فیزیکالیسم، که مدعی است تمام پدیده‌ها از جمله شناخت، ذهن، و رفتار انسانی در نهایت به فرایندها و قوانین فیزیکی تقلیل‌پذیر هستند، در تحلیل علیتی، یکپارچگی شناختی، تلازم، استنتاج و ریشه‌یابی پدیده‌ها با محدودیت‌های قابل توجهی مواجه است. این محدودیت‌ها به دلیل پیچیدگی پدیده‌های شناختی، وابستگی آن‌ها به زمینه‌های معنایی، فرهنگی و اجتماعی، و نقش عوامل غیرمادی در فرایندهای شناختی و علّی بروز می‌کنند. 

فیزیکالیسم، با وجود موفقیت در تبیین بسیاری از فرایندهای فیزیکی و زیستی، در تحلیل علیتی، یکپارچگی شناختی، تلازم، استنتاج، و ریشه‌یابی پدیده‌های شناختی با محدودیت‌های اساسی مواجه است. این محدودیت‌ها ناشی از ناتوانی آن در توضیح پدیده‌های پیچیده و چندلایه، نقش عوامل غیرمادی، و تعامل میان سطوح مختلف شناخت است. این چالش‌ها باعث شده‌اند که بسیاری از فیلسوفان به رویکردهای مکمل یا جایگزین مانند ظهورگرایی، دوگانه‌گرایی، یا نظریه‌های چندلایه‌ای شناختی توجه کنند.(گرین، 2008؛ کیم، 1992؛ ناجل ، 1974)

در ادامه این محدودیت‌ها بررسی می‌شوند:

1. محدودیت در تحلیل علیتی

فیزیکالیسم، بر علیت فیزیکی تکیه دارد و فرض می‌کند که تمام رویدادها نتیجه تعاملات فیزیکی (مانند تعاملات نورونی یا زیستی) هستند.

فیزیکالیسم نمی‌تواند توضیح دهد که چگونه فرایندهای فیزیکی منجر به پدیده‌های ذهنی و معنایی مانند آگاهی، تصمیم‌گیری یا درک مفاهیم می‌شوند. این موضوع که به شکاف تبیینی معروف است، نشان‌دهنده ناتوانی فیزیکالیسم در پیوند دادن علت‌های فیزیکی به پیامدهای ذهنی است.

بسیاری از پدیده‌های شناختی، مانند انگیزه‌ها، اهداف یا ارزش‌های اخلاقی، به علت‌های غیرمادی مانند معنا و هنجارها وابسته‌اند، که فیزیکالیسم نمی‌تواند آن‌ها را تبیین کند.

2. محدودیت در یکپارچگی شناختی 

یکپارچگی شناختی به توانایی ذهن برای ترکیب اطلاعات از منابع مختلف و ایجاد یک دیدگاه منسجم اشاره دارد. این فرایند شامل ترکیب داده‌های حسی، حافظه، هیجان، و منطق است.

فیزیکالیسم نمی‌تواند توضیح دهد که چگونه اطلاعات پراکنده در مغز (مانند خاطرات، داده‌های حسی، و احساسات) به یک ادراک یا تصمیم منسجم تبدیل می‌شوند. این فرایندهای پیچیده نیازمند مفاهیمی مانند معنا و ارتباطات غیرخطی هستند که فراتر از تعاملات فیزیکی ساده‌اند.

یکپارچگی شناختی اغلب به تفکر کل‌گرا وابسته است، که نمی‌توان آن را به فرایندهای محلی و جزئی فیزیکی تقلیل داد.

3. محدودیت در تلازم و استنتاج

فرایندهای استنتاجی و تلازم منطقی از ویژگی‌های اساسی ذهن انسان هستند. این فرایندها بر اساس قوانین منطق و اصول انتزاعی عمل می‌کنند.

قوانین منطقی مانند «اصل عدم تناقض» یا «اصل تلازم» انتزاعی و غیرمادی هستند. فیزیکالیسم نمی‌تواند توضیح دهد که چگونه این قوانین از تعاملات فیزیکی یا نورونی ناشی می‌شوند.

استنتاج شامل انتقال از یک ایده به ایده دیگر بر اساس روابط معنایی است. این انتقال نمی‌تواند صرفاً با فرایندهای فیزیکی توضیح داده شود، زیرا معنا و روابط منطقی در قلمرو غیرمادی قرار دارند.

4. محدودیت در ریشه‌یابی پدیده‌ها 

ریشه‌یابی پدیده‌های شناختی مستلزم درک عوامل علّی، زمینه‌ای و تاریخی است که در شکل‌گیری آن‌ها نقش دارند.

بسیاری از پدیده‌های شناختی (مانند زبان، اخلاق، یا ارزش‌ها) ریشه در عوامل تاریخی و فرهنگی دارند که نمی‌توان آن‌ها را به فرایندهای زیستی یا فیزیکی تقلیل داد.

ریشه‌یابی پدیده‌ها نیازمند تحلیل در سطوح مختلف (زیستی، روان‌شناختی، اجتماعی، فرهنگی) است. فیزیکالیسم، با تمرکز بر سطح فیزیکی، نمی‌تواند به طور کامل این عوامل چندلایه را درک کند.

5. محدودیت در تعامل علّی میان سطوح مختلف 

بسیاری از پدیده‌های شناختی از تعامل میان سطوح مختلف (مانند زیستی، روان‌شناختی، اجتماعی) ناشی می‌شوند.

فیزیکالیسم معمولاً بر تعاملات پایین به بالا (از فیزیک به ذهن) تمرکز دارد و نمی‌تواند توضیح دهد که چگونه عوامل کلان (مانند اهداف، ارزش‌ها یا فرهنگ) بر فرایندهای زیستی یا فیزیکی تأثیر می‌گذارند.

تعاملات میان سطوح مختلف (مانند تأثیر فرهنگ بر شناخت) به قوانین و پویایی‌هایی نیاز دارند که فراتر از اصول فیزیکی عمل می‌کنند.

6. محدودیت در تحلیل مفاهیم انتزاعی و معنایی

مفاهیم انتزاعی (مانند عدالت، حقیقت، یا زیبایی) نقش مهمی در شناخت انسانی دارند.

فیزیکالیسم نمی‌تواند توضیح دهد که چگونه مفاهیم انتزاعی، که در فرایندهای اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرند، با فرایندهای فیزیکی مرتبط می‌شوند.

مفاهیم معنایی به روابط غیرمادی و تفکر نمادین وابسته‌اند، که فراتر از تعاملات نورونی هستند.

7. محدودیت در تبیین هدفمندی 

شناخت انسانی معمولاً هدفمند است و به سمت مفاهیم یا اهداف خاص جهت‌گیری دارد.

فیزیکالیسم به علت‌گرایی مکانیکی متکی است و نمی‌تواند توضیح دهد که چگونه فرایندهای فیزیکی هدفمندی را ایجاد می‌کنند.

علت‌های فیزیکی به معنای ایجاد رویدادها هستند، در حالی که هدفمندی به معنای هدایت به سوی یک هدف است. این تفاوت نشان می‌دهد که هدفمندی نمی‌تواند به اصول فیزیکی تقلیل داده شود.