راهبردها
«مباني و مفاهيم تيزهوشي و نخبگي در حالي كه از استحكام برخوردار است، از برخي ابهامات نظري و ارزشي، مصون نيست. اين اميد وجود دارد كه با توجه روزافزون و چشمگير جهاني به پديدة نخبگي و استعدادهاي درخشان، ابهامات مزبور نيز تدريجاً از بين بروند.
روش تفكر خاصّ افراد تيزهوش و رفتار شناختي ويژه، پاية سرعت يادگيري آنها را تشكيل ميدهد و در پي آن، موجب سرعت عملكرد و فعاليت و رفتار حركتي آنان ميشود. اگر تفكر ويژه از طريق انتزاع و قياس، تجهيز و تقويت شود، حتي اگر همگرا باشد، ميتواند كم و بيش منجر به تفكر واگرا و آفرينندگي شود( زيرا خلّاقيت امري موهوبي است نه اكتسابي).
توانمندي شناختي و ذهني تيزهوش، ظرف و قالب نگرش ويژة وي را تشكيل ميدهد. خودباوري و عزّت نفس فوقالعاده و مثبت و همچنين موضع دروني نظارت جلوههاي هوشي نگرش ويژه است.
خودباوري فوقالعاده مستلزم توانمندي شناختي و ذهني برجسته است؛ محيط ميتواند بر ميزان خودباوري و موضع نظارت فرد تيزهوش تأثير بگذارد؛ امّا به نظر ميرسد كه اين تأثيرپذيري كمتر از افراد متوسط است. ميزان تأثيرپذیری نگرش تيزهوش از محيط بستگي به نوع نخبگي نيز دارد؛ فرد خلّاق، مقاومترين نوع خودباوري، موضع دروني نظارت و عزّت نفس را دارد؛ معهذا، جنسيت، سنّ و فرهنگ ميتواند منجر به دگرگونيهايي در آن شود. تيزهوشان پيشرفتة تحصيلي بيش از افراد خلّاق، تحت تأثير محيط و انتظارات بروني قرار ميگيرند و چه بسا، موضع بروني نظارت را بروز دهند.
قابليت تجسمي برجسته در توجه دروني، ادراك دقيق و سريع، و تفكر واگرا و خلّاق پايههاي شناختي خلّاقيت را تشكيل ميدهند و همة آنها مستلزم نوعي شيءگرايي محض، خودباوري رياضي و نظام ارزشي نظري است. لذا فرد خلّاق از حيث نگرشي، كمتر تأثيرپذيري بروني نشان ميدهد.
رهبري به منزلة نوعي نخبگي در دو گونة فعّال و نظري از دوران خردسالي قابل پرورش ويژه است. ابهامات ارزشي و نظري، تنوع نخبگي و تأثيرگذاريهاي فرهنگي و محيطي اقتضا ميكند كه از روشهاي چندگانه و اقتضايي در تشخيص بهرهگيري شود.
محور پرورش ويژة نخبگان، جنبة اجتماعي دارد. از اين چشمانداز، جامعهپذيري و همنوايي اجتماعي (نه به معناي عادي سازي) آنها بر اساس نيازهاي فردي و خواستههاي محيط، امكانپذير خواهد بود.
وجود مسائل خاصّ در ميان تيزهوشان و نخبگان، مشاوره و راهنمايي ويژهاي را ميطلبد. مسا ئل خاصّ تقريباً در همة ابعاد رواني آنها آشكار است و همراه با تنوع نخبگي و ساير جنبههاي تفاوتهاي فردي، يك نظام راهنمايي و مشاورة اختصاصي را اقتضا ميكند.
نظير همين اقدام خاصّ در حوزة مهارتها و خصائص معلّم نيز مشهود است.
ويژگيهاي عمومي و اقتضايي بر اساس نخبگي به معناي وسيع كلمه و تنوع تيزهوشي، ضرورتي اساسي را تشكيل ميدهد.
كاميابي هر برنامة ويژهاي در گرو همياري تنگاتنگ خانواده، مدرسه و جامعه است. تفكيك، يكي از رايجترين اقدامات ويژه است و در كنار آن غنيسازي و تسريع، هنگامي بهرهدهي دارند كه به اقتضاي جنسيت، تحوّل (ويژگيهاي سنيّ) و نوع نخبگي به كار گرفته شوند. بنابراين، برنامههاي كنوني، فراگيري و شمول مطلقي ندارند. همين محدوديت اساسي است كه توسعهی برنامههاي اقتضايي و پويا را ضروري ميسازد. در حاشية كوششهاي عمومي مزبور، ميتوان از برنامههاي موضوعي و خاّص در جهت تكميل اقدامات بهره جُست.
