پارادایم «تجربه و پویایی زیست انسانی»، که بر تعامل میان تجربه زیستی، شناختی و معنوی تأکید دارد، محدودیتهای اساسی دیدگاه فیزیکالیسم را آشکار میسازد. فیزیکالیسم ادعا میکند که تمام جنبههای ذهن و شناخت انسانی را میتوان بر اساس فرآیندهای فیزیکی (عصبی، زیستی یا شیمیایی) توضیح داد. اما این پارادایم نشان میدهد که چنین رویکردی برای درک کامل تجربه انسانی ناکافی است. در ادامه، محدودیتهای فیزیکالیسم در چارچوب این پارادایم بررسی میشود.
«یادگیری تکوینی» [1]به فرآیندی اشاره دارد که طی آن فرد بدون قصد و نیت قبلی و بدون آگاهی از فرآیند یادگیری، دانش یا مهارتی را کسب میکند. این نوع یادگیری اغلب در موقعیتهای طبیعی یا اجتماعی رخ میدهد و از تعاملات روزمره با محیط و افراد ناشی میشود. [1] - Incidental Learning
محدودیتهای فیزیکالیسم در تبیین نگهداری ذهنی بر اساس نظریه ژان پیاژه ناشی از این واقعیت است که فیزیکالیسم تلاش میکند تمام فرایندهای ذهنی، از جمله تواناییهای شناختی پیچیده مانند نگهداری ذهنی، را به حالات فیزیکی مغز یا سیستم عصبی تقلیل دهد.
مفهوم ظرفیت عملیاتی نشان میدهد که بسیاری از فرآیندهای ذهنی و عملکردهای عملی انسان، فراتر از آن چیزی است که فیزیکالیسم قادر به تبیین آن است. محدودیتهای فیزیکالیسم شامل ناتوانی در توضیح تجربه، خلاقیت، نیتمندی، و تعامل فعال ذهن با محیط است. این چالشها بهویژه در زمینههایی مانند علوم شناختی، روانشناسی عملی، و فلسفه ذهن آشکار میشوند و ضرورت بررسی رویکردهای فراتر از فیزیکالیسم، از جمله دیدگاههای غیرکاهشگرایانه، را برجسته میکنند.
فیزیکالیسم، بهعنوان دیدگاهی که ادعا میکند همه پدیدههای ذهنی، روانشناختی، و آگاهی را میتوان بر اساس اصول و فرآیندهای فیزیکی توضیح داد، با محدودیتها و تناقضهای اساسی روبهرو است. این چالشها ناشی از تلاش برای کاهش پیچیدگیهای ذهن و آگاهی به قوانین فیزیکی هستند.