فرانگری((Faranegari) به رویکردی اشاره دارد که از ترکیب چندین پارادایم به منظور ارائه یک دیدگاه یکپارچه و وحدت یافته استفاده میکند. در این رویکرد، بهجای پایبندی به یک پارادایم خاص، از عناصر، مفاهیم و روشهای چندین پارادایم برای تحلیل یک پدیده بهره گرفته میشود.
مفهوم بنیادین فرانگری به عنوان یک سطح نظری بالاتر از پارادایمها، در دو رویکرد اساسی بررسی میشود:
۱. به عنوان مجموعهای از پارادایمها که در کنار یکدیگر وجود دارند.
۲. به عنوان پارادایمی جامع که به دنبال ادغام و وحدتبخشی به پارادایمهای مختلف است.
در اینجا، فرانگری به مثابه پارادایم جامع و ترکیبی را بررسی میکنیم که هدف آن ایجاد یکپارچگی و وحدت میان پارادایمهای مختلف است.
مفهوم فرانگری در قالب پارادایم جامع و ترکیبی
این دیدگاه، فرانگری را نه صرفاً به عنوان یک چارچوب نظری که پارادایمهای مختلف را کنار هم مینشاند، بلکه به عنوان یک پارادایم کلان در نظر میگیرد که عناصر و مبانی پارادایمهای مختلف را در خود ترکیب کرده و آنها را به سمت یک وحدت نظری سوق میدهد.
در این مسیر، فرانگری تلاش میکند:
مفروضات بنیادی هر پارادایم را مورد بازنگری قرار دهد.
وجوه مشترک و قابل ترکیب میان پارادایمها را شناسایی کند.
اختلافات را در یک چارچوب جدید حل کرده و از آنها به عنوان نقاط تکاملی استفاده کند.
به جای حفظ تنوع بدون انسجام، یک ساختار تلفیقی و هماهنگ از نظریههای موجود ارائه دهد.
سازوکارهای وحدتبخشی در فرانگری
فرانگری به مثابه پارادایم جامع، در جهت وحدتبخشی به پارادایمهای مختلف، از چندین رویکرد نظری استفاده میکند:
تلفیق (Integration)
ترکیب عناصر سازگار از پارادایمهای مختلف در قالب یک چارچوب منسجم.
استفاده از مدلهای میانرشتهای برای پیوند دادن دیدگاههای مختلف.
مثال: در علوم اجتماعی، ترکیب نظریههای ساختارگرایی و کنشگرایی برای ارائه یک تحلیل جامع از رفتار اجتماعی.
فراروی (Transcendence)
فراتر رفتن از مرزهای پارادایمهای موجود و ایجاد یک فرا پارادایم جدید که تناقضات پیشین را حل کند.
نمونه: در فیزیک، گذر از مکانیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی به نظریه وحدت میدانها.
تطابق و همگرایی (Convergence)
شناسایی اشتراکات مفهومی میان پارادایمها و تفسیر آنها در یک بستر وسیعتر.
مثال: در علوم شناختی، ترکیب دیدگاههای رفتارگرایی، شناختگرایی و عصبروانشناسی برای شناخت فرآیندهای ذهنی.
دیدگاه خود را بنویسید