ماهیت تعاملی نیاز های سه گانه ، یعنی رابطه ی سه نیاز آرامش روان ( امنیت ) ، تفرد و پیشرفت که خشنودی و رضایت از زندگی را برایمان به ارمغان میاورد

درواقع پس از ایجاد امنیت روان (( تفریح ، تشویق ، پشتیبانی ، همراهی ، دلبستگی ، پذیرش ، ماندگاری ، راهنمایی ، عدم تنهایی ، پیوند  ))
فرد در جایگاه شایسته خود قرار میگیرد و در مسیر نیل به رتبه اول (( جایگاه ، فردیت ، هویت ،  خودمختاری ، تایید ، معنایابی ، احترام خودشناسی ، آزادی ، استقلال ))
 پیشرفت (( بالندگی ، پویایی و خودکارآمدی ، کمال گرایی ،  پرورندگی ، تعالی جویی ، خود شکوفایی )) میکند

چه بسا با توجه این روند که پس از امنیت روان فرد در جایگاه شایسته قرار میگیرد و در مسیر نیل به رتبه ی اول پیشرفت میکند ،
تعامل همچنان در حال وقوع است به گونه ای که
فرد متاثر از اینکه در جایگاه شایسته ای قرار دارد
آرامش روان میابد که در این صورت تلفیق امنیت و تفرد ( جایگاه ) پایداری روانی را صورت می بخشد
و در ادامه پیشرفت به وقوع می پیوندد

تمام عوامل تاثیر گذار در تفرد بستر را برای تصمیم گیری مهیا میکنند
اگر افراد از درصد مناسبی از همه ی این عوامل برخوردار باشند با توجه به اینکه ماهیت تعاملی آن ها پا برجاست ، تصمیم گیری صحیح تری صورت میگیرد
درواقعا قاطعیت و اطمینان درست از خود متاثر از برخورداری مناسب از این عوامل است

فردیت در تفرد تاثیر گذار بوده و روانشناسی تعاملی به این شکل آن را معرفی میکند (( برخورداری از آزادی کافی و استقلال فردی همراه با تلاش کمال گرایانه در کار مبتنی بر خودشناسی کافی و شناخت خوب از اطرافیان که منجر به نفوذ در دیگران میشود ))

درحقیقت فردیت ( استقلال و آزادی ) خواسته و انتظار است نه نیاز ( نیاز تفرد است ) و انتظار تلفیقی از پایه های هفتگانه است
به گونه ای که تعامل این پایه های هفتگانه تحت تاثیر ریشه های پنجگانه انتظارات را ایجاد میکنند

آزادی به معنای بی حد و مرز بودن و در تعارض با امنیت است
استقلال و آزادی احساس تنهایی ، رهاشدگی ، ناامنی و افسردگی می آفریند و تعامل فردیت با تفرد به این شکل است که ...
در تفرد ( جایگاه یابی ) فرد حریم خود و دیگری را می شناسد و آگاه است که نباید به حریم دیگری وارد شود و اجازه ی ورود دیگری را به حریم خود نمی دهد و این برخلاف استقلال و ازادی است
چرا که فرد متفرد حد مرز قاعل است
اصل در زندگی تفرد است نه استقلال و آزادی ( فردیت )

آزادی و استقلال نباید به عنوان نیاز مورد خطاب قرار بگیرد چرا که درگیری ایجاد کرده و بذر بیماری را در ذهن می پروراند
آزادی و استقلال ( فردیت ) درحقیقت انتظار و خواسته و حتی میتوان گفت نوعی توهم است و باید توجه داشت که خواسته ها باید ارزشی باشند

نفوذ در دیگران نتیجه ی مستقیم روانی ای است که فرد در جای خود قرار گرفته
حقیقتاََ زمانی نفوذ در دیگران صورت می پذیرد که فرد از نیاز تفرد ( جایگاه ) برخوردار باشد

زمانی که فرد به دنبال استقلال و آزادی باشد ابهام در هویت دارد یعنی از جایگاه و هویت برخوردار نبوده و این موجب خشم آدمی میشود

میزان انتظار فرد از فردیت باید مورد بررسی قرار گیرد چرا که انتظارات هیجان ایجاد میکند و هیجان همان رفتار است
در حقیقت آدمی به میزان انتظاراتش بیتاب می شود
و وظیفه ی یک درمانگر چیره به سازی انتظارات فرد از خود و دیگران است
مبنای رواندرمانی فاصله  بین نیاز و انتظار است
و رواندرمانگر باید به این فاصله بی افزاید