در ادامه، این انگاره با دستهبندی مؤلفههای بنیادین، بهصورت جامع جمعبندی شده است:
1. هستی–شناخت (یکپارچگی وجود و آگاهی)
هستی و شناخت دو وجه از یک حقیقت واحدند. هستی یعنی آنچه به پدیده پایداری میدهد؛ شناخت یعنی دریافت این پایداری. حقیقت، نقطه وحدت هستی و شناخت است؛ بدینمعنا که شناخت واقعی تنها درکِ حقیقتِ پایداریبخش پدیدههاست.
2. انسان (محور تعامل هستی و شناخت)
انسان جایگاه تحقق پیوند هستی و شناخت است. هستی در نسبت با انسان پایدار میشود و شناخت از درون آگاهی انسانی فعلیت مییابد. انسان نه فقط ناظر، بلکه مشارکتکننده در ساختار هستی و معنا است.
3. سرشت پاک (بنیاد ارزشهای ذاتی)
انسان با فطرتی پاک آفریده شده که دربردارنده ارزشهایی مانند راستی، نیکی، زیبایی و خرد است. این ارزشها قراردادی یا تحمیلی نیستند، بلکه ذاتیاند و در جان انسان ریشه دارند. این پاکی درونی، شناخت را روشن میسازد و آن را در مسیر حقیقت هدایت میکند.
4. نظام ارزشی (زیرساخت شناخت و کنش)
ارزشها نهتنها ملاک تشخیص حقیقتاند، بلکه شرط امکان شناخت نیز هستند. شناخت حقیقی، همواره در پیوند با ارزشهای فطری صورت میگیرد. در این دستگاه، انسان ارزشمدار است، نه صرفاً ارزشپذیر.
5. دگرگونی مسؤولانه (توان و تعهد انسانی)
انسان موجودی دگرگونپذیر است و میتواند منشأ تحولات در خود و هستی باشد. در قبال این تحولات، مسؤول است؛ مسؤولیتی که از توانایی او در تأثیرگذاری آگاهانه ناشی میشود. این اصل، سنگبنای کنش اخلاقی و رواندرمانی تعاملی است.
دیدگاه خود را بنویسید