مفاهیم «استعداد فرهنگی» و «تیزهوشی فرهنگی» اصطلاحهای بسیار تازهای در تاریخ مطالعات نظری قلمداد میگردند. برای نخستین بار در ادبیّات تحقیق، در این مقاله، پایههای نظری این دو مفهوم به مثابهٔ یک حیطهٔ بسیار مهمّ از انواع استعداد بشری تشریح میشود.
باید بیان داشت که تاکنون انواع گوناگونی از تیزهوشی کشف و شناسایی شده است؛ کلامی، حرکتی، اجتماعی، هنری و ریاضی، متداولترین آنهاست. مفهوم «تیزهوشی فرهنگی» به تازگی وارد ادبیّات تحقیق شده است که پیش از این سابقهای نداشته است و به طور تلویحی در یک بررسی قوم شناختی در کشور «زلاند نو» به کار گرفته شد. (بیوان براون،2005) امّا تا به حال ویژگیهای روانشناختی و مفهومی آن به شایستگی و روشنی کاویده نشده است. از این رو، برای نخستین بار در تاریخ مطالعات و ادبیّات تحقیق در این مقاله جنبههای روانشناختی تیزهوشی فرهنگی به مثابهٔ یک حیطهٔ بسیار مهمّ از انواع استعداد بشری مورد شرح و تفصیل واقع می شود.
اهمیّت این نوع تیزهوشی، علاوه بر آنکه در کشف و شناسایی یک حوزهٔ مهمّ از استعداد بشری است، به اهمیّت ذاتی مقولهٔ فرهنگ در تمدّن بشری نیز مربوط میشود. همان گونه که فرهنگ یک قلمرو بسیار مهمّ و گسترده را در تمدّن بشری به خود اختصاص داده است، بخش گسترده ای از استعدادهای بشری نیز متعلّق به این نوع استعداد است. بروز رخدادهای درخشان و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگی در تاریخ بشریّت مرهون وجود نخبگان و بزرگانی است که از نبوغ خارق العادهای در حوزهٔ فرهنگ برخوردارند.
چنان که متعاقباً خواهیم دید، نقش استعداد فرهنگی در امر آموزش و پرورش به ویژه مدیریّت آموزشی در سطوح گوناگون و در حرفه هایی که مستلزم مذاکرات است و نیز در رهبری سطح کلان بسیار حایز اهمیت است.
استعداد فرهنگی برای جوامع چند فرهنگی نظیر کشور ما اهمیّت مضاعفی دارد. تقریباً غالب فعّالیّتهای شغلی، اقتصادی و اجتماعی در ایران به ویژه در شهرهای بزرگ ایران، نیازمند وجود این استعداد است.
استعداد فرهنگی
مراد از «استعداد»، شناخت مفاهیم ويژه و طبقهبندی آن و یا بروز قابليّت شخصي و انجام ماهرانهٔ يك كار خاصّ است. (کاظمی و همکاران، 1389)
استعداد مفهومی فراگیرتر و گستردهتر از هوش اصطلاحی است و علاوه بر هوش، شامل مهارت نیز میشود و حتّی در سطح وسیعتر برخی ویژگیهای انگیزشی، عاطفی، نگرشی و شخصیتی را نیز در بر میگیرد. بنابراین وقتی در بارهٔ استعداد سخن میگوییم حدّ اقل باید به مفاهیم هوش و مهارت توجّه کنیم. اگر گفته میشود که شخصی در زمینهٔ فرهنگ از استعداد قابل توجّهی برخورداراست، بدین معناست که از هوش بالا و یا مهارت برجستهای در این قلمرو بهره مندی دارد.
بر اساس «ساختار کروی استعداد و تیزهوشی» (کاظمی، 1393الف) سه قلمرو اساسی تیزهوشی وجود دارد که مبتنی بر پنج توانایی بنیادین است. سه ظرفیّت شناختی (هوشهای تحلیلی، تجربی و تحصیلی) و دو مهارت (نوسودمندی و وظیفهمندی) تواناییهای بنیادین را تشکیل می دهند. این ظرفیّتها و مهارتها در تعامل با «زمینه»، «استعداد» نام میگیرند. مهمّترین زمینههایی که تاکنون کشف شده شامل: حرکتی، کلامی، اجتماعی، هنری و ریاضی است. (کاظمی 1393ب)
اینکه حوزهٔ «فرهنگ» یک زمینهٔ خالص و بسیط است یا از ترکیب زمینههایی چون کلامی، اجتماعی و هنری حاصل می آید، نیاز به بررسیهای زمینهیابی گستردهای دارد.
امّا به هر حال تواناییهای بنیادین مزبور در تعامل با حوزهٔ «فرهنگ» پنج استعداد اساسی را دراین قلمرو رقم میزنند.
باید توجّه داشت بر اساس ساختار یادشده، هر فردی کم وبیش به فراخور، بهرهای از همهٔ استعدادهای فرهنگی دارد و چنانچه در هریک از این ظرفیّتها و یا مهارتها برجستهتر بود، از عهدهٔ مقتضیات تخصّصی مربوط به آن حوزه بر خواهد آمد.
در این جا به برخی از مهمّترین ویژگیهای هوشی و مهارتی یک فرد مستعدّ در حوزهٔ فرهنگ اشاره میکنیم.
ذکر این نکته ضروری است که احراز هر یک از این پنج خصیصه (سه ظرفیّت و دو مهارت) کفایت میکند که یک فرد در قلمرو فرهنگ، مستعدّ تلقی شود و لازم نیست شخصی در همهٔ این ویژگیها از برجستگی برخوردار باشد.
الف) خصایص هوشی در قلمرو فرهنگ
فرد مستعدّ در قلمرو فرهنگ، از لحاظ ظرفیّت یادگیری و یا به بیان دقیقتر هوش، در یک یا چند زمینه از زمینههای ذیل، برجستگی نشان میدهد:
پیشرفت تحصیلی فرهنگی فرد مستعدّ در قلمرو فرهنگ، در دوران تحصیل، واحدهای عملی قلمرو فرهنگی را همواره با موفقیّت میگذراند؛ درک و فهمش در موادّ درسی فرهنگی به طور مستمرّ بهتر میشود و میکوشد با یادگیری بهتر موادّ درسی فرهنگی، دقّت عملش را در این حوزه بیشتر کند.
بنابراین، تحصیل و فهم موادّ درسی فرهنگی برای افزایش و بهبود دقّت عمل در امور فرهنگی است.
تجربهٔ فرهنگی فرد مستعدّ در قلمرو فرهنگ، به طور کلّی از تجربه پذیری بالایی در این قلمرو بهره مند است. هر مسألهٔ مبهم یا پیچیدهای در قلمرو فرهنگی، کنجکاویاش را تحريك کرده، همهٔ وجود وی را به خود مشغول میکند؛ اصرار دارد دانستههايش در قلمرو فرهنگی را تجربه کند و تا چیزی را که در قلمرو فرهنگی میداند، تجربه نکند، آرام نمیشود و بدون کسب تجربه، آموزههای فرهنگی را نمیپذیرد. از این رو، برای روشن شدن هر مطلبی در مباحث فرهنگی ، دست به تجربه میزند.
