پژوهشهای اخیر همچنین به تحلیل ذهنیت رشد در فرهنگهای مختلف مانند چین پرداخته و تفاوتهای فرهنگی در پذیرش ذهنیت رشد و تأثیر آن بر موفقیت تحصیلی را مورد بررسی قرار دادهاند. علاوه بر این، مطالعه تطبیقی بر نخبگان آموزشی در آلمان و رومانی نشان داده است که دیدگاههای مختلفی در مورد شایستهسالاری وجود دارد و این تفاوتها بر نحوه درک موفقیت و شکست تحصیلی تأثیر میگذارند.
با توجه به این پژوهشها، مقاله حاضر با هدف بررسی نقش هوش، استراتژیهای یادگیری، حمایتهای والدینی و مدلهای رهبری در آموزش عالی و آموزش ابتدایی تدوین شده است. در ادامه، خلاصهای از هشت مطالعه اخیر در این زمینه ارائه شدند.
بررسی مطالعات
گسترش مشارکت در STEM، هوش مراقبتی به عنوان هوش رهبری: دیدگاههای رهبران هیئت علمی دانشگاههای HBCU
در چارچوب گسترش مشارکت و توسعه استعدادهای متنوع در رهبری STEM، این مقاله به بررسی «هوش مراقبتی»[1] رهبران هیئت علمی به عنوان شکلی از هوش رهبری STEM میپردازد. هوش رهبری STEM شامل دانش، مهارتها، ویژگیها و شایستگیهایی است که برای رهبری مؤثر در آموزش STEM ضروری هستند.
در این مطالعه، از چارچوب مدیریتی-رهبری دانشگاهی مبتنی بر مراقبت در STEM (SCAMLF) و یک گونهشناسی از سبکهای رهبری هیئت علمی STEM برای تحلیل مضامین مرتبط با هوش مراقبتی و ویژگیهای رهبری رهبران هیئت علمی STEM استفاده شد. دادههای این مطالعه از طریق تحلیل مصاحبههای 18 رهبر هیئت علمی STEM در دانشگاههای تاریخی سیاهپوستان (HBCUs)، که توسط مرکز پیشرفت رهبری STEM (CASL) فراهم شده بودند، گردآوری شد.
شواهد تجربی بهدستآمده از این مطالعه، مضامین، توصیفها و روایتهای مهمی را برای بررسی هوش مراقبتی و هوش رهبری در میان رهبران هیئت علمی STEM در دانشگاههای HBCU برجسته کرد.
با وجود اینکه تعمیمپذیری این مطالعه به دلیل محدودیت اندازه نمونه ممکن است کاهش یابد، نتایج نشان داد که مراقبت در STEM رایجترین بعدی است که در تأملات رهبران هیئت علمی STEM با سبکهای رهبری متنوع مشاهده میشود. همچنین، مفاهیمی برای تحقیقات آینده در مورد هوش رهبری STEM ارائه شده است.
مطالعه هوش مراقبتی به عنوان شکلی از هوش رهبری، رویکردی نوآورانه برای ارزیابی هوش رهبری STEM ارائه میدهد. هوش مراقبتی میتواند برای پیشبینی طرز فکر، عملکرد و رفتارهای رهبران هیئت علمی STEM مورد استفاده قرار گیرد. (Hendrickson & Askew, 2025)
«هوش مراقبتی» (Caring Intelligence) مفهومی نوظهور در مطالعات رهبری و آموزش است که به ترکیب بینش شناختی (هوش) و توانایی همدلی، مراقبت، و مسئولیتپذیری در تصمیمگیری و مدیریت اشاره دارد. این مفهوم بیانگر آن است که یک رهبر یا معلم نه تنها باید از مهارتهای تحلیلی و شناختی قوی برخوردار باشد، بلکه باید توانایی درک، حمایت، و راهنمایی دیگران را نیز داشته باشد. هوش مراقبتی، پلی بین دانش و اخلاق است که در آن هوش تحلیلی با درک انسانی و مسئولیتپذیری اجتماعی ترکیب میشود. مؤلفه های هوش مزبور را چنین می توان برشمرد:
هوش تحلیلی: توانایی تفکر انتقادی، حل مسئله و تصمیمگیری منطقی.
همدلی و درک انسانی: درک نیازهای دیگران، توانایی گوش دادن فعال، و ایجاد محیط حمایتی.
