یک تصمیم در واقع واکنشی به موقعیّتی خاصّ است و شامل قضاوت، انتظار و ارزشیابی می شود.

در هر فرایند تصمیمگیری دو عنصر انتخاب و رفتار یا به تعبیری فرایند اندیشیدن و کنشوری در قبال محرّکهای جهان خارج وجود دارد.

ادبیات تحقیق نشان می دهد که انتخاب و رفتار ویژگیهای هسته ای و بنیادین پدیدهٔ اخذ تصمیم قلمداد می شوند و فرایندهای اندیشیدن و کنشوری را در بر می گیرند.

بی تردید سه مفهوم «باورها»، «ارزشها» و «رفتارها» به شدّت مرتبط با عوامل فرهنگی هستند. تعریف اجماعی فرهنگ بر اشتمال مفاهیم ارزشها، باورها و رفتارها تأکید دارد. فرهنگ به ترجیحات در زندگی و کیفیت هستی، اندیشه و باور توجه دارد و به افراد یاری می کند تا به فرایند آگاهیها و تفسیر از محیط پیرامونشان بپردازند و راه حلهایی برای مسائل زندگیشان جست و جو کنند. فرهنگ مؤلّفه هایی برای افراد فراهم می آورد تا به حل مسائلشان در سازگاری برونی و هماهنگی درونی مبادرت ورزند.

بنابراین فرایند اخذ تصمیم شامل مؤلفهٔ فرهنگی نیرومندی است که ممکن است بر روش تصمیم، برداشت و بازخورد تصمیمگیرندگان اثر بگذارد.

الف)توصیف و هنجار

نظریه های تصمیمگیری در چشم انداز فرهنگی به طور کلی در دو حیطهٔ اساسی جای می گیرند: الف) نظریات توصیفی، ب) نظریات هنجاری. نظریات توصیفی و هنجاری مفروضات متمایزی برای تبیین فرایند تصمیمگیری دارند.

چشم انداز توصیفی اشاره به نظریات روانشناختی دارد که بر چگونگی تصمیمگیری افراد متمرکز است. این نظریات به اصول بنیادینی که افراد باید در مواجهه با مسایل مورد استفاده قرار دهند، توجّهی ندارند.الگوهای تصمیمگیری روانشناختی وجود سازوکارهای خاصّی را مطرح می کنند که افراد به داده پردازی مبادرت می ورزند و محیطهای پیرامونی خویش را تفسیر می کنند. سازوکار پردازش مبتنی بر اصولی است که باورها و ارزشهای افراد ممکن است بر فرایند پردازش اطلاعات اثر بگذارد. این باورها و ارزشها در «طرحواره ها»[1] شکل می گیرند و مفاهیم «خود» و دیگران و «اسناد»[2] را پی می ریزند.

از سوی دیگر، رویکرد هنجاری به خردورزی در تصمیمگیری توجّه می کند که به روشنی و وضوح مشخص می کنند که فرد تصمیمگیرنده چه تصمیمی باید بگیرد. فرایندهای خردورزی به تبیین چگونگی تحلیل تصمیمگیرندگان در تعداد متفاوت پیامدهایی می پردازند که هر گزینه دارد تا درنهایت انتخاب نهایی صورت پذیرد. الگوهای خردورزی در اخذ تصمیم به سبک سنگین کردن سازوکار میان انتخاب و ارزش می پردازند. فرایندهای خردورزی در واقع به سوی بهینگی پیامدها با تأکید بر فرایند انتخاب به جای چیزی که انتخاب شده، رهگشایی می کنند. تعدادی گزینه همیشه انتخاب می شود؛ مشروط بر آن که ارزشهای مورد انتظار بیش از انتخابهای بالقوّه ثمر دهد.

بنابراین هر دو دسته نظریات توصیفی و هنجاری تصمیمگیری به مفاهیم و امور ارزشها، باورها و رفتارها توجه می کنند.  نظریات اسنادی، دورنما، انتخاب و الگوی پیچیدگی از جمله مهمترین نظریات فرهنگی تصمیمگیری قلمداد می شوند.

ب)نظریهٔ اسنادی

این نظریه مشتمل بر دو مؤلّفه است: «طرحواره» و «ابتکار».

یک طرحواره که شکل می یابد به اقتضای طبیعتش در مواجهه با تغییر مقاومت می کند. 

در نظریهٔ اسنادی اخذ تصمیم، تغییرات متناسب با میزان اطلاعات جدیدی است که قابلیت دسترسی می دهد، در چنین شرایطی افراد می کوشند اطلاعات ناسازگار را با باورهای موجودشان در همسان کنند و ممکن است این ارزشهای جدید را در طرحواره خود ترکیب کنند تا به سوی تغییری تدریجی و سازگاری در آینده پیش روند.

