مبانی تجربی روان‌شناختی ذاتی بودن ارزش‌های اخلاقی بر اساس یافته‌های علوم شناختی، روان‌شناسی تکاملی و علوم عصبی است. این مبانی نشان می‌دهند که اصول اخلاقی مانند عدالت، کمک به دیگران و همکاری، در ساختار ذهنی و زیستی انسان‌ها نهادینه شده‌اند و فراتر از آموزش‌های اجتماعی هستند. در ادامه، این مبانی به تفصیل بررسی می‌شوند:

۱. روان‌شناسی رشد (Developmental Psychology)

تحقیقات در روان‌شناسی رشد نشان داده‌اند که کودکان از سنین بسیار پایین اصول اخلاقی را درک می‌کنند.

پژوهش‌های ژان پیاژه و لارنس کولبرگ نشان داده‌اند که رشد قضاوت اخلاقی به‌طور طبیعی در مراحل خاصی از کودکی اتفاق می‌افتد و نیازی به آموزش مستقیم ندارد. کودکان حتی در سنین پایین، مفهوم عدالت، انصاف و مسئولیت‌پذیری را درک می‌کنند.

نوزادان 6 تا 10 ماهه شخصیت‌های مهربان را به شخصیت‌های خودخواه ترجیح می‌دهند، که نشان‌دهنده حس ذاتی تشخیص خیر و شر است.

۲. روان‌شناسی تکاملی (Evolutionary Psychology)

بر اساس نظریه تکامل، ارزش‌های اخلاقی به‌عنوان سازوکارهایی برای بقای نوع انسان توسعه یافته‌اند. در جوامع انسانی و حتی در میان حیوانات اجتماعی مانند میمون‌ها، همکاری، همدلی و بخشش رفتارهایی هستند که بقای گروه را تضمین می‌کنند. کودکان 18 ماهه به‌طور خودجوش به دیگران کمک می‌کنند، حتی بدون انتظار پاداش، که نشان‌دهنده تکامل ذاتی رفتارهای اخلاقی است. (Warneken & Tomasello, 2006)

۳. علوم شناختی و عصب‌شناسی (Cognitive Science & Neuroscience)

مطالعات عصب‌شناختی نشان می‌دهند که مغز انسان به‌طور طبیعی برای درک اصول اخلاقی طراحی شده است.

تصویربرداری از مغز (fMRI) نشان داده که در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی، نواحی خاصی مانند قشر پیش‌پیشانی (Prefrontal Cortex) و سیستم لیمبیک (Limbic System) فعال می‌شوند.

هنگام انجام تصمیم‌های اخلاقی (مانند انتخاب بین کمک به فردی نیازمند یا نادیده گرفتن او)، نواحی مربوط به احساسات و منطق به‌طور همزمان فعال می‌شوند، نشان‌دهنده ارتباط بین هیجانات و اصول اخلاقی.

۴. روان‌شناسی اجتماعی (Social Psychology)

حتی در غیاب قوانین اجتماعی و فرهنگی، اصول اخلاقی به‌طور خودکار در تعاملات انسانی شکل می‌گیرند.

کودکان خردسال به‌طور خودکار منابع را به‌طور عادلانه بین دیگران تقسیم می‌کنند. حتی در شرایطی که نظارت بیرونی وجود ندارد، آنها رفتار منصفانه‌ای از خود نشان می‌دهند.

آزمایش‌ها نشان داده‌اند که کودکان در موقعیت‌های اشتباه مرتکب‌شده، احساس گناه می‌کنند و سعی در جبران دارند، که نشان‌دهنده حس ذاتی مسئولیت‌پذیری است.

۵. روان‌شناسی اخلاقی (Moral Psychology)

روان‌شناسی اخلاقی به مطالعه چگونگی شکل‌گیری اصول اخلاقی در ذهن انسان می‌پردازد و شواهد تجربی متعددی ارائه می‌دهد: آزمایش معضل تراموا (Trolley Problem): این آزمایش کلاسیک نشان داد که تصمیمات اخلاقی انسان‌ها حتی در شرایط پیچیده، اغلب بر اساس اصول ذاتی خیرخواهی و پرهیز از آسیب به دیگران گرفته می‌شوند.

۶. انسان‌شناسی فرهنگی (Cultural Anthropology)

تحقیقات میان‌فرهنگی نشان می‌دهند که اصول اخلاقی پایه مانند عدالت، احترام به دیگران و ممنوعیت قتل و دزدی در تمام فرهنگ‌های بشری مشترک‌اند. حتی در جوامع دورافتاده که به تمدن مدرن دسترسی ندارند، اصولی مانند صداقت، وفاداری و عدالت به‌طور طبیعی وجود دارند. در بسیاری از جوامع ابتدایی، قوانین نانوشته‌ای در مورد انصاف، احترام و عدالت وجود دارد که ناشی از فطرت اخلاقی انسان است.

بیان برخی شواهد تجربی

تحقیقات روان‌شناسی نشان داده‌اند که حتی کودکان خردسال بدون آموزش رسمی، مفاهیم "خوب" و "بد" را درک می‌کنند.