رهبری مبتنی بر مراقبت: هدایت افراد با انگیزههای انسانی، حمایت از رشد فردی و تیمی.
تعامل و ارتباط مؤثر: توانایی برقراری ارتباط معنادار با دیگران و مدیریت تعارضات به شیوهای اخلاقی.
پیشبینی و راهنمایی: در نظر گرفتن رفاه افراد و هدایت آنها در مسیر توسعه فردی و حرفهای.
کاربرد هوش مراقبتی در حوزههای مختلفی مانند آموزش، رهبری و STEM کاربرد دارد: اساتید و معلمان با هوش مراقبتی، علاوه بر تدریس علمی، محیطی حمایتی و انگیزشی را برای دانشآموزان فراهم میکنند. مدیران با هوش مراقبتی به جای تمرکز صرف بر نتایج، روی رشد کارکنان، تقویت روحیه تیمی و ایجاد محیط کاری سالم تأکید دارند. در رهبری علمی و فناوری، هوش مراقبتی میتواند به افزایش همکاری، نوآوری و حمایت از استعدادهای متنوع کمک کند.
نقشهای متمایز حمایت از خودمختاری والدین و کنترل روانشناختی در ذهنیت هوش و نتایج تحصیلی دانشآموزان دبستانی چینی
با وجود بررسی گسترده حمایت از خودمختاری والدین و کنترل روانشناختی، همچنان ابهاماتی در مورد روابط این عوامل با ذهنیت هوش و نتایج تحصیلی کودکان وجود دارد. این پژوهش با استفاده از نمونهای شامل 484 دانشآموز دبستانی چینی، تلاش کرد نقشهای متمایز حمایت از خودمختاری والدین و کنترل روانشناختی در پیشبینی مشارکت تحصیلی و موفقیت تحصیلی کودکان را مشخص کند.
علاوه بر این، پژوهش حاضر به بررسی اثرات میانجیگری ذهنیت هوش کودکان در این روابط پرداخت. یافتههای ما نشان داد که ذهنیت رشد کودکان به عنوان یک میانجی در رابطه بین حمایت از خودمختاری والدین و مشارکت رفتاری کودکان عمل میکند. در مقابل، ذهنیت ثابت کودکان مسیر بین کنترل روانشناختی والدین و کنارهگیری کودکان را میانجیگری میکند.
علاوه بر این، تحلیل چندگروهی نشان داد که تأثیر حمایت از خودمختاری والدین در میان پسران برجستهتر بوده و این گروه همچنین آسیبپذیری بیشتری نسبت به تأثیر منفی ذهنیت ثابت داشتند. این مطالعه به درک ما از مکانیسمهای روانشناختی کمک کرده و اهمیت حمایت از خودمختاری والدین را در پرورش ذهنیت رشد در کودکان برجسته میسازد. (Chen et al., 2025)
آیندههای آموزشی: سناریوهای جایگزین برای برنامه درسی مدارس ابتدایی
در جهانی که بهطور فزایندهای پیچیده و نامطمئن است و با ظهور جامعه 5.0 همسو میشود، بررسی آیندههای جایگزین برای آموزش و برنامههای درسی از نظر تحقق مأموریت نظامهای آموزشی ضروری است. از این رو، این مطالعه به بررسی آیندهپژوهی برنامه درسی مدارس ابتدایی در ایران پرداخت.
این پژوهش با استفاده از روش برنامهریزی سناریویی انجام شد و چهار سناریوی جایگزین را ارائه داد. سناریوی اول، با عنوان «اتوبوس مدرسه جادویی»، برنامه درسی را بهعنوان یک نقشه راه شخصی توصیف میکند. سناریوی دوم، با عنوان «در جستجوی خوشبختی»، بر احیای برنامه درسی تأکید دارد. سناریوی سوم، با نام «عصر یخبندان»، فروپاشی برنامه درسی را نشان میدهد. سناریوی چهارم، با عنوان «انجمن شاعران مرده»، وضعیت برنامه درسی را در حالت تعلیق روایت میکند.
