نظریّههاي تيزهوشي
دکتر ناصرالدّین کاظمی حقیقی
به طور كلّي نظريّههاي تيزهوشي را از لحاظ طرز تلقّي نسبت به «عامل» ميتوان در دو چشم انداز بررسي نمود: الف) عاملی ب) ترکیبی( تعاملی)
چشمانداز عاملي
محور و كانون اين چشمانداز، تأكيد بر وجود عامل عمومي است. يعني هر كنش هوشمندانه مبتني بر وجود بُعدي است كه آن را «هوش عمومي» ميناميم. اين هوش عمومي ميتواند متبلور يا جامد باشد. يعني از ظرفيّتهاي بالقوّه برخوردار است يا از محيط آموخته ميشود. اين عامل عمومي تواناييهاي كلامي و تجسّم فضايي را در برميگيرد. در اين چشمانداز، نظريّهپردازاني نظير «ترمن»، «كارول»، «گاردنر»، «تاننباوم» و «گانيه» با الهام از ديدگاههاي «اسپيرمن» و «كتل» در زمينة هوش، قرار ميگيرند.
مسألة بنيادي در اين چشمانداز، تأكيد بر وجود يك «پديدة چندوجهي» است و اين امر در طبيعت و سرشت مباحث مربوط به اين حوزه نهفته است. بر اساس این ديدگاه بود كه به طور رسمي به سال 1972 ميلادي، «سيدني مارلند» در گزارش خود به كنگرة ايالات متّحده، تعريف مشهور خود را از تيزهوشي و استعداد ارائه داد:
«كودكان تيزهوش و مستعدّ به منزلة افرادي واجد خصايص برجسته هستند كه براي عملكرد عالي آمادگي دارند. اين كودكان نيازمند خدمات و برنامههاي آموزشي و پرورشي متمايزي هستند كه با برنامة عادي و دانشآموزان متوسّط تفاوت دارد. سعي بر آن است تا از اين طريق و به تدريج، آنها بتوانند سهم خاصّ خويش را براي خود و جامعه تحقّق بخشند. كودكاني كه در يك يا چند زمينة ذيل از عملكرد بالايي برخوردارند، تيزهوش تلقّي ميشوند: قابليّت هوش عمومي، قابليّت تحصيلي ويژه، تفكّر خلّاق و آفريننده، توانايي رهبري، قابليّت در هنرهاي بصري و عملي، توانايي رواني و حركتي. بر اساس اين تعريف بود كه توجّه خاصّي به تيزهوشان تحصيلی، خلّاق، رهبر و رواني-حركتي بذل شد و در پي آن تيزهوشاني كه دچار كمآموزي و ضعف تحصيلياند، در كانون توجّه قرار گرفتند. گذشته از تعريف هوش و انواع تيزهوشي، گزارش «مارلند» از جهت ديگري نيز حائز اهميّت بسيار است و آن اينكه لزوم ارائة خدمات و برنامههاي آموزشي و پرورشي متمايز از ديگر دانشآموزان در اين گزارش به صراحت اعلان ميشود. اين بيانيه از آن نظر اهميّت مييابد كه به بحثهاي گستردهاي كه در زمان نشر گزارش در آمريكا، بلكه سراسر دنيا دربارة تيزهوشان و لزوم يا عدم لزوم برنامههاي آموزشي متمايز براي آنان در جريان بود، خاتمه داد. در اين گزارش به صراحت اعلام شده كه آموزش و پرورش متمايز براي تيزهوشان، هم به نفع همة دانشآموزان اعمّ از تيزهوش و غير آن است و هم منافع آيندة جامعه را تضمين ميکند».(كيتانو و كايربي،1986)
در اين ميان، سه نظريّة «تنوّع تیزهوشی» از «هوارد گاردنر»، «نظريّة ستارهاي» از «ابراهام تاننباوم» و «ساختار تمايز تيزهوشي و استعداد» از «فرانكو گانیه» برجستهترند.