در تجربهٔ فرهنگی به تحصیل صِرف مواد درسی و مفاهیم رسمی فرهنگی اکتفا نمیشود؛ بلکه اولویّت، یادگیری و دریافت مفاهیم فرهنگی در بوتهٔ آزمایش و میدان تجربه به طور مستقیم است. به تعبیر دیگر، در تجربه از عمل برای یادگیری بهره گرفته میشود؛ امّا در تحصیل، یادگیری برای دقّت عمل است.
تحلیل فرهنگی فرد مستعدّ در قلمرو فرهنگ، به سادگی میتواند مفاهیم و مباحث فرهنگی را تحلیل و ریشهیابی کند و به راحتی از عهدهٔ طبقه بندی مفاهیم و اصطلاحات تخصّصی فرهنگی بر میآید و آن طبقه بندیها را به شیوههای نوینی انجام میدهد و برایش آسان است که حتّی دستهبندیهای جدیدی از مفاهیم مزبور، ارایه دهد و آنها را سازماندهی کند.
از این رو، در فرایند تحلیل فرهنگی، قطع نظر از مفاهیم رسمی که در جریان تحصیل موادّ درسی حاصل شده و یا آنچه در کوششهای تجربی مستقیم به دست آمده، سازماندهی مفاهیم فرهنگی مورد تأکید قرار میگیرد. به بیان دیگر، هدف از ریشهیابی و دستهبندی مفاهیم فرهنگی، سازمانیافتگی شناختی مباحث فرهنگی است. در واقع «تحلیل برای سازمانیافتگی» انجام میگیرد.
بر این پایه، «جنبهٔ هوشی استعداد فرهنگی» چنین تعریف میشود: «توانایی پیشرفت تحصیلی در مفاهیم و مباحث فرهنگی و یا سرسختی در تجربه اندوزی آنها و یا سازمانیافتگی شناختی آنها بر پایهٔ ریشهیابی».
ب) خصایص مهارتی در قلمرو فرهنگ
فرد مستعدّ در زمینهٔ فرهنگی از جنبهٔ ویژگیهای مهارتی حدّ اقل در یکی از این حوزهها از برجستگی قابل ملاحظهای برخوردار است:
وظیفهمندی فرهنگی آنچه در زمینهٔ فرهنگی از فرد مستعدّ در این قلمرو، میخواهند به درستی و دقیق انجام میدهد؛ اگر وظیفهای در قلمرو فرهنگی برایش تعیین شود، به خوبی از عهدهٔ آن بر میآید و اساساً مباحث فرهنگی را برای آن یاد میگیرد که کارهای فرهنگی را با دقّت انجام دهد.
نوسودمندی فرهنگی فرد مستعدّ در قلمرو فرهنگ، برای كارهای نو و تازه در مباحث فرهنگ، جنب و جوش كنجكاوانهای بروز میدهد و میتواند برای اوّلین بار طرحهای سودمندی ارایه دهد كه راه حلّ جدید، آسان و مؤثّری برای مسائل دشوار فرهنگی باشد؛ راه انجام هر كاری را در این قلمرو، به سادگی پیدا میکند؛ میتواند كارهای مربوط به قلمرو مزبور را با شیوهٔ نوین و متفاوتی ارایه دهد؛ در این عرصه توانایی دارد کاری در سطح برجسته انجام دهد. به طور کلّی در انجام كارهای سودمند مربوط به قلمرو فرهنگی از توانایی ویژهای برخوردار است.
لذا میتوان از «جنبهٔ مهارتی استعداد فرهنگی» و یا «مهارت فرهنگی» چنین تعریفی ارایه داد: «توانایی انجام کار دقیق و درست در وظایف محولّه و یا توانایی انجام کار برجسته و نو مبتنی بر رهکاریابی پویا و کنجکاوانه».
به طور کلّی مهارتهاي فرهنگي به سه طبقه از مهارتهای ادراكي، ارتباطي و تطبيقي قابل تقسيم بندي است.
مهارتهاي ادراكی به درجهٔ استقبال افراد از تجربههاي جديد بستگي دارد. همچنين بالا بودن تحمّل افراد در مقابل عدم اطمينان در اين حوزه قرار ميگيرد. مهارتهاي ارتباطي شامل انعطاف پذيري ،همدلي و روابط اجتماعي قوي است و سرانجام، مهارتهاي تطبيقی به رفتارهاي انطباقي در موقعيّتهاي بين فرهنگي با در نظر گرفتن انعطاف پذيري رفتاري اشاره دارد. (مشبّکی و راموز، 1385)
بنابراین، منظور از «استعداد فرهنگی»، «توانایی شناخت مفاهیم فرهنگی و یا توانایی انجام فعّالیّت فرهنگی» است؛ توانایی شناخت به یکی از اَشکال «پیشرفت تحصیلی یا سازماندهی شناختی بر پایهٔ ریشهیابی و یا سرسختی در تجربه اندوزی مفاهیم و مباحث فرهنگی» نمایان میشود و توانایی انجام کار با جلوهٔ «دقّت عمل در وظایف محولّه و یا کار برجستهٔ نو مبتنی بر رهکاریابی پویا و کنجکاوانه» بروز مییابد.
«ساختار کروی استعداد فرهنگی» با استنباط از «ساختار کروی استعداد و تیزهوشی» در شکل 1 نشان داده شده است:
شکل 1 - ساختار کروی استعداد فرهنگی
سازشیافتگی فرهنگی و نقد یک اصطلاح
برخی از مؤلّفان دچار لغزش شدهاند و مفهوم «استعداد فرهنگی» را با «جنبهٔ هوشی» آن دَر هم آمیخته و اصطلاح بی پایهٔ «هوش فرهنگی»[1] و سپس، مفهوم «بهرهٔ فرهنگی» را به کار بردهاند.
