تحول در نظریه‌های روان‌درمانی، همواره متأثر از تحولات فلسفی در حوزه‌های هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی بوده است. روان‌درمانی تعاملی، با تأکید بر یگانگی این حوزه‌ها، تلاشی است برای بازاندیشی در مبانی نظری درمان روانی، به‌گونه‌ای که انسان نه صرفاً یک کنش‌گر روانی بلکه موجودی حقیقت‌جوی، دارای سرشت پاک و مسؤول نسبت به هستی دانسته شود.

۱. هستی‌شناسی در روان‌درمانی تعاملی

در این دیدگاه، هستی نه مستقل و خودبنیاد، بلکه وابسته به ارتباط آن با انسان است. معنا و قوام هستی در پیوند با انسان و شناخت انسانی معنا می‌یابد. این نگرش، بر خلاف دیدگاه‌های ماتریالیستی یا مکانیکی، هستی را زنده، پویا و در حال تعامل با آگاهی انسانی می‌بیند.

۲. جایگاه انسان در پیوند هستی و شناخت

انسان در روان‌درمانی تعاملی، محور تعامل هستی و شناخت است. این جایگاه، انسان را نه‌تنها به‌عنوان موجودی معرفت‌جو، بلکه به‌عنوان واسطه‌ای هستی‌بخش تعریف می‌کند. شناخت، بدون انسان، بی‌ریشه است و هستی، بدون شناخت انسانی، بی‌معنا.

۳. پاکی سرشت و بنیادهای ارزش‌شناختی

این نظریه، بر فطرت پاک و ارزش‌مدار انسان تأکید دارد. ارزش‌ها درون‌زاد و در نهاد بشر جای دارند. شناخت واقعی تنها زمانی ممکن است که از دل فطرت پاک برخاسته و با نظام ارزشی درونی هماهنگ باشد. بنابراین، اخلاق و شناخت در این چارچوب، هم‌پیوند و در خدمت حقیقت‌اند.

۴. مفهوم حقیقت: یگانگی هستی، شناخت و ارزش

حقیقت، حاصل پیوند زنده و پویا میان هستی، شناخت، انسان، فطرت و ارزش‌هاست. در روان‌درمانی تعاملی، حقیقت چیزی بیرونی و عینی صرف نیست، بلکه ساختاری درونی، ارزشی و قابل ادراک درون‌انسانی دارد که نیازمند رشد و پالایش درونی است.

۵. دگرگونی مسؤولانه به‌عنوان بنیاد درمان‌گری

مفهوم کلیدی «دگرگونی مسؤولانه» بر این فرض بنا شده است که انسان، به‌سبب جایگاه مرکزی‌اش در جهان و برخورداری از فطرتی آگاه و ارزش‌مدار، مسؤول است تا مسیر رشد، معنا، و تحول را هم برای خود و هم برای هستی بگشاید. این مسؤولیت، پایه‌ی عمل درمان‌گرانه را شکل می‌دهد.

نتیجه‌گیری

روان‌درمانی تعاملی، با تلفیق هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و اخلاق، الگویی متفاوت از درمان‌گری عرضه می‌کند که در آن، درمان صرفاً مداخله‌ای روانی نیست، بلکه فرآیندی عمیق برای بازسازی ارتباط انسان با حقیقت، ارزش و هستی است. این رویکرد می‌تواند بنیان‌گذار نسلی جدید از روش‌های درمانی با نگرشی فراگیر، انسانی و مسؤولانه باشد.