نظريّة تنوّع هوش «گاردنر»
«هوارد گاردنر» در سال 1983 ميلادي نظريّة تنوّع هوش را ارائه داد و به وجود 9 هوش اشاره كرد: كلامي (زباني)، موسيقي، منطقي- رياضي، فضايي، جنبشي- بدني، بينفردي، درونفردي، طبيعي، وجودي. استنتاج «گاردنر» آن است كه يك نوع تيزهوشي بر اساس هر نوع هوش وجود دارد. هريك از اين انواع، بسته به نوع هوش، شرايط مفيدي را براي مهارتهاي حلّ مسأله فراهم ميآورند و از يك اساس و پاية زيستي (مغز و دستگاه عصبي) در تشخيص برخوردارند.(گاردنر و هاچ،1989،اشترنبرگ و ديويدسون،1985و 2005)[1]
نظريّة ستارهاي «تاننباوم»
در سال 1983 ميلادي، «ابراهام تاننباوم» ديدگاه خود را از تيزهوشي ارائه داد. با توجّه به آن كه استعداد پرورش يافته صرفاً در بزرگسالان وجود دارد، تعريف تيزهوشي بايد بر توانايي بالقوّة افراد دلالت كند تا آنكه كاركردها يا فرآوريهاي نظري محقّق شدهاي در قلمروهاي عملي نمود يابد. در اثر چنين شرايطي، زندگي اخلاقي، مادّي، عاطفي، اجتماعي، هوشي يا زيباييشناختي تقويت ميگردد. «تاننباوم» يك ساختار ستارهاي پنج مؤلّفهاي را مطرح كرد كه چشماندازي رواني و اجتماعي است. به طور كلّي اين پنج عامل بنيادي، آتية خوش را براي زندگي بزرگسالي پرورشيافته، تحقّق ميبخشد: (1) هوش عمومي نيرومند، (2) قابليّتهاي ويژة استثنايي، (3) تسهيلكنندههاي غيرهوشي، (4) تأثيرهاي محيطي و (5) بخت يا شانس. از ديدگاه «تاننباوم» چهار نوع استعداد پرورشيافته وجود دارد: (1) پيشگامي[2]، افرادي كه براي رفع موانع و تنگناها و مسائل در حوزة خود، پيشگام هستند. (2) تزايد[3]، افرادي كه به طرز قابل ملاحظهاي به زيبايي محيط آدمي ميافزايند. (3) تساهم[4]، افرادي كه مهارتهاي خاصّي در ارتباط با حوزههاي تجارت، اقتصاد و ماديّات بروز ميدهند. (4) استثنايي[5]، افرادي كه از مهارتهاي عملي غيرعادي برخوردارند. (تاننباوم،1992؛ اشترنبرگ و ديويدسون ،1985و2005)[6]
ساختار تمایز تیزهوشی و استعداد «گانيه»
«گانیه» نيز با ارائة «ساختار تمايز تيزهوشي و استعداد»، يك زمينة آموزش و پرورش را براي نظامهاي ويژه در سراسر جهان از «استراليا» تا «كانادا» فراهم كرد. وي تيزهوشي را پديدهاي ذاتي (با ساختار وراثتي) و مشتمل بر تواناييهايي طبيعي فرد (در میان 15 درصد افراد برتر همسالان) ميداند كه غيراكتسابي است. اين قابليّتها از سطح متوسّط جامعه، بالاتر است و به طور كلّي به پنج نوع تقسيم ميشود: 1) تیزهوشی عمومي، 2) خلّاقيّت، 3) اجتماعي و عاطفي، 4) حسّي حرکتي و 5) غيره. «استعداد» نيز به تعبير «گانيه» اشاره به تواناييها، مهارتها و عملكرد بالاتر از حدّ متوسّط دارد كه در اثر شرايط محيطي و تربيتي شكل ميگيرد. اين حوزهها معمولاً متنوّع هستند و بر اساس ملاحظات فرهنگي، اعتقادات و سنّتها ارزشدهي ميشوند. از ديدگاه «گانیه» انواع اساسي استعداد از قرار ذيل است: هنري (بصري)، جنبشي و ورزشي، تجارت و بازرگاني، ارتباطات، صنعت، آموزش و پرورش، سلامت، علوم و فناوري، حمل و نقل و ترابري. بنابراين تيزهوشي از طريق «عوامل فردي» (انگيزه، شخصيّت و...) و «شرايط محيطي» (مردم، شرايط جغرافيايي و...) تبديل به «استعداد» ميشود. «انگيزه» شامل تمايلات و علايق ميگردد.(گانيه،1991)[7]
چشمانداز تركيبي
بر اساس اين چشمانداز، تیزهوشی پديدهاي مركّب از مؤلّفهها و عناصر خاصّي است كه در اثر تعامل اين سازهها يا تجميع آنان شكل ميگيرد. علاوه بر اين، برخي از نظريّهپردازان نظير «گيلفورد»، «تورنس»، «ترفينگر»، «مانكس»، «اشترنبرگ» و «رنزولي»، خلّاقيّت يا فرآوري را نيز در كانون پديدة تیزهوشی قرار ميدهند. يعني به زعم آنها خلّاقيّت و هوش مؤلّفههاي مكمّل فعّاليّت شناختي به شمار ميآيند. در اين چشمانداز، سه نظريّة بنيادي وجود دارد كه بيشتر مورد توجّه قرار گرفته است.