در ابتدا این اصطلاح از سوی دو فارغ التّحصیل مدیریّت با الهام از دیدگاههای نظریّهپردازان روانشناسی در قلمرو هوش (نظیر اشترنبرگ) شکل یافت؛ (اَنگ و وَن داین، 2008) امّا تعریفی که از آن داده شد، هیچ اشارهای به ظرفیّت شناختی و توانایی یادگیری ندارد :
«هوش فرهنگی، توانايي يك فرد در راستاي سازگاري موفقيّت آميز با محيطهاي فرهنگي جديد كه معمولاً با بافت فرهنگي خود فرد نا آشناست». (اَنگ و وَن داین، 2008)
همان گونه که دریافت میشود «سازگاری موفقیّت آمیز» به مثابهٔ الگویی رفتاری، یکی از پیامدهای «مهارت وظیفهمندی فرهنگی» است؛ در حالی که در این تعریف هیچ نشانهای از جنبههای شناختی استعداد فرهنگی دیده نمیشود؛ چنانکه بررسیها نیز گویای آنند که این مفهوم، پدیدهای مستقلّ از توانایی شناختی عمومی(با شاخص ریون) است. (وارد و همکاران، 2009)
از سوی دیگر باید توجّه داشت اصطلاح «هوش»، مفهومی تخصّصی است که به ظرفیّت، توانایی و قابلیّت شناخت و یادگیری عمومی انسان اشاره دارد. این مفهوم تخصّصیِ اصیل و استوار روانشناختی نه تنها نمیتواند اصطلاحاً در برگیرندهٔ انگیزه و رفتار باشد(چنان که دو مؤلّفهٔ اساسی مفهوم به اصطلاح هوش فرهنگی را تشکیل میدهند)، بلکه حتّی با محتوا و زمینهٔ یادگیری نیز ترکیب نمیشود و چنانچه مقصود، ترکیب توانایی یادگیری با «زمینه» باشد، همانگونه که پیش از این بیان شد، شایسته است اصطلاح «استعداد» به کار رود.
علاوه برآن، در نظریهٔ «اشترنبرگ» نیز که خاستگاه مفهوم مزبور است، تصریح شده که «هوش موفّق» به منزلهٔ یک چارچوب برای درک مفهوم «سازش یافتگی فرهنگی» قلمداد میگردد. (اَنگ و وَن داین، 2008) افزون برآن، چنان که متعاقباً بیان خواهد شد، مؤلّفههای چهارگانهٔ این مفهوم نیز دلالت بر «سازش یافتگی فرهنگی» دارند.
در واقع «سازشیافتگی فرهنگی» به عنوان شاخصی از ظرفیّت فرهنگی فرد قلمداد شده است.(چنگ،2007)
بر اساس برخی کاوشها «سازشیافتگی فرهنگی» مشتمل بر سه جنبه از رفتار انسانی است: شناختی، عاطفی و بدنی. هر یک از این شاخصها سهمی منحصر به فرد و مهمّ در توانایی زبانی- گفتاری ایفاء میکنند.(رابرتسون،2007)
جنبهٔ شناختی «سازشیافتگی فرهنگی» به یادگیری و فهم فرهنگ خود و فرهنگهای بیگانه اشاره دارد؛ جنبهٔ بدنی به بهرهگیری از بدن به مثابهٔ یک ابزار زبانی مربوط میشود و سرانجام جنبهٔ انگیزشی(یا عاطفی) به هیجانها پیوند می یابد.
نظریه پردازان «سازشیافتگی فرهنگی» را مشتمل بر چهار ظرفیّت اساسی میدانند:
الف) انگیزه: گرایش و اعتماد فرد به کنش مؤثّر در تنوّع فرهنگی
ب) دانش: معلومات فرد در رابطه با فرایند و چگونگی شکلگیری شباهتها و تفاوتهای فرهنگی از جنبههای کسب و کار، روابط میان افراد، و جنبه های زبانی- اجتماعی
ج) راهبرد: پدیدآیی احساسی در خود از تجارب متنوّع فرهنگی که شامل آگاهی، طرحریزی و آزمونگری میشود.
د) کنشوری: ظرفیّت انطباق رفتار کلامی و غیرکلامی مناسب با فرهنگهای گوناگون
مؤلّفه های انگیزشی، شناختی، فراشناختی و رفتاری تعابیر دیگری از ظرفیّتهای مزبوراند. (اَنگ و وَن داین، 2008)
همان گونه که دریافت شد این مؤلّفهها نیز دلالت بر «سازش یافتگی فرهنگی» دارند.
بدیهی است که اصطلاح «هوش» به منزلهٔ یک مفهوم روانشناختی اصیل و استوار چنان که بیان شد، نمیتواند در برگیرندهٔ مفاهیمی چون انگیزه، راهبرد، کنشوری و حتّی دانش باشد.
بنابراین شایستهتر است از این مفهوم با اصطلاح «سازشیافتگی فرهنگی» یاد کرد که از نشانههای «مهارت وظیفهمندی فرهنگی» است. بررسیها همگی از این پیوند مفهومی حمایت میکنند:
وجود همبستگی بالا(82/0) با اصطلاحاً «هوش عاطفی»! (وارد و همکاران، 2009) رابطه با عملکرد وظیفه ای (رحیم نیا و همکاران، 1388) همبستگی با «سازگاری شغلی»(کیخانژاد و قنّادی، 1392). همچنین مطالعات نشان میدهند که «تطابق پذیری» و «وظیفه مندی» بهترین پیشبینهای «سازشیافتگی فرهنگی» قلمداد میشوند؛(مهرداد و همکاران، 1390) به علاوه مقایسههای جنسیّتی حاکی از آن است که زنان همان گونه که در سازگاری فردی و اجتماعی برجستگی دارند، در این زمینه نیز برجستهترند.(عسکری و روشنی، 1391)
اخیراً به نقش «سازشیافتگی فرهنگی» در پیشبرد فرایند و بروندادهای مربوط به مذاکرات بین فرهنگی توجّه شده است. با مهار و کنترل توانایی شناختی، جنبهٔ عاطفی، شرح صدر و برونگردی، و نیز تجارب بین المللی صد و بیست و چهار مذاکره کنندهٔ آمریکایی و آسیای شرقی، آشکار شد که فرایند و نتیجه مذاکرات بین فرهنگی به «سازشیافتگی فرهنگی» فرد مذاکره کننده بستگی دارد. «سازشیافتگی فرهنگی» فرد امکان پیش بینی قابلیّت و ظرفیّت وی را در فرایند و دستاورد مذاکره بین فرهنگی فراهم آورد. (ایمای و گلفاند،2010)
پژوهشها همچنین نشان میدهند که «سازشیافتگی فرهنگی» با توانایی مدیران در حلّ تعارض میان کارمندان همبستگی دارد.(دهنوی و همکاران، 1392) مدیران آموزشی توانمند و متنفّذ از «سازشیافتگی فرهنگی» برجستهای برخوردارند. این مدیران از توانایی و ظرفیّت برجستهٔ فرهنگی خویش آگاهی دارند و از این آگاهی برای گسترش تعاملهای خود با فرهنگهای گوناگون به خوبی استفاده میکنند. (ناگتان،2010) «سازشیافتگی فرهنگی» با رهبری در سطح جهانی نیز مرتبط است.(مشبّکی و تیزرو،1388)
امّا به نظر میرسد حدّ اقلی از استعداد فرهنگی در هر فردی وجود دارد. به زعم برخی محقّقان هر شخصی صرفنظر از زمینهٔ تحصیلی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از «سازشیافتگی فرهنگی» برخوردار است؛ یعنی میتواند تجارب محیطیاش و آنچه مربوط به موقعیّتش است را تحلیل کند. (اُلیور و همکاران، 2011)
با این حال، در پی کاربرد اصطلاح بحث برانگیز مزبور، طیّ دههٔ گذشته ابزارهایی فراهم آمد و موجی گسترده از پژوهشها صورت گرفت. ولی همانگونه که تأکید شد، باید توجّه کرد مطالعاتی که با این اصطلاح انجام شده، در واقع بخشی از «مهارت وظیفهمندی فرهنگی» است و به جنبهٔ هوشی استعداد فرهنگی ربطی ندارد.