یافتهها نشان داد که نوآوری از طریق عاملیت کنشگران شکل میگیرد نه از طریق ساختارهای بینقص، و نیازمند تحولی در دیدگاهها نسبت به اهداف آموزشی در عصر دیجیتال است. همچنین، افزایش اختیار و توانمندسازی مدارس باید بهعنوان یک اولویت کلیدی در سیاستگذاری در نظر گرفته شود تا ایدههای عملی برای بازآفرینی برنامه درسی و ایجاد نمونههای آموزشی آیندهنگر توسعه یابد. (Hamedani et al., 2025)
هوش تجسمی و زمینهای: به سوی یک چارچوب سیاستی برای آموزش عالی
این مقاله دیدگاههای معرفتشناختی متنوع در مورد هوش را بررسی کرده و تحول مفهومی آن را از فلسفههای اولیه هند و اندیشههای فلسفی غربی تا نظریههای محاسباتی معاصر دنبال میکند. در این مطالعه، هوش بهعنوان یک پدیده پویا و چندوجهی مورد بررسی قرار گرفته است که صرفاً به شناخت محدود نمیشود، بلکه به حوزههای تجسمیافته، بومشناختی و متافراشناختی نیز گسترش مییابد.
بحث در این مقاله دیدگاههای سنتی را که در آن هوش بهعنوان یک ویژگی الهی، یک توانایی ذاتی، محصول خردمندی عمیق، یا یک سیستم محاسباتی در نظر گرفته میشود، با درکهای معاصرتر مقایسه میکند که بر نقش زمینه، تجسم و تعامل بومشناختی تأکید دارند. با نقد نظریه همهچیزمحاسباتی و بررسی جنبههای غیرقابلمحاسبه هوش، این مقاله از دیدگاهی جامعتر حمایت میکند که هوش را بهعنوان یک ویژگی سازگار، مبتنی بر زمینه و محصولی از تکامل معرفی میکند. (Prabakaran, 2025)
تقویت یادگیری در مدارس ابتدایی از طریق مداخلات ذهنیت رشد و راهبردهای حافظه
مطالعات اخیر در روانشناسی بر نقش محوری پذیرش ذهنیت رشد در افزایش انگیزه دانشآموزان و استفاده از راهبردهای حافظهای مؤثر در بهبود عملکرد حافظه تأکید دارند. این مطالعه تأثیر یک مداخله فراشناختی را که ترویج ذهنیت رشد را با آموزش راهبردهای یادگیری کارآمد ترکیب کرده بود، بررسی کرد.
با استفاده از یک طرح تجربی پیشآزمون-پسآزمون با دانشآموزان چهارم و پنجم دبستان، اثر این مداخله بر انگیزه و نتایج یادگیری در مقایسه با یک گروه کنترل فعال مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مداخله فراشناختی باعث تغییر به سوی باور انعطافپذیرتر نسبت به هوش شد که در نتیجه، منجر به نگرش مثبتتر نسبت به تلاش شد. این مداخله همچنین راهبردهای حافظهای دانشآموزان را اصلاح کرد و منجر به بهبود عملکرد حافظه گردید.
این مقاله اثربخشی برنامههای فراشناختی را که عناصر انگیزشی و راهبردی را ترکیب میکنند، بررسی کرده و بر پتانسیل آنها در ارتقای نتایج تحصیلی تأکید میکند. این رویکرد یکپارچه میتواند به طور قابلتوجهی ظرفیتهای فراشناختی کودکان را افزایش داده و به پیشرفت تحصیلی آنها کمک کند. (Dorgnier et al., 2025)
هوش سیال بهطور جزئی اثر حافظه کاری را بر تشخیص گفتار در نویز میانجیگری میکند
اگرچه ادبیات موجود ارتباط بین عملکرد شناختی و تشخیص گفتار در نویز را بررسی کرده است، اما نقش خاص هوش سیال هنوز بهطور جامع مطالعه نشده است. با توجه به ارتباط اثباتشده ظرفیت حافظه کاری (WMC) با هوش سیال و قدرت پیشبینیکننده WMC برای تشخیص گفتار در نویز، هدف این مطالعه بررسی نقش میانجیگری هوش سیال بود.
دادههای این پژوهش از مطالعه طولی n200 که به بررسی پیری، توانایی شنوایی و عملکرد شناختی میپردازد، استخراج شد. دو گروه همسن مقایسه شدند: یک گروه دارای سمعک و گروه دیگر با شنوایی طبیعی. WMC با استفاده از آزمون گستره خواندن ارزیابی شد، هوش سیال با ماتریسهای پیشرونده ریون سنجیده شد، و تشخیص گفتار در نویز با استفاده از جملات هاگرمن در حضور نویز چهارتایی اندازهگیری شد. تحلیلهای میانجیگری برای بررسی نقش هوش سیال انجام شد.
