«وقوف‌مندی تصور» به معنای آن است که تصور، پدیده‌ای دارای آگاهی درونی نسبت به خود، به فاعلِ خویش و به احساسات و معانی همراه خود است.

تصور در این معنا، نه یک تصویر منفعل یا بی‌جان، بلکه یک ساختار زنده، خودآگاه و چندساحتی است. وقوف‌مندی تصور یعنی آگاهی درونی تصور نسبت به معنا، احساس، و تعلقش به فاعل آگاه؛ سه ساحت بنیادینی که آن را از بازنمایی‌های صرف یا تصاویر بی‌جان متمایز می‌سازد.

در رویکرد نوین به ساختارهای ذهنی، «تصور» صرفاً بازنمایی یک شیء یا وضعیت نیست، بلکه پدیده‌ای چندساحتی است که واجد نوعی وقوف‌مندی درونی است. مراد از وقوف‌مندی تصور آن است که تصور، به‌مثابه یک ساخت ذهنی زنده، دربرگیرنده‌ آگاهی نسبت به معنا (ساحت شناختی)، تجربه‌ی همزمان احساسات (ساحت عاطفی) و ادراک تعلق به فاعل شناسنده (ساحت ارجاعی) است. این سه‌گانگی وقوف، تصور را از تصویرهای صرف ادراکی یا بازتاب‌های بی‌جان متمایز کرده و آن را به عنصری پویا در سازمان روانی ـ شناختی انسان تبدیل می‌کند. از این منظر، تصور واجد نوعی آگاهی تفصیلی نسبت به خود و نسبت به بافت ذهنی‌ای است که در آن پدید می‌آید؛ و این ویژگی آن را به یکی از بنیادهای شکل‌گیری هویت، حافظه، و جهت‌گیری‌های هیجانی بدل می‌سازد.

در چارچوب میان‌رشته‌ای روان‌شناسی شناختی و فلسفه ذهن، تصور نه‌تنها بازنمایی ذهنی از یک شیء یا وضعیت است، بلکه واجد نوعی وقوف‌مندی چندساحتی است که آن را از بازتاب‌های ادراکی صرف متمایز می‌سازد. منظور از وقوف‌مندی تصور، آگاهی درونی‌ای است که تصور نسبت به سه ساحت بنیادین خود دارد: شناختی (درک معنا و بازنمایی)، عاطفی (همراهی با هیجان و احساس)، و ارجاعی (تعلق به فاعل شناسنده یا منِ متصوّر). این ویژگی، تصور را به پدیده‌ای بازتابی، پویا و مشارکت‌پذیر در ساختار ذهن تبدیل می‌کند؛ پدیده‌ای که هم در سازمان‌دهی تجربه زیسته و حافظه نقش دارد، و هم در شکل‌گیری خودآگاهی و تداوم هویت ذهنی. از این منظر، تصور صرفاً بازنمودی منفعل نیست، بلکه رخدادی تعاملی میان ذهن، احساس و فاعل آگاه است که در لحظه‌ تجربه، هم خویشتن را می‌شناسد و هم عواطف و مفاهیم مرتبط با خود را درک می‌کند.

ماهیت شناختی تصور

ماهیت شناختی تصور را می‌توان چنین تعریف کرد: «تصور، بازنمایی ذهنیِ هدفمند، معنا‌دار و آگاهانه از یک شیء یا وضعیت است که در بستر تعامل ادراک، حافظه، معنا، و هیجان شکل می‌گیرد و بر اساس فاعلیتِ ذهن، جهت‌دار و هدفمند به کار گرفته می‌شود.»

ماهیت شناختی «تصور» در روان‌شناسی، به معنای آن است که تصور یک پدیده‌ ذهنی است که بر پایه‌ آگاهی، بازنمایی ذهنی و شناخت فعال از جهان شکل می‌گیرد. این ماهیت چند بُعد دارد که در ادامه به‌صورت تحلیلی توضیح داده می‌شود:

۱. بازنمایی واقعیت

تصور، بازنمایی ذهنی از شیء، رویداد یا مفهومی است که حتی در غیاب آن، ذهن انسان می‌تواند آن را «احضار» کند. وقتی به «درخت»، «دوست»، یا «ترس» فکر می‌کنیم، تصویری در ذهن داریم که لزوماً در لحظه حضور خارجی ندارد.

این بازنمایی از طریق ادراک، تجربه گذشته، و سازمان‌دهی شناختی ساخته می‌شود. پس تصور وابسته به توانایی ذهن برای ایجاد مدل‌های درونی از دنیای بیرونی است.