مفهوم تيزهوشي
درک مفهوم تیزهوشی به مؤلّفههای بنیادین آن یعنی «هوش»، «استعداد» و «خلّاقیّت» بستگی دارد. «هوش» به معناي موهبت الٓهی خاصّ در فهم موشکافانهٔ تحليلی است که منجر به نوآوری برجسته شود. «خلّاقيت» نیز به معناي پويايي نوپديدآورانه در طرح، استنباط یا کردار بر پایهٔ توانايي ، انديشه یا نگاه است و مراد از «استعداد» شناخت مفاهیم ويژه و طبقهبندی آن همراه با بروز قابليّت شخصي و انجام ماهرانهتر يك كار خاصّ ميشود. خاصّ بودن این توانایی ناظر به وجود سرعت و برجستگی عملکرد شناختی در زمینهای ویژه است. «تیزهوشی» ماهیّتی «فراگیر و تنوّع پذیر» است؛ یعنی پدیدهٔ تیزهوشی خاصّ طبقه ، جامعه یا نژاد خاصّی نیست و انواع گوناگونی دارد. (کاظمی و همکاران، 1389)
تیزهوشی در واقع پديدهاي متعامل است که در اثر تعامل میان ظرفیّتهای شناختی عمومی برجسته با زمینههای محتوایی (به منزلهٔ مظروف) پدید میآید و شکل میگیرد. به تعبیر دیگر تعامل میان عوامل عمومی و اختصاصی هوش در سطح برجسته، تیزهوشی را فراهم می آورد. از این رو، تیزهوشی نه محدود به تعدادی عوامل (عمومی) میشود و نه در اثر ترکیب و تجمیع مجموعهای از عوامل شکل میگیرد.
تنها نظریّهای که در این چشم انداز و مکتب، ارایه گردیده، «ساختار کروی استعداد و تیزهوشی» است.(کاظمی، 1393الف)
بر اساس این ساختار، سه قلمرو اساسی تیزهوشی شامل «پیشرفتگی»، «آفرینندگی» و «سازماندهی» است:
«پیشرفتگی» به معنای توانایی استثنایی ویژه بالقوّه در یادگیری و گیرایی پیشرفته، تیز با سرعت بالا، پیگیری دقیق، بهبود درک و فهم در مادّه درسی و آموزشی، انجام كار با دستیابی به مهارت یا دانش ، مهارت ذاتی خاص در یک زمینه، طرّاحی راه حلّ جدید یا ابتكار چیز نو و یا کار جدید که برای بهبود زندگی سودمند است.
«آفرینندگی» یعنی توانایی و احساس نیرومندی شدید برای نوپدید آوری، حلّ مسأله از طریق تجربهٔ كنجكاوانه و فعّال یك اندیشهٔ بزرگ هیجان انگیز که به یافتن راه جدید در انجام كارهای نو منجر میشود.
«سازماندهی» به موهبت خدادادی در توانایی درك، یادگیری، شناخت مفاهیم، تجزیه و تحلیل، ریشهیابی، موقعیّت سنجی، طبقه بندی مفاهیم، انجام كار در سطح برجسته با پیدا کردن راه انجام آن، اشاره دارد.
«قلمرو تیزهوشی» در تعامل با «زمینه«، نوع تیزهوشی را شکل میدهد. مهمّترین زمینههایی که تاکنون کشف شده شامل: حرکتی، کلامی، اجتماعی، هنری و ریاضی است.
بنابراین «قلمرو تیزهوشی» صرفاً با «زمینه» تحقّق مییابد و متقابلاً «زمینهٔ تیزهوشی» با «قلمرو» معنا میگیرد. به عبارت دیگر، اصطلاحاتی نظیر «تیزهوشی آفرینندگی(خلّاقیّت)» به طور مطلق بدون توجّه به «زمینه» ، تحقّقی ندارد ؛ چنانچه «تیزهوشی هنری» با نادیدگی «قلمرو»، مبهم و بی معناست.
لذا این پنج زمینه در تعامل با سه قلمرو، پانزده نوع تیزهوشی را رقم میزند؛ مانند «تیزهوشی پیشرفتگی حرکتی»، «تیزهوشی آفرینندگی حرکتی» و «تیزهوشی سازماندهی حرکتی» و ...
بدیهی است با کشف سایر زمینهها، انواع تیزهوشیها گسترش مییابند.
باید توجّه کرد که هر فرد مستعدّی در یک «زمینه»، کم و بیش در همهٔ قلمروهای سهگانه بهرهای دارد؛ چنانچه به سطح برجستهای(بسته به حدّ اقلّ بهرهٔ هوشی لازم) در آن قلمرو نایل آید، از آن نوع تیزهوشی برخوردار است و ممکن است به طور ترکیبی در دو و یا حتّی هر سه قلمرو برجستگی داشته باشد.
وضعیّت ترکیبی مزبور ممکن است در زمینهها نیز رخ دهد؛ یعنی فرد مستعدّی یافت شود که در دو یا چند زمینه از برجستگی برخوردار باشد؛ مثلاً دارای «تیزهوشی آفرینندگی حرکتی» و «تیزهوشی پیشرفتگی کلامی» و «تیزهوشی سازماندهی اجتماعی» و «تیزهوشی آفرینندگی ریاضی» و «تیزهوشی سازماندهی هنری» باشد. (کاظمی، 1393ب)
علاقهمندان میتوانند برای مطالعه و بررسی تفصیلی به مقالات «ساختار کُروی استعداد و تیزهوشی» و «بررسی زمینهیابی استعداد و تیزهوشی» مراجعه نمایند.
تعریف نخبگی فرهنگی
بر اساس چشم انداز روانشناختی نخبگی، ظرفیّت برجستهٔ پیشرفتگی، آفرینندگی و سازماندهی در زمینهٔ فرهنگ و یا به تعبیر مشروح توانایی استثنایی در گیرایی تیز ، پیگیری دقیق، درک و فهم بهینه ، مهارت ذاتی خاصّ در یک زمینه و یا نوپدیدآوری دراندیشه، پیشنهاد، نظر، استنباط، اکتشاف، و یا شناخت مفاهیم، تجزیه و تحلیل، ریشهیابی، موقعیّت سنجی، طبقهبندی مفاهیم و انجام كار در سطح برجسته در قلمرو نظام ارزشی، آداب و رسوم زندگی، اندیشه، هنر و ادبیّات(کاظمی ، 1394 و 1395)
هوش و نخبگی فرهنگی
چندی است که مفهوم «هوش فرهنگی»[2] وارد مطالعات و کاوشها شده است.(ایمای و گلفاند،2010)[3]هوش فرهنگی به معنای کفایت برای رشد شخصی از طریق «یادگیری مستمرّ» و درک شایسته از میراث، خردمندی و ارزشهای فرهنگی متنوّع و نیز رویارویی مؤثّر با افرادی است که واجد زمینهها و درک فرهنگی متفاوت باشند.
