مفهوم مشارکت فرهنگی
مشارکت فرهنگی به معنی شرکت داوطلبانه، ارادی و آگاهانه افراد، گروهها و سازمانهای تشکیل دهنده یک جامعه در ابعاد گوناگون زندگی فرهنگی آن جامعه به منظور گسترش توسعه پایدار، متوازن و همه جانبه حیات فرهنگی است.
شرکت داوطلبانه، ارادی و آگاهانه به این معنا است که حضور در عرصهٔ مشارکت فرهنگی، حضور در عرصهٔ مشارکت فرهنگی، حضوری فعالانه، با انگیزه، فارغ از الزامات و تعین های تحمیلی و مبتنی بر تصمیمگیری عاقلانه و آگاهانه و با اتّکا به شناخت برون داده ها و تأثیرات مشارکت فرهنگی است. بنابراین مقیّد نمودن تعریف مشارکت فرهنگی به ویژگیهای شرکت داوطلبانه، ارادی و آگاهانه، این نوع از فعّالیّتها را از سایر فعالیتهای معمولی و روزمرّه زندگی که ممکن است بنای آن بر پیروی کورکورانه از قیود، سنتها تعینهای اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و سنّتی در اجتماعات شهری، روستایی و عشایری باشد متمایز می کند.
از مشارکت فرهنگی تعاریف دیگری نیز به عمل آمده است:
مشارکت در هر فعّالیّتی برای رشد ظرفیت فرهنگی به گونه ای که به تعریف هویت شخصی و یا «خود ابرازی» یاری دهد. (آنهایر و همکاران، 2017)
مشارکت در قلمرو هنر و فعالیتهای زندگی روزمره مرتبط با یک فرهنگ خاصّ از طرق متنوع قوم شناسی در سلایق، ارزشها و رفتارهای فرهنگی است.(بنت، 2001)
مشارکت فرهنگی از دیدگاه «بوردیو» به مثابه بروز سرمایه فرهنگی در بهینگی بختها و فرصتهای از طریق انباشتگی و تخصیص منابع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زندگی است.(روز و داین کیندت، 2015)
اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری
مفهوم اجتماعی شدن بازگو کننده همه تجربه هایی است که انسان از طریق فرایند آن، آمادگی رفتاری را در خصوص زندگی گروهی کسب می کند. به زبان دیگر اجتماعی شدن فرایندی است که انسانها از طریق آن اعتقادها، گرایشها، ارزشها، هنجارها، و عادات را از فرهنگ اخذ می کنند. این فرایند همچنین به فرد امکان می دهد تا شخصیت ویژه ای را برای خویش کسب کند. الگوهای فرهنگی موجود در یک اجتماع همیشه توسط همه افراد به یک میزان و به یک شکل جذب نمی شود.
از طریق فرایند اجتماعی شدن فرد درباره فرهنگ می آموزد (انتقال فرهنگی) هر فرد دانشها، اعتقادات، ارزشها ، هنجارها و انتظارات جامعه خویش را از این راه کسب می نماید. از طریق یادگیری (درونی کردن) فرهنگ، انسان موفق می شود هویتی خاص کسب نمایید. در پرتو تکوین اجتماعی موجود در فرایند اجتماعی شدن، انسان دارای «خود» یا هویت می گردد. یک فرهنگ ممکن است در شرایط واحدی امکان انتخاب عمل را نیز به افراد بدهد ، که این امر می تواند از راه های گوناگون بر فرایند اجتماعی شدن مؤثّر واقع شود.
با توجه به اینکه ساخت و تکوین زیستی افراد با هم متفاوت است ، برخی از اجزا مهم تر و یا تعداد بیشتری از عناصر فرهنگ را می آموزند . به علت تجارب منحصر به فرد ، هرکس چیزهای متفاوتی را می آموزد . تجارب خیلی متفاوت به عکس العمل های انسان ها در مسیر اجتماعی شدن رنگ خاصی می دهد .و در نتیجه افراد در مقابل محرکی واحد به نحوی متفاوت از خود عکس العمل نشان می دهند . از سوی دیگر ، فرهنگ نیز تغییر می کند و افراد در مقاطع مختلف زمانی چیزهای متفاوتی یاد می گیرند . در داخل خانواده یک فرد سالمند در مقایسه با یک جوان، اجتماعی شدن را به گونه ای متفاوت تجربه می کند ، چرا که والدین خود نیز تغییر می کنند . این واقعیت – البته در سطح متفاوتی – موضوع «فاصله نسل ها » مطرح می کند. والدینی که در دوره بحران اقتصادی یا جنگ بزرگ شده اند تجربه هایی به کلی متفاوت از فرزندان خود دارند علاوه بر این افراد با عوامل اجتماعی کردن به یک نسبت در رابطه قرار نمی گیرند . در حالی که یک نفر از دانشگاه فارغ التحصیل می شود و کسانی هم هستند که به علل مختلف نمی توانند حتی دوره ابتدایی را به پایان برسانند نمودار ارائه شده عرضه کننده گونه های متفاوت تجربه هایی است که افراد در طول زندگی کسب میکنند.
