به طور کلّی «خود» در گستره خلّاقیّت جایگاهی بنیادین دارد و با مفاهیمی چون «خودپدیدآورندگی»[1]، «خودتعيينكنندگي»[2]، «خودباوری»[3]، «خودمختاری»[4]، «خودبسندگی»[5]، «خودپایایی»[6]، «خودپنداری»[7]، «خودارجدهی»[8]، «خودیابی»[9]، «خودسازماندهی روانی»[10]،«خودتنظیمی»[11] و «خودارزشیابی»[12]مرتبط است.
بررسیها نشان میدهند كه افراد خلّاق از «خودشكوفایی» برجستهای برخوردارند.(براون و همکاران، 1969؛ پارنز، 1971؛ اکوال، 1972؛ رانکو، 1999الف؛ کنتی و آمابایل، 1999)
«در بررسی خصایص شخصیّتی افراد خلّاق، نظریات مازلو، مك كینون و اشترنبرگ در ارتباط با خود شكوفایی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج مطالعات به طور مؤكّد بر روی وجود خودشكوفایی به منزلهٔ یك خصیصهٔ انگیزشی و شخصیّتی برجسته اشاره دارد.(اشتاين،1983)
خصیصهٔ خودشکوفایی آن چنان درخلّاقیت، تعیین کننده است که فصل خاصّی را در « فرهنگ خلّاقیّت» به خود اختصاص داده است. گرچه مجادلاتی در این حوزه به چشم می خورد؛ ولی شکّی در ارتباط و پیوند نیرومند میان خودشکوفایی و خلّاقیّت وجود ندارد.(رانکو، 1999ب)
سه زمینه اساسی برای پی ریزی فرآیند اندیشه افراد برجسته در خودشکوفایی لازم است: الف)«حسّاسیت» ب)«همکاری» ج) توانایی پدیدآوری خوشایند. معمولاً رفتارهای مقابله ای متنوّعی در رویارویی با مسایل نو به کار می رود که به ویژه در خور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است. (پارنز، 1971)
از این رو، «خودپدیدآورندگی» یکی از ویژگیهای موفّقیّت کارآفرینان برشمرده شده است.(مک کللاند، 1987)
زاویه دیگر آمادگی خود به انواع هوش مربوط می شود. پایهٔ خلّاقیّت را یکی از دو هوش تجربی و تحلیلی تشکیل می دهد.
تاکنون رابطهٔ «خودباوری» با «خلّاقیّت» نتایج مبهمی در برداشته است. از یک سو برداشت شخصی از میزان خلّاقیّت با خودباوری ریاضی، همبستگی نشان می دهد؛ امّا از سوی دیگر رابطهٔ خود ارجدهی با خلّاقیّت، گنگ و تردید برانگیز است.
یافته های پژوهشی دلالت بر وابستگی خلّاقیّت و نوآوری به «خودباوری»(اسمایلانسکی و هالبراشتات، 1986؛ شمپ و چفرز، 1982)«خودارجدهی» (کلر و هالند، 1978؛ کلر، 1984؛ هلسون، 1999) «خودمختاری» (شلدون 1995 الف) و «خودبسندگی»(بچتولد و ورنر، 1973) دارند. افراد خلّاق، در «خودپایایی» نیز برجستگی مشهودی بروز می دهند. تا جایی که گاهی به صورت و یا همراه با « حالت خودبینی و نخوت» ممکن است تظاهر یابد.(فیست، 1999)
شخصیّت خلّاق در افکار و اعمال مستقل است، به آسانی در یک گروه مستحیل نمی گردد و اگر فعّالیّتها و ارزشهای گروه با انتخابهای شخصی وی منطبق نباشند، خود را تابع ارزشهای گروه قرار نمی دهد.(منصور، 1372)
از این رو برخی مفهوم پردازان با طرح مفهوم «خودسازماندهی روانی» سعی میکنند به تبیین ویژگیهای شخصیّتی افراد خلّاق بپردازند. بر اساس این مفهوم (با کاربرد الگوی اجتماعی حکومت در فرایند روانی فرد)، شخص خلّاق تلاش میورزد تا بر وضعیّت درونی خود سیطره داشته باشد و آن را تحت حکومت خویش قرار دهد و به سازگاری خود با محیط بپردازد. بنابراین، جور شدن پدیده ها با یکدیگر و نیز انطباق با آزمونه ها تحقّق میپذیرد. چنین وضعیّتی حتّی تعیین کنندهٔ روش یادگیری ویژه ای نیز خواهد بود که افراد خلّاق را از سایرین متمایز می سازد. (اوهارا و اشترنبرگ1999؛ اشترنبرگ و تاردیف،1989؛ اشترنبرگ، 1988)