هر برنامهاي نيازمند ارزشيابي پس از اجراست كه بازنگري ويژگيهاي معلّم و تحليل ميزان تحقق رضايت محيطي (ناشي از انتظارات اجتماع) ستونهاي اساسي آن را تشكيل ميدهند.»
تحليل تفكر متمايز و رفتارِ شناختي افراد تيزهوش (سازماندهي شناختي موضوعات و اطلاعات مكتسبه)، محتويات مهارتهاي مطالعاتي را جهت آموزش كمآموزان فراهم آورده و زمينههاي مشاوره تحصيلي را تقويت مينمايد. اقدامات مشاورهاي مزبور با تمهيد الگوهاي يادگيري معتبر به شناخت و درك افراد خلاّق از واقعيت، اعانت نموده و كوشش ميكند تا مسائل نگرشي (مادّيگرايي مطلق و خودباوري افراطي) را گشايش دهد. در اين جهت، چهبسا لازم به نظر ميرسد تا با بهکارگيري مقتضيات و شرايط فرهنگي و ارزشي خاصّ بر اساس جنسي و تحولي، اصلاحاتي صورت گيرد. خلّاقيت، خود بر پايههاي نگرشي و گرايشي (خودباوري رياضي، شيءگرايي و نظام ارزشي نظري) واقع شده است كه ميتوان ابعاد مزبور را به عنوان شاخصهايی از خلّاقيت و نوع آن، در مباني و مفاهيم وارد ساخت؛ همانگونه كه با تحليل رفتارِ شناختي ويژة تيزهوشان، شاخصهايي از توانمنديهاي ذهني و هوشي در حوزة مباني و كليات قابل گنجاندن است. مفاهيم و مباني اگر ابهامات ارزشي فراهم آورند، نه تنها منجر به تكوين مسائلي مشاورهاي براي تيزهوشان در ابعاد تحصيلي، شغلي، رواني و اجتماعي خواهند شد، بلكه به عنوان اساسي براي تشخيص، جريان سنجش و ارزشيابي را تحت تأثير قرار خواهند داد. از اين رو، استفاده از روشهاي گسترده و مجموعي در تشخيص، امري غيرقابل ترديد است. همين تشخيص گسترده، منبعي معتبر براي شناسايي مسائل ويژة مشاوره خواهد بود. مسائل ويژه و اقتضايي مزبور ميتوانند به عنوان شاخصهايي از تيزهوشي و نوع آن در حوزة مباني و كليات راه يابند.
مباني تيزهوششناسي بر اساس قوانين و اصول روانشناختي استحكام مييابند و با چشمانداز تركيبي (و نه عنصرگرايي) به درك قالبهاي تكويني نخبگي ياري ميدهند؛ امّا از تهديد ابهامات ارزشي، نظري و محيطي مصون نيستند. توجه روزافزون جهاني نسبت به نخبگي و استعدادهاي درخشان ميتواند زائلكنندة ابهامات مزبور باشد.
تواناييهاي ذهني برتر در تيزهوش پاية مهارتهاي برجستة وي را تشكيل ميدهد: قياس و انتزاع با غني نمودن تفكر همگرا موجب آفرينندگي و سرعت يادگيري و عملكرد ميشود. يك فرد تيزهوش نسبت به توانمنديهاي مزبور و جريان يادگيري خاصّ خودآگاهي دارد؛ يعني از خودآگاهي شناختي برجستهاي برخوردار است. نگرش تيزهوش نيز از حيث استحكام و تأثيرپذيري برجستگي قابل ملاحظهاي دارد و ميزان اين استحكام وابسته به جنسيت، تحوّل، نوع نخبگي، فرهنگ و محيط است. نگرش تحصيلي را ميتوان به منظور تحقق تفكر واگرا تقويت نمود.
سطح تأثيرپذيري محيطي فرد تيزهوش را قالب تكويني وي تعيين ميكند و تنوع نخبگي گوياي وجود قالبهاي تكويني گوناگون است. هرچه تعداد پژوهشها و مطالعات بيشتر ميشود، مرزبنديهاي روشنتري از انواع نخبگي در اختيار ميگذارد. پيشرفت تحصيلي، خلّاقيت، رهبري، و تيزهوشي كلامي، انواع شناخته شدةتيزهوشي هستند.
معهذا وجود پديدة «نخبگي مختلط» (نظير رهبري خلّاقانه) فاصلهها و مرزهاي انواع تيزهوشي را به يكديگر پيوند داده و گسترة نخبگي را در بافتي وحدتيافته و يكپارچه قالبريزي مينمايد.
