فیزیکالیسم به این باور اشاره دارد که همه پدیده‌ها، از جمله حالات ذهنی و روان‌شناختی، صرفاً فیزیکی هستند و می‌توان آنها را به فرآیندهای زیستی و شیمیایی در مغز تقلیل داد. با این حال، در بررسی پدیده پیچیده‌ای مانند بیتابی روانی، محدودیت‌های فیزیکالیسم آشکار می‌شود.

فیزیکالیسم به دلیل تقلیل‌گرایی زیستی، نادیده گرفتن کیفیات ذهنی و تجربه‌های درونی نمی‌تواند پدیده پیچیده‌ای مانند بیتابی روانی را به طور کامل توضیح دهد. این پدیده نیازمند رویکردهای جامع‌تر مانند روان‌شناسی وجودی، پدیدارشناسی ذهن و رویکردهای چندبعدی روان‌شناختی است که حالات ذهنی را به عنوان تجربه‌های چندسطحی در نظر می‌گیرند.

1. ناتوانی در تبیین تجربه‌های ذهنی عمیق:

بیتابی روانی شامل حالات ذهنی پیچیده مانند احساس ناامیدی، اضطراب وجودی و حسرت نسبت به یقین است که نمی‌توان آنها را به فعالیت‌های نورونی صرف یا فرآیندهای شیمیایی در مغز فروکاست. کیفیات ذهنی (کیفیات پدیداری) که به عنوان "چگونگی تجربه" شناخته می‌شوند، خارج از توضیحات فیزیکی صرف قرار می‌گیرند.

2. نادیده گرفتن معنا و تفسیر ذهنی:

در بیتابی روانی، معنا و تفسیر شخصی فرد از رویدادها و مشکلات نقش اساسی دارد. فیزیکالیسم سخت‌گیرانه نمی‌تواند احساس معناجویی، تلاش برای یافتن یقین و اضطراب ناشی از تردید را به خوبی توضیح دهد.

3. محدودیت در درک خودآگاهی و آگاهی ذهنی:

بیتابی روانی به دلیل گردش ذهنی بیش از حد و گرفتاری در افکار پیچیده رخ می‌دهد. خودآگاهی و آگاهی از خود نقش اصلی در شکل‌گیری این وضعیت دارند، در حالی که فیزیکالیسم در تبیین این ویژگی‌های ذهنی خودبازتابانه با محدودیت روبه‌رو است.

4. عدم تبیین پویایی‌های درونی و روان‌شناختی:

پویایی‌های درونی نظیر آرزوها، ترس‌ها، امیدها و انتظارات ذهنی که در بیتابی روانی نقش دارند، در مدل‌های فیزیکالیستی ساده قابل مدل‌سازی نیستند. این پویایی‌ها تجربه‌محور و معنایی هستند و نمی‌توان آنها را تنها به تغییرات در سیستم عصبی و هورمونی تقلیل داد.

5. عدم درک تاثیرات اجتماعی و فرهنگی:

بیتابی روانی معمولاً در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی معنا پیدا می‌کند. هویت فردی، نقش‌های اجتماعی، و انتظارات فرهنگی به شکل‌گیری این وضعیت کمک می‌کنند، در حالی که فیزیکالیسم فردگرا به این جنبه‌ها بی‌توجه است.