«هستی تکاملی: تعامل پویای معنوی» به مثابه اساس و پایه نظری و فلسفی روانشناسی تعاملی قلمداد می شود. مفهوم «هستی تکاملی» و «تعامل پویای معنوی» در این فلسفه، بهعنوان دو عنصر بنیادی، بهطور همزمان ابعاد مختلف وجود انسان و جهان را در قالب یک فرآیند دائمی و پویا تعریف میکنند. در این دیدگاه، انسان و هستی نه موجوداتی ایستا و ثابت بلکه بهعنوان موجوداتی در حال تحول و تکامل معرفی میشوند. این تکامل نه تنها در بعد مادی و فیزیکی بلکه در سطوح معنوی، اخلاقی و شناختی نیز جریان دارد و بر همزیستی و تکامل همزمان این ابعاد تأکید دارد. فلسفه هستی تکاملی به انسان نگاه میکند بهعنوان موجودی که در تعامل با خود، دیگران و جهان بهطور مستمر در حال حرکت بهسوی کمال است.
مفهوم زیستسیاست (Biopolitics) بهعنوان یکی از مفاهیم کلیدی در نظریه انتقادی معاصر، راهی تازه برای تحلیل رابطه قدرت و حیات انسانی گشوده است. این رویکرد با تأکید بر آنکه سیاست جدید نهتنها بر بدنها، بلکه بر حیات زیستی انسانها اعمال میشود، ساحتهایی از قدرت را آشکار ساخته که در سنتهای کلاسیک مغفول مانده بود. متفکرانی چون «آنتونیو نگری»، «مایکل هارت»، «اگنس هلر»، «فرانتس فهر»، «آنتونی گیدنز»، «دیدیه فسن»، «پل رابینو» و «نیکلاس رز»، هر یک از منظر خاص خود به واکاوی نحوهی اثرگذاری قدرت در لایههای ژرف حیات اجتماعی و فردی پرداختهاند؛ از ظهور امپراتوری جهانی و مدیریت اضطراب زیستی، تا اقتصاد عواطف و مولکولیشدن زندگی.
پارادایم «هستی تکاملی: تعامل پویای معنوی» در لایههای بنیادی فلسفه شامل هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناختی و ارزششناختی—ریشه و جایگاه ویژهای دارد. این رویکرد با چند سنت فلسفی در تعامل است:
انگاره یکپارچگی تعاملی وجود به ماهیت تعاملی بزرگترین پدیده های معرفت شناختی اشاره دارد: هستی، شناخت، انسان، نظام ارزشی و پاکسرشتی .
«رواندرمانی تعاملی» مبتنی بر «نظریه تعاملی انتظار» از سه نیاز بنیادین امنیت، تفرّد و پیشرفت با هدف تحقّق «رضایت از زندگی» در درمانجو به فرایندهای مداخلاتی اقتضایی می پردازد.