مطالعهٔ گروهی از نوجوانان تیزهوش آشکار کرد که آنها علاقه و توانایی خود در ریاضی را به اندازۀ خلّاقیّتشان نمره می دهند.(کاظمی،1376)
«چهل و نه فرد خلّاق بسیار برجسته بر اساس آزمونهای «تورنس» برای تفکّر خلّاقانه، شناسایی شدند. در مطالعهٔ بعدی از آنها خواسته شد تا به سنجش ویژگیها و آرمانهایشان بپردازند. یافته ها نشان داد که آنها خود را تحریک پذیر، تغییر طلب، ناهماهنگ با سنّتها( نوگرا)می دانستند و به این خصایص بیش از فرمانبرداری، سعی و کوشش مبادی آداب و تشریک مساعی، اهمیّت می دادند.»(ویلیامز، 1979)
«بررسی رابطهٔ خودباوری و خلّاقیّت بر مبنای فهرست «خود ارجدهی کوپراسمیت» و مجموعهٔ «تورنس» نشان داد که رابطهٔ «خود ارجدهی» با خلّاقیّت (کلاسی و غیر کلاسی) نااستوار و شکّ برانگیز است. این مطالعه ، هیچ زمینه محکمی به دست نداد که حاکی از وجود برتری «خود ارجدهی» افراد خلّاق بر غیر خلّاق باشد.»(ویلیامز، 1977)
خودباوری افراد خلّاق تا جایی که مربوط به «خود ارجدهی» است ، امکان دارد گاهی تنزّل کند و این کاهش ناشی از ضعف در «خود ارجدهی» است. در چنین شرایطی نوعی تعارض میان ویژگیهای ذاتی خلّاقیّت با مؤلّفه ها و عناصر «خود ارجدهی» پدید می آید؛ یعنی اگر «خود ارجدهی» یک فرد خلّاق، کاهش می یابد، ناشی از خصایص ذاتی خلّاقیّت است. از این رو نتایج پژوهشی یاد شده، وجود تشابه «خود ارجدهی» را در میان افراد خلّاق و غیر خلّاق نشان می دهد.
می دانیم که خودباوری ریاضی با شیء گرایی محض و نظام ارزشی نظری در زندگی، ملازمت دارد. از طرفی بر اساس یکی از پژوهشهای فوق، خودباوری خلّاقانه به اندازهٔ خودباوری ریاضی است. در نتیجه ویژگیهایی نظیر شیء گرایی و ارزشگذاری نظری می تواند از خصایص افراد خلّاق باشد.
این نکته را نیز می دانیم که «پیوند جویی» یا احساس پذیرش و مقبولیت اجتماعی و نیز حمایت محیطی که منجرّ به امنیّت خاطر در فرد می شود ، از عناصر اساسی در تکوین خود ارجدهی به شمار می آیند. اگر وجود خصایصی مانند شیء گرایی، ارزش گذاری نظری، تحریک پذیری آنی، تغییر طلبی و رویارویی با سنّت گرایی را در میان افراد خلّاق بپذیریم، به نظر می رسد که ویژگیهای یاد شده با پیوند جویی و حمایت محیطی امنیّت بخش، معارضت دارند؛ همان طور که خصوصیاتی همچون فرمانبرداری، سعی و کوشش، رعایت آداب، تشریک مساعی گروهی، موجب تقویّت پیوند جویی و جلب حمایت محیطی می شوند و در نتیجه خود ارجدهی فرد را رشد می دهند.
از این رو، شگفت آور نخواهد بود که افراد خلّاق در برخی شرایط دچار ضعف در «خود ارجدهی» شوند و این ضعف همراه با خود باوری نازل باشد.
[1] -Self- initiated
[2] -Self-determination
[3] - self- concept
[4] - autonomy
[5] - self- efficacy
[6] - self-confidence
[7] - self-image
[8] - Self-Esteem
[9] - Self-understanding
[10]- Mental self government
[11] - self-regulation
[12] - self-evaluation
دیدگاه خود را بنویسید