نادیده گرفتن ابعاد روانی و اجتماعی:

فیزیکالیسم اغلب بر تبیین پدیده‌ها از طریق قوانین زیستی و فیزیکی تمرکز دارد و ممکن است به تعاملات پیچیده و غیرخطی میان عوامل روان‌شناختی، اجتماعی و محیطی بی‌توجه باشد. به‌ویژه در زمینه خلاقیت و انگیزش، که نقش ویژگی‌های شخصیتی و محیط‌های آموزشی نیز مطرح است، فیزیکالیسم قادر به توضیح عمیق‌تری از این پیچیدگی‌ها نیست.

غفلت از تأثیرات فرهنگی و اجتماعی:

فرهنگ، جامعه و محیط اجتماعی می‌توانند به‌طور قابل توجهی بر خلاقیت و انگیزش تأثیر بگذارند. فیزیکالیسم به دلیل تمرکز بر ابعاد فیزیکی، نمی‌تواند به‌طور کافی تأثیر متغیرهای فرهنگی و اجتماعی بر خلاقیت و انگیزش تحصیلی را شبیه‌سازی یا تبیین کند. به‌عنوان مثال، تفاوت‌های فرهنگی در نحوه نگرش به خلاقیت و انگیزش می‌تواند اهمیت زیادی در توسعه این ویژگی‌ها داشته باشد.

کمبود در توضیح ابعاد ذهنی و تجربی:

بسیاری از جنبه‌های خلاقیت و انگیزش، از جمله کنجکاوی و تمایل به کشف، ریشه در ابعاد ذهنی و تجربی دارند که صرفاً از طریق فیزیکالیسم قابل توضیح نیستند. این رویکرد نمی‌تواند به‌طور کامل احساسات، تجربیات فردی و مفاهیم ذهنی که به خلاقیت و انگیزش مربوط هستند را شرح دهد.

ساده‌سازی پیچیدگی‌های تعاملات فردی:

فیزیکالیسم ممکن است به‌طور سهل‌انگارانه‌ای تعاملات پیچیده میان ویژگی‌های شخصیتی (مانند باز بودن به تجربه)، انگیزش و عوامل محیطی را ساده‌سازی کند. این در حالی است که در پارادایم شخصیت محور خلاقیت، تعاملات میان‌متغیره این عوامل در یک سیستم پیچیده و پویا دیده می‌شود که فیزیکالیسم قادر به توضیح دقیق آن‌ها نیست.

عدم توجه به جنبه‌های توسعه‌ای و تربیتی:

از آنجا که فیزیکالیسم معمولاً بر قوانین بیولوژیکی و ثابت تمرکز دارد، ممکن است در توضیح فرآیندهای تغییر و رشد در افراد، مانند تحول انگیزش و خلاقیت در طول زمان، دچار محدودیت باشد. این در حالی است که پارادایم شخصیت محور خلاقیت به‌ویژه در زمینه آموزش و پرورش به درک بهتر از چگونگی پرورش خلاقیت و انگیزش تحصیلی در طول زمان توجه دارد.

بی‌توجهی به تأثیرات محیطی و تجربیات یادگیری:

در فیزیکالیسم، معمولاً توجه کمتری به محیط‌های آموزشی و تجربیات یادگیری افراد معطوف می‌شود. این در حالی است که در پارادایم شخصیت محور خلاقیت، تعامل میان سبک‌های رهبری معلمان، فرهنگ سازمانی و محیط‌های یادگیری خودتنظیم‌کننده بسیار مهم است و می‌تواند بر خلاقیت و انگیزش تأثیرگذار باشد.

به‌طور کلی، فیزیکالیسم به‌عنوان یک رویکرد فلسفی و علمی، ممکن است در توضیح و درک ابعاد پیچیده و چند‌بعدی خلاقیت و انگیزش تحصیلی دچار محدودیت‌هایی شود. این محدودیت‌ها ناشی از تمرکز صرف بر اصول فیزیکی و بیولوژیکی است که قادر به درک همه ابعاد ذهنی، اجتماعی و فرهنگی این پدیده‌ها نیست.