نظریه های تعاملی شخصیّت

«نظریه شناختی عاطفی شخصیت» متعلق به «والتر میشل» بر تعامل میان فرایندهای شناختی و عاطفی با شرایط محیطی در شکل گیری شخصیت تأکید دارد. شخصیت از ویژگی ثبات برخوردار است اما رفتار تابع موقعیت است و تغییر می کند.

رویکرد شناختی یک چشم انداز مهم شخصیتی است که نظریات سازه شخصی کلی، خویشواره و طرحواره جنسیت را در برمی گیرد.(هیلگارد، 474-480)

این رویکرد از ساختارهای شناختی برای توضیح تفاوتهای فردی استفاده می کند: چگونه می توان شخصیت را بدون اشاره به شناختها تبیین کرد.

رویکرد شناختی به شخصیت بر این اساس استوار است که تفاوت شخصیت مردم ناشی از تفاوت روش آنها در بازنمایی ذهنی اطلاعات است. مفاهیمی که شخص برای تفسیر خود و جامعه به کار می برد، الگوهای متمایز و اختصاصی تفکر و هیجان و رفتار آدمی را پی می ریزد که شیوه و سبک تعامل او را با محیط می سازد.

در نظریه سازه شخصی «کلی» تأکید بر برداشت و دریافت فرد از ویژگیهای دیگران است که تدریجا تفاوتهای رفتاری به سازه های متفاوت شخصیتی می انجامد.(هیلگارد، 474) بدین ترتیب، تفسیر شخص از دنیا پی ریزی می شود و هرکس مجموعه ای اختصاصی و بی همتا از سازه های شخصی را جهت تفسیر و پیش بینی رویدادها به کار می برد. تفاوت تفسیرها از دیگران منجر به تفاوتهای رفتاری می شود و این تفاوتهای رفتار، تفاوتهای شخصیتی را می سازد.

مفهوم نظری «خویشواره» یکی از مفهوم پردازیهای تعاملی در قلمرو شخصیت قلمداد می شود. «خویشواره»، ساختاری شناختی برای ادراک، سازماندهی، پردازش و بهره برداری از اطلاعات است. بر اساس طرحواره ها، رفتارهای متفاوت شکل می گیرند؛ اما خویشواره به معنای تعمیمهای شناختی برگرفته از تجارب درباره خویش است که راهنمای سازماندهی و پردازش اطلاعات مربوط به خود را تشکیل می دهد.(هیلگارد، 476)

در چشم انداز انسان نگرانه شخصیت بر وجود تجارب ذهنی آدمی، خودباوری و تحقق خود تأکید می شود.

در نظریه «الیس» نیز به تعامل میان شناخت، رفتار و هیجان در تکوین شخصیت تأکید می شود. فرد بر اساس رویدادهای زندگی نوعی باور نسبت به آنها پردازش می کند. میان برانگیزاننده و پیامد، باور فرد وجود دارد. بر اساس این رویکرد، یک الگوی درمانی پیشنهاد و پی ریزی می شود: «درمان منطقی عقلانی» بر نقش کلام بر عاطفه تأکید می شود. تغیییرات در مفاهیم کلامی در وضع عاطفی دگرگونی پدید می آورد.عواطف آدمی در سیطره ظرفیتهای شناختی است. عواطف یا انگیزشها و هیجانها نوعی پیشداوری و ارزشیابی است که بر طرز تفکر آدمی و چگونگی ظرفیتهای کلامی و مفاهیم ذهنی وی استوار است.(اصول و فنون رواندرمانی، اخوّت ولی الله ص 102-104)