تنوع نخبگي و عوامل فرهنگي و محيطي مستلزم بهرهگيري از روشهاي تشخيصي چندگانه و اقتضايي است.
جامعهپذيري تيزهوش بر اساس نيازهاي فردي و انتظارات محيطي، محور پرورش ويژة نخبگان را تشكيل ميدهد، مشروط بر آنكه انتظارات مزبور بر مبناي تصورات واقعبينانة عامّة مردم شكل گرفته باشد.
مباني مستحكم با عرضة تركيبهاي شناختي به شناسايي و درك صحيحتر «قالبهاي تكويني» اعانت مينمايند؛ چيزي كه از طريق عنصرگرايي، بدست نميآيد. مباني مزبور بر اساس قوانين و اصول روانشناختي استحكام مييابند؛ اما از تهديد ابهامات ارزشي و محيطي مصون نيستند. مباني و مفاهيم ميتوانند تحت تأثير ويژگيهاي محيطي قرار گيرند. خلّاقيت نيز بعنوان نوعي تيزهوشي داراي قالب تكويني است و محيط، صرفاً در حدّ قالب تكويني مزبور تأثيرگذار است و نميتواند اين قالب تكويني را تغيير دهد. ويژگيهاي محيطي نيز ميتوانند فرد تيزهوش را تحت تأثير قرار دهند. زمينة اين تأثيرپذيري در درون وي وجود دارد، اما ميزان تأثيرپذيري محيطي را «قالب تكويني» فرد تيزهوش تعيين ميكند. علاوه بر آن، ميزان مزبور بستگي به نوع تيزهوشي نيز دارد؛ يعني تنوع تيزهوشي گوياي قالبهاي تكويني گوناگوني است. كاربرد روشهاي اقتضايي در تشخيص گرچه حاكي از تأثيرپذيريهاي مزبور است؛ اما در زمينهاي اساسي و جهان شمول قرار گرفته كه اين زمينهها، مؤيد وجود قالبهاي تكويني ميباشند. تصوّرات عامه، منبعي براي رشد انتظارات محيطي نسبت به فرد تيزهوش بوجود ميآورند. اگر اين تصورات بر شالودة نظريهپردازيهاي سست و بيپايه و يا ابهامات ارزشي، پيريزي شده باشند؛ انتظارات غيرواقعبينانه و افراطي محيطي، حوزهاي از ناسازگاريهاي اجتماعي پديد خواهد آورد. در سازگاري محيطي تيزهوشان بويژه افراد خلّاق، مشاوره و راهنمايي، نقش اساسي بر عهده دارد. پايههاي شناختي خلّاقيت در پيوند فرد با محيط، ممكن است سست و ناپايدار باشند، از اين رو، مددجويي از خدمات راهنمايي و مشاورة ويژه، ضرورت مييابد. اين ضرورت براي ثمربخشي اقدامات آموزشي و پرورشي اختصاصي است كه بر محور و كانون ويژگيهاي تكويني تيزهوشي و از جمله خلّاقيت، به تمهيدات محيطي مناسب در جهت شكوفايي فرديتها و تحقق همنوايي اجتماعي ميپردازند.
ضرورت ويژگيهاي اقتضايي مشاوران و بويژه معلّمان و تنوع برنامههاي آموزشي و پرورشي از تنگناهاي مفهومپردازي و معضلات تشخيص ناشي ميشود. لذا موفقيت مشاوران و معلّمان و اثربخشي يك برنامه، نشانگر وجود مباني نيرومند و روشن و نيز فرآيند تشخيص معتبر است و هرگونه ضعف در امر مشاوره و تعليم و يا محدوديت برنامهاي، لزوم بازنگري دقيق در مفاهيم اساسي و روشهاي تشخيص را در پي خواهد داشت. فراهمسازي يك برنامة جامع و فراگير و تأمين منابع انساني واجد خصايص مقتضي، مبتني بر پذيرش تركيب نظاميافته شناختي (هوشي) است كه قادر باشد اولاً، تيزهوشي را به عنوان يك نظام رواني متمايز در ميان آدميان به نيكي مبرهن نمايد و ثانياً در تبيين تنوع اين نظام رواني انحصاري (تيزهوشي به معناي وسيع مفهوم) جاي ترديد باقي نگذارد؛ وگرنه تأكيد بر اجزاء و عناصرِ شناختي و هوشيِ گسترده و پراكنده بر اساس ديدگاهها و نظريهپردازيهاي گوناگون و متناقض (بدون پذيرش نظام رواني ويژه و هماهنگ) منجر به بروز معضلات، ضعفها و محدوديتهاي اساسي در امر تشخيص، برنامهريزي و تأمين منابع انساني خواهد شد.
