رابطه میان خلّاقیّت و استعداد

در بخش گسترده‌ای از مطالعات به رابطه میان خلّاقیّت و استعداد توجّه شده است (مری فیلد و همکاران، 1964؛ اسمیت، 1970؛ جنسن، 1973؛ گوردن، 1989؛ وبستر، 1990؛ کلاپهام، 2004).

بررسی نظریّهٔ آستانه‌ای بر پایهٔ هوش چندگانه در میان دانش‌آموزان ابتدایی نیز نشان داد که به طور کلی هوش و خلّاقیّت رابطه‌ای با یکدیگر ندارند؛ امّا نظریّهٔ آستانه‌ای بستگی به انواع استعداد دارد. همبستگی خلّاقیّت به ترتیب با استعداد بصری- فضایی، طبیعی، بدنی- جنبشی و زبانی بیشتر است (پریتو و سانچز، 2005).

استعداد به معنای گسترده مفاهیمی چون «آمادگی روانی زیستی»، «توانایی»، «هوش» و «تیزهوشی» را در برمی‌گیرد.

بی‌تردید هوش به مثابهٔ ظرفیّت شناختی، بر پایهٔ برخی آمادگی‌های بدنی، زیستی و حسی، تعیین‌کنندهٔ چگونگی اندیشهٔ فرد است. پژوهشگران پیوند میان جنبه‌های وراثتی و شخصیت را مورد بحث قرار داده‌اند. وراثت‌پذیری پیوستار «درونگردی» (به منزله یک خصیصه شخصیتی خلّاقانه) در حدود 60% است (بوچارد و هار، 1998).

خلاقیت یک فرآیند فراگیر مغزی است که مراحل چهارگانه «والاس» را در چهاربخش خود جای می‌دهد (هرمان، 1991). به علاوه، مفاهیم بنیادین خلّاقیّت در برگیرنده فیزیولوژی مغزی است (دیسی، 1989). به نظر می‌رسد شخصیت‌های خلّاق حسّاسترند (بچتولد و ورنر، 1973). همچنین آشکار شده است که در شخصیت‌های خلّاق «تیزحسّی» برتری وجود دارد (لانگ و ریبا، 1976). «گونه شخصیتی ترکیبی سازش‌دهی- نوآوری» همبستگی مثبتی با «جست‌وجوگری حسّی» نشان می‌دهد (گلداسمیت، 1984).

دسته‌بندی پیوند هوش و خلّاقیّت

بررسی‌های مربوط به پیوند هوش و خلّاقیّت را می‌توان در سه دستهٔ کلّی طبقه‌بندی کرد:

  1. همراهی هوش و خلّاقیّت: مطالعات به همراهی هوش با خلّاقیّت اشاره دارند (دادستان، 1372؛ جاكوب و كانينگهام، 1969؛ كالاوي، 1969؛ دي و لانجوين، 1969؛ كروپ، 1969؛ دلاس، 1971؛ گولد، 1972؛ دوهرتی و كرسینی، 1976؛ فریمن، 1978؛ آلیوتی، 1979؛ هاسوار، 1980؛ سالتفورد، 1981؛ هاتی و راجرز، 1986؛ اشترنبرگ، 1989؛ كاتنا، 1989؛ رانكو، 1993؛ میكر، 1993؛ اشترنبرگ و لوبار، 1993؛ هانساکر و کالاهان، 1995؛ هافمان، 1995؛ گالبرایت و ونزل، 2001؛ ناگلیری و کافمان، 2001؛ اشترنبرگ، 2001؛ اشترنبرگ و دیویدسون، 2005؛ پاول، 2015).
  2. رابطهٔ منفی یا استقلال هوش از خلّاقیت: بر پایهٔ برخی مطالعات، به طور کلی هوش بیش از خلّاقیّت در طول زندگی استواری نشان می‌دهد (مگنوسون و بکتمن، 1979) و استقلال هوش از خلاقیت مورد تأکید واقع شده است (پیرخائفی، 1372).
  3. بستگی رابطهٔ هوش و خلّاقیّت به سطح هوش: دستهٔ قابل ملاحظه‌ای از مطالعات حاکی است که رابطهٔ هوش و خلّاقیّت تا آستانهٔ تیزهوشی (بهرهٔ هوشی 115-120) به نوسان تحقق دارد. لذا از آن با تعبیر «آستانهٔ تیزهوشی» یاد می‌شود (دادستان، 1372؛ هتریک و همکاران، 1966؛ کیتان و کایر بی، 1986؛ فاكس بوچامپ همکاران، 1993).

امّا پیوند میان تیزهوشی به معنای وسیع (بهرهٔ هوشی بالاتر از 115) و خلّاقیت یکی از مباحث پیچیده است.

نگارنده در یک پژوهش گسترده، رابطهٔ تیزهوشی و خلّاقیّت را مورد بررسی قرار داد. دستاوردهای اساسی این پژوهش در چهار دسته، جای می‌گیرند:

  1. استقلال خلّاقیّت از عامل عمومی هوش: پژوهش نشان داد که خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش به طور کلی بستگی به «عامل عمومی هوش» ندارد.
  2. ملاحظات تحوّلی: بررسی تحوّلی بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش در پهنهٔ هوش نشان داد که هوش به طور کلی در هیچ سنّی پیش‌بینی‌کنندهٔ خلّاقیّت نیست.
  3. تنوع همبستگی: بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش در گسترهٔ هوش در سطوح تیزهوشی و طیف‌های گوناگون بهرهٔ هوشی دارای تفاوت‌هایی قابل ملاحظه‌ای است.
  4. بستگی بروز هوشی خلّاقیّت به تعامل: بروز خلّاقیّت نوجوانان تیزهوش در پهنهٔ هوش، وابسته به سطح تیزهوشی، بهرهٔ هوشی، و مستقلّ از پایهٔ تحصیلی و جنسیت است؛ امّا به تعامل جنسیت با پایهٔ تحصیلی و تعامل جنسیت با بهرهٔ هوشی بستگی دارد (کاظمی، 1389).