مؤلّفه دیگر نظریهٔ اسنادی «ابتکار» است و آن مرکّب از قوانینی است که برای آزمون طرحواره خود استفاده می شود و سبب تسهیل داده پردازی می گردد. ابتکار می تواند به طور مختلفی دریافت شود:دسترس پذیری، قابلیت ارایه، تثبیت. دسترس پذیری تبیین می کند که چطور افراد اطّلاعات مبهم را به طرحواره خود پیوند می زنند. ارایه پذیری فرایندی را مشخّص می کند که افراد گرایش دارند شباهتهای اغراق آمیزی میان یک بخش و وقایع پیشین انجام دهند. تثبیت به برآورد غلطی از بزرگی یک واقعه اشاره دارد هنگامی که با نقطه عطفش مقایسه شود.

ج)نظریهٔ انتخاب

توان تبیین و پیش بینی هر نظریه می تواند به دو صورت سنجیده شود:

الف) مفروضات یک نظریه باید با مشخص کردن شرایط قلمروش از سودمندی برخوردار باشد. 

ب) نظریه لازم است به روشنی انسجام منطقی اش را بیان کند.

نظریات روانشناختی  شایسته از آزمایشگاه به جهان واقعی منتقل می شوند؛ امآ نظریات روانشناختی نارسا معمولاً شرایط و اوضاع و ویژگیهای قلمرو و گستره خود را مشخص نمی کنند افزون بر آن، غالباً از حیث منطقی دچار ناهماهنگی اند. واقعی بودن مفروضات اساسی نظریات روانشناختی به سازگاری با مستندات پژوهشی بستگی دارد.

د)نظریهٔ دورنما

این نظریه دو تابع دارد: یک) تابع ارزش: کارکرد سودمندانه در نظریه سودمندی مورد انتظار. دو) تابع وزن تصمیم: تحلیل اوزانی که به احتمال پذیری انتخاب مربوط می شود. «تابع ارزش» سه ویژگی ارایه می دهد: الف) ارزشیابی تلویحی پیامدها از حیث سود یا زیان؛ ب) حساسیت بیشتر اراد به پراکندگی میان پیامدها و نزدیکی با نقطه عطف؛ ج) تفاوت شدت و ضعف زیان یا سود در میان افراد

«تابع وزن تصمیم» توصیف می کند که افراد تلویحاًچگونه به احتمالات وزن می دهند به طوری که انتخابها از طریق برآورد قوی احتمالات کوچک و برآورد غلط احتمال پذیری وسیعتر با پیامدها متصل شوند. هنگامی که که نقاط عطف دگرگون می شوند، استنباطهای مبهم یکنواخت ممکن است برداشتهای متفاوتی را در بارهٔ سود و زیان پدید آورد.

مفروضهٔ اساسی نظریهٔ دورنما آن است که مردم پیشامدهای دقیقی که انتخابها را به نتایج می پیوندد را تشخیص می دهند. 

ه)الگوی پیچیدگی

افراد متأثر از پیچیدگی حاکم بر انتخاب در بارهٔ احتمال وقوع مؤثّر بر پیامدها در ابهام به سر می برند

هردو نظریه دورنما و الگوی پیچیدگی اشاره دارند بر بینشهایی برای درک و فهم این که چطور اخذ تصمیم ممکن استتحت شرایط عدم اطمینان در وضعیتهای متعدد رخ دهد.

در نظریه دورنما پدیده تصمیم به گزینه ا مرتبط است به طوری که به زیانها و سودها ربط می یابد مبتنی بر نقطها ی عطف

حال آن که در الگوی پیچیدگی تصمیمیگیری لز طریق فرایند ارزشیابی چشم انداز چندگانه انجام می گیرد

و)الگوی فرهنگی- اخلاقی

به طور کلّی عدّهٔ بسیار کمی در قلمرو تصمیمگیری در چشم انداز فرهنگ و اخلاق به مطالعه پرداخته اند.

این الگور بر وجود نظامی از رهبری مشاوره ای اشاره دارد که پیش از هر اخذ تصمیمی بر احراز چهار نکته تأکید می کند: 1) شناخت نیازها و انتظارات، 2) شناخت ظرفیت و وضعیت راهبردی یک سازمان، 3) شناخت واقعیتهای موجود و پویایی برخاست از شرایط فردی و موقعیّتی سازمان، 4) دلالات اخلاقی انتخابها

تنگناهای اخلاقی پنج خصیصه دارند: الف) نامشخصی موضوع؛ ب) ویژگی یک زمینه؛ ج) ابهام در بداهت؛ د) ذینفعهای متعدد؛ ه) فقدان آگاهی با ناتوانی در اخذ درست تصمیم

«ارزش» باور و بازخوردی قوی است در بارهٔ آنچه فرد می خواهد. به طور کلّی دو نوع ارزش وجود دارد: الف) ارزش شخصی: اصول زندگی شخصی افراد که تحت تأثیر فرهنگ، دین . خانواده است؛ ب) ارزش عمومی: باورهای جامعه بشری در بارهٔ درستی و نادرستی. (اولیویرا، 2007)

[1] - Schemata

[2] - attribution