هوش تحلیلی

این نوع هوش بر توانایی‌ فهم‌، دریافت ‌و گیرایی تیز در محوریابی، ریشه‌یابی سادهٔ مفاهیم، تجزیه‌ و تحلیل‌ مطالب،‌ طبقه‌بندی راحت مفاهیم به شیوه‌های نوین، ارایهٔ آسان دسته‌بندیهای جدید از مفاهیم و سرانجام، سازماندهی سادهٔ مباحث، دلالت دارد.

هوش تجربی

این نوع هوش به معنای توانایی در تجربهٔ دانسته‌ها برای روشن شدن مطلب است که با تحريك شدن کنجکاوی فراگیر با هر مسألهٔ مبهم یا پیچیده‌ای آغاز می‌شود.

هوش مزبور در برگیرندهٔ یادگیری حسّی فعّال به ویژه بهره‌گیری از مشاهده و عمل در محیط است که با ناآرامی برای تجربهٔ دانسته‌ها ‌با اصرار بر آن همراهی دارد و در واقع هیچ آموزه‌‌ای بدون کسب تجربه‌، پذیرفته نمی‌شود. به تعبیر دیگر، هوش تجربی، «یکپارچگی حسی حرکتی برای شناخت» است.

هوش تحصیلی

این هوش به معنای توانایی یاد‌گیری دقیق موادّ درسی (بویژه عملی) و مباحث تحصیلی و فهم آنها برای انجام دقیق کار و افزایش دقّت عمل است که با موفّقیّت در واحدهای عملی طیّ دوران تحصیل همراهی دارد.

ماهیّت تعاملی هوش 

«هوش» به مثابهٔ مفهوم بنیادین استعداد، خلاقیت و تیزهوشی به نوبهٔ خود از یک ماهیّت تعاملی در دو حیطه برخوردار است:

نخست آن که تأکید بر وجود سه ظرفیّت یادگیری به معنای انفکاک آنها از یکدیگر نیست؛ بلکه هر سه توانایی یادگیری به نحو تعاملی در یکدیگر پکپارچه می‌شوند و بدین ترتیب ظرفیّت کلّی یادگیری را در فرد رقم می‌زنند.

و دو آن که هوش در تأثّر تعاملی با کنش و زمینه واقع می‌شود. کنش بر شکل گیری هوش، نقش آفرین است؛ همان گونه که از هوش تأثیر می‌پذیرد. چگونگی انجام یک کار علاوه بر آن از خاستگاه توانایی یادگیری نشأت می‌گیرد، بر ظرفیّت یادگیری اثر می‌گذارد.

افزون بر آن، مراد از مفاهیم و دانسته‌ها در سه نوع هوش زمینهٔ بروز تواناییهاست و هر دو ظرفیّت یادگیری و کار را در بر می‌گیرد.

پس تواناییهای بنیادین در فرایندی تعاملی با یکدیگر و زمینه ها، هوش را شکل می‌دهند.

بنابراین به تعبیر ساده هوش از چشم انداز تعاملی چنین تعریف می‌شود: «توانایی در یاد‌گیری مفاهیم، تجربهٔ دانسته‌ها و طبقه‌بندی آنها».

تشخیص هوش در روانشناسی تعاملی از پیچیدگیهایی برخوردار است.

ظرفیت شناختی تحت تاثیر تعاملی هرسه هوش، دو کنش،همه زمینه ها(برپایه انگیزشها)،شخصیت و نگرشهاست.

 هر ویژگی شخصیت در تعامل با ظرفیتهای شناختی، انگیزشها، نگرشها و کنشهاست همین طور سایر پدیده ها

علاوه بر این برخی ظرفیتهای برجسته ملازمات شخصیتی، نگرشی و انگیزشی دارند.

مثل آفرینندگی که با گشاده رویی در برابر تجربه، تجربه گرایی، توانایی در تجربه، ارزشگذاری برای تجربه همراه است.

تشخیص هوش از لحاظی مانند فرایند تجزیه یک ترکیب شیمیایی است از میان سایر عناصر و مؤلفه‌ها باید یک رگه ناب کشف و شناسایی شود.

  • هوش تحلیلی یک فرد در تعامل با هوشهای تحصیلی و تجربی اوست.
  • هوش تحلیلی وی در تعامل با دو کنش نوسودمندی و وظیفه مندی است.
  • هوش تحلیلی وی در تعامل با همه زمینه‌های کشف شده و ناشناخته وی است.
  • هوش تحلیلی وی در تعامل با ویژگیهای شخصیتی ملازم با ظرفیت تحلیلی است.
  • هوش تحلیلی در تعامل با ویزگیهای نگرشی ملازم با ظرفیت تحلیلی است.
  • هوش تحلیلی در تعامل با خصایص انگیزشی و عاطفی ملازم با ظرفیت تحلیلی است.
  • هوش تحلیلی در تعامل با ساختار شخصیت فرد است که ضرورتا ملازم با ظرفیت تحلیلی نیست.
  • هوش تحلیلی در تعامل با ساختار نگرشی فرد است که ضرورتا ملازم با ظرفیت تحلیلی نیست.
  • هوش تحلیلی در تعامل با ساختار انگیزشی و عاطفی فرد است که ضرورتا ملازم با ظرفیت تحلیلی نیست.

امّا در تعامل نهایی دهم، یک نظام یافتگی روانشناختی بر محور هوش تحلیلی پدید می‌آورد.

نکتهٔ اساسی آن اگر ظرفیتهای بنیادین را در پنج توانایی مذکور محدود کنیم اما اگر قایل به وجود تواناییهای یادگیری غیر تحلیلی غیر تحصیلی و غیر تجربی باشیم، امر پیچیده‌تر خواهد شد؛ یعنی هوشهای دیگری که در آینده کشف خواهند شد. دلیل قاطعی نداریم که هوشهای بشری در همین سه نوع محدود شوند و نوع چهارمی وجود نداشته باشد. از این رو انتظار داریم انواع دیگری از هوش کشف و افزوده شود.