نياز فرد تيزهوش پيش از آنكه بدين نام شناخته شده باشد ،به جامعهپذيري و همنوايي اجتماعي وجود دارد. وجود اين نياز، حتي از اوان طفوليت موجب تمهيد زمينههايي براي تأثيرپذيري محيطي وي ميشود. اين امر بالطبع، بُعد نگرشي و شخصيتي وي را نيز دربر ميگيرد. خصايص محيطي (بويژه فرهنگي و نظام ارزشي) ميتواند اين تأثيرپذيري را از جنبة مباني و تعاريف افزايش دهد. نتيجه آن خواهد شد كه چهبسا اصول اوليهاي كه به عنوان شاخصهاي اساسي و جهاني تيزهوشي بشمار میآمد، دستخوش تأثیرات محیطی مزبور قرار گیرد و جریان تشخیص را از نقطهنظر جهاني و تطبيقي مغشوش سازد. اما در درون محيط ياد شده وجود مباني تيزهوشي خاصّ آن محيط، جريان تشخيص، مشاوره، پرورش و آموزش را در مسير اختصاصي و انحصاري قرار ميدهد. حتي اگر اين تأثيرپذيري بستگي به نوع تيزهوشي داشته باشد، جريان اختصاصي مزبور و طرحهاي ويژه با همياري فوقالعاده و استثنايي شخص تيزهوش نيازهاي محيطي را ارضاء مينمايند.
مباني تيزهوششناسي بر اساس قوانين و اصول روانشناختي استحكام مييابند و با چشمانداز تركيبي (و نه عنصرگرايي) به درك قالبهاي تكويني نخبگي ياري ميدهند؛ امّا از تهديد ابهامات ارزشي، نظري و محيطي مصون نيستند. توجه روزافزون جهاني نسبت به نخبگي و استعدادهاي درخشان ميتواند زائلكنندة ابهامات مزبور باشد.
تواناييهاي ذهني برتر در تيزهوش پاية مهارتهاي برجستة وي را تشكيل ميدهد: قياس و انتزاع با غني نمودن تفكر همگرا موجب آفرينندگي و سرعت يادگيري و عملكرد ميشود. يك فرد تيزهوش نسبت به توانمنديهاي مزبور و جريان يادگيري خاصّ خودآگاهي دارد؛ يعني از خودآگاهي شناختي برجستهاي برخوردار است. نگرش تيزهوش نيز از حيث استحكام و تأثيرپذيري برجستگي قابل ملاحظهاي دارد و ميزان اين استحكام وابسته به جنسيت، تحوّل، نوع نخبگي، فرهنگ و محيط است. نگرش تحصيلي را ميتوان به منظور تحقق تفكر واگرا تقويت نمود.
سطح تأثيرپذيري محيطي فرد تيزهوش را قالب تكويني وي تعيين ميكند و تنوع نخبگي گوياي وجود قالبهاي تكويني گوناگون است. هرچه تعداد پژوهشها و مطالعات بيشتر ميشود، مرزبنديهاي روشنتري از انواع نخبگي در اختيار ميگذارد. پيشرفت تحصيلي، خلّاقيت، رهبري، و تيزهوشي كلامي، انواع شناخته شدةتيزهوشي هستند.
معهذا وجود پديدة «نخبگي مختلط» (نظير رهبري خلّاقانه) فاصلهها و مرزهاي انواع تيزهوشي را به يكديگر پيوند داده و گسترة نخبگي را در بافتي وحدتيافته و يكپارچه قالبريزي مينمايد.
تنوع نخبگي و عوامل فرهنگي و محيطي مستلزم بهرهگيري از روشهاي تشخيصي چندگانه و اقتضايي است.
جامعهپذيري تيزهوش بر اساس نيازهاي فردي و انتظارات محيطي، محور پرورش ويژة نخبگان را تشكيل ميدهد، مشروط بر آنكه انتظارات مزبور بر مبناي تصورات واقعبينانة عامّة مردم شكل گرفته باشد.
سازماندهی راهبردها
متن راهبردها به بررسی مبانی و مفاهیم تیزهوشی و نخبگی پرداخته و راهبردهایی برای پرورش، تشخیص و مشاوره افراد تیزهوش ارائه میدهد.