بر اساس برخی کاوشها هوش فرهنگی مشتمل بر سه شاخص از رفتار انسانی است: هوش شناختی، هوش عاطفی و هوش بدنی. هر یک از این شاخصها سهمی منحصر به فرد و مهمّ در توانایی زبانی- گفتاری ایفاء میکنند.(رابرتسون،2007)[4]
در بررسی روایی این مفهوم، چهار عامل بنیادی (شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری) یافت شد. هوش فرهنگی دارای همبستگی بالا(82/0) با هوش عاطفی، امّا مستقلّ از توانایی شناختی عمومی(با شاخص ریون) است.(وارد و همکاران، 2009)[5] هوش فرهنگی شاخصی از ظرفیّت فرهنگی فرد به شمار میرود(چنگ،2007)[6] و پدیده ای پرورش پذیراست: آگاهی از هویّتهای متنوّع و درک امتیازها و تفاوتهای افراد میتواند در رشد این هوش نقش آفرین باشد.(گریفرو پرلیس،2007)[7]
اخیراً کوششهایی در زمینة تشخیص تیزهوشی فرهنگی در میان کودکان در زمرة اقلیّتهای زبانی به سر میبرند، انجام یافته است. غنیسازی فرهنگی در خانواده میتواند تیزهوشی را در ابعاد عاطفی، فرهنگی و زبانی رشد دهد. (گونزالس و همکاران،1996)[8]
هوش فرهنگی را اينگونه تعريف كرده اند : توانايي يكفرد در راستاي سازگاري موفقيتآميز با محیطهای فرهنگي جديد كه معمولاً با بافت فرهنگي خود فرد ناآشناست. به بیان دیگر هوش فرهنگي استعداد بهكارگيري مهارتها و تواناييها در محيطهاي متفاوت است.
بنابراین هوش فرهنگي هوشي متفاوت از هوش اجتماعي و عاطفي است. افراد زيادي باداشتن مهارتهاي اجتماعي مناسب در تعاملات بينالمللي شكست ميخورند كه علّت اصلي آن پايين بودن هوش فرهنگي ميباشد. درمحيطهاي فرهنگي جديد، علايم و نشانهاي آشنا عمدتاً ديده نميشود يا در صورت وجود گمراه كننده است. بنابراين فرد نميتواند به چارچوب ادراك قبلي خود تكيه كند و باید به توسعه و ايجاد چارچوب جديدي جهت درك صحيح اطلاعات در دسترس بپردازد.
در واقع هوش فرهنگي يك مفهوم فراهوشی است كه شامل شكلهاي مختلفي از هوش میگردد. برای این هوش سه بخش انگيزه، دانش و رفتار فرهنگي ذکر کرده اند.
دانش فرهنگي دربر گيرنده مجموعه اي از دانستنيها در مورد اين است كه :فرهنگ چيست؟ چگونه فرهنگها متفاوت ميشوند؟ فرهنگ چگونه رفتار را تحت تاثير قرار ميدهد؟ به طور کلی دو نوع دانش فرهنگي وجود دارد :دانش واقعي و دانش مجازي يا تفسيري .دانش واقعي روش مشخصي دارد، قابل آموزش است .در حاليكه دانش تفسيري به توانايي درك رفتار و الگوهاي موجود در فرهنگ اطلاق ميشود. در اين حوزه، دانش با احساس آميختگی دارد. اين احساس، وابسته به تجارب گذشته است.
تأثير فرهنگ بر رفتار از طريق مكانيسمهاي شناخت و انگيزش صورت ميگيرد. مكانيسم شناخت به چگونگي دريافت و تعبير پيامهاي فرهنگي مربوط ميشود . ادراك انتخابي و انتظارات افراد، نگرشهاي متفاوت و نمايشهاي رفتاري از نمودهاي تاثير فرهنگ بر رفتار از طريق مكانيسم شناخت ميباشد.
مكانيسم انگيزش با در نظر گرفتن تفاوتهاي موجود در ادراك از خود، ترجيحات و انتخاب در رابطه با نيازها، … در واقع اين مكانيسم مشخص ميكند چه چيزي در هر فرهنگ مطلوب است؟
مراقبتهاي فرهنگي، توجهات فرهنگي ) پل رابط دانش فرهنگي ومهارتهاي فرهنگي) است . آگاهي داشتن از ايدهها و احساسات و نگرشها و عوامل موثر در ادراك خود فرد و ديگران با توجه به زمينههاي فرهنگي متفاوت افراد در اينگروه قرار ميگيرد . علاوه بر موارد مذكور توجه به اين نكته كه آن چيزي را كه در رفتار افراد مشاهده ميكنيم، فرضيات افراد و حتي كلماتي كه افراد در گفتگوهاي خود به كار ميگيرند همگي تحت تاثير فرهنگ آنها ميباشد، نيز تحت عنوان كلي مراقبتهاي فرهنگي ميگنجد.
مهارتهاي فرهنگي اين دسته از مهارتها به مهارتهاي ادراكي، ارتباطي و تطبيقي تقسيمبندي ميشود.
مهارتهاي ادراكي :به درجة استقبال افراد از تجربههاي جديد بستگي دارد، همچنين بالا بودن تحمّل افراد در مقابل عدم اطمينان در اين حوزه قرار ميگيرد.
مهارتهاي ارتباطي: شامل انعطافپذيري، همدلي و روابط اجتماعي قوي ميباشد.
مهارتهاي تطبيقي :رفتارها يا نطباقي در موقعيتهاي بين فرهنگي با در نظرگرفتن انعطافپذيري رفتاري...
ارزشيابي هوش فرهنگي با روشهای گوناگونی انجام میگیرد: روشهاي ايفاي نقش، مراكز ارزشيابي رفتاري، مقياسهاي خودنظارتي، آزمونهای سنجش شوك فرهنگي و آزمونهای ارتباطات بين فرهنگي، آزمون عكسالعمل عاطفي، زيركي ادراكي، انعطافپذيري و استقلال شخصي.
مراحل تقویّت هوش فرهنگي عبارت است از: واكنش نشان دادن در برابر محرّكهاي بيروني، تشخيص هنجارهاي فرهنگي در محيطهاي جديد و داشتن انگيزه در جهت يادگيري بيشتر در مورد آن رفتارهاي انطباقي با سايرفرهنگها و به كارگيري هنجارهاي فرهنگي مختلف در رفتارهاي مشهود.