این پژوهش نشان داد که هوش سیال بهطور جزئی رابطه بین WMC و تشخیص گفتار در نویز را میانجیگری میکند و وضعیت شنوایی این اثر را تعدیل نکرد. بهعبارتدیگر، بین WMC و هوش سیال ارتباط وجود داشت و هوش سیال بهطور جزئی تأثیر WMC بر تشخیص گفتار در نویز را توضیح داد.
این مطالعه اهمیت هوش سیال را در تشخیص گفتار در نویز، صرفنظر از وضعیت شنوایی، نشان میدهد. تحقیقات آینده باید از تکنیکهای آماری پیشرفتهتر استفاده کرده و آزمونهای مختلف تشخیص گفتار و انواع نویزهای پسزمینه را برای درک بهتر تعامل WMC و هوش سیال در تشخیص گفتار بررسی کنند. (Marsja et al., 2025)
ذهنیت رشد در فرهنگ چینی: یک فراتحلیل
فرهنگ چینی بر نقش سختکوشی در یادگیری تأکید دارد و از این رو، چنین ارزشهای آموزشی به نظر میرسد ذهنیت رشد را تقویت کند – یعنی این باور که تواناییهای فکری فرد میتواند از طریق تلاش و تمرین بهبود یابد. بااینحال، برخی مطالعات اخیر روندهای متفاوت یا حتی متناقضی را نشان دادهاند که دانشآموزان چینی نسبتاً ذهنیت ثابتی از هوش دارند و ارتباط بین ذهنیت آنها و نتایج تحصیلی ضعیف است.
این فراتحلیل با استفاده از 42 نمونه مستقل و 52,222 شرکتکننده، سطح باورهای ذهنیت رشد را در میان افراد چینی مشخص کرد و رابطه آن را با پیامدهای روانی-آموزشی بررسی نمود. نتایج نشان داد که امتیازات ذهنیت رشد در میان چینیها کمی بالاتر از نقطه میانی مقیاس بود (d = .33)، که نشاندهنده یک ذهنیت نسبتاً رشدگرا است. همچنین، ارتباطی کوچک اما معنادار بین ذهنیت رشد و طیف وسیعی از پیامدها (r = .22) یافت شد، اما این ارتباط عمدتاً با پیامدهای روانشناختی و انگیزشی (مانند عزتنفس) مرتبط بود که با ابزارهای خودگزارشی سنجیده شده بودند. در مقابل، ارتباط بین ذهنیت رشد و پیامدهای مرتبط با موفقیت تحصیلی (که با ابزارهای رفتاری سنجیده میشوند) تقریباً صفر بود.
بهطورکلی، این نتایج نیاز به درک دقیقتر ذهنیت هوش و استفاده از چارچوبهای نظری و استراتژیهای فرهنگی سازگارتر را برای بهبود انگیزش یادگیری و عملکرد تحصیلی برجسته میکند. (Wang & Sun, 2025)
شایستهسالاری از نگاه مدافعان آن: یک مطالعه تطبیقی بر نخبگان آموزشی
این مقاله بررسی میکند که چگونه دانشجویان نخبه در آلمان و رومانی نقش استعداد، تلاش و عوامل ساختاری را در شکلگیری موفقیت و شکست تحصیلی درک میکنند. در رومانی، دانشجویان بیشتر بر تلاش تأکید داشتند، درحالیکه دانشجویان آلمانی تصویری از موفقیت بدون زحمت را به نمایش گذاشتند.
اگرچه اکثر دانشجویان اذعان داشتند که نابرابریهای ساختاری در فرآیندهای گزینش نقش دارند، اما بهنظر نمیرسید که در مهارتها و هوش پذیرفتهشدگان به مسیرهای آموزشی برتر تردیدی داشته باشند. این مقاله نشان میدهد که چگونه برخی دانشجویان گفتمان شایستهسالاری را بازتولید میکنند، درحالیکه برخی دیگر در برابر آن مقاومت نشان میدهند. (Gogescu, 2025)
تحلیل
مفهوم هوش در مطالعات اخیر به عنوان یک پدیده پویا و چندبعدی مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه نظریه تعاملی هوش، هوش نه تنها به عنوان یک استعداد ذاتی بلکه به عنوان نتیجهای از تعامل سه ظرفیت یادگیری (هوش تجربی، تحصیلی و تحلیلی) در زمینههای گوناگون شناخته میشود. در این تحلیل، چکیدههای ارائه شده بر اساس این سه نوع هوش بررسی و دستهبندی میشوند.