ابعاد اولیه و ثانویه تفاوتهای افراد در فرایند اجتماعی شدن نهایت اینکه انتظارهای جامعه از فرد از طریق اجتماعی شدن آموخته می شود و اجزای آن عبارتند از:
الف) اصول مرتبط با نظم و انضباط روزمره که درحکم مهارت های اصلی برای زندگی در جامعه هستند (روشهای شست شو ، شیوه های خوردن و آشامیدن و .... )
ب) آرزوها که ارزش ها و هدف های مورد تاکید جامعه را در میگیرد (انگیزه ها و موقش شدن ، ثروتمند شدن و مانند اینها )
ج) مهارت ها که عبارت اند از آن دسته از آموختنی ها که از طریق آن نیل به هدف ها وآرزوها امکان پذیر میگردد ، مانند دست زدن به معاملات بزرگ و ثروتمند شدن
د) نقش ها که عبارتند اند از الگوهای رفتاری که برای کسب و حفظ پایگاه اجتماعی رعایت آنها لازم است.
آیا میتوان اجتماعی شدن را در مواردی ناموفق تلقی کرد؟ برای مثال آیا درمواقعی که افراد آمادگی همسازی با هنجارهای جامعه را ندارند ، فرایند اجتماعی شدن را باید شکست خورده و یا ناموفق بدانیم ؟ گاهی اتفاق می افتد که این افراد در مراحلی پیشرفته تر از جامعه قرار داشته باشند و دارای اندیشه های نوآورانه باشند و جامعه در آینده آنها را قهرمان تلقی کند . اما معمولا آن نوع از نارسایی دراجتماعی شدن بیشتر منظور است که بر اثر آن افرادی به بزکاری ، الکلیسم ، اعتیار و یا سایر رفتارهای انحرافی روی می آورند . در توجیه این گفتار از امیل دورکیم که فرهنگ را چیزی خارج و در بیرون از فرد تشریح می کند ( چرا که دورکیم بحث خارجی بودن پدیده های اجتماعی را مطرح کرده است ) گروهی از مردم شناسان مفهوم «فشار فرهنگی » را مورد استفاده قرار داده اند و منظور آنها این است که فرهنگ عاملی برای محدود کردن دامنه اختلاف های فردی است (عسکری خانقاه ، 1378:243 )
در عین حال بدیهی است که همیشه فشارهای فرهنگی مستقیم از سوی افرادی که دریک جامعه زندگی می کنند احساس نشود ، آنها در طول فرایند اجتماعی شدن با نگرش ها و رفتارهای خاص فرهنگی که به ان تعلق دارند عادت کرده و نسبتبه آن خوپذیری پیدا کرده اند . برخی از فشارهای فرهنگی حالت مستقیم دارند ، چرا که افراد در صورت عدم رعایت آنها با انواع مختلف عکس العمل های اجتماعی (تمسخر ، بی احترامی ، انزوا ، زندان و . . . ) مواجه می شوند . در این حالتاه فشار فرهنگی شدید است فشارهای فرهنگی غیر مستقیم معمولا کمتر آشکار احساس می شوند . اما عملا افراد ناگزیر از رعایت آنها هستند مانند اندیشیدن به شیوه خاص ، تبعیت از رفتارهای معین ، طی نمودن مسیرهای خاص برای نیل به موفقیت در جامعه و . . . به تعبیر «دورکیم » اگر افراد از این نوع فشارها یا احتیاجات دوری کنند تلاش آنان به نتیجه ای نخواهد رسید ، در عین حال به اعتقاد مردم شناسان ، فشارهای فرهنگی مانع از گسترش «فردیت » در فرد نیست ، چرا که هر رفتار عملا دارای تنوع و محدوده گسترده ای است و فرد می تواند دست به انتخاب بزند . فرهنگ چیزی نیست که ما یکباره آن را جذب خود کنیم ، بلکه چیزی