استعداد
به طور کلی برای هر فردی پنج «توانایی بنیادین» وجود دارد: سه نوع هوش «تحلیلی»، «تجربی» و «تحصیلی» و دو ورزیدگی «نوسودمندی» و «وظیفه مندی» که در تعامل با هم ظرفیتهای اساسی آدمی را پی می ریزند.
هوش تحلیلی
این نوع هوش بر توانایی فهم، دریافت و گیرایی تیز در محوریابی، ریشهیابی سادهٔ مفاهیم، تجزیه و تحلیل مطالب، طبقهبندی راحت مفاهیم به شیوههای نوین، ارایهٔ آسان دستهبندیهای جدید از مفاهیم و سرانجام، سازماندهی سادهٔ مباحث، دلالت دارد.
هوش تجربی
این نوع هوش به معنای توانایی در تجربهٔ دانستهها برای روشن شدن مطلب است که با تحريك شدن کنجکاوی فراگیر با هر مسألهٔ مبهم یا پیچیدهای آغاز میشود.
هوش مزبور در برگیرندهٔ یادگیری حسّی فعّال به ویژه بهرهگیری از مشاهده و عمل در محیط است که با ناآرامی برای تجربهٔ دانستهها با اصرار بر آن همراهی دارد و در واقع هیچ آموزهای بدون کسب تجربه، پذیرفته نمیشود.
هوش تحصیلی
این هوش به معنای توانایی یادگیری دقیق موادّ درسی (بویژه عملی) و مباحث تحصیلی و فهم آنها برای انجام دقیق کار و افزایش دقّت عمل است که با موفّقیّت در واحدهای عملی طیّ دوران تحصیل همراهی دارد.
کنش نوسودمندی
توانایی ارایهٔ طرحهای سودمند به سادگی با شیوهٔ نوین كه راه حلّ جدید، آسان و مؤثّری برای مسائل دشوار باشد و به توانایی انجام کار سودمند در سطح برجسته منجر میشود. دوستی انجام کار بزرگ و تازه به اندازهای است که فکر همیشگی لزوم انجامش فرد را رها نمیکند و جنب و جوش كنجكاوانهای در وی بروز مییابد.
کنش وظیفهمندی
انجام درست و دقیق آنچه از فرد خواسته میشود بر پایهٔ یادگیری، به گونهای که به خوبی از عهدهٔ وظیفهٔ تعیین شده بر میآید در واقع تمرکز فرد در انجام دقیق و درست کارهای محوّله است. پس کنش وظیفهمندی بر انجام دقیق و درست وظیفه و مسؤولیّت تأکید میورزد.
از این رو، به تعبیر ساده «استعداد» توانایی درک، یادگیری و طبقهبندی مفاهیم ویژهٔ یک زمینه و یا انجام ماهرانهٔ کار و بروز قابلیّتهای شخصی در آن زمینه است.
از آن جایی که هیچ ظرفیّت شناختی از بروز رفتاری، جدا نیست و از سوی دیگر هر رفتاری لزوماً از ظرفیّت شناختی، سرچشمه میگیرد، لذا هوش و کنش نیز مستلزم یکدیگرند و با یکدیگر تعامل دارند. از این رو، تعامل سه نوع هوش و دو نوع کنش به طور کلّی شش «توانایی بنیادین متعامل» یا به تعبیری «توانایی ترکیبی» را ثمر میدهد که این تواناییها در هر فردی یافت میشوند:
الف) وظیفهمندی تحلیلی
توانایی فهم، دریافت و گیرایی تیز در محوریابی، ریشهیابی سادهٔ مفاهیم، تجزیه و تحلیل مطالب، طبقهبندی راحت مفاهیم به شیوههای نوین، ارایهٔ آسان دستهبندیهای جدید از مفاهیم و سرانجام، سازماندهی سادهٔ مباحث برای انجام درست و دقیق آنچه از فرد خواسته میشود؛ به گونهای که به خوبی از عهدهٔ وظیفهٔ تعیین شده بر میآید. به عبارت دیگر، یک فرد از هوش سازمانیاش برای انجام وظیفه استفاده میکند.
