برای تحلیل ACT (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) بر اساس مبانی نظری روانشناسی تعاملی، باید به نقاط تلاقی این دو رویکرد توجه کرد؛ یعنی آنجا که مفاهیم کلیدی ACT مانند پذیرش، تعهد، ارزشمحوری و ذهنآگاهی، با مؤلفههای بنیادین روانشناسی تعاملی مانند تعامل، نظامیافتگی، اصالت حقیقت، نیازهای بنیادین، و سرشت پاک همپوشانی دارند. در ادامه، این تحلیل بهصورت ساختارمند ارائه می شود:
۱. مبنای تعامل: ACT بهمثابه بازسازی تعامل درونی
در روانشناسی تعاملی، ساختار روان پدیدهای نظاممند و تعاملی است. هر پدیده روانی حاصل پیوند عناصر درونی است. ACT با ایجاد تعامل بین اجزای روان (افکار، احساسات، ادراکات) از طریق پذیرش، بهجای تقابل درونی، نوعی همسازی و همزیستی روانی را پیریزی میکند. فرآیند «پذیرش» در ACT در واقع تبلوری از نظام یافتگی روان در روانشناسی تعاملی است؛ یعنی قرار دادن تجربههای درونی در جایگاه واقعیشان بدون انکار یا حذف.
۲. پذیرش و گسلش شناختی ، بیتابی روانی
در روانشناسی تعاملی، «بیتابی» نتیجه تنش بین تجربه و ادراک ناکارآمد است. ACT با فرایندهای «پذیرش» و «گسلش شناختی»، بیتابی را به پویایی تبدیل میکند. فرد بهجای تلاش برای کنترل یا حذف افکار منفی، میآموزد آنها را ببیند، بپذیرد، و در عین حال کنش هدفمند داشته باشد. این دقیقاً همان چیزیست که در روانشناسی تعاملی، تعادل روانی و بهسازی عاطفی-ارزشی نامیده میشود.
۳. تعهّد ارزشی و تحقق تفرد
ACT بر تعهد به اقدام در مسیر ارزشها تأکید دارد. این رویکرد با مفهوم نیاز به تفرد در نظریه تعاملی نیازهای بنیادین هماهنگ است؛ زیرا مسیر خودیابی، خودشناسی و خودشکوفایی از خلال ارزشزیستی فردی میگذرد. ACT کمک میکند فرد جایگاه منحصربهفرد خود را با تکیه بر ارزشهای درونی، نه فشار بیرونی، بیابد.
۴. خود بهعنوان زمینه و ساختار هویت
در ACT، «خود بهعنوان زمینه» یعنی جدا کردن «منِ مشاهدهگر» از محتوای ذهنی. در روانشناسی تعاملی نیز «هویت» یک پدیده تعاملی و تحولپذیر است که به باور معنوی نسبت به خود در بستر زمانهای سهگانه (گذشته، حال، آینده) تکیه دارد. ACT با تقویت «خود مشاهدهگر»، امکان شکلگیری هویت پایدار و معنادار را فراهم میکند، هویتی که ریشه در «سرشت پاک» و «درک معنوی» دارد.
۵. پیشرفت و خودگستری از مسیر تعهد به عمل
یکی از فرایندهای بنیادین در ACT، یا عمل مبتنی بر تعهد است. در روانشناسی تعاملی نیز «پیشرفت» و «خودگستری» به عنوان نیازها و ظرفیتهای بنیادین انسان معرفی شدهاند. تعهد در ACT، ابزار تحقق خودگستری است؛ چراکه فرد بهجای توقف در تجربهی رنج، از طریق ارزشها به سمت شکوفایی و کمال حرکت میکند.
۶. پذیرش تجربه و اصالت حقیقت
ACT بر پذیرش تجربه تأکید دارد نه تغییر آن؛ این دیدگاه با «اصالت حقیقت» در روانشناسی تعاملی همراستا است. در روانشناسی تعاملی، شناخت و هستی دو وجه از حقیقتاند. پذیرش تجربه بهمثابه بخشی از واقعیت روانی، راهی است به سوی درک این حقیقت درونی.
۷. ACT و پیوند درمانی در رواندرمانی تعاملی
در ACT، رابطهی درمانی اهمیت زیادی دارد اما بیشتر بهعنوان بستری برای یادگیری مهارتها دیده میشود. اما در رواندرمانی تعاملی، خود تعامل (رابطه درمانگر-درمانجو) ماهیت درمانگر دارد. با این حال، در رویکرد ACT نیز با بهرهگیری از همدلی، پذیرش و اعتباربخشی، زمینه تعامل درمانی سالم شکل میگیرد که با مبانی تعاملی همراستا است.
جمعبندی
رویکرد ACT از نظر روانشناسی تعاملی، درمانی مبتنی بر بازسازی تعامل درونی (از طریق پذیرش)، تعیین مسیر ارزشی شخصی (در جهت تحقق تفرد و خودگستری)، کاهش بیتابی و ایجاد پویایی روانی، تقویت هویت پایدار و معنوی و درک حقیقت روانی از مسیر زیستن در لحظه حال است. در نتیجه، ACT را میتوان رویکردی همسو با روانشناسی تعاملی دانست؛ رویکردی که نه بر سرکوب یا کنترل، بلکه بر «پذیرش»، «تعامل»، و «معنادهی به زیستن» استوار است.