است که آموخته می شود . در مردم شناسی از فرایند فرهنگ پذیری یاد میشود و در روانشناسی آن را شرطی شدن توصیف می کنند . اما جامعه شناسان از واژه اجتماعی شدن استفاده می کنند . و از این مفهوم فرایندی را در نظر دارند که در پرتو آن انسان ها موجودانی اجتماعی و فرهنگی می شوند . به تعبیر آنتونی گیدنز اجتماعی شدن فرایندی است که بر اثر آن کودک بی پناه از طریق تماس با سایر موجودات انسانی به تدریج «خودآگاه » و هوشمند می گردد و از مهرت های مرتبط با راه و روش های مطرح در یک فرهنگ و محیط بهره مند می شود روان شناسی و زمینه های اختصاصی آن مانند روان کاری توجه ویژه ای به دوره کودکی و شرطی شدن در این مرحله دارند که با پذیرش موقعیت فردی از نظر جنسیت و حیات جنسی در رابطه است . جنسیت با نقش های اجتماعی که در جوامع گوناگون موقعیت مذکر ومونث را تعریف میکند در رابطه است . جنسیت با تمایلات و جهت گیری های جنسی فرد مرتبط است . «فروید » بنیان گذار مکتب روانکاوی استدلال می کرد که حالات مذکر و مونث بودن کاملا و مستقیما با جنبه های زیست شناختی رابطه ندارند، بلکه نتیجه فرایند شرطی شدن هستند . فمینیست ها با استفاده از عقاید فروید با اندیشه برتری طبیعی مردان و زنان به مخالفت برخاستند ، هرچند خود فروید گرایس خاصی به فمینیسم نداشت . با توجه به آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که مفاهیم فرهنگ پذیری ، فرهنگی شدن ، شرطی شدن ، اجتماعی شدن از زاویه های مختلف محور توجه به فرهنگ و سرانجام آموختنی بودن آن گردید . (مقدم، 1398)
فرهنگ و مشارکت اجتماعی
ابعاد و ساختار مشارکت اجتماعی در چارچوب ساختارهای فرهنگی جامعه تعریف می شود ، فعالیتی که از عناصر اصلی جامعه مدنی به شمار می آید . مشارکت اجتماعی به تعبیر اوکلی در مفهوم حساس سازی مردم و در نهایت افزایش پذیرش و توانایی آنان برای پاسخ گویی به برنامه های توسعه از طریق درگیر کردن آنان با تصمیم گیری ، اجرا و ارزشیابی برنامه ها ، براساس تلاش های سازمان یافته است . مشارکت اجتماعی ریشه در ساخت و روابط گروهی در سطح محلی و ملی دارد و در نهایت مبتنی بر یک فرایند است ، فرایندی که در آن اطمینان و همبستگی میان مردم برقرار میشود . مشارکت عنصری پویا ، کمیت ناپذیر و تا حدودی پیش بینی نشدنی است و دگرگون کننده اوضاع است (محسنی 1378 ب : 271 ). رابطه اجتماعی در ادبیات جامعه شناختی برای بیان الگوی روابط متقابل اجتماعی میان دو یا چند نفر از انسان ها به کار می رود. این مفهوم ساده ترین واحد تحلیل جامعه شناختی است و حاوی ارتباط و آگاهی از رفتار احتمالی سایرین است. روابط اجتماعی تنوع بسیار دارند و در پرتو این روابط زمینه های مختلفی مانند ارتباطات میان افراد ، و یا عضویت ، همکاری و مشارکت (در سطوح متفاوت آن ) در گروه ها ، نهادها و سازمان های مختلف دارای اهداف اجتماعی ، تفریحی ، ورزشی ، فرهنگی، خیریه ، مذهبی و درمانی و . . . را می توان تمییز داد .