۱. هوش تجربی در مطالعات بررسیشده
هوش تجربی شامل توانایی یکپارچگی حسّی-حرکتی برای شناخت و تجربه دانستهها در محیط واقعی است. این نوع هوش معمولاً با تیزحسی و فعالیت در محیط همراه است.
مطالعه «هوش تجسمی و زمینهای: به سوی یک چارچوب سیاستی برای آموزش عالی» (Prabakaran, 2025)
این مطالعه به بررسی هوش در تعامل با زمینههای فرهنگی، شناختی و اجتماعی پرداخته است. نویسنده تأکید دارد که هوش نه تنها یک توانایی محاسباتی بلکه یک قابلیت بومشناختی و زمینهمند است.
تحلیل بر اساس هوش تجربی: تعامل هوش با کنش و زمینه، مشابه مفهوم هوش تجربی است که بر پردازش تجربههای حسی-حرکتی تأکید دارد.
ارتباط با نظریه تعاملی: مطالعه تأکید میکند که تعامل بین هوش و محیط باعث شکلگیری ظرفیت کلی یادگیری میشود.
مطالعهی «نقش هوش سیال در درک گفتار در نویز» (Marsja et al., 2025)
این مطالعه نشان داد که حافظه کاری و هوش سیال در درک گفتار در محیطهای نویزی تأثیر دارند.
تحلیل بر اساس هوش تجربی: قابلیت پردازش اطلاعات شنیداری در محیطهای نویزی نشاندهنده یکپارچگی اطلاعات حسی و شناختی است، که یکی از ویژگیهای هوش تجربی محسوب میشود.
ارتباط با نظریه تعاملی: در اینجا، کنش شناختی (حافظه کاری) با تجربه حسی (شنوایی در محیط نویزی) ترکیب شده و عملکرد شناختی را تحت تأثیر قرار میدهد.
۲. هوش تحصیلی در مطالعات بررسیشده
هوش تحصیلی شامل توانایی یادگیری دقیق مطالب درسی، فهم آنها و اجرای دقیق وظایف آموزشی است.
مطالعه «رشد ذهنیت در فرهنگ چینی: یک فراتحلیل» (Wang & Sun, 2025)
این مطالعه به بررسی ارتباط بین ذهنیت رشد و عملکرد تحصیلی دانشآموزان چینی پرداخت.
ذهنیت رشد تأثیر مثبتی بر یادگیری دقیق مطالب درسی و افزایش دقت در تحصیل دارد، که با هوش تحصیلی همخوانی دارد.
در این پژوهش، یادگیری نه بهعنوان یک توانایی ثابت بلکه به عنوان فرآیندی تعاملی میان تلاش، ذهنیت و بستر آموزشی مطرح شده است.
مطالعه «تقویت یادگیری در مدارس ابتدایی از طریق ذهنیت رشد و راهبردهای حافظه» (Dorgnier et al., 2025)
این مطالعه تأثیر مداخلات آموزشی در تقویت انگیزه تحصیلی و راهبردهای حافظهای دانشآموزان را بررسی کرد.
راهبردهای آموزشی به بهبود توانایی در یادگیری و فهم دروس کمک میکند، که هسته اصلی هوش تحصیلی را تشکیل میدهد.
ارتباط با نظریه تعاملی: پژوهش نشان میدهد که هوش و یادگیری در تعامل با محیط آموزشی و رویکردهای تدریسی تکامل مییابند.
۳. هوش تحلیلی در مطالعات بررسیشده
هوش تحلیلی شامل توانایی تجزیه و تحلیل مطالب، ریشهیابی مفاهیم، استنتاج، سازماندهی مباحث و طبقهبندی نوین اطلاعات است.
مطالعه «گسترش مشارکت در STEM و هوش مراقبتی در رهبری» (Hendrickson & Askew, 2025)
این مطالعه رهبری STEM را از منظر هوش مراقبتی بررسی کرد و نشان داد که رهبران دانشگاهی با ذهنیت تحلیلی میتوانند مشارکت را افزایش دهند.