مطالعات روان‌شناختی، تکاملی، شناختی و اجتماعی به وضوح نشان می‌دهند که اصول اخلاقی مانند کمک به دیگران، عدالت، همدلی و صداقت در ذات انسان‌ها قرار دارند. این اصول نه‌تنها از محیط اجتماعی و تربیتی نشأت نمی‌گیرند، بلکه در ساختار زیستی و شناختی انسان‌ها نهادینه شده‌اند و توسط مکانیسم‌های مغزی و هیجانی حمایت می‌شوند. بنابراین، ذاتی بودن ارزش‌های اخلاقی یک حقیقت علمی است که توسط شواهد تجربی متعدد پشتیبانی می‌شود.

این آزمایش‌ها نشان می‌دهند که مفاهیم اخلاقی مانند عدالت، کمک به دیگران، تشخیص خوب و بد، بخشندگی و حتی احساس گناه در کودکان به‌طور ذاتی وجود دارند. این یافته‌ها ثابت می‌کنند که اصول اخلاقی نه‌تنها آموخته نمی‌شوند، بلکه در ساختار فطری انسان ریشه دارند و از سنین بسیار پایین بروز می‌کنند.

در ادامه به برخی از معروف‌ترین آزمایش‌ها در این زمینه اشاره می‌شود:

۱. آزمایش عروسک‌های کمک‌کننده و بازدارنده (Hamlin, Wynn & Bloom, 2007)

در بررسی درک اخلاقی نوزادان به نوزادان 6 تا 10 ماهه نمایش‌هایی با استفاده از عروسک‌ها نشان داده شد.

یک عروسک (شخصیت مثبت) تلاش می‌کند از یک تپه بالا برود و عروسک دوم به آن کمک می‌کند (شخصیت کمک‌کننده).

در سناریوی دیگر، یک عروسک سوم تلاش می‌کند حرکت شخصیت اصلی را مختل کند (شخصیت بازدارنده).

نتیجه نشان داد که نوزادان بیشتر به شخصیت کمک‌کننده علاقه نشان دادند و وقتی برای انتخاب یکی از عروسک‌ها به آنها فرصت داده شد، اغلب شخصیت کمک‌کننده را انتخاب کردند.

این آزمایش نشان داد که حتی نوزادان بدون آموزش رسمی، مفهوم کمک و ممانعت را تشخیص می‌دهند.

۲. آزمایش بخشندگی در کودکان (Warneken & Tomasello, 2006)

در موضوع نوع‌دوستی و کمک به دیگران در کودکان، محققان بررسی کردند که آیا کودکان 18 ماهه در شرایطی که شخص دیگری به کمک نیاز دارد، بدون درخواست کمک می‌کنند یا خیر.

به‌عنوان‌مثال، یک محقق در حین انجام کارهایی مانند برداشتن یک شیء از روی زمین، وانمود می‌کرد که نیاز به کمک دارد. نتیجه نشان داد که حتی بدون دریافت پاداش، اکثر کودکان به‌طور خودجوش به فرد نیازمند کمک کردند. این رفتار نشان می‌دهد که حس کمک به دیگران در ذات کودکان است.

۳. آزمایش عدالت و انصاف (Smith, Blake & Harris, 2013)

در بررسی حس عدالت در کودکان در سنین 3 تا 5 سال در موقعیت تقسیم جوایز قرار گرفتند. در برخی از سناریوها، یک کودک به دلیل تلاش کمتر، پاداش بیشتری دریافت می‌کرد.

نتیجه نشان داد که کودکان 3 ساله به توزیع ناعادلانه اعتراض کردند و از تقسیم منصفانه پاداش‌ها دفاع کردند. این آزمایش نشان داد که حتی در سنین پایین، کودکان می‌توانند مفهوم عدالت را درک کنند و به بی‌عدالتی اعتراض کنند.

۴. آزمایش احساس گناه در کودکان (Vaish, Carpenter & Tomasello, 2010)

در بررسی احساس گناه و عذرخواهی در کودکان، محققان وانمود کردند که کودکان سه‌ساله به‌طور تصادفی باعث خراب شدن یک اثر هنری زیبا شده‌اند. سپس واکنش کودکان بررسی شد.

نتیجه نشان داد که اکثر کودکان احساس گناه نشان دادند و حتی بدون سرزنش، سعی کردند اوضاع را درست کنند یا عذرخواهی کنند. این یافته‌ها نشان داد که حس مسئولیت‌پذیری و پشیمانی در کودکان ذاتی است.

۵. آزمایش ترجیح افراد مهربان (Hamlin & Wynn, 2011)

در بررسی ترجیح افراد مهربان در تعاملات اجتماعی، نوزادان 3 ماهه تعاملات اجتماعی ساده را بین شخصیت‌های خوب (مهربان) و بد (خصمانه) مشاهده کردند.

نتیجه نشان داد که نوزادان ترجیح دادند به شخصیت‌های مهربان نگاه کنند و به آنها بیشتر توجه نشان دهند.

این امر نشان داد که حتی در این سن بسیار پایین، نوزادان تمایل ذاتی به افراد خوب و مهربان دارند.