نظریّة تعاملي «مانکس»
«فرانس مانکس»[8] روانشناس هلندي در سال 1985 نظريّة تعاملي خود را در شكلگيري تيزهوشي ارايه داد. به زعم وي، تعامل بین سه عامل شخصیّتی - «توانمنديهای هوشی بالا» ، «انگیزه» و «خلّاقیّت» - و سه عامل اجتماعی - «خانواده»، «مدرسه» و «همگنان»- موجب پديدآيي تيزهوشي ميشود.
منظور از «توانمندیهای هوشی بالا» اين است که هوش به وسیلة بهرهٔ هوشي با حدّ نصاب بالاتر از متوسّط سنجیده ميشود. در اين جا بهرة هوشي بالای 130 در نظر گرفته شده است.
«انگیزه» ترکیبی است که به رفتار نیرو میبخشد، گزینش میکند و آن را هدایت مینمايد. انگیزه، داشتن امري ذاتی است که در تأثیر متقابل با محیط قرار ميگيرد. به اين معنا، انگيزه شامل وظیفه شناسی، پشتکار، ماجراجويي و آیندهنگري ميشود. افراد باید رفتارهای موفّقیّتآمیز را تجربه کنند تا به تصوّر مثبتتر از خود رسیده و برای ادامة راه، انگیزه بیابند.
«خلّاقیّت» نشانگر توانايی حلّ مسأله به طور پویا، مستقلّ و اصیل است. فرد خلّاق با برخورداري از استقلال طلبی و برانگیختگي از درون، برای خلق و آفرينندگي استعداد دارد.
سه عامل اجتماعی (خانواده، مدرسه و همگنان) فرصتهای اصلی تأثیر متقابل عوامل، جهت آشنایی و یادگیری از دیگر افراد جامعه است. فرد در انتخاب خانوادة خود اختیار ندارد، امّا اعضای خانوادة یک فرد تیزهوش به علّت رابطة تنگاتنگ با وی، بیش از سایر افراد و مراجع میتوانند او را در جهات گوناگون یاری دهند. تشخیص نوع تیزهوشی فرزند اساسیترین درکی است که خانواده باید از وی به عمل آورد. (مانكس،1992)
نظريّة مؤلّفهاي «اشترنبرگ»
«رابرت اشترنبرگ» در سال 1985 ميلادي ساختار سه مؤلّفهاي خود را ارائه داد كه مركّب از سه الگوي تيزهوشي است: (1) تحليلي[9]، (2) خلّاق[10] (تركيبي) و (3) عملي[11]. از آن جا كه مردم به ندرت يكي از اين الگوهاي سهگانه را به طور خاصّ واجد هستند، وي نوع چهارمي را نيز موسوم به «تيزهوشي تعادليافته» (كه از تركيب اين سه الگو حاصل ميآيد) پيشنهاد كرد. «اشترنبرگ» هفت حالت ممكن را مورد بررسي قرار داد و نتيجه گرفت كه هيچ مدركي براي موفّق بودن افرادي كه دو نوع الگو را دارند، در مقايسه با يك الگو يا سه الگو وجود ندارد. در واقع موفّقيّت شخص، بستگي به تعامل سه عنصر دارد: فرد، آزمونه[12] و فرهنگ. از ديدگاه «اشترنبرگ» پنج ملاك براي تيزهوشي وجود دارد: 1) تعالي و فضيلت[13]: برتري و تفوّق فرد در چند بُعد نسبت به همگنان. 2) نُدرت[14]: دارايي مهارتي در سطح عالي در حوزهاي خاصّ كه نسبت به همگنان بسيار نادر است. 3) فرآوري[15]: فعّاليّتهاي فرد بايد به برخي فرآوريها يا فرآوري بالقوّه منجر شود. 4) ثبوت[16]: تعالي و برتري فرد بايد از طريق يك يا چند آزمون و ابزار معتبر و روا قابل اثبات باشد. 5) ارزش[17]: تعالي شخصي فرد بايد به وسيلة خودش يا جامعهاش ارزشمند باشد.(اشترنبرگ و ديويدسون،1985و2005)
بنابراين از ديدگاه «اشترنبرگ»، تيزهوشي يك برتري فرآورانة نادر در حوزهاي ارزشمند است كه قابل اثبات باشد.
