رابطه میان شخصیت و انواع بازیکنان در بازیهای رایانهای
رابطه میان شخصیت و انگیزههای بازیکنان از طریق سنجش رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و انواع گیمرها بررسی شده است. نمونهای از ۴۵۹ معلم پیشخدمت ترکیهای پرسشنامههای «مقیاس انواع کاربران در بازیسازی» و «مدل پنجعاملی شخصیت» را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که انواع بازیکنان، مختلکنندگان و اجتماعیها بیشترین شیوع را داشتند که نشاندهنده تمایل قوی برای دریافت پاداش، آزمون مرزها و ارتباطات اجتماعی است. ویژگی شخصیتی غالب، بازبودن بود که کنجکاوی و خلاقیت را منعکس میکرد. تحلیلهای همبستگی روابط مثبتی را بین بازبودن و نوع بشردوست/موفقیتطلب، برونگرایی و بشردوست/موفقیتطلب، و وظیفهشناسی و موفقیتطلب نشان داد. همچنین، همبستگی منفی بین وظیفهشناسی و انواع آزاداندیش وجود داشت که با کیفیت آزادمنشانه این نوع همخوانی دارد. درحالیکه این روابط نشاندهنده ارتباطات میان ویژگیهای شخصیتی و انگیزههای بازی هستند، پژوهش بیشتری برای بررسی علیت و کاربردهای آن موردنیاز است(اولاتاس و سزگین، 2025)
یادگیری و آموزش مهارتهای قرن بیست و یکم
دیدگاههای معلمان و دانشآموزان در مورد استفاده از رویکرد آموزش زبان و محتوا (CLIL) در تربیت بدنی با توجه به توسعه مهارتهای قرن بیست و یکم و محتوای آموزشی بود. مصاحبههای باز با ۲۵ شرکتکننده بررسی شد که در آنها تجربیات خود را هنگام استفاده از CLIL بیان کردند. نتایج نشان داد که خلاقیت و همکاری از طریق این روش تقویت شد، اما علاقه و درگیری هر دانشآموز متفاوت بود و خوداندیشی بهندرت پرورش یافت. همچنین، دروس علاوه بر آموزش زبانی، دانش تربیت بدنی را نیز توسعه دادند، ازجمله زبان بدن که اغلب مورد غفلت قرار گرفته است. این مطالعه بر نیاز به آموزش باکیفیت معلمان CLIL تأکید دارد تا از اجرای صحیح آن و پرورش همه مهارتهای قرن بیست و یکم اطمینان حاصل شود(سالوادور و همکاران، 2025)
در پژوهشی به بررسی اجرای اصول یادگیری مبتنی بر پروژه (PBL) در آموزش STEM غیررسمی پرداخته است، تمرکز آن بر تجربیات دختران اقلیت نژادی در یک اردوی یکهفتهای STEM بود. دادهها از طریق ضبطهای پادکست، متنهای نوشتهشده، و چتهای گروهی جمعآوری شد. نتایج نشان داد که همکاری، خلاقیت، نگارش متن، ضبط و ویرایش نقش مهمی در یادگیری داشتند. این پژوهش بر اهمیت تنوع و شمول در آموزش غیررسمی تأکید میکند و پیشنهاد میدهد که برنامههای آموزشی برای دختران اقلیت در STEM گسترش یابد.(ساگر، 2025)
یادگیری در علوم و فناوری
روندهای آموزش شیمی مبتنی بر دانش بومی در اندونزی را بررسی شد. تحلیل مقالات نشان داد که فرآیند ساخت باتیک یکی از موضوعات پرکاربرد در آموزش شیمی است. یادگیری مبتنی بر دانش بومی میتواند با مدلهای مختلفی ازجمله آموزش مبتنی بر مسئله و یادگیری مبتنی بر پروژه ترکیب شود و تفکر انتقادی، خلاقیت، و سواد علمی دانشآموزان را بهبود بخشد. (وایدارتی و همکاران، 2025)
