«رواندرمانی تعاملی» مبتنی بر «نظریهٔ تعاملی انتظار» از سه نیاز بنیادین امنیت، تفرّد و پیشرفت با هدف تحقّق «رضایت از زندگی» در درمانجو به فرایندهای مداخلاتی اقتضایی می پردازد.
این چشم انداز نو در رواندرمانی بر اصول و مبانی نظری خاصّی پی ریزی شده است که بر یکپارچگی ماهوی «هستی»، «شناخت»، «انسان»، «نظام ارزشی» و «پاکی سرشت»تأکید می ورزد.
هستی و شناخت هیچ یک بر دیگری تقدّم ندارد؛ بلکه دو تعبیر از یک حقیقت هستند: هستی همان شناخت است و شناخت همانا هستی.
توضیح آن که : هستی هر پدیده ای یعنی «آنچه به آن پدیده، پایداری می دهد» و شناخت نیز یعنی «دریافت حقیقت هر پدیده» و حقیقت یعنی «آنچه به یک پدیده، پایداری می دهد». پس یکپارچگی هستی و شناخت یعنی «دریافت پایداری هر پدیده ای». لذا «حقیقت» به معنای «پایداری»، نقطهٔ وحدت یافته «هستی» و«شناخت» تلقّی می شود.
از سوی دیگر، هستی قائم به ذات خویش نیست، بلکه قوام و استواری اش را از انسان اخذ می کند. انسان در نقطه پیوند هستی و شناخت، جای دارد. در واقع پیوند وحدت یافته هستی و شناخت بر وجود انسان، پایداری یافته است. با محوریّت انسان، یکپارچگی هستی و شناخت تحقّق می یابد. لذا به بیان دیگر، پایداری وحدت یافته هستی و شناخت به انسان است.
سرشت پاک در ذاتش دربرگیرندهٔ ارزشهاست؛ یعنی ارزشها ذاتی هستند و در سرشت پاک جای دارند. این پاکی، روشنی می بخشد و شناخت به مثابه روشنی حقیقت، در سرشت پاک جای دارد. پس شناخت مبتنی بر نظام ارزشی است و سرشت پاک در ذات آفرینش انسان جای دارد.
برایند همهٔ آن چه بیان شد، حقیقتی واحد مبتنی بر«حقّ»، مرکّب از انسان، هستی، شناخت، پاک سرشتی و ارزشهاست.
افزون بر آن، «انسان» به مثابهٔ حقیقتی دگرگون پذیر می تواند خاستگاه تحوّل هر پدیدهٔ دیگری بلکه جملهٔ هستی شود و آدمی در قبال چنین تحوّلّاتی «مسؤولیت» دارد. از این اصل به عنوان «دگرگونی مسؤولانه» یاد می کنیم.
بر اساس ماهیّت تعاملی انتظارات، الگوهای گوناگونی ناظر به نیازهای بنیادین مزبور قابل پی ریزی است تا بیتابی روانی را از طریق تحقّق خشنودی در زندگی کاهش دهد.
بر این اساس از رضایت از زندگی چنین تعریفی شده است:
«احساس سرزندگی و آرامش روانی ناشی از برخورداری فرد از حمایت راهنما و معنویّت برای درست زیستی در هنگام رویارویی با سختیها و بهره مندی از همراهی فرد مناسب، احترام و همکاری اطرافیان، استقلال و آزادی کافی که با استقرار در جایگاهی شایسته، نقشی پویا، متنفذ و رقابتجویانه در محیط دریافت می کند.»
چنان که ذکر شد بررسی رابطه بیتابی روانی با رضایت شغلی مردان و زنان 40 تا 50 ساله نشان داد که رضایت شغلی زنان و مردان شاغلی که دچار بیتابی روانی هستند، کاهش می یابد.(کرباسیان،1397) سرسختی شناختی زنان شاغل کارمند و غیر شاغل در کنار حمایت عاطفی زناشویی می تواند رضایت از زندگی آنها را پیش بینی کند.(ده ملایی، 1397) و به طور کلّی نقش ویژگیهای شخصیت در رضایت از زندگی بستگی به هیجان اندیشه دارد. (مالمیر،1398)
منبع: هیجان اندیشه (1400)
دیدگاه خود را بنویسید