آنچه مسلّم است، اين است كه يادگيري كلية عادات و رفتارهاي فرهنگي افرادي كه با آنها در تعامل هستيم غيرممكن است؛ قابليتي كه از آن تحت عنوان هوش فرهنگي ياد ميشود راهي سيستماتيك و مجموعهاي از تكنيكهاست كه به مديران كمك ميكند تا در هر فرهنگي به طور مؤثّر فعاليت كنند. اين مهارت به مديران كمك ميكند تا حسّاسيتهاي فرهنگي خود را افزايش دهند . حساسيت فرهنگي به نگاه ژرف مدير و ارزيابي و تفسير و درك تفاوتهاي فرهنگي دلالت دارد .اين عبارت به معني درك تفاوتهاي فرهنگ يا سنت قضاوت درباره خوب يا بد بودن آنها. به عبارت بهتر مديرجهاني بايد تفاوتها را درك كند و آمادگي پذيرش تفاوتها را داشته باشد . آمادگي پذيرش تفاوتهاي فرهنگي را اصطلاحاً فرايند سازگاري فرهنگي ميگويند.سازگاري فرهنگي فرايندي چند مرحله ای است . مرحلة اوّل اين فرايند مرحله شادي و خوشبيني است . مرحلة دوم كه بلافاصله بعد از مرحلة اوّل صورت ميپذيرد، مرحلة خشم، عصبانيت، نااميدي و سردرگمي است و مرحله آخر مرحله سازگار شدن با محيط است.
در دومين مرحله فرايند سازگاري فرهنگي پديدهاي به نام شوك فرهنگي روي ميدهد كه ناشی از وجود تفاوتهاي فيزيكي، فرهنگي … محيط جديد است.(مشبکی و راموز، 1385، توماس و اینکسن، 1387)
تیزهوشی فرهنگی
چنانکه پیش از این بیان گردید، اصطلاح «تیزهوشی فرهنگی» برای نخستین بار در سال 2005 میلادی به کار رفت که اصطلاحاً به «توانایی استثنایی در جنبههای فرهنگی گوناگون نظیر هنر، موسیقی، هنرهای دستی، زبان، سنّتها و آداب و رسوم» تعریف شده است. این توانایی با دانشها، مهارتها و برخی ویژگیهای شخصیّتی (مانند روحیهٔ همیاری، مهماننوازی و ...) نیز ملازمت دارد. (بیوان براون،2005)
از جنبههای مثبت این تعریف، آن است که تیزهوشی به مثابهٔ یک اصطلاح گسترده دربرگیرندهٔ ویژگیهای غیر شناختی است؛ امّا محدودیّت اساسی تعریف مزبور، ابهام در ماهیّت «توانایی استثنایی» است؛ به روشنی آشکار نشده که چه نوع توانایی از تواناییهای بنیادین در این نوع تیزهوشی مورد نظر است.
بر پایهٔ «ساختار کروی استعداد و تیزهوشی» در چشم انداز تعاملی (کاظمی، 1393الف) «سه قلمرو تیزهوشی» در تعامل با زمینهٔ فرهنگی، سه تیزهوشی فرهنگی را شکل میدهند که نظیر آنچه در بارهٔ استعدادهای فرهنگی بیان شد، با یکدیگر مانعة الجمع نیستند.
در این جا ویژگیهای بالینی سه قلمرو تیزهوشی فرهنگی نیز به اجمال بیان میگردد:
پیشرفتگی فرهنگی توانایی استثنایی ویژه و بالقوّه در یادگیری مباحث فرهنگی دارد و گیرایی پیشرفتهای دراین زمینه نشان میدهد، دریافت تیز با سرعت بالا، پیگیری دقیق، بهبود درک و فهم در موادّ درسی و آموزشی فرهنگی، انجام كار با دستیابی به مهارت یا دانش ، مهارت ذاتی خاصّ در این زمینه، طرّاحی راه حلّ جدید یا ابتكار چیز نو و یا کار جدید که برای بهبود زندگی در قلمرو فرهنگ، سودمند است.
تیزهوشان فرهنگی از نوع «پیشرفتگی فرهنگی»، مدارج تحصیلات رسمی در حوزهٔ فرهنگ را به سادگی تا بالاترین سطوح کسب میکنند و در انجام وظایف و مسؤولیّتهای فرهنگی خطیر که ذاتاً اقتضای نوآوری نیز دارند، بسیار ورزیدهاند.
آفرینندگی (خلّاقیّت) فرهنگی از توانایی و احساس نیرومندی شدید برای نوپدید آوری در قلمرو فرهنگی برخوردار است؛ از طریق تجربهٔ كنجكاوانه و فعّال یك اندیشهٔ بزرگ هیجان انگیز در حیطهٔ فرهنگی به حلّ مسأله در این عرصه می پردازد که به یافتن راه جدید در انجام كارهای نو در حوزهٔ مزبور منجر میشود.
با استنباط از «پارادیم شش وجهی خلاّقیّت»، در وحلهٔ نخست، شش عامل بنیادین زمینهٔ آفرینندگی فرهنگی را تشکیل میدهند: آمادگی فردی، اندیشه، تجربه، تحرّک، بازخورد و بهرهگیری از محیط. امّا سپس با یکپارچگی و سازمان یافتگی آنها، عامل هفتمی شکل میگیرد که به بروز آفرینندگی فرهنگی میانجامد. این عامل هفتم «هیجان اندیشه در حیطهٔ فرهنگ» نام میگیرد. «هیجان اندیشه» به نوبهٔ خود، مرکّب از دو قلمرو کلّی است: «پویایی» و «بیتابی».(کاظمی، 1391؛ کاظمی، 2007؛2008؛ کاظمی و کاظمی، 2014)
بنابراین «تیزهوشان خلّاق در قلمرو فرهنگ» در کسب تجارب بزرگ فرهنگی که مستلزم نیرومندی فردی است، حلّ مسایل فرهنگی که ماهیّت اکتشافی دارند، جامع نگری برای استنباط مفاهیم بدیع فرهنگی، نو پدیدآوری در اندیشه و نظر، ارایهٔ طرحهای نو و نیز انجام نوکارآوریهای فرهنگی از برجستگی برخوردارند.
سازماندهی فرهنگی از موهبت خدادادی در توانایی درك و شناخت فرهنگی و مفاهیم آن برخوردار است؛ مباحث فرهنگی را تجزیه و تحلیل و ریشه یابی میکند؛ مفاهیم فرهنگی را به شیوههای گوناگون یکپارچگی میبخشد؛ یک موقعیّت فرهنگی را میسنجد؛ و كارها و فعالیّتهای فرهنگی را در سطح برجسته با پیدا کردن راه آن، انجام میدهد.
کسانی که از این نوع تیزهوشی فرهنگی برخوردارند، در ظرفیّت نقد، ارزشیابی، نظریّهپردازی و مکتب آفرینی فرهنگی در سطح برجستهای جای میگیرند.