مفهوم سهحلقهاي «رنزولي»
«جوزف رنزولي» در سال 1986 ميلادي، «مفهوم سهحلقهاي تيزهوشي»[18] را ارائه داد. تيزهوشي، بر اساس اين ساختار، تعاملي برجسته و پويا از سه شاخة اصلي از خصايص انساني است: «توانايي بالاتر از سطح متوسّط»[19]، سطوح بالايي از خلّاقيّت، و سطوح بالايي از انجام يك تكليف يا وظيفه. اين مفهوم تأكيد ميكند كه تيزهوشان افراد توانمند يا باكفايتي براي پرورش و كاربرد اين تركيب از خصايص در يكي از حيطههاي ارزشمند در عملكرد انساني هستند. تأكيد ويژة الگوي «رنزولي»، بر ماهيّت پرورش رفتارهايي نظير خلّاقيّت و انجام وظيفه است. «رنزولي» ابتدا، تيزهوشي را به دو قلمرو وسيع تقسيم ميكند: نخست، تيزهوشي اصطلاحاً تحصيلي[20] كه با موفّقيّت گسترده در آزمونهاي رسمي و يادگيري درسي توصيف ميشود. اينطور نيست كه سطح همبستگي بالايي ميان نمرات هوشي و عملكرد مدرسهاي اين گروه وجود داشته باشد. دوم، تيزهوشي خلّاق و مولّد كه به حيطة فعّاليّت فرد از جنبههاي ابتكار، اصالت و فرآوري طرحهاي نو مربوط ميشود. معمولاً ميان اين دو حيطه، تعامل وجود دارد. «رنزولي» حيطة نخست را «تعهّد» يا «وظيفه»[21] و دومي را «خلّاقانه- فرآور»[22] مينامد. اين دو حيطه با يك حلقه، تحت عنوان «توانايي بالاتر از متوسّط»، متعادل ميشوند. توانايي بالاي متوسّط با خلّاقيّت بدون وجود تعهّد و وظيفه، منجر به فرآوري و توليد نميشود و نيز توانايي بالاي متوسّط با تعهّد و وظيفة بالا (به تنهايي) به ابتكار، اصالت يا مفاهيم بديع و يا فرآوريها منجر نميشود. «رنزولي» در نظريّة سهحلقهاي، «تعامل» ميان تعهّد و انجام وظيفه، توانايي بالاي متوسّط و خلّاقيّت را تيزهوشي ميداند. اين تعامل به حيطههاي عملكرد خاصّ و عمومي منجر ميگردد. حيطة عملكرد عمومي به رياضيات، هنرهاي بصري، علوم فيزيكي، فلسفه، علوم اجتماعي، حقوق، مذهب، هنرهاي كلامي و زباني، علوم زيستي، موسيقي و هنرهاي حركتي اشاره دارد و حيطة عملكرد خاصّ ناظر به فضانوردي، فيلمسازي، آهنگسازي، الكترونيك، شيمي، طرّاحي شهري و نظير آنها است.(رنزولي،1998)[23]
خلاصه آنكه به نظر ميرسد نظريّههاي اساسي تيزهوشي در يك جمع بندي كلّي بر وجود نكات ذيل تأكيد دارند:
الف) ظرفیّت شناختي بالاتر از سطح متوسّط كه برآيند يك نظام تحوّلي است.
ب) عامل عمومی يا تعامل ميان چند مؤلّفه
ج) دربرگيري استعداد
د) همپوشي تيزهوشي با خلّاقیت يا امكان همراهي با آن
ه) تنوّع، چندگانگي يا چند وجهي بودن پديدة تيزهوشي
و) پرورشپذيري پديدة تيزهوشي
بنابراين، «تيزهوشي» بر پاية اجماع مباني نظري، يك ظرفیّت شناختي بالاتر از سطح متوسّط و پديدهاي تحوّلي و پرورشپذير است كه از يك عامل عمومی يا تعامل ميان چند مؤلّفه نشأت ميگيرد؛ با خلّاقیت همپوشي دارد يا ممكن است با آن همراه باشد و داراي انواعي است يا امكان دارد از چندگانگي در بروز برخوردار باشد.
[1]- Gardner, H. & Hatch, T., Sternberg. R.& Davidson, J.
[2] -Scarcity talents
[3]-Surplus talents
[4]- Quota talents
[5]-Anomalous talents
[6] -Tannenbaum, A. J.
[7]- Gagné, F.
[8]- Monks, F.
[9]- Analytic
[10]- Creative
[11] -Practical
[12]- Task
[13]- Excellence
[14]- Rarity
[15]- Productivity
[16]- Demonstrable
[17] -Value
[18]- Three-ring conception of giftedness
[19]- Above average ability
[20]- Schoolhouse giftedness
[21]- Task commitment
[22]- Creative-productive giftedness
[23]- Renzulli, Joseph S.
دیدگاه خود را بنویسید