تجارب معلّمان زبان انگلیسی بهعنوان زبان دوم (ESL) در مورد استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) برای تقویت مهارتهای قرن بیست و یکم (ارتباط، همکاری، تفکر انتقادی و خلاقیت) بررسی گردید. نتایج نشان داد که فناوری اطلاعات میتواند ابزار موثری برای پیادهسازی این مهارتها باشد، اما چالشهایی نیز وجود دارد که باید بررسی شود(سومرو و همکاران، 2025)
یادگیری از طریق شیوههای خلاقانه در علوم انسانی و اجتماعی
در مقاله ای به بررسی نقش رقص خلاقانه در آموزش تربیت بدنی میپردازد و نشان میدهد که چگونه دانشجویان آموزش تربیت بدنی میتوانند از آن برای کشف حرکات غیرقابلپیشبینی و درک بعد بیانی حرکت استفاده کنند. دادههای این مطالعه از طریق ویدیوها و مصاحبههای کوتاه جمعآوری شدند. نتایج نشان داد که چارچوب تحلیلی حرکت لابان و دانش معلمان از حرکت، تأثیر مهمی در موفقیت لحظات خلاقانه داشتند.(لارسون و همکاران، 2025)
نقش آموزش برای توسعه پایدار در آموزش طراحی بررسی شد و بررسی نگرش، باورها و مقاصد دانشجویان طراحی را در دو دانشگاه از روسیه و مالزی مقایسه گردید. یافتهها نشان میدهند که دروس مرتبط با توسعه پایدار به شکلگیری دیدگاههای مثبت درباره مسائل زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی در طراحی کمک میکنند و بر خلاقیت دانشجویان تأثیر میگذارند.(بالاکریشنان و همکاران، 2025)
تحقیقات آموزشی در علوم اجتماعی و سلامت
برخی مطالعات بر استفاده از رویکردهای خلاقانه و مشارکتی برای بهبود فرآیندهای حرفهای در پرستاری تمرکز دارد. با بهکارگیری روشهای پژوهش عملی مشارکتی، پرستاران در محیطهای پرچالش بالینی توانستند فضای یادگیری و توسعه حرفهای خود را گسترش دهند. استفاده از هنرهای مشارکتی به پرستاران کمک کرد تا ابعاد پنهان و پیچیده کار خود را آشکار کرده و مهارتهای خود را توسعه دهند.(فراست و همکاران، 2025)
در پژوهشی بررسی شد که چگونه سبکهای دلبستگی والدین به فرزندانشان میتواند بر پرورش استعدادهای آنها تأثیر بگذارد. یافتهها نشان میدهند که والدینی که دلبستگی ایمنتری به فرزندان خود دارند، احتمال بیشتری دارد که فرزندانشان استعدادهای خود را به بهترین نحو بروز دهند. همچنین، کودکانی که با سبکهای دلبستگی ناایمن بزرگ شدهاند، ممکن است این چالشها را به نیروی محرکهای برای خلاقیت و نبوغ تبدیل کنند. (Sternberg & Stern, 2025)
استنباط
تحلیل این مطالعات گویای وجود سه محور کلیدی در پژوهشهای ارائهشده برجسته است:
شخصیت و انگیزههای یادگیری: ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و انگیزههای یادگیری و بازی، تأثیرگذاری عوامل روانشناختی بر نحوه یادگیری و تعاملات اجتماعی.
نوآوری در روشهای آموزشی: تأثیر فناوری، روشهای نوین تدریس مانند CLIL و یادگیری پروژهمحور بر مهارتهای قرن بیست و یکم.
خلاقیت و توسعه پایدار در یادگیری: بررسی تأثیر خلاقیت در یادگیری و روشهای هنری در بهبود درک و آموزش مهارتها، همچنین نقش پایداری در آموزش طراحی.
با توجه به این یافتهها، مسیرهای پژوهشی آینده میتوانند شامل بررسی بیشتر تأثیرات فردی و اجتماعی نوآوریهای آموزشی، توسعه روشهای یادگیری مبتنی بر شخصیت و تحلیل تعامل بین هنر، فناوری و یادگیری پایدار باشند.
دیدگاه خود را بنویسید