. معنویت به جستجوی معنا، هدف و ارتباط با چیزی فراتر از وجود مادی اشاره دارد.

مفاهیم می‌توانند با باورهای معنوی و دینی مرتبط شوند و به این ترتیب عمق و بعد معنوی پیدا کنند. مفهوم "مسئولیت‌پذیری" می‌تواند فرد را به انجام وظایف خود و کمک به دیگران ترغیب کند و مفهوم "زندگی" در دیدگاه معنوی می‌تواند به عنوان یک سفر روحانی و فرصت رشد در نظر گرفته شود.