بنا براین از «تیزهوشی فرهنگی» میتوان این تعریف مفهومی را ارایه داد:
«تیزهوشی فرهنگی» به مثابهٔ پدیدهای تنوّع پذیرِ فراگیر «توانایی استثنایی خدادادي در یادگیری دقیق و پیگیرانهٔ موادّ درسی فرهنگی همراه با مهارت ذاتی خاصّ و نوکارآوری سودمند فرهنگی و یا پويايي نوپديدآورانه در طرح، استنباط یا کارکرد در قلمرو فرهنگ و یا توانایی یکپارچهسازی مفاهیم فرهنگی و رهکاریابی توأم با برجستگی کارکرد در این حیطه» است.
«قلمروهای سهگانهٔ تیزهوشی فرهنگی» با استنباط از «ساختار کروی استعداد و تیزهوشی» در شکل 2 نشان داده شده است:
شکل 2 - قلمروهای سهگانهٔ تیزهوشی فرهنگی
انواع نخبگی فرهنگی
فرد مستعدّ در قلمرو فرهنگ، از لحاظ ظرفیّت یادگیری و یا به بیان دقیقتر هوش، در یکی از زمینههای ذیل، برجستگی نشان میدهد:
تحلیل فرهنگی به سادگی میتواند مفاهیم و مباحث فرهنگی را تحلیل و ریشه یابی کند و به راحتی از عهده طبقه بندی مفاهیم و اصطلاحات تخصّصی فرهنگی بر میآید و آن طبقه بندیها را به شیوه های نوینی انجام میدهد و برایش آسان است که حتّی دسته بندیهای جدیدی از مفاهیم مزبور، ارایه دهد؛ به گونه ای که به سازماندهی شناختی برجسته در مباحث فرهنگی نایل شود؛ شناخت، مفهومی فراتر از یادگیری و دانش است.
پیشرفت تحصیلی فرهنگی در دوران تحصیل، واحدهای عملی قلمرو فرهنگی را همواره با موفقیّت میگذراند؛ درک و فهمش در موادّ درسی فرهنگی به طور مستمرّ بهتر میشود و میکوشد با یادگیری بهتر موادّ درسی فرهنگی، دقّت عملش را در این حوزه بیشتر کند.
تجربه فرهنگی به طور کلّی از تجربه پذیری بالایی در این قلمرو بهره مند است. هر مسأله مبهم یا پیچیدهای در قلمرو فرهنگی ، کنجکاویاش را تحريك کرده همه وجود وی را به خود مشغول میکند؛ اصرار دارد دانستههايش در قلمرو فرهنگی را تجربه کند و تا چیزی را که در قلمرو فرهنگی میداند تجربه نکند، آرام نمیشود و بدون کسب تجربه، آموزه های فرهنگی را نمیپذیرد. از این رو، برای روشن شدن هر مطلبی در مباحث فرهنگی ، دست به تجربه میزند.
بر این پایه، «جنبه هوشی استعداد فرهنگی» چنین تعریف میشود: «توانایی پیشرفت تحصیلی و یا سازماندهی شناختی بر پایه ریشه یابی و یا سرسختی در تجربه اندوزی مفاهیم و مباحث فرهنگی».
فرد مستعدّ در زمینه فرهنگی از جنبه ویژگیهای مهارتی حدّ اقل در یکی از این حوزهها از برجستگی قابل ملاحظه ای برخوردار است:
وظیفهمندی فرهنگی آنچه در زمینه فرهنگی از او می خواهند به درستی و دقیق انجام میدهد؛ اگر وظیفهای در قلمرو فرهنگی برایش تعیین شود، به خوبی از عهده آن بر میآید و اساساً مباحث فرهنگی را برای آن یاد میگیرد که کارهای فرهنگی را با دقّت انجام دهد.
نوسودمندی فرهنگی برای كارهای نو و تازه در مباحث فرهنگ، جنب و جوش كنجكاوانهای بروز میدهد و میتواند برای اوّلین بار طرحهای سودمندی ارایه دهد كه راه حلّ جدید، آسان و مؤثّری برای مسائل دشوار فرهنگی باشد؛ راه انجام هر كاری را در این قلمرو، به سادگی پیدا میکند؛ میتواند كارهای مربوط به قلمرو مزبور را با شیوه نوین و متفاوتی ارایه دهد؛ در این عرصه توانایی دارد کاری در سطح برجسته انجام دهد. به طور کلّی در انجام كارهای سودمند مربوط به قلمرو فرهنگی از توانایی ویژهای برخوردار است.
از این رو میتوان از «جنبه مهارتی استعداد فرهنگی» و یا «مهارت فرهنگی» چنین تعریفی ارایه داد: «توانایی انجام کار دقیق و درست در وظایف محولّه و یا توانایی انجام کار برجسته و نو مبتنی بر رهکاریابی جنب و جوش انگیز کنجکاوانه».
اصطلاح «نخبگی فرهنگی» برای نخستین بار در سال 2005 میلادی به کار رفت که اصطلاحاً به «توانایی استثنایی در جنبههای فرهنگی گوناگون نظیر هنر، موسیقی، هنرهای دستی، زبان، سنّتها و آداب و رسوم» تعریف شده است. این توانایی با دانشها، مهارتها و برخی ویژگیهای شخصیّتی (مانند روحیه همیاری، مهماننوازی و ...) نیز ملازمت دارد. (کاظمی، مقدم، 1393)
از جنبههای مثبت این تعریف، آن است که نخبگی به مثابه یک اصطلاح گسترده دربرگیرنده ویژگیهای غیر شناختی است؛ امّا محدودیّت اساسی تعریف مزبور ابهام در ماهیّت «توانایی استثنایی» است؛ به روشنی آشکار نشده که چه نوع توانایی از تواناییهای بنیادین در این نوع نخبگی مورد نظر است.
بر پایه «ساختار کُروی قلمروهای نخبگی و تواناییهای بنیادین» در چشم انداز تعاملی «سه قلمرو نخبگی» در تعامل با زمینه فرهنگی، سه نخبگی فرهنگی را شکل میدهند که نظیر آنچه در باره استعدادهای فرهنگی بیان شد، با یکدیگر مانعة الجمع نیستند.
در این جا ویژگیهای بالینی سه قلمرو نخبگی فرهنگی نیز به اجمال بیان میگردد:
پیشرفتگی فرهنگی توانایی استثنایی ویژه و بالقوّه در یادگیری مباحث فرهنگی دارد و گیرایی پیشرفتهای دراین زمینه نشان میدهد، دریافت تیز با سرعت بالا، پیگیری دقیق، بهبود درک و فهم در مواد درسی و آموزشی فرهنگی، انجام كار با دستیابی به مهارت یا دانش ، مهارت ذاتی خاصّ در این زمینه، طرّاحی راه حلّ جدید یا ابتكار چیز نو و یا کار جدید که برای بهبود زندگی در قلمرو فرهنگ، سودمند است.
