در روانپویشی کوتاهمدت، هدف درمانگر این است که بهطور متمرکز و در زمانی کوتاه، به درک و تغییر الگوهای روانی و هیجانی فرد کمک کند. این رویکرد از نظریههای روانپویشی کلاسیک و مدلهای فشردهشده بهمنظور درمان مشکلات خاص و با شدت متوسط استفاده میکند. در این رویکرد، تمرکز بر افکار، احساسات و الگوهای دفاعی فرد است تا او بتواند الگوهای ناخودآگاه و پنهان خود را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهد.
نظریه هیجان اندیشه میتواند در روانپویشی کوتاهمدت بهطور مؤثر به تحلیل و درمان مشکلات هیجانی کمک کند. این نظریه میتواند در شناسایی و تغییر الگوهای فکری و هیجانی که ریشه در گذشته فرد دارند، مفید واقع شود. با درک اینکه افکار به سرعت به هیجانات تبدیل میشوند و این هیجانات میتوانند بر رفتارها تأثیر بگذارند، درمانگر میتواند بهطور مؤثری در فرایند درمانی و تغییرات روانی کمک کند و فرد را در مسیر بهبودی قرار دهد.
تشخیص و شناسایی روابط هیجانی-فکری
نظریه هیجان اندیشه میتواند به درمانگر کمک کند تا چگونه افکار خاص فرد به سرعت به هیجانات خاص تبدیل میشوند و چگونه این هیجانات میتوانند بر تصمیمگیریها، رفتارها و تعاملات فرد تأثیر بگذارند. در درمان روانپویشی کوتاهمدت، شناخت این فرآیندهای هیجانی به درمانگر این امکان را میدهد که به سرعت بر الگوهای فکری و هیجانی که موانع اصلی درمان به شمار میروند، تمرکز کند.
فردی که در ارتباط با دیگران دچار اضطراب شدید است، ممکن است افکار خاصی را بهطور ناخودآگاه در ذهن خود مرور کند که به هیجانات منفی تبدیل میشود. درمانگر با توجه به این افکار و هیجانات میتواند درک بهتری از الگوهای دفاعی فرد پیدا کند و راههای موثری برای پردازش آنها در جلسات درمانی پیدا کند.
تغییر الگوهای هیجانی خودآگاه و ناخودآگاه
یکی از اصول روانپویشی کوتاهمدت این است که کمک به فرد برای شناخت و تغییر الگوهای هیجانی و روانی که ریشه در گذشته دارند، بهطور فشرده انجام شود. این در حالی است که نظریه هیجان اندیشه دقیقاً بر این تأکید دارد که افکار به سرعت به هیجانات تبدیل میشوند و میتوانند در طول زمان بر رفتارها تأثیر بگذارند. این همراستایی به درمانگر این امکان را میدهد که بهسرعت به هیجانات و افکار فرد توجه کرده و تغییرات لازم را اعمال کند.
فردی که تجربهای از ناامیدی یا طرد شدن در کودکی داشته است، ممکن است بهطور ناخودآگاه در موقعیتهای جدید اجتماعی دچار اضطراب شود. درمانگر با توجه به این که چگونه افکار فرد در مواجهه با موقعیتهای مشابه به هیجانات اضطرابآور تبدیل میشوند، میتواند تکنیکهای خاصی را برای کمک به او در تغییر این الگوها پیشنهاد دهد.
کار بر روی پیچیدگیهای هیجانی در فرآیند تغییر
در روانپویشی کوتاهمدت، درمانگر میتواند با تمرکز بر احساسات و افکار فرد در لحظه، به پردازش هیجانات پیچیده و چندوجهی کمک کند. نظریه هیجان اندیشه بهویژه زمانی که فرد با تضادهای درونی روبهرو است (مثل عشق و نفرت، اعتماد و ترس) میتواند مفید باشد. این تضادهای درونی معمولاً بهطور ناخودآگاه به هیجانات پیچیدهای تبدیل میشوند که مانع از ایجاد تغییرات مثبت در زندگی فرد میشود.
فردی که در روابط بین فردی دچار مشکل است، ممکن است بهطور همزمان احساساتی از محبت و ترس از طرد شدن را تجربه کند. در چنین شرایطی، درمانگر با استفاده از نظریه هیجان اندیشه میتواند به فرد کمک کند تا متوجه شود چگونه افکار و احساسات متناقض او باعث سردرگمی و تردید در روابط میشود و سپس برای تغییر این الگوهای هیجانی و فکری اقدام کند.
پرداختن به احساسات اولیه و ریشهای
در روانپویشی کوتاهمدت، گاهی نیاز است که فرد به احساسات و تجاربی بازگردد که ریشه در دوران کودکی یا تجربههای اولیه دارد. نظریه هیجان اندیشه در این زمینه میتواند به درمانگر کمک کند تا بفهمد چگونه تفکرات فرد در مورد این تجربیات به هیجاناتی تبدیل میشوند که اکنون بر رفتار او تأثیر میگذارند.
فردی که از طرد شدن در دوران کودکی رنج برده است، ممکن است هنگام مواجهه با موقعیتهای مشابه در بزرگسالی، به سرعت به هیجاناتی از ناامیدی یا ترس از طرد شدن دچار شود. درمانگر با استفاده از نظریه هیجان اندیشه میتواند به فرد کمک کند که این هیجانات و افکار را شناسایی کرده و در فرآیند درمانی به آنها پرداخته و بهطور مؤثر تغییر دهد.
پشتیبانی از فرآیند تفسیر و تعبیر در درمان
در روانپویشی کوتاهمدت، درمانگر با استفاده از فرآیند تفسیر و تعبیر به فرد کمک میکند تا به معنای پنهانی که پشت افکار و احساسات او وجود دارد، دست یابد. نظریه هیجان اندیشه میتواند به درمانگر کمک کند تا این تفسیرها را در راستای شناخت دقیقتر ارتباط بین افکار و هیجانات قرار دهد. این فرآیند کمک میکند تا فرد از افکار منفی و غیرواقعی رها شود و بتواند به تفکر و احساسات جدید و مثبتتری دست یابد.
دیدگاه خود را بنویسید