ب) نوسودمندی تحلیلی
توانایی فهم، دریافت و گیرایی تیز در محوریابی، ریشهیابی سادهٔ مفاهیم، تجزیه و تحلیل مطالب، طبقهبندی راحت مفاهیم به شیوههای نوین، ارایهٔ آسان دستهبندیهای جدید از مفاهیم و سرانجام، سازماندهی سادهٔ مباحث که به توانایی ارایهٔ طرحهای سودمندی به سادگی با شیوهٔ نوین منجرّ میشود؛ طرحهایی که راه حلّ جدید، آسان و مؤثّری برای مسائل دشوار باشد و در نهایت فرد را برای انجام یک کار سودمند برجسته، توانا میکند.
ج) وظیفهمندی تجربی
توانایی در تجربهٔ دانستهها برای روشن شدن مطلب است که با تحريك شدن کنجکاوی فراگیر با هر مسألهٔ مبهم یا پیچیدهای آغاز میشود تا به انجام درست و دقیق وظیفهٔ تعیین شده، منجرّ گردد. به بیان دیگر، یک فرد از هوش تجربی برای انجام وظیفه بهره میگیرد.
د) نوسودمندی تجربی
توانایی در تجربهٔ دانستهها برای روشن شدن مطلب است که با تحريك شدن کنجکاوی فراگیر با هر مسألهٔ مبهم یا پیچیدهای آغاز میشود که به توانایی ارایهٔ طرحهای سودمندی به سادگی با شیوهٔ نوین میانجامد؛ طرحهایی که راه حلّ جدید، آسان و مؤثّری برای مسائل دشوار باشد و به فرد در انجام یک کار سودمند برجسته، توانایی میدهد.
ه) وظیفهمندی تحصیلی
توانایی یادگیری دقیق موادّ درسی (بویژه عملی) و مباحث تحصیلی و فهم آنها برای انجام دقیق کار و افزایش دقّت عمل است که با موفّقیّت در واحدهای عملی طیّ دوران تحصیل همراهی دارد؛ به گونهای که فرد به درستی از عهدهٔ وظیفهٔ تعیین شده بر میآید. در واقع تمرکز وی در انجام دقیق و درست کارهای محوّله است.
و) نوسودمندی تحصیلی
توانایی یادگیری دقیق موادّ درسی (بویژه عملی) و مباحث تحصیلی و فهم آنها که با موفّقیّت در واحدهای عملی طیّ دوران تحصیل همراهی دارد تا به ارایهٔ طرحهای سودمند به سادگی و با شیوهٔ نوین بینجامد؛ طرحهایی که راه حلّ جدید، آسان و مؤثّری برای مسائل دشوار باشد و به فرد در انجام دقیق یک کار سودمند برجسته، توانایی میبخشد. به بیان دیگر، در این جا، هوش تحصیلی به افزایش دقّت عمل در یک کار سودمند برجسته، یاری میدهد.
در حقیقت، «ماهیّت تعاملی استعداد» بدین معناست که تعامل «قلمرو» با «زمینه»، بستگی به خصایص شخصیّتی، انگیزشی، نگرشی و سایر ابعاد نظام روانی فرد دارد.
بر اساس تأکید «مکتب تعاملی»، استعداد مانند هر پدیدهٔ روانی برایند یک نظام تعاملیِ هماهنگ مرکّب از توانش (هوش و غیره)، کنش، شخصیّت، نگرش و انگیزش است. پنج حیطهٔ مزبور در یک پویایی تعاملیِ هماهنگ منجرّ به پدیدآیی، شکل گیری و بروز رفتاری استعداد میشوند. «زمینه» فقط بستر این بروز را تشکیل میدهد. در این گفتار صرفاً به دو تعامل هوش و کنش در پدیدآیی استعداد توجّه گردید.
همچنین باید توجّه داشت ویژگیهای محیطی از جمله خصایص فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی از طریق نظام پنج حیطهای فوق بر بروز و ظهور استعداد تأثیرگذار است.
دیدگاه خود را بنویسید