رهبران STEM باید توانایی تحلیل، طبقهبندی و سازماندهی اطلاعات را برای تصمیمگیریهای مدیریتی داشته باشند، که همگی جزو مولفههای هوش تحلیلی هستند.
این مطالعه نشان میدهد که رهبران بر اساس تعامل با محیط و سبکهای مدیریتی متنوع، توانایی تحلیلی خود را شکل میدهند.
مطالعه «شایستهسالاری از دیدگاه نخبگان آموزشی» (Gogescu, 2025)
این پژوهش تفاوت دیدگاههای نخبگان آلمان و رومانی در مورد موفقیت تحصیلی و نقش استعداد، تلاش و شرایط ساختاری را بررسی کرد.
دانشجویانی که قادر به تحلیل و درک ساختارهای آموزشی، نابرابریها و تأثیر سیستمهای گزینش هستند، دارای سطح بالایی از هوش تحلیلی میباشند.
این مطالعه نشان میدهد که ادراک موفقیت تحصیلی از طریق تعامل بین ذهنیت فردی و بستر اجتماعی-فرهنگی شکل میگیرد.
مطالعه «آیندهپژوهی برنامه درسی مدارس ابتدایی» (Hamedani et al., 2025)
این پژوهش چهار سناریوی جایگزین برای آینده برنامههای درسی ارائه داد.
تدوین سناریوهای آموزشی نیازمند توانایی تجزیه و تحلیل دادههای آموزشی، پیشبینی روندها و سازماندهی مفاهیم به روشهای نوین است.
پژوهش نشان میدهد که شکلگیری برنامههای درسی نتیجه تعامل میان نهادهای آموزشی، سیاستگذاریهای کلان و نیازهای یادگیری دانشآموزان است.
نتیجهگیری کلی
تحلیل چکیدههای پژوهشی نشان داد که:
هوش تجربی در مطالعاتی که به تعامل هوش با محیط، پردازش اطلاعات حسی و اثر تجربه بر عملکرد شناختی پرداخته بودند، برجسته بود.
هوش تحصیلی در پژوهشهایی که به بررسی راهبردهای یادگیری، ذهنیت رشد و تأثیر محیط آموزشی بر موفقیت تحصیلی دانشآموزان پرداخته بودند، مطرح شد.
هوش تحلیلی در مطالعاتی که به تجزیه و تحلیل نظامهای آموزشی، مدلهای رهبری و آیندهپژوهی برنامههای درسی پرداختند، نقش کلیدی داشت.
این بررسی نشان میدهد که هوش به عنوان یک پدیده تعاملی، حاصل تلفیق تواناییهای یادگیری فرد، محیط آموزشی و راهبردهای شناختی است.
استنتاج
این پژوهشها اهمیت هوش، رهبری و حمایتهای اجتماعی را در بهبود عملکرد تحصیلی و مدیریتی بررسی کردهاند. نتایج نشان دادهاند که:
هوش مراقبتی میتواند یکی از مؤلفههای کلیدی در رهبری STEM باشد و تأثیر مستقیمی بر مشارکتهای آموزشی داشته باشد.
حمایت از خودمختاری والدین و ذهنیت رشد نقش مهمی در موفقیت تحصیلی کودکان ایفا میکنند، در حالی که کنترل روانشناختی والدین میتواند تأثیر منفی بر انگیزه دانشآموزان داشته باشد.
آیندهپژوهی در برنامه درسی مدارس ابتدایی نیازمند نوآوری و افزایش عاملیت مدارس است.
هوش تجسمی و زمینهای بهعنوان یک چارچوب جامع برای سیاستگذاری آموزش عالی مورد توجه قرار گرفته است.
ترکیب ذهنیت رشد با استراتژیهای حافظهای میتواند تأثیر قابلتوجهی بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان داشته باشد.
هوش سیال نقش میانجی در ارتباط بین حافظه کاری و توانایی درک گفتار در محیطهای نویزی ایفا میکند.
ذهنیت رشد در فرهنگ چینی نسبت به فرهنگهای دیگر از جنبههای مختلفی برخوردار بوده و در ارتباط آن با موفقیت تحصیلی تفاوتهایی مشاهده شده است.