آفرینندگی (خلّاقیّت) فرهنگی از توانایی و احساس نیرومندی شدید برای نوپدید آوری در قلمرو فرهنگی برخوردار است؛ از طریق تجربه كنجكاوانه و فعّال یك اندیشه بزرگ هیجان انگیز در حیطه فرهنگی به حلّ مسأله در این عرصه می پردازد که به یافتن راه جدید در انجام كارهای نو در حوزه مزبور منجر میشود.
با استنباط از «پارادیم شش وجهی خلاّقیّت»، در وحله نخست، شش عامل بنیادین زمینه آفرینندگی فرهنگی را تشکیل میدهند: آمادگی فردی، اندیشه، تجربه، تحرّک، بازخورد و بهرهگیری از محیط. امّا سپس با یکپارچگی و سازمان یافتگی آنها، عامل هفتمی شکل میگیرد که به بروز آفرینندگی فرهنگی میانجامد. این عامل هفتم «هیجان اندیشه در حیطه فرهنگ» نام میگیرد. «هیجان اندیشه» به نوبه خود، مرکّب از دو قلمرو کلّی است: «پویایی» و «بیتابی».
سازماندهی فرهنگی از موهبت خدادادی در توانایی درك و شناخت فرهنگی و مفاهیم آن برخوردار است؛ مباحث فرهنگی را تجزیه و تحلیل و ریشه یابی میکند؛ مفاهیم فرهنگی را به شیوه های گوناگون یکپارچگی میبخشد؛ یک موقعیّت فرهنگی را میسنجد؛ و كارها و فعالیّتهای فرهنگی را در سطح برجسته با پیدا کردن راه آن، انجام میدهد.
بنا براین از «نخبگی فرهنگی» میتوان این تعریف مفهومی را ارایه داد:
«نخبگی فرهنگی» به مثابه پدیده ای تنوّع پذیرِ فراگیر «توانایی استثنایی خدادادي در یادگیری دقیق و پیگیرانه موادّ درسی فرهنگی همراه با مهارت ذاتی خاصّ و نوکارآوری سودمند فرهنگی و یا پويايي نوپديدآورانه در طرح، استنباط یا کارکرد در قلمرو فرهنگ و یا توانایی یکپارچه سازی مفاهیم فرهنگی و رهکاریابی توأم با برجستگی کارکرد در این حیطه» است. (کاظمی، مقدم، 1393)
تفاوتهاي فرهنگي در رهبري
فرهنگهاي گوناگون در سبك هر دو نوع رهبري (نظري و فعال) تأثير مي گذارند.
«باس» شواهد مردم شناختي روشني را ارائه مي دهد كه وجود تفاوتهايي در ويژگيهاي رهبري نظري، در فرهنگهاي مختلف را مبرهن مي سازد. فرهنگهاي متنوع با ارزشهاي گوناگون رهبران خاصي را ترجيح مي دهند و روشهاي رهبري ويژه اي را تقويت مي نمايند. مثلاً در يك فرهنگ، سياست سنتگرايانه را بيش از تجدّد مي پذيرند و .
تحقيق در گروههاي فرهنگی اقليت در ايالات متحده نيز مؤيد وجود تفاوتهايي در روشهاي رهبري است. «برنال» اظهار مي دارد كه روش رهبري كودكان آمريكایی - مكزيكي ممكن است كمتر مداخله كننده تر از كودكان انگليسي باشد. «فو» ويژگيهاي رهبري را در ميان طبقات متوسط و پايين (از لحاظ درآمد) مورد مقايسه قرار داد. در ميان طبقه متوسط، كودكان، بيشتر ويژگيهاي رفتاري تابعين و فرمانبران را نشان دادند؛ ضمن اين كه تفاوت مهمي در كيفيت رفتار رهبري وجود نداشت.
«فو» بيان مي دارد كه تفاوت به دست آمده ممكن است به رفتارهاي ترجيحي رهبري مربوط باشد. تفاوتهاي طبقه اجتماعي در جريان تربيتي كودك و ارزشهاي آن ممكن است به توجيه تفاوتهاي طبقاتي در رفتار رهبري كمك كند.
جمع بندی
چنان که ذکر شد، مفاهیم «استعداد فرهنگی» و «تیزهوشی فرهنگی» صرف نظر از آن که مفاهیمی بسیط(تک زمینهای) و یا ترکیبی(مرکّب از دو یا چند زمینه) باشند، به مثابهٔ یک حیطهٔ بسیار مهمّ از انواع استعداد بشری اصطلاحهای بسیار تازهای در تاریخ مطالعات نظری قلمداد میگردند.
بهرهگیری از این ظرفیّتهای درخشان بشری بستگی به روشنی و استواری مفاهیم و مبانی نظری در دو حوزه دارد:
الف) توجّه به انواع پنجگانهٔ استعدادهای فرهنگی و انواع سهگانهٔ تیزهوشی فرهنگی.
«سازشیافتگی فرهنگی» به عنوان شاخصی از مهارت «وظیفهمندی فرهنگی»، سهم عمدهای در سازگاری محیطی و انجام مسؤولیّتهای فرهنگی ایفا میکند و در واقع شناختهشدهترین مؤلّفه از مؤلّفههای پنجگانهٔ استعداد فرهنگی است.
شایسته است علاوه بر «سازش یافتگی فرهنگی»، سایر شاخصهای «وظیفهمندی فرهنگی» نیز بررسی شوند. این در حالی است که شاخصهای انواع دیگر استعدادهای فرهنگی (نوسودمندی، پیشرفت تحصیلی، تحلیل و تجربه در قلمرو فرهنگ ) هنوز استنباط نگردیدهاند.
تاکنون شاخصهای قلمروها یا انواع سهگانهٔ تیزهوشی فرهنگی نیز شناسایی نشدهاند و این امر نیازمند کاوشها و تلاشهای تخصّصی گستردهای و مستمرّی است.
ب) تعیین حیطههای فرعی مقولهٔ فرهنگ بر اساس تعاریف مفهومی آن مانند حیطهٔ ارزشها حیطهٔ گرایشها و حیطهٔ آداب و رسوم، حیطهٔ زبانها و گویشها و ...
بدیهی است که روشنی و استواری مبانی نظری مزبور، راه را برای پیریزی روشهای تشخیص و ابزارهای مناسب هموار میکند و از سوی دیگر زمینههای پرورش انواع استعداد و تیزهوشی فرهنگی را فراهم میآورد.
[1] - Cultural intelligence
[2]- Cultural intelligence (CQ)
[3]-Imai, L.&Gelfand, M.
[4]-Robertson, Sh.
[5]-Ward, C.
[6]-Cheng, Li.
[7]-Griffer, M.&Perlis, S.
[8]-Gonzalez, V.
دیدگاه خود را بنویسید