۲. وقوف به «فاعلیت:

هر تصور به‌طور ضمنی می‌داند که دارد توسط یک ذهن «درک» یا «تصور» می‌شود. تصور بدون آگاه بودن از فاعل ادراکی (یعنی منِ متصور) وجود ندارد. به تعبیر دیگر:تصور، دانشی است که هم محتوای خودش را می‌داند و هم آگاهی از دارنده‌ی خود را در دل دارد.

وقتی شخصی تصویر ذهنی از یک موقعیت دلخواه دارد (مثلاً موفقیت در امتحان)، ارتجالاً می‌داند که این «خود او»ست که در آن موقعیت حضور دارد.

۳. ماهیت معنوی

تصور تنها تصویر بصری یا حسی نیست؛ بلکه دارای ابعاد معنایی و نمادین است. تصور «خانه» نه‌فقط شامل تصویر ساختمان، بلکه شامل احساس آرامش، خاطره، هویت و امنیت است. یعنی تصورات، نشانه‌دار و معنادارند و با شبکه مفهومی ذهن گره خورده‌اند.

۴. هیجان پردازی تصور

ماهیت شناختی تصور با عاطفه و هیجان آمیخته است؛ تصور نه‌تنها بازتاب شناختی بلکه محرک هیجانی نیز هست. تصورِ یک موقعیت خطرناک موجب برانگیختگی هیجانی (ترس) می شود

ساحتهای وقوف

وقوف‌مندی بدین معناست که این پدیده از خود و از وابستگی‌هایش آگاه است.

پدیده‌ وقوف‌مندِ شناختی ـ عاطفی ـ ارجاعی، ساختاری ذهنی است که در آن تصور نه‌تنها به عنوان یک بازنمایی شناختی شکل می‌گیرد، بلکه با عواطف و هیجاناتی همراه است که از سوی فاعل آگاه تجربه می‌شوند و نسبت وجودی با آن فاعل دارند. این پدیده نشان‌دهنده‌ی هم‌زمانی سه لایه‌ی معنا، احساس و تعلق در فرآیند تصور است و از این‌رو، ساختاری چندوجهی در نظام روانی ـ شناختی انسان تلقی می‌شود.

وقوف شناختی

تصور می‌داند چه چیزی را بازنمایی می‌کند؛ یعنی حامل معنا، بازنمایی، و سازمان ذهنی است.

وقوف عاطفی

تصور ازهیجانات و عواطف همراه خود آگاه است؛ با هیجان، حس و حالت درونی همراه است.

وقوف ارجاعی

تصور بهفاعل شناسنده خود (منِ متصوّر) آگاهی دارد بلکه خود را به این فاعل شناسا متعلق می داند.

پیامدهای روانشناختی نظری 

پیامدهای روان‌شناختیِ نظری و کاربردیِ مفهوم «وقوف‌مندی تصور» را به دو بخش تفکیک‌شده ارائه می‌دهیم:

مفهوم «وقوف‌مندی تصور» در سطح نظری، پیامدهایی عمیق برای درک ساخت ذهن، خودآگاهی و فرایندهای شناختی دارد:

1. بازتعریف تصور به‌مثابه ساختاری پویا

نظریه‌های سنتی تصور را بازنمایی‌ای منفعل از ادراک یا حافظه می‌دانند. اما با در نظر گرفتن وقوف‌مندی، تصور به ساختاری زنده و درگیر با معنا، احساس و فاعلیت بدل می‌شود.

این بازتعریف، مرز بین ادراک، تخیل، و حافظه را به‌صورت دینامیک و متداخل درمی‌آورد.

2. تبیین پیچیده‌تر خودآگاهی

تصور واجد آگاهی نسبت به فاعل است؛ از این‌رو می‌توان آن را بخشی از شبکه‌ شکل‌گیری خودشناسی و هویت ذهنی دانست.

این نظریه می‌تواند با نظریه‌های «بازتاب ذهن»، «آگاهی سطح دوم» و «نظریه‌های درون‌گرایانه ذهن» پیوند بخورد.

3. پیشنهاد ساختار سه‌ساحتی برای تجربه ذهنی

مدل وقوف شناختی ـ عاطفی ـ ارجاعی، چارچوبی نظری برای تحلیل هر پدیده ذهنی پیچیده (مانند خاطره، خیال، تصویر ذهنی و حتی رؤیا) فراهم می‌کند.

این ساختار می‌تواند جایگزینی غنی‌تر برای مدل‌های صرفاً شناخت‌محور یا عاطفه‌محور باشد.