شایستهسالاری آموزشی در میان نخبگان آلمان و رومانی با دیدگاههای متفاوتی همراه بوده است، که نشاندهنده نقش فرهنگ در درک موفقیت و شکست تحصیلی است.
این نتایج نشان میدهند که ترکیبی از راهبردهای مدیریتی، هوش شناختی، حمایتهای اجتماعی و سیاستگذاریهای آموزشی میتواند به بهبود عملکرد دانشآموزان و رهبران آموزشی در آینده کمک کند.
مباحث ارائهشده در این مقاله نشان میدهند که هوش، استراتژیهای یادگیری، حمایتهای والدینی و سیاستهای آموزشی نقش مهمی در موفقیت تحصیلی و توسعه رهبری در آموزش عالی و مدارس ابتدایی دارند. در آینده، پژوهشهای بیشتری باید به بررسی تعامل بین این عوامل و تأثیر آنها بر نتایج یادگیری و مدیریت آموزشی بپردازند.
مطالعات بررسیشده در این پژوهش نشان میدهند که هوش بهعنوان یک پدیده تعاملی و چندبعدی شامل سه نوع اصلی است: هوش تجربی، هوش تحصیلی، و هوش تحلیلی. این سه نوع هوش در تعامل با محیط، تجربههای یادگیری، و فرآیندهای شناختی فرد شکل گرفته و بر عملکرد تحصیلی، مدیریتی، و شناختی تأثیر میگذارند.
هوش تجربی در مطالعاتی که به تعامل بین هوش و زمینههای اجتماعی، بومشناختی، و حسی-حرکتی پرداخته بودند، نقش پررنگی داشت. مطالعاتی مانند هوش تجسمی و زمینهای (Prabakaran, 2025) و هوش سیال و درک گفتار در نویز (Marsja et al., 2025) نشان دادند که تجربههای حسی و پردازش اطلاعات از طریق تعامل با محیط، نقش مهمی در تقویت هوش دارند.
هوش تحصیلی در پژوهشهایی که به بررسی تأثیر ذهنیت رشد، راهبردهای یادگیری، و محیط آموزشی بر موفقیت تحصیلی پرداختند، برجسته بود. مطالعاتی مانند رشد ذهنیت در فرهنگ چینی (Wang & Sun, 2025) و تقویت یادگیری در مدارس ابتدایی از طریق ذهنیت رشد و راهبردهای حافظهای (Dorgnier et al., 2025) نشان دادند که یادگیری مؤثر و دستیابی به موفقیت تحصیلی وابسته به تعامل بین راهبردهای آموزشی، حمایت اجتماعی، و ذهنیت رشد است.
هوش تحلیلی در مطالعاتی که به تحلیل دادهها، مدیریت آموزشی، و تصمیمگیریهای پیچیده پرداخته بودند، اهمیت داشت. پژوهشهایی مانند هوش مراقبتی در رهبری STEM (Hendrickson & Askew, 2025) و شایستهسالاری در نخبگان آموزشی (Gogescu, 2025) نشان دادند که توانایی تحلیل، دستهبندی اطلاعات، و سازماندهی دانش از ویژگیهای کلیدی هوش تحلیلی در فرآیندهای مدیریتی و تصمیمگیری است.
استنباط
مطالعات اخیر تأکید دارند که هوش، مفهومی ایستا و منفرد نیست، بلکه از طریق تعامل با محیط، تجربیات فردی، و ساختارهای آموزشی و اجتماعی شکل میگیرد. هوش تجربی، تحصیلی و تحلیلی بهعنوان سه بعد اصلی هوش، بهصورت همافزا عمل کرده و ظرفیت کلی یادگیری را تشکیل میدهند.
برای ارتقای کیفیت آموزش و مدیریت علمی، لازم است برنامههای آموزشی و سیاستگذاریهای دانشگاهی، هوش را بهعنوان یک سیستم تعاملی در نظر گرفته و استراتژیهای متناسب با هر نوع هوش را در محیطهای آموزشی و پژوهشی پیادهسازی کنند. این دیدگاه میتواند منجر به افزایش نوآوری، بهبود عملکرد تحصیلی، و توسعه ظرفیتهای مدیریتی در حوزههای مختلف علمی شود.
[1] -Intelligence. Caring
دیدگاه خود را بنویسید