تأکید بر آن است که شناخت و پرورش نخبگان نیازمند رویکردی چندبعدی، منعطف، و مبتنی بر اصول علمی است. روشهای تشخیصی چندگانه، برنامههای پرورشی مبتنی بر نیازهای فردی، و مشاورهی ویژه، سه ستون اصلی در مدیریت استعدادهای برتر هستند. همچنین، درک دقیقتر از نخبگی میتواند به ایجاد سیاستهای بهتر برای حمایت از نخبگان در جامعه کمک کند.
از آن جا که این موضوع پیچیدگیهای نظری و ارزشی دارد، چندین محور کلیدی در متن به چشم میخورد:
۱. ماهیت تیزهوشی و ظرفیت شناختی خاص
تفکر و رفتار شناختی افراد تیزهوش به یادگیری سریع و عملکرد مؤثرتر آنها منجر میشود.
تفکر انتزاعی و قیاسی، حتی در حالت همگرا، میتواند منجر به خلاقیت شود.
نگرش خاص افراد تیزهوش، متأثر از تواناییهای شناختی و ذهنی آنها، در تعامل با محیط شکل میگیرد.
۲. نقش محیط در تکوین نگرش و عزت نفس
خودباوری قوی و موضع درونی نظارت از ویژگیهای نگرشی افراد تیزهوش است.
میزان تأثیر محیط بر نگرش فرد تیزهوش بستگی به نوع نخبگی او دارد. مثلاً افراد خلاق کمتر تحت تأثیر محیط قرار میگیرند، اما نخبگان تحصیلی بیشتر از انتظارات اجتماعی تأثیر میپذیرند.
جنسیت، سن و فرهنگ میتوانند در تغییر نگرش و میزان تأثیرپذیری از محیط نقش داشته باشند.
۳. جامعهپذیری و مشاوره ویژه برای نخبگان
پرورش اجتماعی نخبگان بر اساس نیازهای فردی و انتظارات محیطی انجام میشود.
مشاوره ویژه برای نخبگان ضروری است، زیرا آنها در تمام ابعاد روانی با مسائل خاصی مواجه هستند.
برنامههای مشاورهای باید نگرشهای افراطی (مثل مادیگرایی مطلق یا خودباوری افراطی) را اصلاح کنند.
۴. اهمیت روشهای تشخیص چندگانه و اقتضایی
نخبگی اشکال مختلفی دارد: پیشرفت تحصیلی، خلاقیت، رهبری، و تیزهوشی کلامی.
روشهای تشخیصی باید انعطافپذیر باشند تا انواع مختلف نخبگی را بهدرستی شناسایی کنند.
مفهوم «نخبگی مختلط» (مانند رهبری خلاقانه) نشاندهنده ترکیب انواع نخبگی و نیاز به روشهای تشخیصی جامعتر است.
۵. طراحی و اجرای برنامههای آموزشی برای نخبگان
موفقیت برنامههای آموزشی نیازمند همکاری خانواده، مدرسه و جامعه است.
روشهایی مانند تفکیک، غنیسازی، و تسریع باید بر اساس جنسیت، سن، و نوع نخبگی طراحی شوند.
برنامهها باید دائماً ارزشیابی شوند تا تأثیر آنها بر نخبگان و جامعه بررسی شود.
۶. نقش محیط و عوامل فرهنگی در شکلگیری استعدادهای درخشان
محیط میتواند بر روی ویژگیهای نگرشی نخبگان تأثیر بگذارد، اما ساختار شناختی و قالب تکوینی افراد تیزهوش تعیینکننده میزان این تأثیر است.
تصورات عمومی جامعه دربارهی نخبگی، انتظارات محیطی را شکل میدهد. اگر این انتظارات غیرواقعبینانه باشند، میتوانند منجر به ناسازگاریهای اجتماعی شوند.
برای حفظ پایداری شناختی افراد خلاق در جامعه، راهنمایی و مشاوره نقش کلیدی دارد.
۷. ضرورت بازنگری در روشهای آموزش و مشاوره
معلمان و مشاوران باید ویژگیهای اقتضایی لازم را برای کار با نخبگان داشته باشند.
برنامههای آموزشی و مشاورهای باید بر پایهی مبانی روانشناختی استوار باشند تا از مشکلات و ضعفهای تشخیصی جلوگیری شود.
تأکید بر درک سیستماتیک نخبگی بهجای تحلیل پراکنده عناصر هوشی و شناختی، به طراحی برنامههای مؤثرتر کمک میکند.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
سلام استاد ارجمند مقاله بسیار غنی و پر بار درک و فهمش برای من سخت و دشوار امیدوارم در کلاسهای پنج شنبه از این مباحث بهره بگیریم
21 روز پیش ارسال پاسخ