ماهیّت تعاملی شناخت و یادگیری

از عمده ترین نظریاتی که بر ماهیت تعاملی یادگیری تأکید دارد، «نظریه شناختی اجتماعی» است. این نظریه در ابتدا به عنوان نظریه یادگیری اجتماعی مطرح شد و سپس در دهه هشتاد میلادی به رخداد یادگیری در یک بافت اجتماعی با تعامل پویا و متقابل در «شخص»، «محیط» و «رفتار» توجه نمود. هر اکتسابی در فرد، متأثر از ملاحظات اجتماعی و تقویت اجتماعی برونی و درونی است که موجب نگهداری رفتار می شود.تجارب گذشته بر روی تقویتها، انتظارات و همه آنچه درشکل گیری رفتار نقش آفرین هستند، مؤثرند. مؤلفه های تعاملی این نظریه مشتمل بر «انتظارات»، «جبر متقابل»، «ظرفیت رفتاری»، «یادگیری مشاهده ای»، «تقویتها»، و «خودکارآمدی» است.(رج: السون، هرگنهان، 1392)

نظریه دیگر «نظریه یادگیری وضعیتی»[1] است که بر اساس دیدگاه «لاو» و «ونگر»، یادگیری یک فرایند اجتماعی محسوب می شود. تعامل این عناصر موجب یادگیری می شود: «محتوا»(اصول و فرایندهای یک آموزه)، «موقعیت» (شرایط، ارزشها و مقتضیات محیطی)، «جامعه» (جمعی که با مشارکت به یادگیرند در پدیدآوری دانش کمک می کنند). (رج: اوبراین و باتیستا، 2020)

ماهیّت تعاملی انگیزش

انگیزش نیز یک پدیده تعاملی به شمار می آید. مفهوم پردازیهای فراوانی در این باره شده است که از آن میان به دو نظریه جدید توجّه می شود:

«نظریه ارزش منتظره»[2] از «اتکینسون» یک رویکرد تعاملی است: «انتظار موفقیت» و «ارزشهای فردی» دو بنیاد اساسی در انگیزش فرد برای پیشرفت محسوب می شوند. انتظارات بر اساس خودباوری و خودکارآمدی شکل می گیرند و به بیان دیگر، باورهای خاصی که افراد را به توجه برای موفقیت به طور کلی و به ویژه در زمینه هایی مشخّص در آینده کوتاه یا بلند مدت سوق می دهند، پایه های انتظار برای موفقیت را تشکیل می دهند. اما ارزشهای «اکتسابی»، «درونی» و «سودمندانه» همراه با عامل «هزینه» اجزای اساسی ارزشهای فردی قلمداد می شوند. لذا «انگیزش پیشرفت» یک پدیده تعاملی محسوب می شود.(وو و همکاران، 2020)

بر اساس « نظریه خودتعيين‌كنندگي»[3] نیاز به پیوستگی، عاملي بنیادی برای پرورش اجتماعی و سلامت فردی محسوب مي‌شود..(کرت نایر و کورن، 2020؛ شلدون،1995؛ ريان و دسي،2000)[4]

تعامل سه نیاز بنیادین، پدیده روانشناختی «خودتعیین کنندگی» را رقم می زند:«اختیار»[5]، «پیوستگی»[6] و «چیرگی»[7]

ماهیّت تعاملی پدیده های استثنایی

«فزون کنشی همراه با نارسایی توجه» یک پدیده مهم در روانشناسی استثنایی است. در این پدیده، تعامل یکی از عالیترین فرایندهای شناختی یعنی «توجّه» با «حرکت» در کانون فهم و درک پدیده مزبور واقع می شود. تبیین پدید آیی و شکل گیری آن بستگی به درک ماهیت تعاملی نارسایی توجّه با پر جنب و جوشی دارد. این که تعامل یادشده ناشی از فقدان تعادل شیمیایی، نقیصه در انتقال عصبی و یا سایر خاستگاههاست، ماهیّت تعاملی آن را تغییر نمی دهد.

پدیده دیگر استثنایی «درخودماندگی»[8] است. «اختلال تحوّلی در شناخت» مبتنی بر تغییرات عصبی و زیست شیمیایی همراه با کناره گیری اجتماعی است. در واقع تعامل پایه های زیستی، شناختی و اجتماعی به بروز پدیده مزبور درکودکان منجرّ می شود.

[1] - Situated Learning Theory

[2] - Expectancy-Value Theory

[3] -Self-determination 

[4]- Sheldon,K.; Ryan,R. & Deci, E.

[5] - Autonomy

[6] - Relatedness

[7] - Competence

[8] - Autism