بررسی انجام شده در کشور ما (محسنی 1379 الف؛ : 290 ) نشان می دهد که شرکت فعالیت های مرتبط با انجمن ها و گروه ها بیش از همه تحت تاثیر سطح سواد است و پس از آن وضع تاهل ، طبقه اجتماعی ، گروه سنی و جنسیت قرار دارد . از سوی دیگر ، میدانیم که میزان شرکت در فعالیتهای انجمن ها در تهران از دیگر شهرها کمتر است . نسبت شرک در میان مردان از زنان بیشتر است ، 24-16 ساله ها بیش از بقیه شرکت دارند در مقطع تحصیلات دانشگاهی مشارکت خیلی بیشتر است ، ازدواج نکرده ها بیشتر مشارکت دارند ، مشارکت در طبقات بالا و صاحبان در آمد بالاتر، بیشتر است . با توجه به اینکه سطح عضویت در کل گروه مورد بررسی فقط 5/8 % است می توان شرکت بسیار ضعیف جمعیت را در این نوع فعالیت ها نتیجه گرفت .
بررسی انجام شده در مورد فعالیت اجتماعی در ایران در سال 1378 ه . ش در سطح 28 استان کشور (نقاط شهری) حاکی از آن است که 5/29 % از افراد 15 ساله و بالاتر در یک یا چند فعالیت اجتماعی (انجمن های علمی و فرهنگی – انجمن خانه و مدرسه – اتحادیه صنفی – انجمن اسلامی – بسیج – شورای محله – هیئت امنای مسجد – تشکلهای سیاسی – کانون های فرهنگی – انجمن های خیریه – صندوق های قرض الحسنه ). شرکت داشته اند و نسبت کسانی که در هیچ فعالیت مشخصی شرکت نداشته اند 5/70 % بوده است که بسیار در خور توجه است . علاوه بر این محدودیت سطح مشارکت هم چندان گسترده نبوده است ، چرا که 7/18 % فقط در 1 فعالیت ، 6/6 % در 2 فعالیت و درنهایت فقط 8/1 % از جمیت در 4 فعالیت یا بیشتر شرکت داشته اند . بر این اساس میانگین (سرانه ) مشارکت افراد در انواع فعالیت های اجتماعی 47/. درصد است . نکته دیگری نیز از بررسی مذکور می توان نتیجه گرفت و آن فقدان تنوع در فعالیت های افراد است که عملا به فعالیت های نیمه الزامی محدود می شود . مواردی که درآن افرادی بیشتر مشارکت دارند انجمن های خانه و مدسه و صندوق های قرض الحسنه است .و البته باید اشاره کرد که عملا عضویت در برخی از گروه ها ، نهادها و یا سازمان مستلزم شرایط خاصی است که برای همه افراد به یک نسبت مطرح نیست )مثلا اتحادیه صنفی خاص و گروه های صنفی است ) . باید اشاره کرد که تهران (به رغم وضع خاص آن از نظر اجتماعی – فرهنگی) در مقایسه با سایر شهرها از نظر مشارکت اجتماعی دارای سطح به نسبت پایین تری است . مثلا میانگین مشارکت در انجمن خانه و مدرسه در کشور 28 % و در تهران 5/4 % است). از سوی دیگر می دانیم که با بالا رفتن منزلت شغلی بر میزان مشارکت در انجمن های علمی و فرهنگی و انجمن های خانه و مدرسه و صندوق های قرض الحسنه افزوده می شود ، اما از شرکت در گروه های بسیج کاسته می شود. نسبت بیشتری از زنان درانجمن های خانه و مدرسه مشارکت دارند و حال آنکه مردان در صندوق های قرض الحسنه و یا انجمن های خیریه حضور بیشتری دارند . نسبت فعالیت در این نهادها در گروه های سنی بالاتر از 64 سال (بر خلاف آنچه در کشورهای صنعتی مشاهده می شود ) بسیار محدود است .
در روستاهای ایران شرکت در امور عام المنفعه که درضمن بخشی از اوقات فراغت افراد را نیز پرمی کند از اهمیّت خاصی برخوردار است و بر اساس بررسی فعالیت های فرهنگی که در سال 1379 ه . ش در مناطق روستایی کشور انجام شده است حدود 29 % از اعضای خانواده های روستایی ساعت هایی از اوقات فراغت خود را به این کار اختصاص می دهند، هرچند خود نیز ممکن است این اقدام را از نوع گذران اوقات فراغت به شمار نیاورند و آن را یک تکلیف شرعی و یا عرفی بدانند در ردیف این فعالیت ها می توان به اموری نظیر کمک به عمران روستا محلی در امور روستا به طور کلی در روستاهای ایران از اهمیت خاصی برخوردار است و می توان گفت که هنوز اهمیت سنتی خود را حفظ کرده است. (محسنی1397ب : 156-175)
دیدگاه خود را بنویسید