وجوه نظری تمایز
۱. تفاوت در مبنای هستیشناختی
رویکرد ACT بر پایه تجربهگرایی بنا شده است؛ واقعیت روانی چیزی است که از خلال تجربه شخصی در لحظه حال درک میشود. بهعبارت دیگر، حقیقت روانشناختی در ACT نه یک حقیقت مطلق، بلکه پدیداری است که فرد در ذهن و آگاهیاش تجربه میکند. در مقابل، روانشناسی تعاملی به حقیقتی ورای تجربه فردی باور دارد؛ حقیقتی که دارای پایداری ذاتی است و شناخت انسان باید به سوی کشف آن حرکت کند. این تفاوت بنیادین موجب میشود که ACT بیشتر به نسبیگرایی نزدیک شود، در حالی که روانشناسی تعاملی پایبند به حقیقتی هستیشناختی و فراشخصی است.
۲. تفاوت در انسانشناسی
ACT انسان را موجودی میداند که با ظرفیت آگاهی، آزادی انتخاب و پذیرش رنج، میتواند بر اساس ارزشهای درونی خود زندگی معناداری بسازد. اما این تعریف، به فطرت یا سرشت ذاتی انسان اشاره نمیکند و بیشتر یک تعریف کاربردی و کارکردگرایانه است. در حالی که روانشناسی تعاملی بر وجود «سرشت پاک»، «فطرت الهی» و مسئولیت ذاتی انسان تأکید دارد. از منظر این مکتب، انسان حامل ارزشهایی است که ریشه در حقیقت هستی دارند و رسالت او درک و تحقق این ارزشهاست. این نگاه، بُعدی معنوی و قدسی به هستی انسان میبخشد که در ACT غایب است.
۳. تفاوت در روششناسی درمانی
ACT ساختاری مشخص، فرآیندمحور و پژوهشپذیر دارد. شش فرایند اصلی آن (پذیرش، گسلش شناختی، حضور در لحظه، ارزشمحوری، تعهد به عمل، و خود مشاهدهگر) همگی بهوضوح قابل آموزش، سنجش و پیادهسازی بالینی هستند. اما در روانشناسی تعاملی، درمان فرآیندی معنوی، پویا و مبتنی بر «تعامل وجودی» بین درمانگر و درمانجوست. در این دیدگاه، خود «رابطه درمانی» به عنوان پدیدهای شفابخش تلقی میشود. این امر موجب میشود روانشناسی تعاملی در عمق رابطه انسانی غنیتر باشد، اما برای پژوهشهای کمی و مطالعات آزمایشگاهی کمتر قابل استانداردسازی باشد.
۴. تفاوت در نگاه به رنج و رهایی
در ACT، رنج بخشی اجتنابناپذیر از زندگی انسانی است. فرد نباید تلاش کند آن را حذف یا کنترل کند، بلکه باید با آن زندگی کند و همزمان به سوی اهداف ارزشمحورش حرکت کند. این دیدگاه تا حدی با فلسفهی اگزیستانسیالیسم هماهنگ است. در روانشناسی تعاملی، رنج روانی بهمثابه نشانهای از اختلال در پیوند انسان با حقیقت، فطرت، یا تعادل ارزشی تلقی میشود. هدف، نه صرفاً پذیرش رنج، بلکه «بازسازی نظام روان» و ایجاد پیوندی دوباره با هویت اصیل و سرشت انسانی است. بهعبارت دیگر، ACT رنج را میپذیرد، روانشناسی تعاملی آن را معنا میبخشد و به رهایی بنیادین میرسد.
۵. تفاوت در غایت رشد روانی
ACT رشد روانی را در زندگی کردن بر اساس ارزشها، در لحظه حال و با پذیرش تجربههای دشوار تعریف میکند. این رشد، کاربردی، عملمحور و در راستای عملکرد بهتر در زندگی است. اما روانشناسی تعاملی، غایت رشد را تحقق هویتی اصیل، پایدار، و معناجویانه میداند؛ هویتی که با فطرت الهی انسان هماهنگ است و در بستر خودگستری، تعادل روانی، و خردورزی معنوی تحقق مییابد. از این منظر، رشد صرفاً به بهبود عملکرد فردی محدود نمیشود، بلکه شامل «تحول هستیشناختی» انسان نیز هست.
جمعبندی
ACT رویکردی انعطافپذیر، علمی، قابل آموزش و اجرایی برای کمک به افراد در مواجهه با رنجهای روزمره است. در عین حال، این رویکرد کمتر وارد عرصههای وجودی، فطری و ارزشی به معنای مطلق میشود. روانشناسی تعاملی، در مقابل، با رویکردی عمیق، انسانمدار، و حقیقتمحور، میکوشد تا با بازسازی بنیادین روان انسان در بستر معنا، ارزش و فطرت، مسیر درمان را نه فقط ابزاری برای رهایی از رنج، بلکه راهی به سوی کمال و هویت انسانی ترسیم کند. هرچند ممکن است از لحاظ عملیاتیسازی در محیطهای بالینی به چالش بخورد، اما در سطح فلسفی و انسانی، ژرفنگرتر است.
دیدگاه خود را بنویسید